تنش ها میان ایران و آمریکا از اوج تا حضیض یا از متن تا حاشیه
تنش ها میان ایران و امریکا و تاثیر گذاری آن بر افغانستان و منطقه
پس از کشته شدن سلیمانی فرماندۀ سپاه پاسداران ایران بوسیلۀ امریکا این پرسش در ذهن هر کسی خطور می کند که آیا ایران وارد جنگ با امریکا خوهد شد؛ اما ایران در موجی از نگرانی های جهانی دو پایگاۀ امریکایی عین الاسد و التاج را در عراق مورد حمله قرار داد. پس از این حمله گمانه زنی ها برای یک جنگ بزرگ بالا گرفت و تمامی رهبران جهان ابراز نگرانی کردند و دو طرف را به خویشتن داری فراخواندند.
پس از حملۀ موشکی ایران به پایگاه های امریکایی در عراق فرماندهی مرکزی آمریکا، سنتکام، گفت که از اصابت راکت های ایران به پایگاۀ عین الاسد آگاهی داشته و موشک ها را از نوع کروز خواند؛ نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از دنبال کردن اوضاع سخن گفت و افزود که جهان دیگر تحمل جنگ دیگر را ندارد؛ جاناتان هافمن یکی از مقامات مهم وزارت دفاع امریکا اصابت راکت ها را به ساعت ۵:۳۰ به وقت شرق آمریکا در دو پایگاۀ امریکا تایید کرد؛ استفانی گریشام سخنگوی کاخ سفید نیز اصابت راکت های ایران به دو پایگاۀ امریکایی در عراق را تایید کرد و افزود که رئیس جمهور امریکا در جریان قرار گرفته است و وی در حال مشورت با تیم امنیت ملی است. وی از آماده گی تمام قوت های زمینی و هوایی امریکا سخن گفت؛ نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندهگان اظهار داشت که اعضای کانگرس در رابطه با داخل شدن امریکا در حرکتهای خصمانه با ایران، همچنان تصمیم و استراتژی اداره رئیس جمهور ترمپ در مورد ایران نگرانی دارند. وی از تصویب احتمالی قطعنامه یی بوسیلۀ مجلس نماینده گاه امریکا خبر داد که شد از ترمپ خواهد خواست که از قوای نظامی در داخل ایران و برعلیه آن تا زمانی استفاده کرده نمیتواند که کانگرس اعلام جنگ نکرده باشد و یا به استفاده قدرت نظامی علیه ایران اجازه نداده باشد. از سوی دیگر سپاه پاسداران ایران به کشور های همسایه هشدار داد که هرگاه پایگاههای خود را در اختیار ارتش تروریستی امریکا به هدف حمله برضد ایران قراردهد، هدف حمله های آنان قرار خواهند گرفت.
به دنبال این حمله نخستوزیر استرالیا از رئیس نیروی دفاعی این کشور خواست تا تمامی اقدامات لازم را برای محافظت از افراد نظامی و دیپلماتیک این کشور در عراق به کار گیرد؛ رئیس ستاد دفاعی کانادا از سلامتی کامل سربازان این کشور در عراق خبر داد؛ سخنگوی دولت جاپان از افزایش تنش میان امریکا و ایران ابراز نگرانی کرد وخواهان حل آن از طریق سیاسی شد؛ نخستوزیر موقت نیوزیلند نیز با ابراز نگرانی از تنش میان امریکا و ایران دو طرف را به خویشتن داری دعوت کرد؛ دولت فیلیپین دستور خروج هزاران تن از شهروندان خود را از عراق صادر نمود؛ وزیر انرژی امارات متحده عربی هم خواهان خویشتنداری ایران و آمریکا شد؛ وزارت خارجه کوریای جنوبی از تماس با مقام های ایرانی در پیوند به سلامت شهروندانش خبر داد؛ شورای امنیت ملل متحد، اتحادیه اروپا، سازمان کشور های اسلامی، اتحادیه افریقا هم چنین از وضعیت پیش آمده اظهار نگرانی نمودند و ابراز امیدواری کردند که جنگ سوم جهانی در نگیرد. همزمان با این نگرانی ها رئیسان جمهور ترکیه، روسیه، پاکستان و اتحادیۀ اروپا خواهان حل موضوع از طریق سیاسی شدند و دو طرف را به خویشتن داری فراخواندند.
