خبر و دیدگاه

پیشینه تاریخی صلح و مصالحه در افغانستان

مقاله اول

 

این روز ها  کلمۀ صلح از تمامی زبان ها ، روزنامه ها و شبکه های اجتماعی زمزمه می گردد. صدایی که در زمان داکتر نجیب الله از طریق حزب دموکراتیک خلق که بعداَ به حزب وطن  تغییر نام کرد بار ها و کراراَ شنیده شده بود.

ولی اینک این صدا از سوی دولت اسلامی افغانستان به رهبری دکتران اشرف غنی ، رئیس جمهور و عبدالله عبدالله ، رئیس مصالحه ملی و یاران شان هر روز از طریق میدیای تصویری  شنوایی و چاپی والکترانی شنیده می شود. برای اینکه این دو راهکار مشابه  اما از آدرس های غیر متجانس و غیر همفکر و در مقطع ی زمانی ای به فاصله ۲۹ سال قبل از امروز که محصول گذشت سه نسل فراتر از زمان  حال است (اگر هر نسل را  ده سال محاسبه کنیم)،با مشابهت  های خیلی همرنگ و یکسان را ، به توسل از اثر ارزشمند جناب محمد اکرم اندیشمند که یکی از پژوهشگران بنام  افغانستان هستند، که در  تار نمای خاور زمین تحت عنوان‹‹داکتر نجیب الله :صعود و سقوط  حزب دیموکراتیک خلق و حاکیت حزب›› انشأ و نشر گردیده بود ، استفاده برده  و خواستم بدون اینکه در این مورد لا بلای کتابهای متنوع را بگردم از زحمات جناب اندیشمند که واقعاَ پژوهش عالمانه  در مورد مصالحه ملی دولت داکتر  نجیب الله ، استفاده کرده و از طریق شان خوانندگان نوشته هایم  را در روشنی قرار دهم و بعداَ به مصالحه ملی دولت جمهوری افغانستان به قیادت دکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله عبدالله مقایسه نموده مشکلاتی را که فرا راه  این هر دو ذوات در مصالحه ملی وجود دارد بر شمارم.

در زمینه صلح مقالات  و  ایده های زیادی که بیانگر استراتژی صلح است مطرح گردیده و حتی تعریف هایی هم از طرف دولت مردان  که در کرسی های بلند دولت قرار دارند با دیدگاه های شان مطرح گردیده است.

به طور مثال دکتر عبدالله عبدالله که اخیراَ بحیث ‹‹رئیس شورای عالی صلح›› روی یک توافق دوجانبه با  اشرف غنی و خودش ظاهراَ بعد از نتیجه انتخابات بی رنگ ریاست جمهوری در دو موضع ‹‹ارگ و سپیدار›› در راس دولتی مشابه به سهامی پدیدار گشت ، در یک بیانیه اش در مورد رهایی چهارصد زندانی مخوف طالبان از بند دولت گفت که:«رهایی چهارصد زندانی تحریک طالبان ، برای  آینده افغانستان ‹‹موضوع مرگ و زندگی است» و پسان تر رئیس جمهور غنی در بیانیه اش که بصورت آنلاین به انگلیسی اظهار داشت گفت که ما بخاطر  کامیابی پروسه صلح این چهار صد زندانی خیلی خطرناک را که بخاطر به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح با طالبان امر آزادی آن را صادر کرده ام که برای افغانستان،امریکا و نظامهای جهانی رهایی این ها خیلی خطرناک خواهد بود..

نمیدانیم در بین این دو پیام کدامیک به پروسه ‹‹صلح›› کمک خواهد کرد.

دکتر سعید افغانی یکی از دانشمندان سده بیستم افغانستان در مقدمه یک اثرش که به نام ‹‹صلح و آرامش از نگاه قرآن›› میباشد آورده است:«زندگی در صلح و آرامش،زندگی در برادری و تفاهم،زندگی در برابری و تفاهم بالاخره زندگی در کنار همدیگر برای زندگی  در یک جهان سعادت آور،خواست اولی انسانها است،از همین جهت امروز در سراسر جهان ندای ‹ما صلح میخواهیم›‌‹ما برادر و برابر یکدیگریم› ‹صلح ضرورت زمان ماست› و ‹بنام انسان وانسانیت  از جنگ بپرهیزید وزندگی بشریت و تمدن او را از تباهی نجات دهید › بلند میباشد. 

اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۰ دسامبر۱۹۴۸م/۱۹قوص۱۳۲۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که دارای یک مقدمه و سی ماده به تصویب رسید  که با افراز آن در جامعه بشری حرکت های صلح خواهانه با شمال آزادی به جانب کشور های در حال ظلم و ستم وزیدن گرفت که نتیجاَ آزادی شبح قاره هند از بریتانیا و اکثر کشور های افریقایی و  آسیایی، نمونه هایی اثربخشی این جنبش بین المللی میباشد . 

در مقدمه این اعلامیه  آمده است:

از آنجایی که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان وانتقال نا پذیر آنان اساس آزادی،عدالت و صلح  را در جهان تشکیل میدهد. حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته بالاترین  آمال بشر اعلام شده است.از آنجا که اساساَ حقوق انسانی  را باید به اجرای قانون حمایت کرده  تا بشربه عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم وفشار مجبور نگردد…

با استفاده از این اصل و اعتماد به این اعلامیه جهانی داکتر نجیب الله ، نیز میخواست از این نسیم استفاده نموده و به یاری ملل متحد و همسایگان ، در کشور ما که جنگ ها دو دهه را میرفت که تجربه کند خاتمه بدهد.اما قسمیکه  دیده می شود کشور ها مخصوصاَ کشور های سلطه جو مانند روسیه شوروی و ایالات متحده امریکا ،در قضیه افغانستان ، منافع مردم و کشورهای خود شان را در مناسبات  بین المللی بیشتر ارزش می دادند،نه رفاع و آرامش کتله بشر.

ولی از ان زمان ، مدت ۳۸ سال  میگذرد که تا این دم هرگز افغانستان نتوانست روی صلح را ببیند. 

هر چند بحث بر سر این موضوع از حوصله این مقاله بیرون است اما با آنهم مرور کوتاهی که افغانستان در مدت این ۳۸ سال  علی رغم آرمانی که در مورد صلح از یک دانشمند افغانی یاد کردیم گذار کوتاهی خواهیم داشت:

صلح دکتر نجیب الله  جایی در افغانستان باز نکرد نتیجه ٬٬حزب وطن٬٬ و ٬٬جبه ی ملی پدر وطن٬٬ بر علاوه اینکه کاربجایی نکشاد در بین حرب وطن یک آشفتگی عمیق رو نما شد که منجر به انهدام حرب  ‹وطن› نیز گردید. 

 در سال «۱۳۶۹هـ./۱۹۹۰مفهوم” سیاست مصالحه ملی” برای نخستین بار درست (۲۹) سال قبل (1365) از جانب دوکتور نجیب الله رئیس جمهور اسبق افغانستان و رهبر آن وقت حزب دموکراتیک خلق افغانستان که این حزب در سرطان 1369 (جون 1990) با تدویر کنگره دوم خویش و تصویب مرام نامه و اساسنامه کیفیتاً جدید، بنام ٬٬حزب وطن٬٬ مسمی شد، وارد قاموس سیاسی جهان گردید ». 

طرفداران نجیب الله در جناح پرچم و حتا در جناح خلق مصالحه ملی را طرح و دیدگاه نجیب الله در جهت صلح و آشتی و پایان گذاشتن به جنگ و خون ریزی می پندارند. اما بسیاری از ژنرالان، سیاست مداران و نویسندگان روسی که در این مورد  سخن گفته اند، مصالحه ملی را یک سناریوی تهیه شده در مسکو تلقی می کنند. ژنرال گروموف مي گويد اين سياست از سوي مشاورين شوروي طرح و تدوين يافت:

