رویکرد بازیگران مذاکرات صلح افغانستان
نگاهی به گذشته مذاکرات صلح افغانستان:
اگر به پیشینه مذاکرات صلح افغانستان نظر انداخته شود، اولین ملاقات بین نیروهای طالبان و حامد کرزی رئیس جمهور پیشین در اواخر سال 2001 انجام شد که در آن ملا عمر، سید طیب آقا، ملا عبیدالله وزیر دفاع طالبان و ملا عبدالرزاق در آن حضور داشتند. در این ملاقات آن ها با قرار گرفتن کرزی در جایگاه رئیس موقت دولت در کنفرانس بن موافقت کرده بودند. در همین ایام گروهی در پاکستان خود را “جماعت الخدام الفرقان” معرفی کرده و خود را طالبان معتدل نامیدند. در این دوره، امریکا دکترین “عدم مذاکره با تروریست ها” را دنبال می کرد و بر حذف کامل گروه طالبان تاکید می ورزید.
برخی از اعضای طالبان در ظرفیت شخصی خود در لویه جرگه اضطراری که در سال 2002 در کابل برگزار شد شرکت کردند. در سال های 2007- 2008 گروه هایی از طالبان در قندهار به این نتیجه رسیدند که جنگ بی نتیجه است و فعالیت های تروریستی را خارج از قوانین اسلامی دانسته و بر مذاکره تاکید کردند. بنابراین در سال 2008 برای اولین بار بین دو طرف گفتگو یعنی طالبان با دولت و نیروهای خارجی گفتمان صلح شکل گرفت که قدرت الله جمال وزیر اطلاعات و فرهنگ طالبان نیز در این دور از مذاکرات شرکت داشت. وی نقش اساسی در مذاکرات داشته و همانند یک سفیر از سوی طالبان عمل کرد.
پادشاه عربستان در رمضان سال 2008 با دعوت از مقامات کابل زمینه مذاکره با طالبان را در شهر مکه فراهم ساخت که در آن اعضای شورای کویته و یک نماینده از سوی حزب اسلامی حکمتیار حضور داشتند.
از ابتدا، امریکایی ها نسبت به مذاکره با تروریست ها و گروه طالبان بدبین بودند و تحت تاثیر انگلیس و درک واقعی از شرایط افغانستان یعنی بی نتیجه بودن اقدامات نظامی، نسبت به مذاکره با طالبان تمایل پیدا کردند. مقامات انگلیس با توجه به تجارت خود ایده مذاکره را مطرح و از آن حمایت کردند. هرچند امریکا در ابتدا با این ایده مخالفت کرد اما ناکامی در عرصه نظامی آن ها را بر آن داشت تا اقدامات ممکن برای تغییر از فاز نظامی به فاز دیپلماتیک را مورد توجه قرار دهند. در سال 2009 و اواخر سال 2010 “کای ایده” نماینده سازمان ملل زمینه مذاکره طالبان با دولت افغانستان را در دبی فراهم کرد. در 19 و 20 جون 2011 رابرت گیتس وزیر دفاع وقت امریکا و حامد کرزی مذاکره با طالبان را تایید و علنی ساختند. قبل از این هم منابع خبری از مذاکره امریکا با طالبان در امارات، عربستان، پاکستان و آلمان خبر داده بودند. و تا اینکه طالبان برای اولین بار بحث مذاکره با امریکایی ها و تاسیس دفتری سیاسی برای این گروه در قطر را تایید کردند. خارج کردن نام 14 تن از سران طالبان از فهرست سیاه سازمان ملل به تفکیک طالبان از القاعده انجام شد. این اقدام بدین منظور صورت گرفت که از منظر امریکایی ها، طالبان نیروی بومی جنوب آسیا و القاعده نیرو و تفکری وارداتی است، لذا برای تسهیل جنگ باید بین دشمنان تفکیک قائل شد تا نیروهای بومی با امتیازاتی که دریافت می کنند مذاکره پذیر گردند.
برخی از رهبران طالبان که در روند مذاکرات شرکت داشتند، در شهرهای مختلف پاکستان بازداشت شدند که یکی از آنان ملا برادر و دوستانش بودند که بدون هماهنگی ملا عمر در این مذاکرات شرکت می کردند. دستگیری این افراد لطمه شدیدی به روند مذاکرات سه جانبه وارد کرد و موجب قطع روابط رهبران طالبان با دولت افغانستان شد که در نتیجه آن روند مذاکرات متوقف شد، اما بر اثر تلاش های شهید استاد برهان الدین ربانی به عنوان ریاست شورای عالی صلح، دولت افغانستان توانست روند مذاکرات را دوباره آغاز کند. در این دوره، طیب آقا به عنوان نماینده طالبان در مذاکرات شرکت کرد که این دوره تا سه ماه ادامه یافت. گفته می شود استاد برهان الدین ربانی موفق شده بود رهبران طالبان از ولایات بدخشان، هلمند و چندین ولایت دیگر را به خاتمه دادن مقاومت قانع کرده و آنان را به دولت افغانستان نزدیک تر کند که به لحاظ این تلاش هاف طالبان استاد ربانی را به مرگ تهدیده کرده بودند.
