شکست سیاسی، پیامد تکرار تاریخ
بخش نخست
وضیعت کنونی جامعه تاجیک مشابهت زیادی به شرایطی دارد، که جامعه در آستانه ای ورود طالبان در دهه نود قرن بیستم میلادی به کابل داشت. برگشت دوباره تروریستان طالب به پروسه سیاسی به حمایت همه جانبه امریکا و پاکستان و شراکت انگلیس وکشورهای خلیج فارس، این گروه را از یک جریان تروریستی و فاشیستی زیر نام به ظاهر مخالف حکومت، به یک گروه شریک فربه و یا رهبر اصلی حکومت در برابر جوامع واقوام غیر پشتون و به ویژه جامعه ای تاجیک قرار داده است. آرایش جدید سیاسی در تراز منطقه وجهان اضافه بر متحدان پیشین طالبان، پای روسیه و جمهوری اسلامی ایران را نیزدر دایره متحدان طالب کشانیده است . این بار جامعه تاجیک در کنار اینکه در تراز داخلی مانند گذشته متحد برنامه محور سیاسی در میان جوامع و اقوام برادر ندارد و خطر دوباره درگیر کردنش در یک جنگ قومی مانند سالهای 1308، 1372 وپس از کنفرانس بن کماکان وجود دارد، جامعه شرایط مساعد آن دوران مقاومت را به لحاظ منطقه ای و بین المللی نیز ندارد.
مسئولیت کامل این انزوای اجتماعی و سیاسی در سطح داخلی، منطقه یی، بین المللی و شکست های پیهم سیاسی جامعۀ تاجیک به عهده کسانی است، که پس از بن تا ایندم سکانداران سیاسی از نام جامعه بوده اند و در تمام این مدت وسعت دید سیاسی شان از فراخی جیب ومنافع شخصی شان فرا نرفتته است؛ با معامله گری، اخاذی، بده وبستان سیاسی، تنها در فکر ثروت اندوزی، قدرت پرستی و ساختن زندگی افسانه ای برای خود وخانواده های شان بوده و در تمام این بازیها جامعه را به گوشت دم توپ دشمنان ومخالفان سیاسی و اجتماعی اش تبدیل کرده اند. اما در شکستهای سیاسی دوره ای جامعه تاجیک روشنفکران جامعه بیشتر از دیگران مقصر اند، که نتوانستند و نتوانستیم در بسیج سیاسی، سیاست گذاری های روشن، تعیین استراتیژی واهداف مشخص برای حرکت جامعه و متحد کردن سیاسی و اجتماعی همه بخشهای آن تعهد ومسئولیت روشنگری را به درستی ایفاکنند و انجام دهیم.هیاهوی، هوچیگری ودادن شعار های توخالی در میدان سیاست بدون تدوین برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت روشن و قابل دسترسی برای رسیدن جامعه به عدالت سیاسی وملی، فرجامش شکست محتوم است. مردم نیز در شکست های پیوسته سیاسی شان از بابتی سهیم بوده، که بارها به پیشوایان سیاسی اقتدا کرده اند، که رای واعتماد مردم را فروختند، با خون شان معامله سیاسی کردند و از آنها به حیث هیزم ثروت اندوزی وقدرت پرستی شان استفاده کرده اند و این داستان را بارها با همان چهره های تکراری شکست خورده ومعامله گر سر از نو تجربه کرده اند.
شکست سیاسی جامعه در کودتای انتخاباتی 2019 میلادی گرایشهای فاشیستی زیر رهبری امریکا، جامعه را با چند پیامد جدی مواجه کرده است:
1 ـ جامعه را در زیر تیغ گروه های فاشیستی، تروریستی و بقچه برداران تیم فاشیستی حاکمیت غنی احمدزی قرار داده و مضاف برحاشیه نشین ساختن سیاسی جامعه، خطر بالقوه و بالفعل را متوجه هستی اجتماعی، فرهنگی، دار وندار و ارزشهای اجتماعی آن ساخته است و هیچ تضمینی وجود ندارد، که همان سرکوبهای خونین، قتل عامها، اسارتهای سیاسی، فرهنگی وملی جامعه، که بخش بزرگ تاریخ آن را میسازد، بار دیگر تکرار نشود؛
2 ـ جامعه تاجیک پس از این همه دور زدن ها، دادن قربانی و هزینه بزرگ برای آزادی، عدالت، برابری و شرکت عادلانه ومتناسب به شعاع وجودی اجتماعی، فرهنگی و تمدنی اش در قدرت، به عدالت سیاسی و ملی نرسید و تمام ایثار وفداکاری جامعه در یک دور دیگر از حیات سیاسی وملی اش به هدر رفت؛
