امیر تیمور گورگانی
تیمور در شعبان736هجری قمری(1333عیسوی)درشهرقِش یا کِش(شهر سبز)واقع ازبیکستان بدنیا آمد. تاریخ نویسان از هویت و نسب تیمور روایات مختلف ارائه میکنند. برخی او را به چنگیزخان مغول منسوب مینمایند و جهانگشایی اش را در تبعیت از چنگیز تلقی میکنند و در روایتی از قبیلۀ برلاس خوانده می شود.
در اواخر سلطنت مغولان چغتایی ماوراءالنهر حوالی سال 746 هجری قمری که امیر قذغن از رؤسای قبیلۀ برلاس به عزل نصب سلاطین چغتایی میپرداخت، تیمور از فرماندهان امیر مذکور بود.
تیمور در شهر کیش مورد توجه تغلق تیمور شاه چغتایی کاشغر که دو بار به ماوراءالنهر لشکر کشید، قرار گرفت. ولیکن رابطه میان تیمور و الیاس خواجه پسر تغلق که به حکومت ماوراءالنهر گماشته شده بود برهم خورد و تیمور سر به عصیان برداشت. هر چنداو در همراهی با امیرحسین نواسه امیر قذغن که خواهرش همسر تیمور بود در جنگ بر الیاس خواجه غلبه یافت و سمرقند را تسخیر کرد، اما در حملۀ متقابل الیاس خواجه(765 هجری قمری 1363 عیسوی) شکست خورد.
ازدواج تیمور با خواهر امیرحسین او را به تیمور گورگان(داماد)مشهور ساخت. در روایت دیگر لقب گورگان را پس از ازدواج با دختر تغلق تیمور پادشاه چغتایی کاشغر گرفت.
تیمور و امیرحسین پس از شکست به هرات و از آنجا به قندهار و سیستان رفتند. پای راست تیمور در درگیری با والی سیستان که شاید قصد دستگیری و تحویل دهی او را به پادشاه چغتایی داشت زخم برداشت و بیشتر از سوی رقیبان و دشمنانش به تیمور لنگ معروف گردید.
سپس تیمور و امیرحسین در 766هجری(1364عیسوی) با قوای که از شمال خراسان تهیه کردند سمرقند را از الیاس خواجه گرفتند. اما تیمور بزودی امیرحسین را کنار زد و به حکومت ماوراءالنهر دست یافت. هر چند که نخست غلتمش را سلطان چغتایی ماوراءالنهر خواند و خود را امیر نامید؛ امااو امیری بود که بر شاه فرمان می راند.
تیمور پس از تسلط بر آسیای میانه از نفی پادشاهان متعدد و ضرورت یک پادشاه در همه ربع مسکون (قسمت معمور و مسکون زمین)سخن گفت. اگر چنگیزخان الگوی تیمور در جهان کشایی توأم با خون ریزی و ویرانگری برای دست یابی به سلطنتِ ربع مسکون بود، او به گونه ای شگفت آوری با احساس ندامت و عذاب وجدان به خون ریزی ادامه می داد.
تیمورپس از ریختن خون آدم ها به خصوص مسلمانان احساس ندامت می کرد، توبه سر میداد وبه عبادت می پرداخت. اما باز دست به کشتار و غارت می زد. این کشمکش و تناقض درونی تیمور برسر رفتار و عملکردش نشان میداد که او قباحت اعمالش را درک می کرد و هیچ نوع تقدسی بر آن قابل نبود.
شاید دلواپسی تیمور در یغماگری و خون ریزی و تردید ناپذیری چنگیز، به محیط پرورش و خاستگاه اجتماعی آنها برمیگشت. چنگیز از جامعۀ بدوی و بیابانگرد قبیله ای مغول برخاسته بود که خصومت و کینه توزی را به عنوان سنت متداول چنین جامعه با خود داشت؛ اما تیمور در محیط اجتماعی سمرقند پرورش یافته بود که برغم ویرانی های هجوم چنگیز مدنیت های دوران پیشین سلطنت های سامانی، سلجوقی و خوارزمشاهیان را پشت سر گذاشته بود. از این رو تیمور در سمرقند زبان فارسی، زبان ادبی و علمی آن دوران را به خوبی میدانست. در طفلی حافظ قرآن شد و در علم تفسیر و فقه دسترسی پیداکرد.
صرف نظر از هر انگیزه و دلیلی که تیمور را با تردید و ندامت بسوی خون ریزی و ویرانگری می کشاند، او مردی بود بااراده و سخت کوش، نا آرام و ماجراجو، خودکامه و خون آشام، حیله گر وعهد شکن، کینه توز و ویرانگر.
بدعهدی تیمور در قول و قرارهایش زشت ترین ویژگی های شخصیت او را منعکس می سازد. تیمور وقتی در سال 771 هجری به میانجگیری علمای ماوراءالنهر با امیر حسین صلح کرد و امیر به شرط تأمین امنیت جانش به تیمور تسلیم شد، اما تیمور او را با دو پسرش کُشت.
