جایگاه سازمانهای استخبارات در سیاست خارجی
در شرایط امروزی، دولت ها برای رسیدن به منافع ملی شان و گسترش امنیت ملی شان، دست به ساختار سازی و نهادی سازی می زنند، که به آن بروکراسی سازی می گویند. این ساختار ها و نهاد ها در سیاست خارجی، بخصوص پیرامون سیاست های امنیتی و گسترش نفوذ سیاسی در برون (سلطه سیاسی) در دو کتگوری قرار می گیرد؛ ساختار ها و نهاد مخفی و سری مانند، نهاد های استخباراتی و اطلاعاتی برون مرزی، و ساختار ها و نهاد های علنی و قانونی، مانند وزارت خارجه و سفارت خانه ها و کنسل گری ها (نهاد های دیپلماتیکی) هر دو ساختار و نهاد در خدمت سیاست خارجی و تأمین و تضمین منافع ملی و امنیت ملی دولت ها می باشد. وزارت خارجه به عنوان مجری سیاست خارجی یک دولت، در راستای منافع ملی و امنیت ملی، استراتژی ها، دکترین ها و طرح ها ارائه می کنند و نهاد های دیپلماتیکی آن را به اجرا می رساند. در پهلوی وزارت خارجه، دولت ها، سازمان ها و شبکه های امنیتی و استخبارات برون مرزی ایجاد می کنند، که در صورت عدم پتانسیل نهاد های سیاست خارجی و دیپلماتیکی، سازمان های استخبارات برون مرزی وارد عمل می شوند، این سازمان ها به دلیل داشتن اطلاعات دست اول یا اطلاعات خام، ارتباطات سری و گسترده و فعالیت های مخفی و غیر قانونی بسیار موفق هستند؛ به همین لحاظ این سازمانها و افراد این سازمانها در سیاست خارجی حرف آخر می زنند. به همین دلیل است که سازمان های استخبارات را “دولت های گم نام، حکومت های نامرئی، مافیای دولت، مافیای سیاست، قدرت های اشباح و…” لقب می دهند!
سازمان های امنیتی و استخباراتی نقش اساسی و تعیین کنندۀ در روابط دیپلماتیکی و سیاست خارجی دولتها دارد. زیرا یکی از اصول وظایف این سازمانها، کسب اطلاعات محرمانه و حفظ آن، حمایت و پاسداری از منافع ملی و امنیت ملی در داخل و خارج از کشور می باشد. اجرای سیاست خارجی هر دولتی به عهدۀ وزارت امور خارجه است که، وظیفه آن اجرای سیاست خارجی حکومت در قالب منافع ملی و امنیت ملی، در محیطی به نام نظام بین الملل می باشد. دقیقاً پرسش این جاست که؛ اگر اجرای سیاست خارجی بر دوش وزارت خارجه یک کشور است، پس سازمان های امنیتی و استخبارات برون مرزی چه نقشی در دیپلماسی و سیاست خارجی یک حکومت دارد؟ اگر بخواهیم به این چنین پرسشی، پاسخ ارایه کنیم، نیاز است تا ساختارها و کارکرد های سازمان های امنیتی و استخباراتی را بدانیم. اگر به لحاظ تاریخی، بر نقش سازمانهای امنیتی و استخباراتی در روابط دیپلماتیکی و سیاست خارجی دولت ها نگاه کنیم، دقیقاً نمی توان گفت که از کدام سال یا دهۀ یا حتا فلان قرنی آغاز شده است؛ اما می توان گفت که در سال ۱۵۷۳م، سازمانی امنیتی-استخباراتی در امپراطوری بریتانیا ایجاد شد، در این سازمان، چندین بخشی وجود دارد که نماینگر نقش این سازمانها، در سیاست خارجی و روابط دیپلماتیک می باشد؛ این بخشها، عبارت از “اداره اطلاعات سیاست خارجی” و “کمیته اطلاعات مستعمرات” بودند. این مثال کوچکی است، به صورت شفاف، نقش سازمان های امنیتی و استخباراتی را می توان بعد از انقلات کبیر اکتبر شوروی و جنگ جهانی دوم دید.
