درس ها و اندرز هاى معنوى از عيد قربان

عيد قربان بزرگترين جشن معنوى مسلمانان است. عيد قربان مرتبط با حج است و حج پيوندى به سيره ى حضرت ابراهيم خليل دارد.
معمولاً اكثريت مسلمانان عيد فطر را چون بعد از يك ماه صيام و قيام كه عباداتى طاقت فرسا است، با شكوه تر جشن مى گيرند و تصور عامه آنست كه عيد قربان مختص حاجيان است. در حاليكه اگر مناسك حج بطور درست انحام شود، مؤثريت آن بمراتب از يك ماه روزه دارى خواهد بود. چرا كه تا اخلاص نباشد، شرك و ريا هر عبادتى را تباه مىسازد.
آداب و مراسم حج شامل مناسك متنوعى مثل: طواف كعبه، سعى ميان صفا و مروه، نماز در مقام ابراهيم، وقوف در صحراى عرفات، مشعر، رمى جمرات و … مىباشد، اما قبولى همه آنها موكول و متوقف به قربانى شده كه در روز دهم انجام مىشود و حج بدون قربانى مثل درخت بدون ميوه است!… اين حركت سمبوليك چه پيامى دارد كه همه اعمال حج مقدمه آن شمرده مىشود؟
درست است كه همه مسلمانان در مراسم قربانى حج حضور ندارند، اما قربانى در مراسم حج، نه ريختن خون حيوانى بى زبانى، بلكه بزرگداشت نمادين از قربانى ابراهيم خليل است. او قهرمان توحيد، اخلاص و عبادت خالصانه در پيشگاه پروردگارش است.
نام ديگر عيد قربان،”عيد اَضْحي” است. “ضُحي” در زبان عربى به گسترش نور آفتاب پس از طلوع خورشيد در سپيده دم گفته مىشود و قربانى را از آن جهت “اضحيه” مىنامند كه بايد در روز عيد، هنگام گسترش نورآفتاب (نه قبل و نه بعد آن) انجام شود. معناى اصلى اين كلمه “ظهور و بروز” است. خداوند در جايى ديگر از قرآن براى جلب توجه و عبرتآموزى بندگان چنين سوگند خورده است: والضحى والليل اذا سجي….
مدت اقامت دو يا سه روزه در صحراى “منا” پس از انجام قربانى را، ايام “تشريق” مىنامند. تشريق كه مصدر”شرق” و هم خانواده با مشرق است، به تابش نور خورشيد در اين مدت اشاره دارد كه اعراب بدوى، پخته شدن گوشت خام گوسفندهاى قربانى در پرتو حرارت خورشيد را از آن مىفهميدند و اهل باطن از اين ظواهر فراتر رفته و پخته شدن خامىهاى نفس را پس از انجام قربانى وسه روز وقوف در اين شرايط و انديشه در اشتباهات گذشته استنباط مىكنند.
در همين منطقه، كوهى را كه پيامبر بزرگ اسلام بر فراز آن در غار حراء عبادت مىكردند، جبل النور (كوه نور) مىنامند! همه اين اوصاف، از ضُحى و تَشريق و نور، نشان از نگاهى دارد كه به روشنائى ناشى از هدايت اشاره مىكند. و از آنجا كه اعمال و مناسك حج چيزى جز نمايش سمبوليك زندگى حضرت ابراهيم(ع) و سيرايمانى او به سوى توحيد خالص و تسليم حنيفوار نيست، در مراسم معنوى حج، فراز هاى زنده گى ايمانى آن موحد ممتاز و بزرگ تاريخ توسط حاجيان تمثيل مى شود تا هركس به قدر فهم و فراست خود از آنها فراگيرد.
مراسم قربانى در واقع آخرين مرحله از سير و حركت معنوى ايست كه حضرت ابراهيم با پيشكش نمودن عزيز ترين سرمايه زنده گى يعنى فرزندش در پيشگاه معشوق اش، اوج اخلاص و عبوديت خود را نمايش داد. و ما امروزپس از حدود چهارهزار سال چنين تحول سترگى در روح و جان آدمى را جشن مىگيريم واز آئينى كه او پايهگذارى كرد پيروى مىكنيم:
شايد سئوالى مطرح شود كه تجليل از ايثار حضرت ابراهيم چه دردى را از دردهاى امروزى ما را دوا مى كند؟
ابراهيم، كليدى براى گشودن كينهها !