تیمور در سال785هجری قمری(1382عیسوی)که مردم هرات دست به شورش زدند، ملک غیاث الدین سلطان کرت هرات را با پسر و برادرش که در سمرقند نزد او به سر می بردند، سر به نیست کرد. نمونۀ دیگر پیمان شکنی، قتل بهادرخان خلجی در قلعۀ بطنیز پنجاب در سال 801 هجری بعد از مصالحه با او بود.
تیمور تا781 هجری قمری چهار بار به خوارزم لشکر کشید و در آخر آن دیار را تسخیر و ویران کرد. سپس به کاشغرستان، مغولستان و دشت قبچاق یورش برد و در 787 هجری قمری قبچاق را تسخیر کرد و حکومت آن را به یکی از شاهزادگان مغولی به نام “توقتمش” سپرد. اما توقتمش در صدد احیای امپراتوری مغولان شد و با تیمور در افتاد. تیمور در نبردهای متعدد بر او غالب شد. سپس شهر ساری پایتخت دولت مغولی قبچاق را غارت و تخریب کرد. تیمور در این جنگ توقتمش را تا روسیه تعقیب کرد و پس از تصرف و غارت مسکو باز گشت.
تیمور در سال 782 هجری قمری در هجوم به خراسان، نخست نیروی ملک غیاث الدین کرت را در نیشاپور شکست داد و سپس هرات را تسخیر کرد. او پس از اظهار اطاعت خواجه علی مؤید سربداری زمامدار سبزوار و امیرولی حاکم گرگان به بخارا بازگشت و در سال 785 هجری مجدداً به هرات لشکر کشید. هرات این بار توسط تیمور و جنگجویانش تخریب شد. جنگجویان تیمور از کشته های هرات کله منار ساختند و حکومت هرات به پسرش شاهرخ تعلق گرفت. تیمور سپس قیام مردم اسفزار را با کشتار بیشتر از هرات سرکوب کرد و بعد به فراه و سیستان حمله برد. سپس قندهار را هم تسخیر کرد و حکومت آنرا به امیرسیف الدین داد و خود به سمرقند برگشت. شهر طوس در سال 791 هجری قمری(1388عیسوی) که شاهد شورش علیه حکومت تیمور بود از سوی پسرش ميرانشاه قتل عام و تخریب شد.
لشکر کشی تیمور بسوی فارس، بغداد، آسیای صغیر، شامات و هندوستان در چند نوبت از 788 تا 804 هجری قمری صورت گرفت. او نخست به همدان، تبریز، لرستان، آذربایجان، ارمنستان، شروان و گرجستان تا ارزنته الروم دست یافت. سپس به اصفهان یورش برد و در آغاز با متنفذین و علمای اصفهان توافق کرد تا در برابر پرداخت مال و خراج از جنگ بپرهیزد. اما شورش مردم ناشی از بیداد ماموران و جنگجویان تیمور او را خشمگین ساخت و فرمان قتل عام و کله منارسازی را صادر کرد. تا هفتاد هزار نفر در ذالحجه 789 هجری(آگست 1387عیسوی)دراصفهان کشته شدند. آنگاه تیمور تا اواخر 789 هجری به شیراز دست یافت و سپس به سمرقند برگشت.
تیمور در دومین یورش (794-798 هجری) از گرگان و مازنداران به شوشتر رفت و با قتل شاه منصور مظفری، سلسلۀ مظفریان فارس را براندخت. حکومت فارس را به پسر خود عمرشیخ داد و خود برای براندازی حکومت جلایریان در شوال 795هجری وارد بغداد شد. بغداد و شهر های بصره، کویت و غیره را تصرف و غارت کرد.
حملۀ تیمور به هندوستان در سال801 هجری قمری صورت گرفت. او بر مقاومت سلطان محمود تغلقشاه در حومۀ دهلی(7ربیع الثانی801 هجری) غلبه یافت. دراین جنگ هزاران هندو و مسلمان را که اکثر شان اسیر بودند به قتل رساند و سپس دهلی را چند شبانه روز غارت کرد.
تیمور پس از غارت دهلی که به سمرقند باز گشت، نخست به سرکوب شورش های گرجستان و آذربایجان پرداخت و سپس شهر سیواس را(محرم803 هجری)در اناتولی تسخیر کرد. بر شهر ملطیه یا ملاطیه و سواحل جنوبی بحیره سیاه تسلط یافت و آن مناطق را به قراعثمان بایندری از ترکمنان آق قویونلو سپرد. سپس بسوی شام و مصر هجوم برد، حلب را اشغال کرد، دمشق را از ملک ناصر سلطان مصر گرفت. سپس وارد بغداد شد تا کار را با سلطان احمدجلایر که دو باره بر بغداد مسلط شده بود یکطرفه کند. او در ذیقعدۀ 803 هجری قمری(1401 عیسوی)بر بغداد دست یافت و فرمان کشتار، ویرانی، کله منارسازی و غارت داد. وی بر ویرانه های بغداد ابوبکر نواسۀ خود را حاکم ساخت و خود غرض حمله بر اناتولی و تصفیه حساب با بایزید یلدرم سلطان عثمانی آماده شد. او بایزید را در جنگ انقره یا انگوریه(804 هجری)اسیر کرد و بر اناتولی دست یافت. اما با سلطان اسیر اناتولی بااحترام رفتار کرد و او را تا هنگام مرگش (805هجری)در اردوی خود نگهداشت.