در دوره های جنگ سرد، سازمان های استخباراتی و امنیتی به مرحله جدید وارد شدند، که یکی آن سازمان امنیتی-استخباراتی کی.جی.بی شوروی و دیگر آن، سی.آی.ای آمریکا بودند. در این دوره زمانی، اگر بررسی کنیم، در می یابیم که این سازمانها در واقع مغز استراتژیکی جنگ سرد بودند. مثلاً اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ و یا ترسیم سیاست خارجی شوروی در قبال اروپا و آمریکا، در واقع بر دستورات و برنامه های کی.جی.بی انجام شده بود. و یا حمایت های همه جانبه حکومت آمریکا به پاکستان و بنیاد گرا های اسلامی که در آن کشور مستقر بودند، در حقیقت آبشخور برنامه ها و دکترین سی.آی.ای و آی.اس.آی بود.
حالا می خواهم به ساختار های کلی سازمانهای امنیتی و استخباراتی اشاره کنم، که نقش آنها را در سیاست خارجی و دیپلماسی، توجیه منطقی می کند. یعنی اینکه مداخلات این سازمان ها را در امور سیاست خارجی و دیپلماسی، یک امر الزامی و ضروری می پندارد و بر آن مقبولیت سیاسی ایجاد می کند. مقبولیت سیاسی یعنی اینکه سیاسیون و پالیسی سازان، از بهر منافع ملی و امنیت ملی، آن را مصلحت آمیز بپندارد، و نقش این سازمان ها را در سیاست خارجی بپذیرند. یکی از محدودیت های تصمیم گیری در سیاست خارجی دولتها، عدم دسترسی تصمیم گیرندگان به اطلاعات محرمانه حکومت های ذی ربط می باشد، از بهر اینکه، وظیفه عمده سازمان های استخباراتی و امنیتی کشف اطلاعات محرمانه می باشد؛ وزارت خارجه که مجری سیاست های خارجی است، می تواند با سازمانهای استخباراتی و امنیتی در زمینه های مختلف همگرایی گسترده ای داشته باشد و از اطلاعات و تجربیات این سازمانها برای منافع ملی استفاده کنند. نقش سازمانهای امنیتی و استخباراتی را در سیاست خارجی به صورت ساختارگرایی می توان چنین بیان کرد، دولت های امروزی دولت های عقلانی و بروکراتیک هستند و برای رسیدن به اهداف شان، ساختار های عقلانی ایجاد می کنند، نهاد ها و سازمانهای امنیتی و استخباراتی هم از این قاعده مستثنأ نیستند. سازمان های استخبارات، مانند سایر نهاد ها و سازمانهای دولت نیست، تک سازمان باشد و یا ساختار واحدی داشته باشد، این سازمانها داری ساختار عمیق، مغلق و پراگنده و مخفی است؛ اما هدف واحد است و آن عبارت از پاسداری از منافع ملی و گسترش امنیت ملی می باشد! این سازمانها در بعضی کشور ها، به سان افغانستان و آمریکا ساختار شان به شکل ریاستی است؛ یعنی به ریاست های گوناگون کار می کنند، در بعضی کشور های مانند تاجکستان و شوروی سابق و به شکل کمیته ای و سازمانی است. در کشور های همچون عراق و ایران، در قالب وزارت فعالیت می کند و در خیلی موارد اصول کاری شان هم متفاوت می باشد. اما در یک جهت ساختاری با هم مشترک هستند و آن عبارت از ساختار دو جانبه و یا چند جانبه می باشد. به روایت بهتر، هیچ دولتی نیست که دارای یک یا دو سازمان امنیتی و استخباراتی باشد، بلکه سازمان های متعدد و کثیری دارند. در این سازمانها افراد نظامی و ملکی در هم ادغام هستند و مشترکاً کار می کنند، بر اساس اینکه سازمان های استخباراتی و اطلاعاتی از بطن نهاد های نظامی و امنیتی همچون وزارت دفاع و داخله سردرآوردند، اما فعالیت شان تنها در حوزه نظامی گری و امنیتی محدود نیست، بلکه در جنگ های فکری، استراتژیکی، ضد جاسوسی، حفظ مرز های ایدئولوژیکی و فرهنگی و جنگ های اقتصادی و بازی های سیاسی هم دخیل هستند. اگر ساختار کلی سازمان های استخباراتی و امنیتی را دسته بندی کنیم؛ این سازمان ها به دو دسته تقسیم می شوند، یا مستقل از هم کار می کنند و یا تحت اداره یک بخش خاص می باشند. به هر حال، دولت ها امروزی دارای دو نوع سازمانهای استخباراتی و امنیتی هستند که عبارت از؛ سازمان های استخبارات درون مرزی یا ملی و دیگری، سازمانهای استخبارات برون مرزی یا بین المللی می باشند.