«با گزينش نجيب الله به سمت دبير کل ٬٬حزب دموکراتيک خلق افغانستان٬٬، به ياري و کمک بلافصل مشاورين حزبي شوروي استراتيژي تازه تدوين گرديد که هدف آن زدايش رويارويي هاي داخلي در کشور بود. اين استراتيژي در سراسرگيتي به نام مشي آشتي ملي(مصالحه ملي)شهرت دارد. » (ارتش سرخ در افغانستان  گروموف ، ۱۹۲)؛

«بر خلاف شايع نه او و نه کسي ديگري از رهبران افغان انديشه مشي آشتي ملي را بميان نکشيدند. سناريوي مصالحه ملي به دستور گردانندگان کاخ کرملین در مسکو نوشته شده بود و جانب افغاني تنها مجري عادي اين طرح بود.» (همانجا ،رک.افغانستان درمنگنه ژئوپولتيک، ص 30)

«سوگالف از مشاورین نظامی شوروی و استاد در دانشگاه نظامی کابل مدعی است که متن سند مصالحه ملی را او نوشته سپس از طریق کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی به کابل ارائه شده است.»( همانجا:رک.درسهای تلخ  و عبرت انگیز افغانستان، ص152) 

علی رغم نپذیرفتن مشی مصالحه ملی داکترنجیب الله یک تعداد قدم  های اساسی را در مورد برنامه های عملی خود برداشت .ولی با آنهم تا پایان زمام داری نجیب الله دیدگاه و سیاست همسو و همآهنگ از مصالحه ملی در درون حزب وحاکمیت وجودنداشت. نه تنها حاکمان وسیاستمداران جناح های مختلف حزب دموکراتیک خلق موضع مشترک در مورد اندیشه وخط مش مصالحه ملی نداشتند، بلکه درک و برداشت در عالی ترین نهاد های رهبری حزب چون بیروی سیاسی و کمیته مرکزی از مصالحه ملی متفاوت بود.

ژنرال محمود قارییف مشاور ارشد نظامی نجیب الله از این تفاوت در داخل حزب دموکراتیک خلق می نویسد: «طرح مصالحه ملی را بسیاری از شخصیت های حزبی به عنوان از دست رفتن نقش رهبری کننده حزب در اداره کشور و بسیاری دیگر از اعضای رهبری به عنوان از دست رفتن کرسیهای شان ارزیابی می کردند. به عقیده آنان این طرح تأثیر بی ثبات کننده و خرد کننده ای را نه تنها بالای رهبری، بلکه بر دستگاه حزبی و کارمندان رژیم کنونی در مجموع برجا خواهد گذاشت. حتی شماری از کار مندان سفارت شوروی بر آن بودند که مشی آشتی ملی به سود اتحاد شوروی نیست.» (افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی، ص 65)

در این بازی بزرگ که گرداننده اصلی روسها ی شوروی بودند اشتباه طرح دولت نجیب و نومیدی و تمایلات تسلیم طلبانه  شکست رو به افزایش بود. در این دوره بود  که اعضای برجسته حزب یکدیگر شان را به فساد و خیانت متهم می کردند.  بخش اعظم جناح خلق که پس از کودتای شهنواز تنی بیشتر در زندان به سر می بردند و نیروی پنجم از نظر غوربندی ، حزبی های سرسپرده و وفادار به سیاست مصالحه ملی نجیب الله بودند.(همانجا. رک:نگاهی بتاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ص116)

نجیب الله در 28 جدی 1365 خورشیدی که نخستین گام هایش را در جهت سیاست مصالحه ملی برداشته بود به جمعی از خبرنگاران خارجی، مصالحه را صلح دو جانبه خواند و گفت:

«مصالحه عبارت از صلح با کسی است و در آن حتماً دو جانب شرکت می کند. این پروسه مستلزم سازشها و گذشت ها، فرهنگ عالی سیاسی، توانایی تفکر دورنمایی و یا طوریکه ما دوست داریم بگوئیم توانایی پیش بینی و به یک کلمه زندگی کردن برای یک روز نیست»-(کنفرانس مطبوعاتی، پاسخ های رفیق نجیب الله منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به سوالات ژورنالیستان خارجی، چاپ کابل، 28جدی 1365، ص2)

 اما در میدان عمل، سیاست مصالحه ملی نجیب الله هیچگاه مشارکت برابر و دوجانبه با مجاهدین را در جهت رسیدن به توافق سیاسی برنتاباند.

