شعر
درفش پیروزی
درنگ کن هم وطن، ورنه به گرگ تو لانه میسازی
اگر غافل شوی این بار، به هر بیگانه می بازی
تمام قتل و غارت بر سریر، شاه پیکار است
تعقل بایدت، ورنه به پا زولانه اندازی
چه غبن فتنه در جوش است بنام شرع می نازد
حتی ا گیرد شود حاکم ، زهر دیوانه اخازی
مجوتوازشلاق معتصب جزدردوتعصب حاصلِ دیگر
جهان از عقل اباد است ، تو بر ویرانه دمسازی
حریف فتنه باش بانگ جرس ، از کوچه می اید
به خود باش ورنه این بار ،باج بر بت خانه پردازی
چکاوک ، قبره تازیست بر گوشت خوش اوازاست
زدشمن مرغ با هوش یست تو بر پروانه می نازی
نگاه کن تیز، کبوتر تا هنوز در چنگ شاهین است
به دشمن دوست دیرین وبه دوست خصمانه می تازی
به هر باور وهر فکرِی سِرّ ازاده گی آموز
بیرون آ از خود و بس کن دیگر افسانه پردازی
جوانِ هم وطن هوشدار درین پیکار ازادی
درفش رزم پیروزی به دوش مستانه افرازی