با آنکه پس از اعلام ترامپ مبنی بر سلامت بودن سربازان امریکایی در عراق و عدم واکنش امریکا در برابر حملۀ موشکی ایران و بویژه اظهارات رهبران در طرف مبنی بر این که خواهان جنگ نیستند و در ضمن در خواست رهبران جهان از دو طرف برای خویشتن داری، تنش ها اندکی رو به کاهش رفته و اوضاع اندکی آرام شده است. با آنکه هنوز هم موج تهدید های دو طرف هنوز به کلی برطرف نشده است؛ اما علل و عوامل زیادی وجود دارند که دلالت به کم علاقگی دو طرف برای جنگ دارند. به گونهء مثال درگیری هژده سالهء شکست بار و بی نتیجهء امریکا در افغانستان و هزینه های بیشتر از 7 تریلیون دالری این کشور در عراق و سوریه و افغانستان؛ تشکیل حکومت های فاسد تحت رهبری رهبران فاسد در کشور های یادشده؛ افرایش فقر و بیکاری و نارضایتی مردم از حکومت های مذکور؛ عدم صداقت امریکا در مبارزه با تروریزم؛ بی میلی امریکا برای ساخت و ساز پروژه های زیربنایی در کشور هایی مانند افغانستان؛ ظهور داعش؛ به همین گونه جنگ های امریکا برای کشور های چون عراق و سوریه بجای آرامش و خوشبختی برعکس بلای خانمان سوز بر سر آنان آورد و تمامی آثار فرهنگی و تمدنی آنان مانند “پالمیرا” نابود شدند و این کشور ها اکنون میلیارد ها دالر برای بازسازی شان نیاز دارند. این حالت نه تنها روحیۀ ضد امریکایی را در منطقه تقویت کرده است و بلکه خشم و نفرت مردمان منطقه را برضد هر نوع جنگ برانگیخته است. از سویی هم جنگ های هژده سالۀ امریکا در منطقه آنقدر به بنیاد های مالی امریکا ضربه وارد کرده است که امریکا دیگر توانایی جنگ تازه با ایاایران را ندارد.
حالا کسر بودجۀ امریکا برای چهارمین سال پی در پی گراف صعودی را نشان می دهد. به گزارش وزارت خزانه داری ای کشور کسر بودجۀ آن در سال روان به یک تریلیون دالر رسیده است و بدهی های امریکا به ۱۵ هزار میلیارد و ۸۰۰ میلیون دالر افزایش یافته است. بدهی میان دولتی این کشور[2] نیز بالغ بر پنج هزار و هشتصد میلیارد دلار است. مجموع این بدهی ها که بدهی ملی آمریکا[3] نامیده می شود، بالغ بر 21 هزار میلیارد و ششصد میلیون دلار است.[4] این رقم کلان نه تنها میزان قرضداری های امریکا؛ بلکه میزان افلاس، غارت، فساد در دستگاۀ حاکمیت امریکا را نیز به نمایش می گذارد که بخش زیاد این پول به جیب مافیا های سیاسی و اقتصادی و لابی های سیاسی، اسلحه و نفت امریکا افتاده است. در این شکی نیست که دیر یا زود زمامداران امریکا در برابر خشم سنگین شهروندان امریکایی رو به رو و از آنان خواهان حساب و کتاب خواهند شد. این نشان دهندۀ خشم میلیون ها امریکایی است که برضد هر جنگی نفرت دارند. این ها از جمله علت هایی اند که نشان گر این است که مقام های امریکایی هم با توجه به آنها میل درگیری در سطح کلان با ایران را ندارد.
به همین گونه ایران هم با مشکلات اقتصادی زیادی رو به رو است. از جمله تعزیرات اقتصادی امریکا بر ایران، کاهش فروش نفت، بلند رفتن قیمت ها، اعتراضات و قیام های مردم و افرایش نارضایتی های مردم، هزینه های بیشتر از هفتاد میلیارد دالری ایران در جنگ های عراق و سوریه و مهم تر از همه نابرابری قوت ها و برتری های نظامی و اقتصادی امریکا نسبت به یران از عواملی اند که عدم علاقمندی ایران را به جنگ نشان می دهد. هرچند سیاست حادثه آفرینی در کشور های دیگر به هدف پنهان کردن و نادیده گرفتن دشواری های داخلی و بیرون راندن حوادث به بیرون، از جمله اهداف جنگ های نیابتی به شمار می رود که جنگ های نیابتی ایران هم شامل آن است. از این رو هدف اصلی جنگ های نیابتی از یک سو تحریف کردن افکار مردمان کشور ها از واقعیت های عینی در کشور های عامل جنگ های نیابتی است و از سویی هم کشیدن جنگ با رقبا و دشمنان سیاسی در بیرون از مرز ها است. از این رو ایران خواهان آوردن جنگ به خانۀ خود نیست.