مذاکره و تفاهم نجیب الله با تنظیم های اسلامی و جهادی به ویژه با فرماندهان مجاهدین در داخل بخشی از موفقیت های سیاست مصالحه ملی تلقی میشد، این سیاست در واقع نه توافق سیاسی با مخالفین بلکه تسلیمی آنها را به حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و یا حزب وطن به رهبری نجیب الله به نمایش می گذاشت. وقتی او در جنوری 1986با خبر نگاران خارجی در مورد مصالحه ملی صحبت کرد در برابر این پرسش خبرنگار تلویزیون مجارستان که: «آیا حزب دموکراتیک خلق افغانستان ارگانهای رهبری کننده قوای مسلح و ارگانهای امنیتی را با آنهایی که به این حکومت می پیوندند تقسیم خواهد کرد، پاسخ داد: شاید صحبت در مورد چنین جزئیات هنوز قبل از وقت باشد، ما به گروپهای مسلحی که آماده مصالحه با حاکمیت انقلابی اند پیشنهاد مبنی بر پیوستن در ترکیب قوای مسلح افغانستان را نمودیم، منظور این است که قوماندانان این گروپ هاشامل ترکیب قوای مسلح میگردند.(همان جا .ص۱۴)

 در حالی که او از مصالحه ملی سخن می گفت به گسترش نیروهای نظامی پرداخت و به خصوص قوت های شبه نظامی یا مليشه را در ولایات مختلف در هویت های قومی تقويت کرد. او در جلسه پنجم حوت 1369 براي ژنرالان ارتش گفت: «نتايج عمليات محاربوي در پغمان، شمال کابل، قلات، بادغيس، جلال آباد و هرات مثبت و درخشان بود. ما به اميد خداوند بزرگ به پيش ميرويم. از مشکلات نمي هراسيم و مصالحه ملي را پيروز ميگردانيم.»(هماجا .رک.‹‹اردو وسیاست درسه دهه اخیر افغانستان››،ژنرال نبی عظیمی ص456)

پشت کردن روسیه: 

هواداران نجیب الله رویگردانی مسکو را از حمایت وی که با قطع کامل کمک های نظامی در جنوری 1992 عملی شد، سیاست جدید روسیه مبتنی بر تشکیل دولت جدید متشکل از مخالفان نجیب الله در حزب وطن و برخی از تنظیم های جهادی چون جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود تلقی می کنند. گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز دیدگاه مشابه در این مورد ارائه می کند. فقیر محمد ودان عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق و هوادار نجیب الله در جناح پرچم از همسویی دولت های فرانسه و ایران با دولت روسیه در سیاست جدید روسها سخن می گوید: «فدراتیف روسیه با آنکه به اهمیت استراتیژیک افغانستان برای حفظ منافع منطقوی خویش واقف بود ولی در حالتی قرار نداشت که بتواند مصارف اهداف خویش در افغانستان را به تنهایی به عهده بگیرد زیرا بحران عمیق اقتصادی موجود در این کشور انجام چنین مصارفی را روز تا روز ناممکن تر می ساخت. برای حل این معضله تیم سیاست سازان ایلتسن در فکر آن شدند تا باعده ی از کشور های ذیدخل در قضیه افغانستان که وجوه متعدد میتوانست آنها را نزدیک سازد، تشریک مساعی نماید. شریک اول میتوانست جمهوری فرانسه باشد. زیرا این کشور قبلاً در زمینه امضای پروتوکولهای متعدد میان قومندان پرآوازه “جهادی” کشور احمد شاه مسعود با ارگانهای امنیت نظامی شوروی همکاری نموده بود. در عین حال ایران با داشتن عواید بزرگ نفتی میتوانست برای جمهوری فدراتیف روسیه چون عربستان سعودی برای ایالات متحده امریکا در قضایای افغانستان باشد.»(همانجا.دشنه های سرخ، ص71)

حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و نجیب در معرض فروپاشی:


وقوع تحولات سریع سیاسی در شوروی پس از کودتای نا فرجام آگست  1991 نجیب الله و رهبران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق(حزب وطن) را در کابل غافلگیر کرد. تصمیم دولت شوروی به قطع کامل سلاح برای کابل یک ماه پس از کودتا (سپتمبر 1991) که در توافق با ایالات متحده امریکا صورت گرفت، برای نجیب الله بسیار شگفت آور و ناراحت کننده بود. هر چند شوارد نادزه وزیر خارجه شوروی سالها پس از فروپاشی شوروی امضای موافقت نامه ژنو را خیانت در برابر نجیب الله خواند، اما به نظر می رسید که تصویر واقعی خیانت پس از توافق سپتمبر1991 در برابر چشمان نجیب الله مجسم شده باشد. رئیس اکادمی دیپلوماسی وزارت خارجه روسیه نیز از چنین خیانتی در برابر نجیب الله و حزب دموکراتیک خلق سخن می گوید: « ما و امریکایی ها از رساندن اسلحه به طرف های در گیر خود داری کردیم. اما از آن سو پاکستان و ایران به دادن و رساندن اسلحه به مجاهدین ادامه دادند و نجیب الله که عملاً تنها یک منبع تأمین اسلحه داشت و آن شوروی بود، تنها ماند و به بن بست رسید. و بعد از سه ماه کابل سقوط کرد. اما جنگ خاتمه نیافت. ما با دست های خود قایق افغانستان را به دست موج ها سپردیم . ما به هزاران انسان خیانت کردیم . به آنهایی که زندگی شان به خاطر رابطه با مابه خطر جدی روبرو می شد. در این مورد در آن زمان هیچ کس نمی اندیشید .» (مروزوف، گروگانهای تاریخ، سایت فارسی رو ،www.farsi.ru))

دکتور نجیب الله در برابر اعلامیه توقف کمک های نظامی و غیرنظامی شوروی و یا به قول رئیس اکادمی دیپلوماسی وزارت خارجه روسیه خیانت در برابر او و حزب دموکراتیک خلق، بسیار ناراحت و خشمگین بود. وی خطر را به خوبی تشخیص میداد که شوروی به سرعت بسوی فروپاشی میرود و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق از اولین و آخرین تکیه گاه خارجی محروم می شود. نتیجه ی این محرومیت  روشن بود . نتیجه ای که بیان آنرا می توان در مقاله ای یکی از هواداران نجیب الله که هر چند در پاسخ به مخالفان درون حزبی خویش نگاشته است، چنین خواند: «واقعییت این است که دولت آنزمان از سوزن تا کفن از طرف اتحاد شوروی تمویل می گردید، و کار اساسی حکومت و صدر اعظم تقسیم همان کفن و سوزن بود، زیرا در کشور جنگ جریان داشت نه صنعتی به مفهوم واقعی وجود داشت و نه زراعتی، در این صورت موجودیت صدر اعظم نیرومند مانند کشتمند و یا مرحوم خالقیار معیوب برای تقسیم کردن آن خیرات یکی بود، توقف خیرات میتوانست عامل فروپاشی گردد ولی نه تقسیم کننده آن.»(همانجا .رک.ک- کمال، فروپاشی از دورن آغاز شد، سایت پیام وطن)

چون آیدئولوژی و ارزش های حزبی که انگیزه ی حضور و رقابت آنها را در عرصه مبارزات سیاسی و اجتماعی منجمله در مسیر حفظ قدرت و کسب قدرت تشکیل میداد رنگ باخته بود. اتحاد شوروی یگانه منبع خارجی حمایت از اقتدار و حاکمیت حزب بسوی نابودی می رفت.

ولی هنوز هم فرکسونها و فرکسون بازی میان اعضای برجسته حزب وطن از بین نرفته بود.ولی فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق یا حزب وطن به عنوان تبعات فروپاشی شوروی برای هریک از رهبران حزبی و فراکسونهای حزب مذکور قطعی شده بود.

