اسلام و حكومتدارى
با گسترش جوامع انسانى و بهم تنيده شدن روابط انسانها، مقوله ى حكومت، شكل و ساختار آن و اينكه چه نوعى از حكومت بهتر از ديگرى است، همواره مطرح بوده است.
اغلب متفكران روى شكل و ساختار ظاهرى حكومت توجه نموده و بر اين مبناء حكومت هاى ديكتاتورى، شاهى، جمهورى، شورايى، پارلمانى، حزبى و دينى را با هم مقايسه نموده اند. چنانكه فلاسفه و دانشمندان امروزين، دموكراسى را به عنوان بهترين نوع حكومت دارى كه نه تنها منبعث از عقل جمعى بلكه ممثل اراده ى جمع نيز است، عنوان مى كنند. فوكوياما دموكراسى و ارزشهاى برخاسته از آنرا متعالى ترين تجربه ى بشر مى داند كه به فراتر از آن نمى انديشد.
اما تجربه ثابت نموده است كه هيچيك از اشكال حكومتى ذكر شده، مانع ديكتاتورى و انحراف از سوء استفاده از قدرت نشده و هر يكى به ميزان متفاوتى، اين روحيه را در درونمايه شان داشته و يا پرورانده اند.
با بروز اسلام سياسى، برخى از دين باوران بر حكومت دينى تأكيد دارند و آنرا حلال مشكلات جامعه در ابعاد مختلف مى دانند. اما موارد محدودى از حكومت هاى به اصطلاح دينى كه در دهه هاى اخير و در بعضى از كشور ها رويكار آمده، نشان داده است كه نه تنها، تفاوت چندانى از ساير حكومت ها ندارند بلكه مؤلد نوع خطرناكترى از استبداد و ديكتاتورى دينى نيز بوده اند كه اغراض سياسى شانرا به بهانه ى تمثيل حاكميت خدا در زمين و بر مردم تطبيق نموده اند.
در حاليكه آنچه حكومت را از ديكتاتورى باز مى دارد، شكل و فورم نيست بلكه ماهيت و محتوى آن است كه تا حال كمتر به آن توجه شده است. عده ى از متفكران مسلمان بدين باورند كه اساساً مقوله ى بنام حكومت اسلامى وجود ندارد. آنچه در اسلام مطرح است، حكومت مسلمانان با معيار ها و اصول اسلامى است. بدين معنا كه جوامع مسلمان بنابر مقتضيات زمانى و مكانى خاص خود شان و در پرتو اصول دينى ميتوانند نوع حكومت شانرا انتخاب نمايند. اين حكومت ميتواند هر شكل و فورمى داشته باشد اما نميتواند با معيار هاى اسلامى مغاير باشد. يعنى اصول ثابت دارد اما مسلمانان بنابر مقتضيات و مصلحت هاى خاص خود شان در شكل و نوع تطبيق آن آزادى عمل دارند.
فتح الله گولن اسلامگراى ترك، معتقد است كه دين از جنبه هاى تغير ناپذير زنده گى بشر است اما سياست و حكومتدارى از جنبه هاى تغير پذير آنست. دين امرى الهى است اما حكومتدارى امرى مدنى است. بناً نميتوان اصول ثابت دين را بر ظرف تغير پسند حكومت سوار نمود. پايه هاى دين بر ابعاد تغير ناپذير شخصيت انسان نظير، معنويت گرايى، استقلال پسندى، آزادى خواهى، عدالت، تعاون، صداقت، مهرورزى و و و استوار است. و اگر محتوى يك جامعه با معيار هاى دينى منطبق باشد، حكومت برخاسته از آن نيز باز توليد همين محتوى خواهد بود.
روى اين ملحوظ است كه در اسلام، شكل حكومت مطرح نيست بلكه محتوى و ماهيت آن ارزشمندست كه مانع انحراف و رفتن بسوى ديكتاتورى است.