رمضان ماۀ نزول قرآن و الگوی هدایت و نماد ایثار
در این شکی نیست که هر روز روز خدا است، تحول هم ویژه گی بدون استثنای هر پدیده است، تغییر هم قانون طبیعت است و انسان، تاریخ، جامعه و بالاخره هستی تابع قانون عام هستی که قرآن از آن به عنوان سنت الله یاد کرده است و به همین گونه قوانین خاص تحول در انسان، جامعه و تاریخ روال ویژۀ خود را دارد که قرآن از آن فطرالله یاد کرده است؛ یعنی قوانین فطرت در هستی؛ البته با تفاوت این که سنت الله قوانین عام هستی است که ثابت و تغییر ناپذیر بوده و اندک ترین تغییر در یک گوشۀ آن حرکت در تمام هستی را به رکود و انحطاط می کشاند؛ مانند حرکت سیاره بدور آفتاب و حرکت منظومۀ شمسی بدور کهکشان صحابه که قرآن آن مدار های معین را فلک نامیده است؛ اما قوانین در انسان، جامعه و تاریخ تابع قانون فطرت است که متحول و تغییر پذیر است، هر نوع مخالفت با آن جهل است و لجاجت با آن هم جهل مرکب خوانده شده است. انسان بحیث وارثان خدا در زمین رسالت دارد تا برای تغییر در خود، جامعه و تاریخ نقش بایستۀ خود را ادا کند؛ اینکه خداوند می گوید “به تحقیق ما کرامت دادیم انسان را و معیار این کرامت را هم تقوا و انسانیت خوانده است تا جامعۀ بشری را تا سدره هایی نهایی تکامل برساند که قرآن آن را ” سدره المنتهی ” خوانده است. رمضان هم در چرخۀ این تکامل جایگاۀ خود را دارد تا تحول در انسان، جامعه و تاریخ را گواه باشد و بستر سازنده یی برای تغییر و دگرگونی های ژرف و درازمدت در انسان باشد تا بتواند، چرخۀ پرپیچ تکامل را در جامعۀ بشری از خدا تا به خدا به حرکت درآورده و ادامه دهندۀ آن باشد. از این رو تغییر نه تنها قانون بدون منازعه در هستی است؛بلکه ضامن سعادت و رفاۀ انسان نیز است که رمضان سهم بیشتری در هدایت و رستگاری انسان داشته و برای به کمال رسیدن آن هم نیاز به ایثار دارد. تکامل هم زمانی به سر منزل مقصود می رسد و انسان و انسانیت پله به پله بر آستان خدا صعود می کند و به مقامی می رسد که ” آنچه اندر وهم ناید آن شود”، در ضمن از رنگ تعلق آزاد شود و به قول مولانای روم “من او شوم او من شود” تا باشد که “ما” در انسان، جامعه و ناریخ تحقق واقعی پیدا کند. از آنجا که اسلام دین انسانیت است و هدف اش انسان سازی و جامعه سازی در اجتماع بشری می باشد. وی از این رو نیاز به هدایت دارد و از سویی هم یک جامعه زمانی هدایت می شود و به سوی رستگاری گام برمی دارد که نخست از همه ارزش های واقعی انسانی در جامعه تحقق پیدا کند و این ارزش ها زمانی عملی شده می توانند که بستر مساعد برای آنها فراهم شود، از این رو اسلام دین ترحم و عطوفت خوانده شده و خداوند به پیامبرش می گوید” انا ارسلناک رحمت للعالمین” که به تحقیق شما را چون چتری از رحمت برای عالمیان فرستاده ام تا فرهنگ رحمت و انعطاف و نرمش و همدیگر پذیری را در جامعۀ بشری نهادینه بسازد. این آیه به صراحت به ارزش های مشترک فرهنگی و حتا میان فرهنگی و یکدیگر پذیری اشارۀ صریح دارد؛ زیرا همدیگر پذیری و تحمل یکدیگر در سطح ملی ضامن شکل گیری یک نظام مردم سالار و حاکمیت قانون است که بنیاد های اصلی جامعه را به گونۀ شفاف شکیل می دهد. در صورت به قوام رسیدن ارزش های فرهنگی و بالنده گی آن به سوی میان فرهنگی زمینۀ زنده گی مسالمت آمیز میان تمامی ملت های جهان یعنی “عالمیان” میسر می شود. از همین رو در آیت بالا پیامبر به مثابۀ رحمتی برای عالمیان ذکر شده است؛ یعنی هدف از آن فراخوان جهانی است، برای رستگاری که در آیت از آن به گونه صریح یادآوری به عمل آمده است. به تحقیق یک جامعۀ زمانی از لحاظ مادی و معنوی رستگار می شود که مراتب خودسازی های انسانی در آن به کمال برسد. به یقین که رمضان و پاسداری واقعی از ارزش های آن می تواند، سنگ بنای خودسازی های انقلابی را در جامعه فراهم کند؛ زیرا فضای سکوت انگیز و حیرت آور رمضان، چشمه های حیرت افزایی را در انسان به نبعان و شگوفایی های ارزشمند و بزرگ را در جامعه به بار می آورد. بازگشت هر رمضان در واقع آغاز یک ظهور جدید برای تجدید عهد تازه در برابر خدا است که این ظهور از دل سکوت و شب های معنا دار و پرفیض رمضان بر می خیزد. در سکوت این شب ها بود که بودا به مقام “سدارتا” پای نهاد و با شکستن چتر حیرت در فضای سکوت بود که از بار حیرت زده گی های بودا کاسته شد و دراز راۀ خدمتگزاری به انسان و ارجگذاری به انسانیت را در او کوتاه کرد. این ارمغان الهی او را وادشت تا دوباره به کشف خود بپردازد و با بازگشت جدید دوباره ظهور کند تا جامعۀ خود را به