آيا در هزاره سوم، در روزگار انفجار اطلاعات و اكتشافات فضائى كهنه پرستى و پيمودن سيرقهقرائى نيست كه به چهارهزار سال قبل برگرديم و از انسانى متعلق به آن دوران الهام بگيريم؟ زندگى حضرت ابراهيم چه ِگِره ى از مشكلات اجتماعى و اقتصادى ما را باز مىكند؟ اين بازنگرى و قرائت تازه چه فايده ى دارد؟
نگرش مسيحيان و يهوديان (غرب) به ابراهيم ( ع ):
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ كه موجى از بدبينى و عداوت را دامن زد، گروههاى صلح طلب و انسان دوستى از امريكا و كانادا و ساير نقاط جهان درجستجوى يافتن راههاى مسالمتآميز برآمدند و در تلاش خود براى وحدت بين مذاهب وبرقرارى آشتى و صلح پايدار ميان پيروان، عمدتاً بر شخصيت ابراهيم كه مورد احترام و تجليل هر سه شريعت يهودى، مسيحى و مسلمان است تكيه و تأكيد كردند.
عنوان اولين كتابى كه به سرعت پس از حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۲ به چاپ رسيد، “ابراهيم، سفرى به قلب سه باور” (Abraham: A Journey to the Heart of Three Faiths) بود كه در رديف پرفروشترين كتابهاى مذهبى سال قرار گرفت. بروس فيلر (Bruce Feiler) نويسنده اين كتاب خاطر نشان مىسازد:
“همه ما يك پدر داريم…. شخصيتى كه محبوب يهوديان و مسيحيان است، پايهگذارو مؤسس اسلام نيز محسوب مىشود كه مىتواند به عنوان پل رابطى ميان اسلام و غرب موجب شگفتى آمريكائيان در اين روزگار پُر تـَنِش گردد”.
“We have the same father….. a figure beloved by Jews and Christians has a Muslim constituency, suggesting a connection between Islam and the West that might surprise most American in this tens season”
سخن فوق دقيقاً همان چيزى است كه در آيه ۷۸ سوره حج به آن اشاره شده و ابراهيم را پدر امت اسلام نيز شمرده است.
(Eugene Fisher) اوجن فيشر رئيس ارتباطات ميان يهوديان و مسيحيان آمريكا در كنفرانس اسقفهاى كاتوليك مىگويد
براى توفيق در برنامههاى تفاهم ميان پيروان مذاهب، راه اصلى از ابراهيم مىگذرد:
“… to respect and understand one another, a key road leads through Abraham”
و اضافه مىكند: “شما رويكرد به خدا را با هر اسمى در اين سه شريعت عنوان كنيد؛ انديشه توحيدى، راديكالترين فهم جديد و زيرساخت انديشه تمدن غربى است…
“Monotheism is a radically new understanding, the underlying concept of Western civilization…”
“…هيچ باورى همچون اسلام توحيدى نبوده و توجه اين آئين به ابراهيم و تشابهش با آئين ما بسيار مسرّتبخش است. اگر بسيارى از يهوديان او را جد بزرگ خود مىشمارند كه نوادهاش يعقوب ملت اسرائيل را بنياد نهاد، مسلمانان او را به عنوان يكى از چهار پيامبر اولىٰ العزمى كه تسليم مطلق به خدا بود مىشناسند و پيامبر اسلام اعلام كرده است كه رسالت او بازسازى آئين ابراهيم است…”
“No faith is as self- consciously monotheistic as Islam, and its embrace of Abraham is correspondingly joyful. If many Jews know him best as a dynastic grandfather whose grandson Jacob actually funds the nation of Israel, Muslims regard him as one of the four important prophets. So pure is his submission to the one God that Mohammad later says his own message is but a restoration of Abrahamic faith…”
به قول ديويد ون بى يما (David Van Biema) كه چندى پيش مقالهاى از او در مجله تايم در ارتباط با تلاش براى ايجاد تفاهم ميان مذاهب منتشر شد؛ “در تئورى، اجماع قابل توجه پيروان سه شريعت بزرگ دنيا بر شخصيت ابراهيم،در اين روزگارِ خشم و بىاعتمادى، او را تبديل به سرچشمه و ستاره درخشانى براى ايجاد تفاهم و همبستگى ميان اين اديان كرده است”:
“In theory, this remarkable consensus should make him an inter faith superstar, a special resource in these times of anger and mistrust.”.