این حقیقت را نباید انکار کرد که رهبران ایران از آغاز تا کنون برای پیشبرد سیاست های غرض آلود شان با رویکردی دشمن تراشانه عمل کرده اند تا برای مردم ایران دشمن خیالی درست کنند و بدین وسیله به بقای خود ادامه بدهندږ این سخن “نوام چامسکی”: ” اگرمی خوا هید با ملتی بجنگید ، نخست ، دشمنی خیا لی برا یش بوجود آورید که خطرناک ترازشما جلوه کند و شما هم نقش نجات دهنده را بازی کنید تا آن ها را ازچنگ آن نجات دهید!” مصداق خوبی بر رویکرد های رهبران ایران است. چنانکه صدام حسین بار ها دست دوستی به سوی خمینی دراز کرده بود و چندین بار روحانیون با نفوذ عراقی را برای مصالحه نزد خمینی فرستاد و اما این دراز دستی برای صلح برعکس سبب تهدید صدام و شعله ور شدن جنگ با عراق شد که بالاخره آتش بس با عراق را نوشیدن جام شوگران خواند. همین آقای سلیمانی توسن جنگ برضد دموکراسی در سوریه را مهمیز کرد و عامل کشتار ده ها سوری است.
نمی دانم، این چقدر قابل توجیه خواهد بود که شماری سیاست های جهانخوارانۀ قدرت های بزرگ را عامل این رویکرد های رهبران ایران تلقی می کنند تا بدین وسیله برای مردم شان جاذبه برای مبارزه بخاطر بقای شان بدهند. چنانکه ،جیمز مور نوسنده ای امریکای ،کتا بی به عنوان ” جنگ جورج بوش برای انتخاب شدن دوباره ،عراق ، کا خ سفید ومردم ” نوشته است. دراین کتاب ، نوسنده ثابت کرده است که هیچ رابطه ای میان صدام حسین والقاعده ورویداد یازدهم سپتامبر وجود ندارد(۲). تمامی آثاری که تا کنون پس از تهاجم ارتش سرخ تا جنگ امریکا در افغانستان نوشته شده است. تمامی آنها بر این حقیقت مهر تایید می گذارند که عامل اصلی شکست مبارزه با تروریزم همکاری های نزدیک سپاۀ قدس ایران با آی اس آی شبکۀ جهنمی ارتش پاکستان است. کتاب هایی چون “جنگ های اشباح” نوشتۀ ستیف کول، ” جنگ حورج بوش ” و” جنگ اوبا ما ” نوشتۀ باب ادوارد، همه به تاکید دلیل شکست مبارزه با تروریزم را در درجۀ اول شبکه استخباراتی پاکستان و در درجۀ دوم سپاۀ قدس ایران و مقصر سوم هم بازی های چند پهلوی امریکا را با این شبکه های جهنمی عنوان کرده اند.
هرچند نکات بالا حاکی از حالاتی است که تحلیل اوضاع را در حالت عادی بازگو می کند و اما شرایط جنگی قاعده های خود را دارد که وقوع حوادث در آنها را در شرایط اضطراری از این قاعده ها مستثنا و احتمال وقوع حوادث غیر مترقبه را ممکن می سازد. هرچند رهبران ایران با موشک زنی خاموشی قبل از توفان را شکست و به نحوی به احساسات حامیان شان پاسخ مثبت داد و ناگزیر هم بود تا برای چنین پاسخی واکنشی داشته باشد. این که راکت ها به نقاطی اصابت کردند که به گفتۀ ترامپ تلفاتی بر جای نگذاشته است. این که این حمله دستوری بود و در نقاطی فیر شد که آنجا خالی از نیرو ها بوده و یا این که مرمی به هدف نرسیده و به محل هایی اصابت کرد که زیان جانی در پی نداشتند. هرچه بود، فیر این راکت ها هم نشان دهندۀ واکنش در برابر وعده های تند شان به مردم مبنی بر پاسخ گویی و هم نشاندهندۀ خویشتن داری رهبران ایران بود که نخواستند، بیشتر امریکا را عصبانی بسازند. رئیس جمهور امریکا پیش از این حمله ایران را تهدید کرده بود که ایرانی ها آن را نادیده گرفته نمی توانستند و آن تهدید ها به نحوی برایش درد سر ساز هم شد.
