استفـادۀ سـیاسـی از نیـروهـای امنیتی ممنـوع
استفاده از نیروهای امنیتی علیه شهروندان بیدفاع کشور، نمونهیی روشن از استبداد و خودکامهگی در نظامِ فعلی میتواند باشد؛ آنچه را که شهروندان افغانستان در دهۀ شصتِ خورشیدی پس از کودتای ۷ ثور شاهد آن بودند و بدترین خاطرات را از آن دوره تا به حال در حافظه دارند. در آن دوره که استبداد محض بر کشور حکمروایی میکرد، نیروهای امنیتی عملاً برای جنگ با مردم به کار میرفتند. در بسیاری از شهرهای کشور، نخست مردم علیه برخی تصمیمهای حکومتِ کودتایی دست به تظاهراتِ مسالمتآمیز و کاملاً حقطلبانه زدند و میخواستند که از این طریق حکومت را به اصلاحِ امور و تجدید نظر در برخی موارد متقاعد کنند؛ اما سران حکومتِ کودتایی که از ایدیولوژی سرکوب و گلوله پیـروی میکردند، به جای شنیدن صدایِ مردم آغاز به دستگیری و کشتنِ تظاهراتکنندهگان کردند و در برخی موارد نیز با بیرحمیِ تمام به روی تظاهراتکنندهگان به وسیلۀ نیروهای امنیتی آتش گشودند. همان بود که مردم دیگر به جای سخن گفتن و اعتراض کردن، به مقاومتِ مسلحانه در برابرِ حکومت آغاز کردند و صفحۀ جدیدی را در تاریخ مبارزاتِ افغانستان گشودند.
اگر در همان آغاز کودتاچیان خردمندانه عمل میکردند و به جای استفاده از زور به صدای مردم گوش میدادند، بدون شک چنان سرنوشتِ تلخ و عبرتآموزی از خود به یادگار نمیگذاشتند. سران حکومتِ کودتایی پس از اینکه مقاومت مردم در برابرشان شکلِ نظاممند به خود گرفت، آغاز به توجیههای بنیاسراییلی کردند که گویا قدرتهای بزرگِ به زعمشان امپریالیستی تلاش دارند که در برابر «انقلاب زنجیرشکن»شان مانع ایجاد کنند؛ در حالی که در اصل عدمِ عقلانیت سیاسیِ خود سران کودتا، باعث اغتشاش و بیرون شدنِ اوضاع از کنترول حکومت شد. در آغاز حکومت کودتایی هفت ثور، نه قوای شوروی بود، نه کمکهای مالی کشورهای غربی و امریکا برای مجاهدین وجود داشت؛ تنها مردمی عادی و بیدفاع بودند که با نظامِ بهوجود آمده مشکل داشتند و میخواستند که اصلاحاتی در حکومت اعمال شود و جلو خودسریها و خودکامهگیها گرفته شود. اما سرانِ حکومت به جای شنیدن آواز مردمشان، خود را در مخمصۀ بزرگِ مداخله و تجاوز شـوروی پیشین قرار دادند و جنگی خانمانسوز و ویرانگر را در کشور آغاز کردند. نتیجه آن شد که چهار دهه است افغانستان در آتش همان جنگ خانمانسوز و ویرانگر میسوزد و هنوز از آتشِ آن نجات نیافته است.
حکومتِ تاریخگذشتۀ آقای غنی نیز دقیقاً همان راهی را میرود که قبلاً در افغانستان به وسیلۀ کودتاچیانِ هفت ثور آزموده شده است؛ یعنی کشاندن نیروهای امنیتی در برابر مردم. آقای غنی بارها برای خاموش کردنِ اعتراضهای مردمی، از نیـروهای امنیتی استفاده کرده است، آنهم در برابر کسانی که بدون جنگافزار به صورتِ مدنی خواستهای خود را به حکومت گوشزد میکردند. تظاهرات کابل که به خون و آتش کشیده شد، نتیجۀ استفاده از نیروهای امنیتی در برابر مـردم بود؛ نیروهایی که برای دفاع از تمامیت ارضی و ارزشهای ملی کشور به وجود آمده و اولویتِ آنها مبارزه با تروریسم و هراسافکنی است و پایۀ مشروعیتِ آنها نیز مبارزه با گروههاییست که عملاً در پی ساقط کردنِ نظام فعلی اند و در برابر مردم میجنگند.
نیروهای امنیتی در کنار مردمشان باید از جان و مالِ آنها حراست کنند، نه اینکه خود به قاتلِ آنها تبدیل شوند. آنچه که در قندوز در برابر اعتراضکنندهگان به بازشماری آرا اتفـاق افتاد، بدترین حرکتی بود که مقامهای امنیتی کشور و در رأسِ آنها آقای غنی انجام داده است. این نوع حرکتها نه تنها باعث میشود که گروههای تروریستی تقویت شوند، بل اعتماد و باورِ مردم به نیـروهای ملی و دفاعیشان نیز صدمه میبیند.
البته آقای غنی قصداً میخواهد که همان تجربۀ کودتاچیانِ هفت ثور را در افغانستان برای رسیدنِ دوباره به قدرت تکرار کنـد. او به صورتِ تعمدی نیروهای امنیتی را در برابرِ مردم قرار میدهد تا مردم از نیروهای امنیتی فاصله بگیرند و در جبهۀ مخالف با آنها ایستاد شوند. تقابلِ نیروهای امنیتی و مردم که میتواند به فاجعۀ به بزرگی چون کودتای هفت ثور منجر شود، برای آقای غنی به عنوان آبِ حیات تلقی میشود. او از این طریق میتواند نیروهای امنیتی را در خدمتِ اهدافِ تمامیتخواهانۀ خود قرار دهد. اما آقای غنی فراموش کرده است که افغانستان دیگر در دهۀ شصت نیست که بتوان نیـروهای امنیتی را به جنگِ مردم برد. آن سالها که مردم بیخبر از همه جا و همه چیز فکر میکردند ارگ تعیینکنندۀ همه چیز است و حتا میتواند در مورد زندهگی و مرگشان هم تصمیم بگیرد، به تاریخ سپرده شده است. هجده سالِ گذشته و بیست سال مبارزه با رژیمهای مختلف کودتایی، درسهای زیادی به مردم و نیروهای امنیتی کشور آموزانده است. حالا مردم و نیروهای امنیتی میدانند که باید در کدام جبهه باشند و از کیها در برابر چه پاسداری کنند.
اگر آقای غنی بخواهد بار دیگر نیروهای امنیتی را علیه مردم استفاده کند، چنانچه گفته میشود که او در یک نشستِ خودی به چنین موردی اشاره داشته، این بار عملاً به سرنوشتِ کودتاچیانِ هفت ثور و بهویژه حفیظالله امین که آقای غنی از او الگوبرداری میکند، دچار خواهد شد.