۱. سازمان های استخبارات درون مرزی یا داخلی (ملی)
سازمان های امنیتی و استخباراتی داخلی یا درون مرزی، بیشتر تمرکزش روی مسایل امنیتی و اطلاعاتی در داخل کشور است و در امور خارجی نقشی ندارد؛ استخبارات داخلی بیشترین همکاری اش را با وزارت داخله، دادستانی کل (لوی سارنوالی) و فرماندهی ولایات می باشد، دارد. سازمانهای امنیتی و استخبارات درون مرزی بیشتر جنگ و مبارزات اش پیرامون فساد اداری در دوایر نظامی و ملکی، ضد جاسوسی و نظارت بر فعالیت سازمانهای داخلی خصوصی و دولتی دارد؛ و در مجموع، سازمانهای امنیتی و استخباراتی داخلی به هر نوع تهدیدها و چالش های که امنیت اجتماعی-روانی، جانی و مالی شهروندان منجر شود با آن برخورد می کند. استخبارات درون مرزی، شهروندان و افراد مشکوک و خاصی را به صورت مخفیانه زیر نظر می گیرند. اما این سازمانهای استخبارات درون مرزی به شدت با سازمان های استخبارات برون مرزی همکار و در خیلی موارد در هم ادغام هستند و تفکیک شان مشکل است.
به صورت کُلی، معروف ترین سازمانهای استخباراتی و امنیتی درون مرزی جهان عبارت از؛ MI.5 بریتانیا، N.S.A و F.B.I آمریکا، F.S.B روسیه و واجا ایران (وزارت اطلاعات ج.ا) و آژانس امنیت ملی پاکستان می باشد.
۲. سازمان های استخبارات برون مرزی یا بین المللی
سازمانهای استخباراتی برون مرزی یا بین المللی، خطرناکترین فعالیت ها را انجام می دهند. سازمان های استخباراتی و امنیتی برون مرزی، با نهاد های مانند وزارت دفاع، وزارت خارجه و سفارت خانه ها، سازمانهای فراملیتی و… همکاری و همگرایی سری داشته می باشند و از آن طریق سیاست های حکومت شان را اجرا می کنند. این دسته از سازمانها، در ارتباط به منافع ملی و امنیت ملی کشور متبوع شان، هیچگونه خط قرمزی و یا حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسند. بیشتر فعالیت و وظایف سازمانهای استخبارات برون مرزی را؛ گسترش نفوذ سیاسی، نظامی و جاسوسی، براندازی حکومتها و رژیم ها، طراحی کودتا ها، ایجاد جنگ های نیابتی و چریکی، راه اندازی جنگ های فکری و تبلیغاتی، ترور شخصیتها و افراد که برای منافع ملی و امنیت ملی تهدید و خطر آفرین بحساب می آید و در نهایت نظارت بر سیاست خارجی و نهاد های دیپلماتیک دارد، می باشد. در زمینه های توسعه اقتصادی و تجاری، سازمان های استخباراتی هستند به سان، سازمان استخبارات راو در هند که یکی از وظایف اساسی شان نظارت بر توسعه اقتصادی و سیاسی در داخل و خارج، بخصوص در منطقه می باشد.