سوی هدایت فراخواند و به مثابۀ پیامبر غیر ابراهیمی دل های آنان را از سیاهی و کدورت پاک بدارد. به همین گونه در این فضای گوارای سکوت رمضانی بود که موسی به مقام طور رسید و فرصت ملاقات با خدا را پیدا کرد؛ هرچند از ابهت تجلی وحی در نماد نور قوم موسی بر زمین افتاد( خرا صاعقا )؛ زیرا ظرفیت اخذ وحی را نداشتند و به مثابۀ گیرندۀ ناتوان بر زمین می افتند و اما خود اش توانست دل به دریا زده و در انتهای بیخودی و سکوت رمز تکامل را پله به پله تا رسیدن به آستان خدا به گونۀ خستگی ناپذیر تجربه کند. به همین گونه عیسی توانست تا در قلمرو ناکرانمند سیر و صعود سکوت، به قول حافظ شرب دمادم پیامبری را به آزمون بگیرد و او در این زمینه چنان از ظرفیت والا برخوردار بود که حتا در کودکی اعجاز آتش گرفتن در دهن را به تماشا گذاشت و از آزمون فرعون موفق بیرون بدر شد؛ اما محمد(ص) توانست تا از در این آزمون بدر آمدن را به کمال برساند و در فضای ملکوتی سکوت در شبی از شب های رمضان در غار حرا به دگرگونی بزرگ روحی نایل آید و موفق به شنیدن سیگنال های وحی در موج صدا های پر جبریل به گونۀ ” اقرءبسم ربک” شود و در جاذبۀ سرشار از شور درونی بیتاب شود که حتا نتوانست این راز را پنهان دارد و خدیجه از حال وی آگاه شود. خدیجه با شنیدن پیام پیامبر از راز آگاه می شود و به مثابۀ نخستین پیام آور او عمل کرده نزد ورقه بن نوفل می رود. نوفل پس از شنیدن سخنان خدیجه تکان می خورد و برای خدیجه نوید می دهد که این پیام آورنده همان احمد است که در انجیل و تورات از آن سخن رفته است. خدیجه بحیث نخستین زن و به مثابۀ نخستین پیام دهندۀ رسالت پیامبر، زود برمی گردد و برای پیامبر نوید رسالت را می دهد و او را به آرامش می خواند؛ اما پیامبر در خود فرو رفته بود و نخستین پیام که با بخوان آغاز شده بود؛ یعنی با این مضمون”قرآن را به نام پروردگارت که آفرینندۀ عالم است، برای خلق بخوان” او را بیشتر از همه غرق حیرت کرده بود؛ زیرا او درک کرده بود که برای پایان دادن یک رسالت بزرگ مامور شده است. او در موجی از حیرت افگنی ها چنان بیتاب شده بود که تنها با پیچیدن در لحاف احساس آرامش می کرد و اما او نمی توانست بیشتر به این حالت بماند و برایش فرمان می رسد که ای رسولی که خود را در جامۀ فکرت و سکوت پیچیده ای”برخیز و سکوت را بشکن و مردمان را برای هدایت بشارت بدهید” این پیام در واقع سنگین بودن ماموریت را در جهانی از سکوت برای او الهام کرد. پیامبر که رمز و راز این سکوت را در غار “حرا” فراگرفته بود و هر سال در ماۀ رمضان این سکوت را برای چندین روز تجربه می کرد تا آنکه این سکوت به قوام رسید و پیامبر توانایی و ظرفیت اخذ وحی را یافت و به مقام نیابت رسید. چنانکه قرآن می گوید که رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده و روایاتی موجود است که قرآن در ماۀ رمضان یک باره از آسمان هفتم به آسمان اول نزول کرد و اما به تدریج به پیامبر القا شد. رمضان به گواهی قرآن نه تنها مکتب سکوت است، برای قیام که در آن ارزش های انسانی به قوام می رسند و فضایل اخلاقی را در انسان بارور می گرداند. از همین رو خدا می گوید که پیامبر با اخلاق کریم آفریده شد تا ارزش های اخلاقی را در بنده گان خدا رشد و تقویت کند. از این رو اشاعۀ ارزش های اخلاقی یگانه هدف دین برای ساختن جامعۀ بشری است. تنها با نیروی اخلاق و باقوت ایثار می توان کشتی افتاده در توفان جامعۀ بشری را به ساحل آرام کشید. از این رو است که ایثار عصارۀ اخلاق قبول شده و تنها با نیروی ایثار ممکن است که زورق اخلاق را بر فراز امواج مست و خروشان زنده گی به پیش راند و درس از خود گذری یعنی عملی بر ضد خود و به نفع دیگران را به حسن صورت از خود به گونۀ داوطلبانه به نمایش نهاد تا اصل ترحم و عطوفت را در جامعه نهادینه کرد. از همین رو است که خدا هم به پیامبر می گوید ” به تحقیق تو را رحمتی برای عالمیان آفریده ام تا دیوار های محکم رحمت را میان خلق خدا ایستاد کنی و برای اشاعۀ ارزش های معتدل و وسط دینی از هیچ گونه سعی دریغ نکنی. از این رو اسلام در اصل با خشونت و دهشت مخالف است و خود را مکلف به پخش و گسترش رحمت برای رستگاری، اعتلا و شگوفایی جامعه بشری می داند. هر مسلمان ماموریت دارد تا برای نهادینه شدن ارزش های وسط دینی و زدودن خشونت که در دین باطل خوانده شده به سرعت وارد کارزار جامعه شود و در راستای مبارزه با رویکرد های عقل ستیزانۀ سلفی و طالبانی که جز انتحار و انفجار پیام دیگری ندارد، دست به عمل جدی بزند. یاهو