نگاه قرآن به حضرت ابراهيم :
از ديد قرآنى؛ ابراهيم پدر امت اسلام بود و نام مسلمان را او بر اين مردم نهاد (حج ۷۸)، پيامبر اسلام پيرو آئين ابراهيم بود (نحل۱۲۳)، تنها آئين(ملت) مورد تصديق خدا ملت ابراهيم است و در قرآن كلمه ملت (آئين) به هيچ پيامبر ديگرى نسبت داده نشده است. ابراهيم از عهده همه امتحانات الهى برآمد (بقره ۱۲۴)، ابراهيم الگوى انسان كامل و قابل تأسى در قرآن است (ممتحنه۴) و نام او ۶۹ بار در ۳۰۰ آيه از ۲۵سوره قرآن به عنوان مصداق حقايق آن سوره آمده است، او اولين كسى است كه به مقام امامت (الگوى كامل بودن) رسيد (بقره۱۲۴)، تمامى اعمال حج تبلور زندگى ابراهيم است (آل عمران ۹۷ و بقره ۱۲۵)، دين اسلام، همان آئين ابراهيم است (انعام۱۶۱)، او وفاى كامل به عهد الهى كرد (نجم۳۷)، او حق گراى مطلق (حنيف) و تسليم شده به حق بود و هرگز به شرك، آلوده نگشت.
چگونه و با چه اطمينانى مىتوان به آئين پاك ابراهيم پس از حدود ۴۰۰۰ سال دسترسى پيدا كرد؟
در حالى كه اكثريت مردم، اهل تحقيق و تفحص و شناخت نيستند؟ بناً به نظر مىرسد، مناسك حج كه ازهمان هزارههاى پيش سلسلهوار تداوم داشته است حاوى پيامهاى نمادين اما آموزنده ى است كه مورد قبول همه انسانها از هر مذهب و مرامى مىباشد. ذيلا به برخى از درسهاى اين مراسم اشاره مىكند:
.
درس اول: رعايت حريم ، حرمت و احترام
فرويد انسان را حيوانى مىدانست كه حريمى براى غرائزش نمىشناسد و عقل و انديشهاش را در اسارت احساس و غريزه مىگيرد. روسو و جان لاك پذيرش نـُورم ها و مقررات اجتماعى (حريمها و حرمتها) را لازمه تمدن و پيشرفت شمردند. قرآن نيز لباس تقوا (كنترل نفس) را شرط آدميت اعلام كرده است.
در حج، گام نخست را بايد از تمرين رعايت “حرمتها” آغاز كرد؛ از حرمت آب و خاك و گياه و حيوان گرفته تا انسان، كشتن يك پشه نيز كيفر سخت دارد! امر و نهى، دروغ، دشنام، جرو بحث و جدال در اين سفر، باطل كننده آن است. همه لباسهاى تفاخر و تفرعن را بايد در احرام فرو نهاد و به دو پارچه يا حوله سپيد، همچون بقيه بندگان بسنده كرد. حفظ محيط زيست، نگهدارى حرمت و حيات موجودات ديگر و سبزى را ستودن، قبل از تأسيس سازمانهاى سبز در غرب از هزارههاى پيش توصيه شده است.
.
درس دوم : گرد آمدن پروانه وار پيرامون شمع هستى
قرآن نياز و جاذبه گردآورنده كودكان پيرامون والدين را “طواف” ناميده است (طوافون عليكم- نور۵۸)، اين جاذبه مهر و محبت مادرى نوعى دلدادگى و وابستگى مىآورد كه به خدمت و طاعت با ميل و رغبت كشيده مىشود. در دنيائى كه اكثريت بر محور منافع زودگذر مادى مىچرخند، گذشتن از فرديت و منيتهاى محدود، و گردش پيرامون خورشيد جهان تاب ِرحمت، نور و گرماى ديگرى به كالبد سرد و افسرده جهان خواهد دميد.