هرچند اکنون امریکا، دولت افغانستان و گروه های از طالبان از برقراری روند مذاکره استقبال می کنند، اما اهداف هر یک از این بازیگران در کنار بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای با یکدیگر در تقابل و تضاد قرار دارد. بازیگران خارجی هر کدام در ظرفیت شخصی و یا از طریق گروه های داخلی افغانستان تلاش می کنند اهداف خود را محقق سازند. پس از شناخت پیشینه مذاکرات صلح، در ادامه رویکرد هر یک از این بازیگران در افغانستان مورد بررسی قرار می گیرد.
واشنگتن در این اواخر تلاش هایش را برای دریافت گزینه های صلح آمیز برای ختم جنگ در افغانستان افزایش داده و می کوشد تا زمینه گفت و گوهای مستقیم بین طالبان و دولت افغانستان را فراهم کند. نشست های عمده ی که برای صلح صورت گرفته از این قرار اند:
– در جون 2013 گشایش دفتر طالبان در دوحه پایتخت قطر
– در می 2015 انستیتیوت پگواش زمینه ساز گفتگوهای مقدماتی صلح در قطر
– جولای 2015 روند صلح موری (میان نمایندگان حکومت افغانستان و طالبان) در اسلام آباد
– در جنوری 2016 مذاکرات چهارجانبه (نمایندگان افغانستان، پاکستان، چین و امریکا) در اسلام آباد
– نوامبر 2018 مذاکرات مسکو
– دسامبر 2018 اولین ملاقات امریکا و طالبان در ابوظبی
– جنوری 2019 مذاکرات صلح در قطر
– فبروری 2019 گفتگوهای بین الافغانی در مسکو و قطر
– اگست 2019 هشتمین دور مذاکرات قطر
در هشت دو گذشته گفتگوهای صلح افغانستان، در مورد جدول زمانی خروج نیروهای خارجی از این کشور، تضمین طالبان برای عدم استفاده از خاک افغانستان علیه امریکا، آمادگی طالبان برای مذاکرات بین الافغانی با حکومت افغانستان و برقراری آتش بس طولانی مدت و پایدار، بحث های گسترده ای صورت گرفته است. در نهمین دور از گفتگوهای صلح که در دوحه قطر برگزار شد مسله داعش هم مطرح شد.
نهمین دور گفتگوهای طرفین در دوحه، پایتخت قطر برگزار شد و ده روز به طول انجامید. خلیل زاد در این زمینه گفت: در آستانه یک توافقی هستیم که خشونت را کاهش داده و راه را برای افغان ها خواهد گشود. مذاکرات صلح امریکا با طالبان پس از آنکه گروه طالبان در 5 سپتامبر 2019 یک موتر بمب گذاری شده را در ساحه شش درک شهر کابل انفجار دادند و در این رویداد 12 نفر به شمول یک سرباز ارشد امریکایی و یک سرباز رومانیایی کشته شدند، متوقف کرد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا در 8 سپتامبر سال جاری در واکنش به این حمله دیدار مخفیانه خود با رهبر طالبان و رییس جمهوری افغانستان را در کمپ «دیوید» لغو و مذاکرات صلح کشورش با نمایندگان طالبان را متوقف کرد اما در 22 نوامبر او در مصاحبه با شبکه اکس نیوز گفت، با گروه طالبان روی یک توافقنامه جدید کار می کند. ترامپ گفت، مذاکرات صلح با نمایندگان طالبان به دلیل متوقف شد که آنها می خواستند با کشتن افراد بی گناه نشان دهند که در یک موقف قوی هستند. همچنان وزارت امور خارجه امریکا هفته پیش با نشر خبرنامه ای نوشته بود، زلمی خلیل زاد پس از رای زنی ها در کابل به دوحه خواهد رفت و به گفت و گوها با طالبان خواهد پیوست.
بازیگران مذاکرات صلح افغانستان:
در مذاکرات صلح افغانستان سه حلقه از بازیگران مختلف وجود دارد که هر کدام رویکردهای خاص خود را دنبال می کنند. این رویکردها عمدتاً بر اساس منافع ملی کشورها اتخاذ شده و به عبارتی نوعی طرحی از بیرون برای افغانستان است که در هنگام ادغام طرح های مختلف، موانع جدی بروز می یابد که ناشی از تضارب آرا و تعارض اهداف مختلف می باشد.
حلقه اول- در مذاکرات صلح چند بازیگر وجود دارد، که در مذاکرات صلح افغانستان؛ طالبان، دولت کابل، ایالات متحده و پاکستان نقش مرکزی و محوری را بازی می کنند. بطور مختصر این بازیگران دارای ویژگی های ذیل می باشند:
1- اینکه قبل از شکل گیری هرگونه مذاکره ای تحت فشار اقدامات نظامی قرار دارند و از ادامه روند نظامی گری خسته شده و آن را بی نتیجه می دانند.