تصرف اناتولی پادشاه مصر را منقاد تیمور ساخت و تیمورشاه که در واقع قریب به تمام سرزمین های اسلامی سلطنت خود را پهن کرده بود، در صدد تصرف چین شد. امااو در17شعبان807 هجری قمری (فبروری1405عیسوی)در منطقۀ اترار که بسوی چین میرفت به عمر 71 سالگی پس از 36 سال جنگ و فرمان روایی درگذشت و در سمرقند مدفون شد.
امیر تیمور در میدان اداره و مدیریت:
اگر به تیمور از زاویۀ سلطنت و زعامت نگاه شود، رفتار او در لباس پادشاهی و رهبری دولت چیزی بهتر از عملکرد وی در مقام فرمانده لشکر و جنگ نیست. او هیچگاه اداره و نظام سیاسی مبتنی بر قانون ایجاد نکرد.
در دولت تیمور، پس از خودش فرزندان، نواسگان و وابستگان او همه کاره و مطلق العنان بودند. تیمور در میان طبقات اجتماعی بیشتر به علمای دینی توجه و اتکاء داشت واز آنها در واقع به عنوان ابزار توجیه عملکردش استفاده می کرد.
آنچی که تیمور در عرصۀ سازندگی و پیشرفت انجام داد، تنها به آبادی و نوسازی سمرقند محدود می شد. شگفت آور این است که تیمور وقتی شهرها را در خاور و باختر ویران و غارت میکرد و از اجساد آدم هایش کله منار میساخت، اهل فن و مسلک، صاحبان دانش، شاعران و نویسند گانشان را زنده نگهمیداشت و با خود به سمرقند می برد تا شهر سمرقند را بسازند. تیمور شهر سمرقند را توسط معماران، نقاشان، هنرمندان و دانشمندان اصفهان، هرات، دمشق، بغداد، نیشاپور، دهلی و سایر شهرها و بلادهای تسخیر شده به شهر زیبا و کم نظیر دنیا مبدل کرد. او در سمرقند کاخ های باشکوه و باغ های بسیاری بوجود آورد.
اگر به شخصیت و عملکرد تیمور به عنوان سلطان مقتدر از عینک سمرقند پایتخت سلطنت او نگاه شود، تیمور در چهرۀ پادشاه و دولت مدار با وجاهت نمودار میشود. زیرا هنوز شش سده پس از مرگ او، هنر معماری و نقاشی در ساختمان های بجا مانده از آن دوران درخشش دارد. اماآبادی و زیبایی سمرقند در سالهای سلطنت تیمور از تجاوز، کُشتار و غارت در ده ها شهر و بلاد دیگر شکل گرفت. تیمور سمرقند را به گنج خانۀ ثروت و اموال غارت شدهای دنیا تبدیل کرده بود. البته در کنار ساخت و ساز سمرقند، رونق تجارت وامنیت راه ها در جهت رشد تجارت از نکات مثبت دوران سلطنت و فرمان روایی تیمور است. وی از پیشرفت بازرگانی سود میبرد و خزانۀ دولت خود را پرمی کرد.
تیمور باهفده زن نکاح کرد و از او 36 نفر باز ماندۀ ذکور ماند که از این میان چهار تن پسر و باقی نواسگان او بودند. افزون برآن هفده دختر و نوادۀ دختری داشت. مردانِ خانوادۀ تیمور پس از مرگ او بلافاصله وارد منازعۀ قدرت شدند.
تاریخ شاهد است که امیر تیمور با تجاوز خود به سرزمینهای مستقل هفده ملیون انسان را بقتل رساند. توجه کنید(17000000) انسان را بقتل رساند، شهر هارا تخریب و به خرابه بدل کرد، عهد و تعهد خودرا با شیطان صفتی می شکستاند. یعنی امیر تیمور یک جنایت کار کم نظیر و یک قاتل بی رحم بود. به این حساب امیر تیمور ننگ بشریت و ننگ تاریخ بوده است.
اصولا ما باید انتقاد از خود و انتقاد از دیکران را بپذیریم، و این یگانه راه اصلاح امور میباشد. از دوستانیکه از تیمور به افتخار یاد میکنند، آیا از خود پرسیده اند، اشغال و قتل و فریب صفت خوب میباشد و یا صفت بد. اگر صفت بدی باشد. پس با چه جرئت و با کدام وجدان قتل و تجاوز و اشغال و دروغ و فریب را می پذیرید.