درس سوم: برپائى و خيزش
رمز و راز، نماد و نشانه، عصاره و خلاصه مناسك حج در قيام ابراهيم عليه فرهنگ شركآميز و ظلمآلود زمانه ارائه شده است كه هرمسلمانى بايد در عمر خود براى يك بار هم كه شده اين نقش را تمرين كند. منظور از قيام، كه برخاستن درهر ظرف زمانى و مكانى است، ايستادگى در برابر جباران و طاغوتهاى روزگارو پرستش خالص خداست و قرآن در دو آيه، همه حج را در قيام ابراهيم خلاصه كرده است:
بقره ۱۲۵- واتخذوا من مقام ابراهيم مصلى (از مقام ابراهيم دستگيره نجاتى در رويكرد به خدا برگيريد).
آل عمران ۹۷- فيه آيات بينات مقام ابراهيم (در حج نشانههاى بس روشنى است؛ همان مقام ابراهيم).
مصلا گرفتن از مقام ابراهيم، در رويكرد به خدا، تبعيت از آئين اوست؛ در بت شكنى، در توحيد و تسليم حنيف وار، در وفاى به عهد، آزادانديشى، جانبازى، مهر و محبت، شكر، حلم، تواضع، صفا و صداقت، تولى و تبرى و…
درس چهارم: تلاش و توكل
هفت بار طى كردن فاصله ميان دو كوه صفا و مروه را، كه شايد نشانى از صفا و مروت باشد، در تكرار تلاش هاجر براى رسيدن به آب حيات، و توكل او همراه تلاشش، كه سرانجام به جوشش زمزم انجاميد، ما را به بهرهگيرى از دو منبع لايزال فرامىخواند؛ منبع درونى از خود و منبع بيرونى از خدا. اين همان
درس پنجم: پيرايش و پالايش پس از پيروزى
رسم و معمول ميان آدميان، آراستن خود قبل از رفتن به مهمانى و ضيافت و ديدار دوستان است، اما در اين سفر موقعى به ديدار دوست نائل مىشويم كه حجاب منيـّتها را برداشته و خود را از خودخواهىها شسته باشيم! اين است تفاوت ملاقات و ديدار درونى با ملاقاتهاى ظاهرى و ديدارهاى بيرونى!
در مراسم حج، تراشيدن موهاى ژوليده در سفر طولانى و كوتاه كردن ناخنها، پس از اتمام مناسك و زدودن زنگار دل مجاز مىشود: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ … (سپس چركهاى خود بسترند و فروگذارند و نذرهاى خويش ادا كنند و… حج۲۹).
درس ششم: معرفت و آگاهى
حاجيان در عصر روز نهم به صحراى “عرفات” كوچ مىكنند و با توقف در اين مكان، تأمل در سير ايمانى ابراهيم در آن ابتلاى سترگ، شناخت پروردگار و نعمتهاى او، شناخت جهان هستى و مسئوليتهاى انسان، شناخت انبياء و تاريخ امتها و راه طى شده آدمى، به خود آگاهى مىرسند.
درس هفتم: شعور و شناخت عميق
با غروب آفتاب در روز نهم، حاجيان حركتى دسته جمعى به صحراى “مشعرالحرام” مىكنند تا با شناخت عميقتر “حرمتها و حريمها”، مرزها و محدودههاى حقوق خود و ديگران را بهتر بشناسند. شعور از ريشه “شعر” (موى سر) دلالت بر شناخت عميقترى از معرفت مىكند. “شاعر” نيز كه به نازكى و ظرافت موى سر (شَعْر) سخن مىسرايد، به مدد معناى لغوى، ما را به مفهوم “مشعرالحرام” بيشتر آگاه مىكند. اديان ما را با اين حرمتها آشنا كردند و بشر امروزى اين حرمتها را به نام “قانون” مدوّن و مكتوب كرده و به تصويب رسانده است. از جمله اين قوانين ، حرمت حقوق بشراست كه سرلوحه حرمتهاست ومناسك حج نمىتواند از نقض مكرر آن در دنياى امروز و به خصوص در جوامع اسلامى به راحتى و بى تفاوت از كنار آن بگذرد.