سازمان های استخباراتی و امنیتی برون مرزی معروف جهان مانند؛ C.I.A آمریکا، I.S.I پاکستان، MI. 6 بریتانیا، سپاه قدس ایران، DGSE فرانسه و یا موساد اسرائیل و F.V.R روسیه، همه اینها سازمان های استخباراتی برون مرزی دولت های خود شان هستند. به دلیل خطرناک بودن این سازمان ها، از شهرت جهانی برخوردار هستند. این سازمان ها نه تنها در سیاست خارجی دولت شان، بلکه در سیاست های بین المللی از نقش و جایگاه برجسته ای برخوردار هستند.
استراتژی ها و دکترین استخبارات بین المللی در سیاست خارجی
در بعضی کشور ها، نقش سازمانهای استخباراتی و امنیتی در سیاست خارجی حساسیت بر انگیز بوده است و بیشترین انتقاد ها از سوی نخبگان سیاسی و حقوقی، نهاد های حقوق بشری و تکنوکرات ها مطرح می شود. حتی اگر ساختار نظام سیاسی چنین باشد که سازمانهای استخباراتی در سیاست خارجی نقش بازی کنند، باز هم این منتقدین از بهر منافع شخصی تلاش می کنند که این ساختار را به نفع خود کنار بزنند. برای مثال در کشور پاکستان، I.S.I به صورت بسیار گسترده در سیاست خارجی (بخصوص در ارتباط به هند و افغانستان) دخالت می کند؛ لیبرال ها، تکنوکراتها و سایر نخبگان از دخالت I.S.I در امور سیاست خارجی به شدت انتقاد می کنند و یک تعداد دیگر از بهر هراس، از دخالت آن یا حمایت می کند و یا انتقادی نمی توانند. در دوره های حکومت بینظیر بوتو و نواز شریف تلاش های صورت گرفت تا فعالیت I.S.I محدود و کنترول شود، اما متأسفانه تلاش ها ناکام شد. نظیر این مداخلات در کشور های آمریکا و بریتانیا هم دیده می شود.
در سیاست داخلی، حاکمیت قانون وجود دارد و این سازمانها یک اندازه در چارچوب قانون عمل می کنند. اما حوزه سیاست خارجی که محیط کاملاً انارشیک و خودیاری است، استراتژی ها و فعالیت های خطرناک سازمانهای استخبارتی و امنیتی را نمی توان محدود کرد و یا آن را تابع قانون ساخت. پس به این لحاظ؛ این سازمانها به راحتی می توانند جنگ های بزرگ را به راه بندازند. استراتژی های کلی که توسط سازمانهای استخباراتی برون مرزی و درون مرزی به کار گرفته شده است و به وسیله دکترین های مختلف به اجرا درآمده است به صورت فشرده به آن اشاره می کنم، که عبارت است از:
۱. استراتژی جنگ نیابتی-چریکی
سازمانهای استخباراتی و امنیتی در خیلی موارد به شکل قدرت سخت در سیاست خارجی هم مورد توجه بوده است. در مسائل سیاست خارجی؛ مانند، مذاکرات دیپلماتیکی، سازمان های استخبارات همواره پشتیبان دیپلماسی و توسعه و تجارت و اقتصاد خارجی بوده است. و در فشار های نظامی و جنگی در قالب سیاست خارجی، این سازمانها استراتژی ها و برنامه های خطرناکی را روی دست میگیرند. این استراتژی ها، جنگ نیابی و نامتقارن-چریکی در قالب دکترین سخت افزار مانند؛ جنگهای مسلحانه، جنگ های نیابی، حمایت از شبکه های تروریستی و کارتل های مافیایی، حمایت از جنبش های جدای طلبان شبه نظامی، ترور فزیکی و راه اندازی جنگ های چریکی به اجرا در می آید. طراحی و ابتکار عمل استراتژی های جنگ نیابتی در کشور های برونی، همواره بر دوش سازمان های استخباراتی بوده است.
۲. استراتژی مبارزه سیاسی-فکری
در جامعه شناسی جنگ و ادبیات علوم سیاسی، بین مبارزه و جنگ تفاوت قائل شده اند؛ در آنجا مبارزه را مترادف با تلاش و کوشش تعبیر کردند و جنگ را برخورد خشونت آمیز معنا کردند، در میدان جنگ هدف دشمنی است که مسلحانه می جنگند، اما در میدان مبارزه هدف دشمن است که موانع معنا شده است. اما من واژه جنگ را ترجع می دهم. مبارزه و جنگ هر دو در خدمت سیاست می باشند، استراتژی های مبارزه گرایانه در قالب دکترین های نرم افزار به اجرا در می آیند؛ مانند مبارزه (جنگ) فکری و روانی، مبارزات تبلیغاتی و شایعه پراگنی، جنگ های فرهنگی و سایبری و تکنالوژیکی و ترور شخصیتی به کار می رود. در مبارزه های سیاسی و فکری، سازمان های استخبارات به وسیله رسانه و نهاد های تأثیرگذار، برای ایجاد بن بست و موانع، و رسیدن به آن هدف مطلوب، از آنها استفاده موثر می کنند. استراتژی های مبارزه گرایانه استخبارات، در عمق دشمن، بر علیه دشمن، اجرا می شود تا اهداف شوم شان را خنثی سازد.
۳. استراتژی های فوق العاده سری
تمامی استراتژی ها و راه کار های سازمان های استخباراتی و امنیتی سری و مخفی است، اما بعضی برنامه و استراتژی های در این سازمانها طراحی و اجرا می شود که فوق العاده است و در بعضی موارد انسان ها را در حیرت فرو میبرد و برای بعضی غیر قابل باور است. به دلیل مخفی بود برنامه های این سازمانها، کمتر دیده شده است که برنامه فوق العاده آن فاش شود و با افشا شدن مواردی از استراتژی های سری این سازمانها، باعث شده است که حساسیت ها و انتقاد های گسترده ای را در جهان در پی داشته است. برای مثال سیا در آمریکا، پروژه جاسوسی را زیر نام “گربه ملوس صوتی” بود، کسی فکر هم نمی تواند که و یا تصور کند که یک پشک خانگی برای یک سازمان استخباراتی، جاسوسی کند؛ اما سی.آی.ای این فکر را کرده بود، در جریان جنگ سرد، سازمان سیا در حدود ۲۰ میلیون دالر را برای تربیت پشک های جاسوس هزینه کرده بود. این پشک های جاسوس طوری بود که مکروف را در گوش، باطری در زیر سینه شان و در دُم شان آنتن فرستنده را جابجا می کرده بودند و بعد آنها را در سفارت های شوروی و سایر کشور ها روان می کردند تا صحبت ها و جلسات کمونیستها را کشف کنند. و این پروژه زمانی افشا شد که یکی از پشک های جاسوس که می خواست وارد یکی از سفارت شوروی شود، با موتر برخورد می کند آن جاسوس از بین می رود، هنگام تحقیقات پولیس، کی.جی.بی شوروی اطلاع حاصل می کند که سیا در تمام سفارت خانه ها، پشک های جاسوس را گماشته است. و همچنان بعد از حادثه یازهم سپتامبر، سی.آی.ای آمریکا روی دو پروژه کار می کرد که، یکی آن ساخت مگس های بیونیک جاسوس بود، و دیگری ساخت دستگاه مغز خوانی، مگس های جاسوس را در کوه های تورابورا برای درسترسی برنامه های القاعده می خواست و دستگاه مغز خوانی را در میدان های هوایی کار می گرفت. نمی دانم که این پروژه تکمیل شد یا خیر!
شمشاد عزیز کاظمی دانشجوی ماستری روابط بین الملل در دانشگاه کاتب