وی گفته بود که در صورت حملۀ ایران ۱۵۲ محل مهم به شمول مراکز فرهنگی ایران را مورد حمله قرار خواهد داد. وی در حالی این سخنان را گفت که او واسطه هایی که از قطر،عمان و همچنین مقامات اروپایی به ایران آمده بودند به او منتقل کردند و یا گزارش های اطلاعاتی خود آمریکایی ها واکنش ایران را رصد کرده بود. از سویی هم مخالفت های دمکرات ها و سایر اعضای کنگره با تهدید های ترامپ علیه ایران، در قالب رقابت های انتخاباتی داخلی بوده و به محض واکنش ایران همه این انتقادات به پایان خواهد رسید. اما عنوان کردن مراکز فرهنگی در صورت احتمال حمله از سوی ترامپ برایش دردسر ساز شد. هرچند آمریکا در جنگ دوم جهانی در حمله به ژاپن هم نمادهای فرهنگی این کشور را نابود کرد تا به نوعی روحیه و شخصیت ژاپنی ها را تضعیف کند. از این رو شماری تکرار چنین سناریویی را رد نمی کنند. تهدید حمله به مراکز فرهنگی ایران سبب تحریک مخالفان سیاسی رهبران ایران شد که چگونه در مورد تهید ترامپ مبنی بر ویرانی آثار فرهنگی ایران واکنش نشان ندادند و شاید هم مشورت های اشتباهی که همین عده از ایرانیان به ترامپ و نزدیکان او داده اند، او را در چنین وضعیتی قرار دادند. این گفته ها هم بر تصمیم گیری های نهایی ترامپ در پیوند به ایران بی تاثیر نبود. اما در عین حال این گفته های ترامپ در توئیت اش که نوشت:“ آمریکا در این اواخر دو هزار میلیارد دلار برای تجهیزات نظامی اش هزینه کرده و تجهیزات آنان در دنیا با فاصله زیاد از دیگران بهترین است. اگر ایران بخواهد به پایگاههای آمریکا یا هر آمریکایی حمله کند، بدون لحظه درنگ این سلاحهای زیبا را به سمت ایران میفرستیم.” این نشان دهندۀ خشم ترامپ بود که رهبران ایران از آن به ساده گی عبور کرده نمی توانستند.
این ها علل و عواملی اند که به نحوی هم نشان دهندۀ خشم و هم نشان دهندۀ نوعی خویشتن داری ایران و امریکا است. نظر هایی وجود دارد که امریکایی ها نسبت به زمامداران ایران همدردی دارند و بیشتر بازی ها میان شان به قول معروف “جنگ زرگری” است. این که هرچه باشد، همکاری های ایران با امریکایی ها در عراق و سوریه به همگان آشکار است که این همکاری به ویرانی شهر های تاریخی عراق مانند پالمیرا انجامید و سرکوب سنی ها بوسیلۀ سپاۀ پاسداران و حشد شعبی موصل و کرکوک خراب شد و از پشت خرابه های آن داعش ظهور کرد. در پشت داعش دست امریکایی ها بود و چنان که نوری مالکی گفت تجاوز به موصل که از تاریخ ۱۰ ژوئن مورد یورش نظامیان داعش قرار گرفتهاست، نتیجه یک توطئه بزرگ است. وی همچنین گفت “تروریستها با استفاده از توطئههایی که در داخل انجام شد توانستند موصل را اشغال کنند و ارتش با قدرت سلاح به این مسئله پایان خواهد داد.” در این درگیری ها نیرو های امریکایی با نیرو های سپاۀ پاسداران و حشد شعبی در کنار هم گویا برضد داعش می جنگیدند و نیرو های سپاۀ پاسداران و حشد شعبی برای امرکایی ها زیاد فرصت سازی کردند. بنا بر این جنگ کنونی میان ایران و امریکا را آنقدر جدی تلقی نمی کنند. اما سخن معروفی است که می گویند، در سیاست دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد و تنها منافع په مقطعی و چه دراز مدات است که سیاست همیاری و ضد آن را به بار می آورد. بنا براین بازی های ایران با امریکا هم از این قاعده مستثنا نیست. چنانکه در ماجرای ایران–کُنترا که به ماجرای ایران گیت نیز معروف است، یک رسوایی سیاسی است که در ایالات متحده آمریکا از ۲۰ اگست ۱۹۸۵ تا ۴ مارچ ۱۹۸۷ به مدت یکسال و نیم، در دور دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان رخ داد.