چگونه به دین خود ایمان داشت؟
پیش از همه غمشریکی ام را با بازماندگان حمله غیر انسانی و ددمنشانه که به تاریخ 27 اسد سالی جاری در یک سالن عروسی در غرب کابل انجام شد، ابراز میدارم. در آن به گفت بی بی سی ۶۳ نفر کشته و ۱۸۲ نفر دیگر زخمی شدهاند.
البته ناگفته پیداست که مانند هر حمله دیگر، هم عاملان و هم قربانیان این حمله مسلمانان اند. شستشوی مغزی مسلمانان به حدی است که ارتکاب چنین جنایتی تقریبا یک امر عادی و روزانه شده است. چرا؟
می توان گفت که تقریبا تمام دین داران جهان، به هردین که هستند، به دین خود کورکورانه ایمان دارند بدون اینکه از عقل و خرد خویش برای درستی و نادرست بودن آن استفاده کنند. البته خود آنان دلیل های پرشمار خواهند آورد که چنین نیست. من ازین می گذارم، زیرا این بحث گرهی از مشکل نخواهد گشود.
مهم این است که آزادی دین و ایمان همانگونه که آیه منسوخ شده «لااکره فی الدین» میگوید، روا باشد و قتل و کشتار به خاطر دین ناروا.
اما نیاز به دین بسیاری ها را که در کشورهای زندگی می کنند که در آن آزادی دین و آیین تضمین شده است، واداشته است تا خود در جستجو دین شوند و به آن دین رو آورند که به عالی ترین شیوه نیاز دینی آنان را برآورده می سازد که آن هم، در بیشتر حالتها، آن دینی نیست که از پدر و مادر خود به ارث برده اند، بلکه خودشان آزادانه در جستجوی دین خود شده اند و آن را یافته اند.
داشتن چنان دینی به احتمال زیاد می تواند نیاز دینی یک انسان را بهتر برآورده سازد. البته چنین انتخابی در آن جاها ممکن است که آزادی دین و ایمان تضمین شده باشد. این گروه دینداران اغلب در جستجوی قدرت سیاسی نیستند. زیرا از یکسو خوشبختانه که قانون این امکان را برای آنان نمیدهد و از سوی دیگر خودشان نیز دین را یک موضوع شخصی می دانند که هرکس خودش میداند چه می پرستد. مانند این متل مشهور ما که عیسی به دین خود موسی به دین خود.
اما درباره من:
در زمان کودکی همواره می گفتند که درباره این و آن مسئله دین پرسش نکن که کافر می شوی. این درحالی است که انسان یک موجود پرسشگر، جویا و پویا آفریده شده است. خدا انسان را پرسشگر و جویا خلق کرده است. با این صفت ما از سرشت نمی توانیم چنین نباشیم، مگر اینکه براساس فشار اجتماعی و پیرامونیان خویش، ما این حس و این حالت را ازروی جبر و به زور در خود بکُشیم و نابودش کنیم.
اگر انسان موجود پرسشگر و جویا است، پس چرا پرسش نکنیم چرا در پرسمان های دینی خویش شک نکنیم؟ میگویند برای این نکنیم که این همه پرسش، شک، تردید وسوسه را شیطان به دل راه داده تا انسان را از راه راست به دور سازد و راه نادرست را به آدم بقبولاند. خوب، لعنت به شیطان! پس خرد و دانش و حس کنجکاوی ما چه شد؟ حال اینکه من هیچگاه احساس این شیطان را که مرا به وسوسه انداخته باشد نکرده ام.
در جوانی نیز که با بیشتر شدن سن و دیدن آموزش و تجربه، که دانش، خرد و منطق چیزهای غیر دانشی، خرد ناپسند و غیرمنطقی را برایم ناپذیرفتنی کرده بود، باز هم همین امر به شکل دیگری از سوی پیرامونیان، بیان میشد، نشود خدا ناخواسته که کافر شوی، زیرا علم ما درباره مسایل بسیار اندک است و چیزی که درقرآن نوشته شده است و آنچه به حدیث و سنت آمده است، علم مطلق است و راه رستگاری.
خوب. البته این سخنان بیشتر از کسانی شنیده می شود که خودشان هیچ عقیده به علم و دستاوردهای آن ندارند. به نظر آنان دانش بشر، دیگر همه یاوه است و بیهوده. چنین تلقین میشد که اگر در بیان پدید ه ها میان آنچه در قرآن گفته شده و آنچه در حدیث آمده، از یک سو و آنچه دانش و خرد انسان قبول دارد، از سوی دیگر، تناقض و تضاد پدید آید، باید قول قرآن و گفته پیامبر را به تمام و کمال پذیرفت نه بیان علمی را.
این شیوه دید و این روش اندیشه را می شود ایمان به دین به صورت کورکورانه نامید. چنین عقیده کورکورانه و نادرست است، زیرا با منطق علم و سرشت پدید ه ها که آفریدگار، آفریده است در ستیز است. محال است که آفریدگار جهان و پدید هایش را نادرست، خرد ناپذیر و دانش ناپذیر آفریده باشد. پس مشکل در طرز فکر ماست.
اما هستند کسانی هم که نمی توانند دستاوردهای علمی را نادیده بگیرند. ولی آنان برای اینکه ایمان خویش را براساس دستاوردهای علمی توجیه کنند، تفسیر های از آیات قرآن از پیش خود می سازند که با واقعیت امروزی مطابق باشد و معنای واقعی آیات قرآن را تغییر میدهند تا آنچه که خود شان در نظر دارند به دست آید. آنان به این وسیله کوشش می کنند، تضادها و نادرستی های که در کتاب های مقدس دینی نوشته شده است، درست کنند.
به گفته خود آنان کتابهای مقدس همه قول خداست و منبع آن هم لوح محفوظ است و آنچه که نوشه شده است تغییرناپذیر است. پس خود شان چرا به این راحتی معنای قرآن را تغییر میدهند؟
حال اینکه معنا نو و مفهوم جدید دادن به آیات، هیچ دردی را دوا نمی کند. آیت ها را به همان شکلی که هست باید پذیرفت نه به گونه دلخواه خود. آخر کسی که این کار را میکند، خدا نیست که گفته اش را تغییر دهد.
ازین روست که من میگویم. خدا به انسان عقل داده و خرد، علم داده و دانش، منطق داده و سخن. این نعمت ها، بدون رهنمایی یک منبع دینی، همیشه با ماست، ترسی از شیطان نباید داشت. خرد، دانش و منطق عالی ترین نعمت برای انسان است که بر اساس آن میتوان، نیک را از بد، خوب را از زشت، حالت واقعی شی ها و پدیده ها را از حالت دروغین و غیر واقعی بازشناخت. قانون ها و سرشت اشیای طبیعی را به گونه درست و علمی بازشناخت و بر اساس شناخت آن و بربنیاد درک درست از قانون های طبیعی زندگی اجتماعی را به طرز عاقلانه و عادلانه به پیش برد. هر دست آورد علمی را با آغوش باز قبول کرد و آنچه را که با دانش امروزین، با هوش و خرد انسان ناسازگار است، نباید پذیرفت حتی اگر در کتابهای آسمانی درج شده باشند.
من همین روش را برگزیده ام و مسلمان هم هستم. هرکس هرچه فکر می کند بکند.