2- بازیگران حلقه اول در هر مذاکره صلحی که شکل گیرد باید قبل از سایر بازیگران حاضر باشند زیرا، این مذاکرات تصمیم گیری درباره سرنوشت آن ها نیز می باشد.
3- بازیگران حلقه اول بیش از سایرین و به طور مستقیم از نتایج مثبت و یا منفی مذاکرات متاثر خواهند بود. بنابراین، رویکرد آنها و همچنین نحوه محاسباتشان از اوضاع تعیین کننده نتایج مذاکره می باشد.
در این حلقه، رویکرد و پیش شرط های امریکا و دولت کابل در تضاد با رویکرد و پیش شرط های طالبان قرار دارد، هرچند که در مذاکرات اخیر امریکا نزدیک بود که به خیلی از پیش شرط های طالبان سرخم کند. دیده میشود که حتی در دولت کابل نیز گروه های مختلف، آرای متضادی را برای آینده افغانستان مدنظر قرار داده اند. نقش پاکستان در این حلقه بسیار مبهم است و سیاست اعلامی آن با سیاست های اعمالی همخوانی ندارد.
حلقه دوم- بازیگران حلقه دوم صلح افغانستان شامل کشورهای هند، ایران و روسیه میشوند. این بازیگران دارای دو ویژگی ذیل می باشند:
- اینکه کشورها به لحاظ ژئوپلتیک در منطقه ای قرار دارند که تقریباً با افغانستان یک مجموعه امنیتی را تشکیل می دهند، یعنی همانند هند در آسیای جنوبی و یا در منطقه همجوار افغانستان قرار گرفته اند همانند روسیه و جمهوری اسلامی ایران.
- اینکه کشورها با تاخیر، از تحولات افغانستان تاثیر می پذیرند در عین حال افغانستان برایشان اهمیت استراتژیک دارد. بحث مهاجرین افغان، ترویسم، و مواد مخدر برای ایران، همچنین، بحث تروریسم و مواد مخدر که بخشی از آن از تحولات افغانستان سرچشمه می گیرد برای هند و روسیه آزار دهنده و حائز اهمیت است.
در این حلقه، رویکرد هند در مورد حضور نیروهای خارجی در افغانستان در تقابل با ایران و روسیه است و علی رغم آن که هند و ایران به دنبال ثبات در افغانستان هستند، روسیه به دنبال محاسبات مبتنی بر سود و زیان می باشد.
حلقه سوم- حلقه سوم مذاکرات صلح افغانستان عبارت اند از ترکیه، عربستان، چین و اتحادیه اروپا، …
این کشورها دارای دو ویژگی ذیل می باشند:
1- این کشورها در افغانستان دارای نفوذ با واسطه هستند؛ به عبارتی، ترکیه از کانال جنرال دوستم، عربستان از کانال طالبان، اتحادیه اروپا از کانال ناتو و چین ضمن آن که در عرصه اقتصادی افغانستان مستقل می باشد در مسائل سیاسی از کانال پاکستان عمل می کند. هر کدام از این کشورها از طریق کانال های مربوطه می توانند ایده های خود را در افغانستان تقویت کنند.
2- این کشورها به لحاظ جایگاهی که دارند مانند جایگاه چین و اتحادیه اروپا درنظام بین الملل و یا جایگاهی که در پی کسب آن هستند همانند ترکیه، آن ها را برای حضور در مذاکرات صلح ویا کنفرانس های مرتبط با آن واجد شرایط و انگیزه ساخته است.
بطور خلاصه در این حلقه، هریک از کشورها از طریق کانال های مخصوصی عمل می کنند. یعنی هر کدام از این کشورها از طریق کانال های مربوطه به دنبال پیشبرد ایده های خود در افغانستان می باشند.
اختلاف بازیگران حلقه های سه گانه:
اختلاف رویکردها به بازیگران هر یک از حلقه های سه گانه محدود نمی گردد بلکه بین بازیگران هر یک از حلقه ها با بازیگران حلقه های دیگر نیز تضاد وجود دارد. برای مثال رویکرد هند و پاکستان در تضاد با یکدیگر قرار دارد و موضع چین و روسیه در مورد افغانستان با اهداف دراز مدت ایالات متحده همخوانی ندارد. همچنین اهداف و چشم انداز ایران در تقابل با اهداف و برنامه های ایالات متحده قرار می گیرد. برای ایران و هند این نکته اهمیت دارد که پاکستان رویکرد سازنده ای داشته باشد و به برهم زننده قاعده بازی از طریق حمایت از نیروهای طالبان تبدیل نگردد. بی اعتمادی های موجود بین کشورهای منطقه، امکان برگزاری مذاکره صلح چند جانبه را کم رنگ ساخته است. بنابراین هرچند حمایت کشورها و بازیگران مختلف می تواند پشتیبان قوی برای مذاکرات صلح افغانستان باشد، اما رویکردهای مختلف این بازیگران مانع از شکل گیری اجماعی قوی برای حل بحران افغانستان است؛ یعنی نه تنها دست اندازهای متعددی برای مذاکرات صلح ایجاد میگردد بلکه دستیابی به نتایج مطلوب را نیز به تعویق می اندازد.