 

آمادگی به استعفاء :

نجیب الله که در طول پنج سال پرسش هر خبر نگاری را درمورد کنار رفتن خود از رهبری دولت با این گفته که “نه وقت کنار رفتن ها بلکه زمان کنار آمدن نیروها است”، پاسخ می داد، با پذیرش طرح ملل متحد در هژدهم مارچ 1992 (28 حوت 1370) تن به استعفاء داد . این طرح از سوی سر منشی ملل متحد در 27 جنوری 1992 اعلان شده بود .

او زمانی به استعفا حاضر شد که شوروی به عنوان یگانه حامی بیرونی دولت وی فروپاشید و از هر گونه کمک نظامی و غیر نظامی مسکو محروم گردید . اقتدار او  در داخل حزب و حاکمیت حزبی نیز پاشیده بود . مزار شریف و بسیاری از ولایات شمال از کنترول دولت خارج شده بود . بسیاری از اعضای شورای اجرایی حزب علیه او قرار داشتند. دستور و فرمان او بر نیروها و قطعات مسلح دولت حتا در کابل و در میان نزدیک ترین قطعات نظامی مورد اعتمادش بصورت فزاینده تأثیر و نفوذ خود را از دست میداد . افزون بر این ها میکانیزم طرح ملل متحد در جهت ایجاد یک اداره بیطرف و متضمن صلح در افغانستان عملی به نظرنمی رسید. بینن سیوان فرستاده سرمنشی سازمان ملل بر مبنای این طرح در صدد ایجاد یک اداره انتقالی و بیطرف بود . اما ملل متحد هیچ نیروی امنیتی پاسدار صلح و حامی این اداره بیطرف را در نظر نگرفته بود. علی رغم آنکه نجیب الله خود از بینن سیوان تقاضا کرد تا یک نیروی هزار نفری پاسدار صلح ملل متحد برای انتقال قدرت به کابل اعزام شود، اما بینن سیوان این را مشکل و غیر عملی خواند .

یکی از نکات قابل پرسش در نبود نیروی صلح ملل متحد این بود که آیا اعضای شورای انتقالی بدون چنین نیروی بیطرف حاضر می شدند تا با تقاضای سیوان به کابل بیایند و در حفاظت نیروهای نظامی و امنیتی دولت حزب دموکراتیک خلق اداره ی کشور را بدست بگیرند؟

علی رغم این همه موانع و مشکلات این پرسش مطرح می شود که نجیب الله چرا حاضر به استعفا شد؟ پاسخ این پرسش در اظهارات فلیپ کاروین Phillip Corwin یکی از ماموران ارشد ملل متحد در افغانستان که عضو هیئات سازمان ملل غرض انتقال قدرت از نجیب الله به اداره انتقالی بود به روشنی بیان می شود:

«تصمیم سرمنشی در مورد وارد ساختن فشار بالای نجیب الله به استعفا، ناشی از خواست تمام بازیگران عمده در نبرد افغانستان بود. و به خاطر متقاعد ساختن نجیب به استعفا، سرمنشی باید صیانت او  را تضمین میکرد. در غیر آن  راهی نداشت جز اینکه به نجیب میگفت لطفاً “سرت را به این ریسمان دار بگذار تا ما با پروسه صلح به پیش برویم . و تضمین مصئونیت نجیب ایجاب می نمود تا ملل متحد خروج محفوظ او را از افغانستان تأمین میکرد تا یک طعمه و غنیمت جنگی بدست جانشین خود نشود» (سرنوشت غم انگیز در افغانستان، فلیپ کاروین، ترجمه حکیم سروری، سال چاپ2005، ناشر، ص33)