درس هشتم: دشمن شناسى و ايمنى از آفات سه گانه
بقول شريعتى، شيطان همواره در سه زمينه: زَر و زور و تزوير در سه چهره: هامان و قارون و فرعون، با سه حربه: تيغ و طلا و تسبيح و سه برنامه: استثمار و استعمار و استحمار (خر كردن ملت) در كمين مردم است. و آدمى تنها درسه جلوه خدائى، يعنى پناه جستن به “رب الناس”، “ملك الناس” و “اله الناس” است كه مىتواند به سعادت برسد.
حاجيان در رفتارى سمبوليك (كه متأسفانه كمتر به آن آگاهى دارند) قبل از رسيدن به مرحله قربانى، اين سه نماد را بايد با سنگ ريزههاى جمعآورى شده در مرحله مشعر نشانهگيرى كنند و از خود دور سازند. آيا در دنياى امروزغول هاى قدرت نظامى، ثروت و سرمايهدارى سلطهگر و فريبهاى فكرى و فرهنگى اين نقش را ايفا نمىكنند؟
درس نهم: عشق
پس از عبور از مراحل عرفات و مشعر، يعنى شناخت و شعور و رمى و رهائى عوامل بازدارنده است كه آهنگ كننده (حاجى) به قربانى مىرسد. منظور از قربانى، ريختن خون حيوانى زبان بسته نيست. برعكس، اين نمادى است از تعطيل قربانى كردن انسان در آستان خدايان و استفاده از نعمات خدا. به قول اقبال لاهورى.
كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست
ابراهيم از: خانه پدرى، سرزمين آباء و اجدادى، نام، آبرو، جان و عزيزتر از جانش اسمعيل، به خاطر هدفى بالاترگذشت، آيا براى دنياى در فرديت غرق شده امروز چنين الگوئى كافى نيست؟
درس دهم: خرج و خدمت
قربانى با قـُرب و تقرب و قريب و… هم ريشه است. قربانى وسيلهاى براى تقرب و نزديكتر شدن به هدف است. قربانى در عمل به ميزان خروج از خودخواهى و خرج كردن براى ديگران در راه حق معنا مىدهد. دو فرزند آدم، هر دو قربانى كردند، يكى به قالب قربانى پرداخت و ظاهر را آراست و ديگرى به قلب قربانى و باطن را با دور شدن از منيـّتها آباد ساخت.
مهمترين پيام جشن قربان براى انسان قرن بيست و يكم، رهائى از قيد و بند خودخواهىهاى فردى و اجتماعى و پيوستن پروانهوار به پيام هدايت و نور است. امروز ملت ما از هر زمان ديگرى به مطالعه و پيگيرى سير و حركت ابراهيم وار نياز دارد.
مادامى كه تار و پود ذهن ما و ضمير جامعه را جهل، خودخواهى و تعصب فراگرفته و انسانها اسير حرص و آز و منيت هاى خود اند. و بتهاى قوم، سمت، زبان، نژاد، حزب و رهبر بر ما حكمروايى مى كنند، راه نجات و مخرجى از اين گرداب، جز تبعيت از ابراهيم خليل و قيام و برخاستن از بن بست ايجاد شده و شكستن زنجيرهاى بسته به دست و پاى ما نيست. هر يك ما نياز داريم تا دريابيم كه چه عاملى ما را از راه خدا دور ساخته و عشق كدام اسمعيلى مانع وصل ما به معشوق شده. تا زمانيكه آماده ى قربانى كردن و دست برداشتن از علائق و اشتياق افراطى ايكه به تعلقات مذموم و مردودى چون نژاد، قوم، سمت و زبان نباشيم، و ابراهيم گونه بسمت الله قيام نكنيم، هيچ گره ى از مشكلات ما گشوده نخواهد شد.
حج پيام روشن و ابراهيم خليل، الگوى بارزى براى مشكلات و بحران كنونى ما چه در مقياس فردى و چه هم در سطح اجتماعى مى باشد.