[۱] مقامات دولت ریگان بهطور مخفیانه، با فروش تسلیحات به ایران، که در محاصره تسلیحاتی بود، کمکرسانی کردند.[۲] آنان امیدوار بودند که بدین وسیله آزادی گروگانهای آمریکایی را تضمین کرده و شورشیان کنتراهای نیکاراگوئه را تأمین بودجه کنند. تأمین بودجهٔ کنتراها از سوی دولت آمریکا بر اساس لایحه بولند، از سوی کنگره ممنوع اعلام شده بود. چنانکه سی ان ان سازش پنهان میان مقام های ایرانی و امریکای را با میانجیگری سفارت سویس در پیوند به حملۀ موشکی ایران و به عراق افشا کرد و مقام های ایرانی به امریکایی ها گفته بودند که برای فروکش کردن احساسات مردم ایران در این زمینه همکاری کنند. سیانان در گزارشی در مورد واکنش دولت آن کشور به حمله به دو پایگاه نظامی ایالات متحده در عراق، گفته است که دولت ایران با استفاده از “دست کم سه مجرای پشت پرده” به آمریکا اطلاع و اطمینان داد که به تلافی کشته شدن قاسم سلیمانی فقط به یک حمله علیه مراکز آمریکایی دست خواهد زد.(۱) هرگاه چنین باشد، راکت پراگنی ها هم بخشی از بازی های سیاسی ایران و امریکا است و نشان دهندۀ بازی مرموز و ابهام آلود میان تهران و کاخ سفید است. این پیچیده گی سبب می شود که تحلیل و بررسی روابط ایران و امریکا در پیوند به جنگ و صلح در مرزی از حاشیه به متن و از متن به حاشیه مبهم باقی بماند و تحلیل گر در چهارسوی جغرافیای حاشیه و متن پادرگل بماند.
از سویی هم امریکا می داند که روحیهء امریکا ستیزی برخاسته از سیاست های ناگام و فریب آلود و مبهم این کشور در منطقه در حال افرایش است و امریکا این را می داند. از سویی هم هزینه های این جنگ و اکمالات آن از فاصلهء چندین هزار کیلومتر برای امریکا کمر شکن است. از این رو سیاستگران امریکایی درگیری این جنگ را به معنای پایان تاریخ امریکا حدس می زنند. درست است که اکنون بیش از هفتاد هزار نیروی امریکایی در افغانستان (۱۴ هزار)، عراق (۶۰۰۰)، سوریه (۸۰۰)، امارات (۵۰۰۰)، قطر (۱۳۰۰۰)، کویت(۱۳۰۰۰)، عربستان (۳۰۰۰)، عراق (۶۰۰۰)، اردن (۳۰۰۰)، عمان (۶۰۶) و ترکیه (۲۵۰۰) نفر موجود اند که اهداف نزدیک برای ایران است و ضربات آنها برای امریکا شکستی شرمسارانه است. از سویی هم در جنگ های متعارف سلاح های دوربورد به کار برده می شوند و هرگاه امریکا ایران را هدف بگیرد. در آن صورت ایران طوری که رهبران شان گفته اند تمام پایگاه های امریکا در کشور های منطقه را نشانه خواهند گرفت. در این صورت خشم مردمان متطقه برضد امریکا افزایش می آید و احتمال دارد که موج ضد امریکایی در سراسر منطقه اوج بگیرد و در برابر امریکا موضع بگیرند که این برای امریکا خطرناک است و مقام های امریکایی این موضوع را شامل معادلهء صلح و جنگ خود کرده اند. از سویی هم ایران نیرو های آمادهء نیابتی در لبنان و سوریه و عراق و یمن دارد و این نیرو ها قادر اند تا برای امریکا در گشور های یادشده دردسر ایجاد کنند. این