درحالی که نجیب الله از سوی سرمنشی ملل متحد در ازای تضمین صیانت و خروج محفوظ از افغانستان متقاعد به استعفا گردید، اما او چرا موفق به خروج از کشور نشد؟ چرا سرمنشی سازمان ملل متحد در تضمین مصئونیت نجیب الله و این سازمان در تطبیق پلان صلح خود در افغانستان ناکام ماند؟ چه طرفی در داخل دولت و حزب حاکم وطن مسئول ناکامی پروسه  صلح ملل متحد بود؟ نجیب الله و هوادارانش یا رقیبان و مخالفانش ؟

تلاش نافرجام نجیب الله در خروج از کشور :

هواداران نجیب الله از کودتای درونی رقیبان و مخالفان حزبی علیه وی و در جهت ناکامی پروسه صلح ملل متحد سخن می گویند، اما مخالفان  او را متهم به خیانت و فرار از میدان رهبری حزب و حاکمیت قبل از تشکیل اداره انتقالی و انتقال قدرت در کشور می کنند. ژنرال محمدنبی عظیمی از طرفدارن ببرک کارمل در جناح پرچم که جانبداران نجیب الله انگشت اتهام را به عنوان گرداننده ی اصلی کودتا علیه آخرین رهبر حزب دموکراتیک خلق و حاکمیت حزب بسوی او دراز می نمایند ادعا می کند که نجیب الله علی رغم اطمینانی که بروز 25 حمل 1371 (13 اپریل 1992) به او با حضور ژنرال آصف دلاور رئیس ستاد مشترک ارتش و شماری از ژنرالان دیگر در عدم خروج خود از کشور داده بود، نیمه شب به بهانه ی استقبال از بینن سیوان نماینده ملل متحد تلاش کرد تا مخفیانه از کشور خارج شود. وی می نویسد:«باور نمی کردیم که در بیداری به چنین حقیقت تلخی مواجه شویم. یک رئیس جمهور، یک رهبر حزب، یک قوماندان اعلی اردو(ارتش)، صاف و ساده حقیقت را نمی گفت و در پی فریب ما بود . پذیرایی از سیوان در نصف شب با موتر مبدل، بدون محافظ و تشریفات معمول توسط یک رئیس جمهور، آیا ممکن بود؟ آیا این فرار بود یا خیانت؟ چه نامی میتوانستیم به آن بدهیم؟ گریز مخفیانه، مفتضحانه توأم با خدعه و نیرنگ به قیمت گول زدن و فریب دادن بهترین رفقای خویش. بدون سرنوشت رها کردن یک حزب، یک دولت  و  یک ملت. این  همان  شخصی  نبود که  می گفت  وطن یا کفن؟ » (همانجا. رک.اردو و سیاست درسه دهه اخیر،ژنرال نبی عظیمی ص556)

 «محمد اسحاق توخی دستیار رئیس جمهور بعد از آن بنا بر هدایت تیلفونی رئیس جمهور از منزل خویش به دفتر سازمان ملل متحد آمده با او ملحق می شود. نجیب الله بعد از ورود به دفتر ملل متحد ذریعه تیلفون دفتر مذکور با نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل در امور افغانستان آقای بینن سیوان که در آن وقت در اسلام آباد بود تماس می گیرد. انکشاف جدید و مسئله پناهنده شدن خویش به دفتر نمایندگی سازمان ملل را برایش اطلاع میدهد. بینن سیوان به دوکتور نجیب الله اطمینان میدهد که ساعت یک بجه شب به میدان هوایی کابل خواهد رسید، مگر قوت های دوستم و شورای نظار که کنترل میدان هوایی را بدست داشتند طیاره بینن سیوان را بعد از نشست محاصره نموده به او اجازه پایین شدن از طیاره را نمی دهند .»-(دشنه های سرخ، ص96)

ولی فلیپ کاروین  Phillip Corwin مامور ارشد ملل متحد که در آن شب (26حمل 1371) با نجیب الله بود بر خلاف ادعای فقیر محمد ودان از رفتن نجیب الله بسوی فرودگاه غرض خروج از افغانستان صحبت می کند. کاروین می گوید که در آن شب من را “عونی بوتسالی “Avni Botsali معاون بینن سیوان باخود به اقامتگاه نجیب الله (قصر نمبر یک در محوطه ارگ کابل) برد و در آنجا با ژنرال توخی رئیس دفتر وی  بر سر بیانیه استعفای رئیس جمهور کار کردند . سپس با عونی، دان کویرکیDan Quirke  کارمند اداری ملل متحد، “پیتربایر” Peter Beier افسر دنمارکی ملل متحد در سه موتر مربوط به دفتر ملل متحد با نجیب الله، برادرش، توخی که همه 9 نفر می شدند بسوی فرودگاه کابل رفتیم. وی می نویسد :