3 ـ جامعه پس از چرخ زدنهای باطل تاریخش بازهم در جایی قرار گرفته است، که دشمنانش پیش از 2001 میلادی برایش رقم زده بودند و شکستهای پیهم سیاسی، انگیزه مبارزه سیاسی را از جامعه تا حدی زیادی گرفته، نهیلیزم بر حیات سیاسی آن سایه افگنده و توان روحی وروانی جامعه را برای مبارزه ای عدالت خواهانۀ سیاسی و اجتماعی کاهش داده است. در برهه کنونی مردم گیچ ومنگ اند و رو آوردن به پروسه های سیاسی وکارزار های انتخاباتی را برای دست یابی به اقتدار سیاسی خود کار پوچ می پندارند. همانطوریکه شکستهای تاریخی از قبایل مختلف کار جامعه را به خانقاه وگوشه های خلوت اجتماعی وسیاسی کشاند، به چرخ زدن به دور خود مشغول کرد و از کار دنیا بیزار شد، شکست ها وافتادن های بار، بار سیاسی، جامعه را به افرادی فاقدآرمان، شور ونشاط سیاسی مبدل ساخته و مادونیت سیاسی عادت همیشگی آن خواهد شد. ایجاد انگیزه وترمیم روحیه و روان اجتماعی برای بردن یک پارچه جامعه به پروسه های سیاسی وکارزار های انتخاباتی کار سختی خواهد بود. همه شاهد بودند وبودیم، که جامعه با بی میلی تمام سیاسی در انتخابات 2019 ریاست جمهوری شرکت کرد و این مساله یکی از عوامل مهم سیاسی اش بود؛
4 ـ دشمنان اجتماعی و سیاسی جامعه میخواهند صلحی را بر آن تحمیل کنند، که فرجامش برای همه بردگی ملی وسیاسی است. الیگارشی سیاسی ـ قومی، به رهبری خلیل زاد، اشرف غنی احمدزی، کرزی، سیاف، حکمتیار، هیبت الله، ملابرادرودیگران پس از شکست وتجربه اندوزی از سلف پشتونستان خواه از ساختن پشتونستان در آنسوی مرز، در تلاش اند، به کمک پاکستان کشور را در زیر چنبره ای نظامی و سیاسی پاکستان قرار دهند واین بار این سوی مرز را پشتونستان بسازند و با اتحاد قومی زیر نام صلح، جوامع واقوام غیر خودی را به طور کامل حذف کنند. رژیم های فاشیستی کرزی و احمدزی زیر رهبری خلیل زاد، زندانهای افغانستان را به مرکز آموزشهای نظامی و یک دور آمادگی و استراحت برای طالبان تبدیل کرده اند وپس از دوره دیدن، به صورت گروهی از زندان آزاد شده وبه جان مردم انداخته میشوند، که قتل زنان وکودکان نوزاد در غرب کابل یک نمونه آن است وجز نسل کشی وقوم کشی نام دیگری نمیتوان بر آن نهاد؛
5 ـ حضوررهبران فاقد شعور و شناخت سیاسی، بی آرمان، بی مسئولیت وبی تعهد در رهبری سیاسی جامعه باعث شد، که مردم این همه زمان را برای تکامل حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی ومدنی خود از دست بدهد. از دست دادن زمان برای دیگر شدن جامعه، بر مردم وضعیتی تحمیل شده،که تاریخ جامعه و زمان حال آن چندان فرقی باهم نکند، جامعه در وضیعتی گیر کرده است، که با همه ای قربانی به نقطه ای بی سرنوشتی های ملی وسیاسی اش دوباره برگشته است. ما در دایره بسته ای چرخیدم که فرجامش همان نقطه ای آغازین است؛
6 ـ رهبران جامعه با آن همه زمزمه کردن، وحدت ملی، منافع ملی، مصالح علیای کشور، مصالح ملی، مصلحت ملی وبرادری بدون حساب وکتاب ملی وهمه ای این قطارهای ملی، نتوانستند ترحم ملی واسلامی دیگران را در برابر جامعه بر انگیزانند و کشور هنوز در انقطاب خونین ملی، اجتماعی وقومی میسوزد وعاشقی های یکطرفه هنوز راه به جایی نبرده است و جامعه را در جایی قرار دادند، که با تن برهنه و نداشتن افزار دفاعی، بی انسجامی سیاسی و اجتماعی در میدان بزکشی گروه های تروریستی و فاشیستی قرار گرفته و با جنگ چند سویه مواجه است؛
7 ـ تیم انتخاباتی عبدالله که بر محور جامعه تاجیک شکل گرفت، از آغاز هم جای جامعه ای تاجیک در رده های بالایی قدرت در صورت پیروزی تیم انتخاباتی عبدالله خالی گذاشته شده بود و رهبران سیاسی جامعه متحد عبدالله همان شیوه ملنگی وقلندری را در سیاست پیشه کردند. مردم تنها امیدی که به پیروزی در انتخابات داشتند، این بود، که گرایشهای فاشیستی را شکست بدهند وراه برای اصلاح قانون اساسی، اصلاحات سیاسی، مشارکت سیاسی تمام جوامع واقوام ونا متمرکز سازی قدرت را باز کنند، که با کودتای انتخاباتی امریکا وحمایت غرب از گرایشهای فاشیستی و تروریستی محقق نشد و پیشوایان سیاسی! به جای ایستادن بر مواضع شان دچار افتراق وچند دستگی شدند. با فضای حاکم سیاسی در هر توافق نامه بین دوتیم، قدرت را چنان ترکه وتقسیم خواهند کرد، که باز هم جای جامعه تاجیک در قدرت خالی باقی خواهند ماند. در حذف سیاسی جامعه از سوی عبدالله تیکه داران قومی، پوپولیستهای سیاسی ویاوه گویان عوامگرا زیرنام رادیکال های سیاسی نقش اساسی دارند. ( ادامه دارد)