هم در بیلانس معادلهء جنگی امریکا قابل دقت است. می ماند، موضوع طالبان که با ایران روابط دیرینه داشته و پایگاه های شان در مشهد و جا های دیگر ایران است. نیروی طالب در ضربه زدن امریکا به مثابهء بازوی قولادین در کنار ایران قابل محاسبه است؛ زیرا این گروه تروریستی کار کشته و جنگ آزموده در افغانستان و حتا کشور های دیگر قدرت بیشتر ضربه زدن به منافع امریکا را دارند. از همین رو خلیل زاد تلاش دارد تا با طالبان معاهده صلح را امضا کند حتا احتمال دارد، اگر ایران هوای جنگ با ایران را داشته باشد، بعید نیست که بستگی به معاهدۀ صلح میان طالبان و امریکا داشته باشد. ممکن در صورت عدم توافق امریکا با طالبان جنگ امریکا با ایران به چالش می رود وایران ها درصدد استفادۀ ابزاری از طالبان باشد. ممکن ایرانی ها در یک ارزیابی جان دارانه غرور طالبان را دست کم گرفته باشند و فکر کنند که هر از گاهی که خواسته باشند از آنان به گونۀ دل خواه بهره می گیرند. ایرانی ها بدانند که طالبان هم هرگز با این اظهارات بهادر امینیان سفیر ایران در کابل موافق نیستند که درگفت و گو با تلویزیون آریانان نیوز تعهد رئیس جمهور افغانستان مبنی بر استفاده نشدن خاک افغانستان برضد کشور دیگر را اقدامی شرافتنمدانه خوانده و گفت: “ایران یک بازیگر مسئول و خردمند است … جایی که با ما درگیر نبوده، ما به آن متعرض نیستیم، ما به حاکمیت و تمامیت ارضی مردم افغانستان احترام میگذاریم.” وی در عین حال افزوده است: “اگر از یک پایگاه از افغانستان علیه ما حمله شود، پاسخ ما چه خواهد بود؟ ما به جمهوری اسلامی افغانستان حمله نخواهیم کرد اما در مورد پایگاههای آمریکایی مقاماتمان تصمیم میگیرند”و گفته های فرماندۀ نیرو های هوایی ایران مبنی بر این که :” افغانها باید نیروهای امریکایی را از خاک شان بکشند، اگر چنین نشد، به زور بالای شان میقبولانیم.” به گونۀ صریح بیانگر زورگویی های مقامات ایرانی برضد مردم افغانستان است. نخست این آقایان باید بدانند که این صلاحیت از خود مردم افغانستان است که چه باید تصمیم بگیرند و قوت های امریکایی را بیرون کنند و یا نه و دیگر این که آقایان سفیر و فرماندۀ نیرو های هوایی ایراین با این سخنان خود گویا تاریخ کشورش را نخوانده اند و شهامت مردم افغانستان را دست کم گرفته اند. طالبان هم می دانند که آقایان سفیر و فرماندۀ نیرو های هوایی ایران با این سخنان خود تاریخ کشورش را نخوانده و شهامت مردم افغانستان را دست کم گرفته است، مگر آقای سفیر فراموش کرده است که چگونه سپهسالار بزرگ خراسان شهزاده میرویس،تنها یکی از سرداران مقیم سپهر بلند قندهار بود که امپراطوری صفوی را که در اوج فساد قرارداشت، سرنگون کرد و به حیات سیاسی اش پایان داد. در این حمله سپاهیان خراسان به رهبری شاه محمود هوتکی با یک یورش برق آسا به اصفهان مقاومت شاه سلطان حسین را در نبرد گلون آباد شکستند و راه برای محاصرۀ اصفهان فراهم شد. سرانجام در ۱۲ اکتبر۱۷۲۲ /۱۲ محرم۱۱۳۵ پس از شش ماه محاصره، شاه سلطان حسین شهر را بدون قید و شرط تسلیم محمود کرد. سرنگونی آن، هنگامی که فرا رسید، که تنها به ضربه مختصر نزدیک ۲۰۰۰۰ افغان احتیاج داشت.[۱] محمود در ۲۵ اکتبر/۲۵ محرم۱۱۳۵ وارد اصفهان شد و بر تخت نشست.
