علامه بلخی از شاخته شده ترین چهره های ضد استبداد
ما جان به فنا دادیم تا زنده شما باشید
بزرگداشت از شهادت, زنده گی, مبارزه و نقش علامه سید اسماعیل بلخی درتاریخ سیاسی و اجتماعیی افغانستان معاصر نشانه احترام به اصول
عدالت اجتماعی و آزادی به معنای عام و گونه ویژه در سرزمینیست که در ژرفای گودال بدبختی, فقر و بیعدالتی دست و پا میزند.
این یادنامه به بزرگوار صدیقه بلخی, یگانه یادگار ارشد آن علامهء بزرگ در میان خانواده و دوستان پیشکش میشود. عمر او طولانی و گزند از او دور باد. چنین باد و هرگز مبادا جز این.
بایسته است تا در کنار یاد از علامه بلخی از بزرگوار عبدالغفار بیدار, عضو خانواده و یار مبارزه بلخی و مرثیه سرای کشور ارجگذاری شود. من بیشترین و نابترین الطاف زنده گی ام را ممنون و مدیون آنان استم.
روز ها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آن که جز تو پاک نیست
در گرامیداشت نقش علامه بلخی, احترام بیپایان به جا می آوریم به پیشگاه همرزمان و یاران آن بزرگ که زنده گی خود را در راه حصول و تحقق عدالت و آزادی فدا کردند.
بازمانده گان آن رفته گان یادنامه های زنده گی و مبارزه آنان را نشر و پخش کرده اند. مرور آن تاریخ و یاد ها, احترام به زنده گی و مبارزهء آنان را زنده نگهمیدارد.
در زمینهء آشنایی با تاریخ و نحوهء تکامل مسایل پیچیده و دشوار سیاسی در افغانستان, نقش جریانها در سرنوشت آتی کشور و مقایسهء دیدگاهها در متن ساختار سیاسی, من تحلیلی خیلی گسترده از قلم شخصیت فرهنگی کشور سید محمد رضا علوی با عنوان«سید زدایی از جامعهء هزارهء افغانستان» خوانده ام. آن تحلیل با ویژه گهای برازندهء سیاسی و تاریخی در مضمون بحث, دعوتی به گفتگوی سازنده است تازمینهء دسترسی به حقایق آسانتر و روشنتر شود
علامه بلخی از شاخته شده ترین چهره های ضد استبداد در روزگار معاصر در افغانستان است. این شخصیت فرامرزی, در هند,پاکستان, ایران , عراق و دیگر کشور های عربی شرق میانه از احترامی بزرگ تاریخی برخوردار است.
در زمینه زنده گی و مبارزه بر حق آن علامهء شهید کتابها, مقاله ها و معرفینامه های زیادی به قلم دوستان وجود دارد. آن چه ازیک دیدگاه نو در بارهء آن علامهء شهید باید گفته شود, باور خیلی عمیق بلخی به عدالت و عدالت اجتماعیست. این مفاهیم هر روز معنا های تازه مییابند و با روند تکاملی جوامع از نو مطرح میشوند. شاید, مضمون پایان ناپذیر جنببشهای اجتماعی و جوامع انسانی هم تحقق عدالت و عدالت اجتماعیست. نظریهء عدالت اجتماعی امروزه برای همه ساختار های اجتماعی موجود مطرح است. این نظریه ملاک سنجش برحق بودن نظام سیاسیست; صرف نظر از آن که رژیم سیاسی برخاسته ازدین ویا هم لاییک و سکولار باشد.مشروعیت بسیاری از رژیمهای سیاسی در دنیای کنونی چه آنهایی که دینی اند,یا لیبرال و سکولار ویا ریشه در انقلابهای کمونیستی دارند, مورد جدی سوال قرار میگیرد, وقتی در تحقق عدالت و عدالت اجتماعی ناکام میمانند. رسیدن به آزادی و رفاه به تحقق عدالت وابسته است. روشنفکرانی که دست به روشنگری و اصلاح دین خود میزنند, و آنانی که به نقد دیگر رژیمهای سیاسی و اجتماعی میپردازند, تحقق عدالت را مضمون اصلی بررسی قرار میدهند.
علامهء شهید بلخی تحقق عدالت اجتماعی را مضمون مبارزه اش میدانست و هیچ اصل دیگر را جانشین آن نکرد. بلخی بزرگ در عمل و نظرش وفاداری عمیق تاریخی به عدالت داشت. مضمون سخنرانیهایش در زمینه تحقق عدالت در موقف قومها و مذاهب و سیاست و حقوق و ساختاراجتماعی, آن بزرگ را در مقام والای تاریخی قرار میدهد. دوستداران بلخی باید بیشتر از دیگران به عدالت بپردازند. این امری ساده نیست. اعتقاد متین به آن ارزش را میطلبد و فداکاری بی برگشت. اگر آدم دین باور بگوید که راه رسیدن به خدا در تحقق عدالت است, اغراقی نمیکند, بل صادقانه به ایمانش میپردازد. پیروان هر دینی , هر ایدیولوژیی و یا حزب سیاسی, ملاک عمل خود و دیگران را باید بر میزان تضمین و تحقق عدالت بنیاد کنند. هیچ ملاک آسمانی و زمینی دیگر این اعتبار را ندارد. عبادتگاههای طلایی و قرنها کهن بودایی و اندیشه های انسانگرای آن دین و اعتبار پیشوای علامهء شهید بلخی تحقق عدالت اجتماعی را مضمون مبارزه اش میدانست و هیچ اصل دیگر را جانشین آن نکرد. بلخی بزرگ در عمل و نظرش وفاداری عمیق تاریخی به عدالت داشت. مضمون سخنرانیهایش در زمینه تحقق عدالت در موقف قومها و مذاهب و سیاست و حقوق و ساختاراجتماعی, آن بزرگ را در مقام والای تاریخی قرار میدهد. دوستداران بلخی باید بیشتر از دیگران به عدالت بپردازند. این امری ساده نیست. اعتقاد متین به آن ارزش را میطلبد و فداکاری بی برگشت. اگر آدم دین باور بگوید که راه رسیدن به خدا در تحقق عدالت است, اغراقی نمیکند, بل صادقانه به ایمانش میپردازد. پیروان هر دینی , هر ایدیولوژیی و یا حزب سیاسی, ملاک عمل خود و دیگران را باید بر میزان تضمین و تحقق عدالت بنیاد کنند. هیچ ملاک آسمانی و زمینی دیگر این اعتبار را ندارد. عبادتگاههای طلایی و قرنها کهن بودایی و اندیشه های انسانگرای آن دین و اعتبار پیشوای آنان هیچ و پوچ میشود زما نی که گروههایی از آنان پیروان دین دیگری را قتل عام میکنند, به هر دلیلی که باشد. هیچ تقدسی, قتل عام و غارت دیگران را نمیتواند توجیه کند, مگر آن که روی اصل تقدسی که ادعا مشود, خط بطلان بکشد. در دنیای امروز کسی قتل و غارت را و تجاوز به حق دیگران را زیر نام دین, حزب و ایدیولوژی نمیپذیرد .و غارت دیگران را نمیتواند توجیه مگر آن که روی اصل تقدسی که ادعا میشود, خط بطلان بکشد. در دنیای امروز کسی قتل و غارت را و تجاوز به حق دیگران را زیر نام دین, حزب و ایدیولوژی نمیپذیرد. سقوط باور ها به نهاد ها و اندیشه ها در آن جا بروز میکند که تحقق عدالت معیار و ملاک آزمایش راستیها قرار میگیرد