خُبث طينت قبيله سالاران
لاله اين چمن آلوده ى رنگ است هنوز
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
ای که آسوده نشینی لب ساحل بر خیز
که ترا کار بگرداب و نهنگ است هنوز
اگر اين سخن ايكه از زبان متعفن داود سلطان زوى گفته شده كه : چندين سال است ما تلاش داريم، تا دواير دولتى را از وجود اينها ( غير پشتون ها ) تصفيه كنيم. ديدگاه و نظر شخصى خودش و برخاسته از تفكر منحط و تعصب آلود صرفاً او ميبود. چندان قابل واكنش و عكس العمل نبود. زيرا او چنان ناچيز و فاقد ارزش است كه در شمار و حساب نمى آيد.
اما سخن او، مانيفست قبيله است. نظر او استراتيژى تماميت خواهان و انحصار طلبان است. ديدگاه او همان سرگوشى كرزى در گوش رابرت گيتس است كه به ارباب امريكايى اش گفته بود :خطر اينها ( غير پشتونها ) بيشتر از خطر طالبان است و بايد تصفيه شوند. سخن سلطان زوى، تئورى همان عملى است كه در طول دو دهه اخير كرزى و غنى انجام داده. همين ديدگاه است كه تا حال نخبه گان و رهبران اقوام غير پشتون را با حملات نامردانه انتحارى هدف قرار داده، افسران نظامى غير پشتون را با بهانه DDR و مامورين ملكى شانرا تحت پوشش اصلاحات ادارى تصفيه نمودند و امروز همين برنامه را در دستگاه ديپلماسى كشور مرعى الاجراء دارند.
اينها همه، سر و ته يك كرباسند. از كرزى و غنى سيكولار تا حكمتيار اخوانى، از رهبران افغان ملت تا سران طالبان، از چادر نشينان صحرا تا حاشيه نشينان غرب همه باورمند به همين مانيفست قبيلوى اند. فقط نحوه مطرح كردن شان متفاوت است. در اصل همنظر و همنوا اند. نه كمونيزم و دموكراسى و نه هم اسلام ناب و شريعت غراى محمدى، اينها را از تحجر و انحطاط قبيلوى، نفرت قومى و برترى طلبى سمتى به بلوغ و بالنده گى اجتماعى، سياسى و فرهنگى رساند.
هرچند در ساليان پسين، برخى از رهبران ساده لوح و خوشباور سياسى از نشئه مشروب بُن، بدمستى كردند و بسيارى از روشنفكر نما ها دست افشان و پاكوبان به اشتياق و استقبال دموكراسى غربى رفتند و عده ى مسخ شده ى كه ضمير و وجدان شانرا به اميد واهى سخاوت و ترحم ارباب قبيله و رسيدن به كرسى هاى چشم پُر كن فروخته و آب بزاق از دهن مى ريزند. اما خُبث طينت قبيله گرايان نشان مى دهد كه لاله اين وطن آلوده رنگ و حيله و غدر است هنوز.
سوگمندانه تا هنوز كه هنوز است از تاريخ عبرت نگرفته ايم. غدر را فراموش نكرده ايم. كله منار ها، كوچ هاى اجبارى، سياست زمين سوخته، نسل كشى و عهدشكنى و بدقولى ها را بياد نداريم.
نتيجه اين انتخابات در سرنوشت آنانيكه سلطان زوى از تصفيه شان سخن زده، بسيار جدى و تعين كننده است. اگر كوتاه بيآئيد و به تقلب تن دهيد. سرنوشت محتوم همه تصفيه خواهد بود. به هيچ خارجى باور نكنيد كه هم پياله چاكران تاريخى داخلى شان اند. به هيج قول و تعهدى اعتماد نكنيد كه اين ناكسان در تاريخ بسيار بسته اند و خلافش نموده اند. به ايمان تان به رب قاصم الجبارين تمسك جوئيد و به عزم مردم تان و اراده و صداقت خود و قوت تان در اتحاد تكيه كنيد.
نشخوار و برجسته ساختن ضعفهاى قبلى شيوه پيره زنان است. توقعات بيجا و انتظارات زياد، آب ريختن به آسياب دشمن است. شايد داكتر عبدالله رهبر موفق و با درايت و جسورى نباشد. شايد تيم ثبات و همگرايى قادر نشود همه آرزو هاى تانرا جامه عمل بپوشاند. اما برخاسته از متن شما اند و نماينده گى از جغرافياى اجتماعى شما ميكنند. حداقل آنچه را نخواهند كرد كه دشمن در برنامه دارد. حتىٰ به خودى هاى ناتوان اتكاء كنيد، نه به توانمندان دشمن كه تيغ نيرنگ آنها تيز تر و خوشتر مى بُرد.
تصفيه قومى ايرا كه بچه ناخلف قبيله (سلطان زوى ) مطرح نموده، جدى بگيريم و هوشيار باشيم، تا امروز كه فكرش را دارند، فردا عملش را روى دست نگيرند كه ندامت و پشيمانى سودى ندارد.