تنها محمود هوتکی نبود که طلسم جادویی قدرت صفوی را شکست؛ بل پیش از آن نیز سرداران نام آور خراسان از طاهر فوشنجی تا ابومسلم خراسانی و سلطان محمود غزنوی به ایران زمین کنون عزت بخشیدند و تاریخ و تمدن و عظمت آن را رقم زدند. نه تنها این، به گواهی دانشمندان بزرگ ایران از ملک الشعرا بهار تا بدیع الزمان فروزانفر، جالل الدین همایی، سعید نفیسی و دیگران فرهنگ و تمدن ایران کنونی مدیون فرهنگ و تمدن خراسان است و هویت تمدنی ایران مدیون سرزمین خراسان است. از شاهنامه فردوسی تا مثنوی معنوی، بوستان و گلستان و دیگران اند که شما به آن افتخار می کنید. این در حالی است که این آثار مدیون فرهنک و تمدن خراسان اند.
از نیت راکت زنی های آقای سفیر فهمیده می شود که از ویرانگری ها و دهشت افگنی هایی در افغانستان بسنده نکرده است که هر روز بوسیلۀ تروریستان صادر شده از ایران ده ها شهروند افغانستان به به خاک و خون می کشند و به تخریب و ویرانی افغانستان می پردازند. حال می خواهد به بهانۀ راکت زنی به پایگاه های امریکایی هزاران شهروند بی گناۀ این کشور را در سوگ عزیزان شان بنشاند. آقای سفیر شما حق تعیین تکلیف برای مردم افغانستان را ندارید. هرچند این سرزمین زده و زخمی و خیلی آشفته و شکسته است و سرنوشت مردمش مصداق این بیت : ” من از بیگانگان هرگز ننالم – به من هر آنچه کرد آن آشنا کرد” است که با تاسف شما هم با صدور گروه های تروریستی مسؤول بخشی از فاجعۀ کنونی در این کشور هستید؛ اما این به معنای آن نیست که همه چیز در این سرزمین زیر خاک رفته است و شهامت و غرور و پایمردی های مردم آن در خاک دفن شده است. آقای سفیر در این شکی نیست که طی جهل سال گذشته برای این ملت مشکل آفریده اید و از ترس از دست دادن آب؛ نان، آب و خوشبختی های آنان را گرفته اید. بوسیلۀ لشکر های مزدور و ملیشه های خود فروخته زیر نام طالبا چه در زمان جهاد و چه حالا زیر نام جنگ با امریکایی ها مانع پروژه های بزرگ آبی در ولایت های غربی شده اید. هرچند با سیاست های هژمونیستی و مذهبی گرایانۀ تان تیغ از دمار شان بیرون کرده اید و اما خیال تان جمع باشد که هنوز آنقدر نشکسته اند که شما تصور بلند شدن از زمین را در آنان حتمی حساب کرده اید.
امید است که سیاستگران مزدور و معامله گر را که با دادن حق سکوت و افگندن پول به جیب های شان زیر نام های گوناگون به گروگان گرفته اید، با مردم شجاع و با غرور افغانستان به عوضی نگیرید و حساب آنان را از حساب آنانی جدا کنید که با شما هم پاتکی اند و با دادن پول ها بجای حق سکوت زیر نام کمک فرهنگی و نشراتی و خدماتی به استخدام شان کشانده اید و برای شما هر از گاهی به سود شما ژاژخایی می کنند. در این سرزمین هستند، بسیار کسانی که سر های شان به تن شان می ارزند و با سر های بلند و پرغروز هنوز هم جرات نه گفتن در برابر شما را دارند که جدا از سیاستگران شکست بال و پری که نزد شما سرافگنده اند و جرات سخن گفتن در برابر شما را ندارند؛ یارای سر جنباندن و نه گفتن در برابر شما را دارند؛ زیرا هنوز کمر های شان از ضرب تیشه های شما درامان مانده و آنقدر نشکسته است که یارای قامت آرایی کلی در برابر شما را از دست داده باشند.
به هر حال برگردیم به اصل موضوع که بحث بر سر احتمال درگیری میان امریکا و ایران است. بدون تردید در صورت هر نوع درگیری دو طرف جنگ در صدد بدست آوردن حامیان منطقه یی و جهان اند و هر کدام تلاش می کنند تا از لحاظ نظامی و تبلیغاتی بر حریف خود ضربه وارد کنند. هرچند در جنگ های متعارف نیرو های زمینی کم نقش اند و حملات در سطح بزرگ انجام می شود و اهداف کلان هوایی و زمینی نشانه گرفته می شود و اما با آنهم قوت زمینی را نمی توان نادیده گرفت؛ اما حالا معلوم می شود که تنش ها میان دو طرف رو به کاهش است و امریکا در صدد وضع تحریمات سنگین تر برضد ایران است واز سویی هم ترامپ در داخل امریکا تحت فشار است. تنها فشار های داخلی نیست که فشار های خورد کننده را بر ترامپ وارد می کند و مجلس نمایندهگان امریکا در یک رای گیری صلاحیت های ترامپ را در جنگ با ایران محدود کرده است و این را از صلاحیت کانگر خوانده است و کانگرس هم این طرح را قبول کرد؛ اما موقعیت امریکا در بیرون از مرزهایش بیشتر از داخل خراب است. از یک سو مشکل اقتصادی امریکا، به گفتۀ بانک جهانی بنا بر جنگ تجارتی امریکا و چین درجۀ رشد اقتصادی جهان در سال روان کندتر شده است و از یک سو هم پیمانان اروپایی امریکا خواهان جنگ با ایران نیستند و چنان که مسؤول پیشین سیاست خارجی اروپا گفت: دونالد ترامپ شرق میانه را به سمت فاجعه به پیش می برد از سویی هم وضعیت امریکا در کشور های منطقه حالت خوبی ندارد و بی دست آوردی هایش موج نارضایتی را در منطقه برانگیخته است.
این در حالی است که امریکا در صورت رسیدن به توافق با طالبان در صدد بیرون کردن نیروی خود از افغانستان است و از سویی هم فیصلهء مجلس عراق مبنی بر خروچ نیرو های ومریکایی و واکنش امریکا مبنی بر عدم خروج به بهانۀ جنگ با داعش و آموزش سربازان عراقی که در واقع معنای غرامت خواهی را دارد، ضربه سنگینی بر موقعیت آینده امریکا در منطقه زده که این رویکرد ناشیانهء امریکا بیشتر پایش را در منطقه سست کرده و قطعا به نفع ایران است. از سویی هم درگیری امریکا با ایران به گونهء روزافزون به سود ایران است و مظلومیت ایران در این جنگ بر وجههء دینی و مردمی این جنگ افزوده و حتا جنگ و رقابت شیعی و هابی و یا شیخی و آخوندی را به نفع ایران در سطح منطقه و جهان تا سقف جنگ های صلیبی تازه رقم خواهد زد.
بنا بر این احتمال زیاد وجود دارد که امریکا نیز مانند ایران میل ندارد تا درگیر یک جنگ بزرگ با ایران شود و با نوعی از حویشتن داری در برابر ایران عمل خواهد کزد. ایران هم بخاطر تمام کردن وعده های تند شان در مقابل امریکا و حفظ احساسات حامیان شان ناگزیر بود حمله یی را انجام بدهد و حمله هم با تبلیغات بزرگ صورت گرفت و اما بدون تلفات و پس از این ممکن ایران از طریق نیرو های نیابتی خود بر ضد امریکا عمل کند تا مشروعیت دشمنی با امریکا را نزد مردم خود حفظ نماید. احتمال زیادمی رود که رهبران ایران ممکن بیش از این ترامپ را به آزمون نگیرند. هرچند حمله تلفات وارد نکرده و اما رد تلفات از سوی ترامپ و اکتفا به تهدید ایران معنای خودداری کردن او از داغ شدن تنش است. اما خطر آن وجود دارد که مبادا رهبران ایران بار دیگر صبر امربکا را به آزمون بگیرند. در این گیر و دار تلاش های ترکیه، روسیه، پاکستان و شماری کشور های دیگربرای فرو نشاندن تشنج ممکن بی نتیجه باقی نماند. از سویی هم گره خوردن منافع مشترک ترکیه و ایران در سوریه نیز بر وقایع کنونی اثر گذار خواهد بود. خوب اینکه ایران در گرماگرم جنگ تند تبلیغاتی یک ضربهء محتاطانه بر ترامپ وارد کرد. بی ارتباط به هشدار ترامپ مبنی بر تهدید حمله بر ۱۵۲ محل به شمول مراکز فرهنگی ایران نیز بر تصمیم رهبران این کشور بی تاثیر نبود. از سوی دیگر زیاد ایرانی ها نقش سلیمانی در داخل این کشور می ستایند و اما او را دررابطه به سوریه بدهکار می دانند و مدعی اندکه آخوند ها به بهای دزدیدن شکم های میلیون ها ایرانی بیش از هفتاد میلیارد دالر در سوریه و عراق هزینه کرده است.
منابع و رویکرد ها
۲ – جنگ جورج بوش برای انتخاب شدن دوباره ،عراق ، کا خ سفید ومردم