«بینن باطیاره ملل متحد در میدان هوایی نشسته و در داخل طیاره انتظار ما را می کشید . من فکر می کنم (میکردم) که باخود 15 نفر اعضای شورای بیطرف را آورده است . پلان اولی این بود که او آنها را در همین طیاره ایکه نجیب پرواز میکند با خود بکابل بیاورد. با این کار انتقال قدرت دست به دست صورت می گیرد. هنگامیکه به پوسته (محل بازرسی) آخری رسیدیم توقف داده شدیم. سربازان محافظ ما را اجازه عبور ندادند. نام شب را که با آن از چندین پوسته گذشتیم دفعتاً باطل شد…»(سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ص137)

عوامل سقوط :

آیا حکومت نجیب الله از لحاظ نظامی سقوط کرد؟ این یک پرسش پیچیده و دشواری است که نمی توان پاسخ آنرا تنها با آری یا نه ارائه کرد. دولت حزب دموکراتیک خلق به رهبری نجیب الله در سال 1990 دارای چهار صد هزار نیروی مسلح بود . از این تعداد 220 هزار آن مربوط به ارتش، 93 هزار آن مربوط به پولیس و90 هزار مربوط به سازمان امنیتی دولت (خاد یا واد) می شدکه گارد ویژه ریاست جمهوری نیز شامل آن بود. اسلحه و تجهیزات این نیروها عبارت بود از : 1568چین تانک، 828 چین ماشین محاربوی، 4880 عراده توپ، 126 فروندهواپیمای جنگی شامل میک های شکاری و بم افگن های سو22 و ده ها فروند چرخبال جنگی و همچنان هوا پیماهای ترانسپورتی حمل و نقل نظامی. این نیروها در روزهای سقوط دولتی که مسئول نگهداری آن بودند کماکان وجود داشتند. اما این نیروها در سالها  و ماه های که حزب و دولتِ مورد حمایت آنها بسوی زوال می رفت به دو مشکل لاینحل برخوردند که آنها را از انجام وظایف شان در دفاع از حاکمیت حزب دموکراتیک خلق بازماند و مانند آن حزب و حاکمیت متلاشی گردیدند. از یکطرف آنها در تفرقه و خصومت درون حزبی فرو  رفتند و از سوی دیگر از کمک های متداوم و  لاینقطع اتحاد شوروی محروم  شدند. افزون بر این، بحران و زوال آیدئولوژی حزب دموکراتیک خلق انگیزه جنگ را از ارتش حزبی و آیدلوژیک در دفاع از دولت حزبی و آیدئولوژیک گرفت .

نجیب الله در آخرین دقایق زندگی خود نیز  قربانی کینه  و خصومت درون حزبی گردید . هر چند که او ظاهراً پس از چهار سال پناهندگی در دفتر سازمان ملل در کابل از سوی طالبان به دار آویخته شد، اما برخی از تحلیل گران قتل او را به جناح خلق حزب ارتباط  میدهند که توسط خلقی های نزدیک به شهنواز تنی که در صفوف طالبان بودند به قتل رسید( . برای تفصیل بیشتر در این مورد به کتاب”راز خوابیده، اسرار مرگ دکتور نجیب الله” نوشته رزاق مأمون مراجعه شود)]

در مقاله بعدی که مکمل این نوشته خواهد بود در مورد مصالحه ملی دولت جمهوری افغانستان به رهبری  دکتوران  محمد اشرف غنی رئیس جمهور وعبدالله عبدالله ریس مصالحه ملی و پیامد های آن بحث خواهیم داشت.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا