راه اندازی سه پروژه خونین توسط امریکا و گروه های فاشیستی
بخش نخست
در وضع فعلی کشور درگیر سه مساله است، که پیامد آن بحران خونین سیاسی و اجتماعی را برای مردم ما رقم خواهد زد:
1ــ پروژه صلح! که معطوف به بازگرداندن امارت ترویستی وضد بشری طالبان است و عواقب آن برای مردم جز آزادی کشی، ساقط کردن پروسه های دموکراتیک، به بند کشیدن آزادیهای فردی واجتماعی، رسانه ها، احزاب سیاسی غیر امارت اندیش وبستن تمام راه ها بر روی دیگر اندیشی، بجا گذاشتن سرزمینهای سوخته برای دشمنان اجتماعی، زندانی ساختن زنان در چهار دیوار خانه، سرکوب آزادیهای مدنی و قتل عام وکشتارجوامع و اقوام غیر خودی ارمغان دیگری ندارد؛
2ــ برگزاری انتصابات ریاست جمهوری توسط تیم فاشیستی غنی که از راست ترین تا چپ ترین گروه های فاشیستی زیر چتر الیگارشی قبیله یی وقومی دران گرد آمده اند، فاجعه خونین و بحران سیاسی واجتماعی را برای کشور رقم خواهد زد. برگزاری انتخابات توسط «تیم تابوت ساز» یعنی تقلب سازمان یافته و کودتای انتخاباتی دیگر؛ زیرا کمیسیونهای انتخاباتی را احمدزی دستچین کرده است، تمامی مسئولان ارگانهای محلی قدرت دولتی در آستانها را که مسقیماً با انتخابات سر وکار دارند او چیده است، با سازمانهای تروریستی و دهشت افگن در مناطق نا امن غنی تعهد بسته است ( رهایی کتله یی تروریستان)، تا صندوق هارا مانند انتخابات پیشتربه سود غنی پرکاری کنند، گراف خرید رای شهروندان با سوء استفاده از فقر رو به گسترش اجتماعی و پائین بودن سطح آگاهی سیاسی مردم نسبت به دوره قبلی بالا است و پول تمویل این خرید وفروش مضاف بر دستبرد از بیت المال و خزانه دولت وگله دزدی سازمانیافته تیم فاشیستی، در سفر های دوره ای غنی به کشور های خلیج فارس زیر رهبری عربستان سعودی تدارک دیده شده است و توزیع این پولهای باد آورده ای شیخهای خلیج فارس هم اکنون جریان دارد. حکومت مرکزی درپنجه استبدادی و فاشیستی غنی فشرده شده است. انتخابات در چنین شرایطی و در زیر چنبره حاکمیت سیاسی ــ قومی، غنی یعنی تداوم فاشیزم و تمامیت خواهی برای پنجسال دیگر و دیگر هیچ؛
با وجود راه اندازی جنگ زرگری، تشکیل صفهای مخالف و موافق ، تقسیم شدن در تکتهای مخالف و موافق و صف بندی مخالف وموافق صلح! هم اکنون خلیل زاد، کرزی، احمدزی، اتمر، حکمتیار، طالبان، کمونیستهای پیرو امریکا و پاکستان در زیر لفافه نیروهای داد خواه وترقیخواه افغانی؟! و روشنفکران! همه وهمه برای یک هدف متحد شده اند و ان عبارت از اتحاد سیاسی و اجتماعی یک جامعه برای انحصار کامل و تمام قدرت سیاسی با حمایت خارجی و حذف جوامع واقوام غیر خودی از روند دولت سازی، ملت سازی، فرهنگ سازی و استحالۀ تمام نماد های ملی درزیر چتر یک قوم و یک قومی ساختن آنها. در واقع هردو پروژه برای همین یک منظور طراحی و به پیش برده میشود و اما با دو راهکار جداگانه صلح و انتخابات. عدۀ از تیکه داران و معامله گران حرفوی وبازاری که وسعت دید سیاسی شان به اندازه عمق و پهنای جیب شان است و در آرایش و دیکوریشن رژیم فاشیستی تا کنون نقش سمبولیک داشته اند، با تکمیل اتحاد قبیله ای و ازدواج گروه های فاشیستی و تروریستی قطعا حذف خواهند شد و سر آغاز این پروسه ترور نافرجام صالح بدست غنی است؛ زیرا صالح درین دایره ای « لر وبر» مهرۀ اضافی ومزاحم است ولو هر روز تئوریهای جدید برای تقدس وحقانیت سیاست و تفکر گرایشهای فاشیستی بر خاسته از تفکر قبیله ای ببافد.
3ــ بر اساس اظهارات چندی پیش ترامپ و وزیر خارجه امریکا و رفت وآمدهای پیوسته مسئولان نظامی و استخباراتی پاکستان به افغانستان و بالعکس آن به طور افتابی نمایان است، که قیمومیت دولت سازی و پیشبرد پروسه های سیاسی در کشور به دست و راهکارپاکستان سپرده شده است. در سیاستهای پاکستان در قبال افغانستان بر خلاف هیاهوی تعدادی از مزدوران و وابسته آی اس آی، در میان جوامع و اقوام غیر پشتون و به ویژه تاجیکان در قبال افغانستان هیچ تغییری وارد نشده است و سیاست تعریف شده ای پاکستان در افغانستان از تداوم ودید استراتیژیک منطقه یی برخوردار است. پاکستان در افغانستان دنبال ایجاد یک حاکمیت سیاسی ــ قومی، دست نشانده خود در کابل است، که متحد منطقه یی آن علیه هند، ایران و سایر مخالفان منطقه یی باشد. این هدف حد اقلی پاکستان است؛ پاکستان بر عکس دعواهای لر وبر خواهی نمایشی عده ای درین سو، دنبال ایجاد یک حاکمیت سیاسی وابسته سچه پشتون در کابل است؛ زیرا سرزمین اصلی پشتونها در پاکستان است، کتله اساسی جامعۀ برادر پشتون در پاکستان قرار دارد، پاکستان همسایۀ در به دیوار پشتونهای افغانستان است و پاکستان تا کنون با استفاده از سران و احزاب قومی جامعه برادر پشتون توانسته است اهدافش را در افغانستان عملی کند و تداوم جنگ را به نفع خود به کمک آنها حفظ کند. اتکا بر احزاب بنیاد گرای اسلامی و تروریستی در افغانستان یکی دیگر از اهداف پاکستان است، که در برابر حریف قدرتمندش هند حربه کار آمد است و پاکستان به طور قطع ازین حربه دست بردار نخواهد شد؛ زیرا با این افزار در رقابتهای منطقه یی و حتی بازیهای کلانتر جهانی توانسته است، برگ برنده را در دست داشته باشد. حد اکثر خواست پاکستان در کشور، در آوردن افغانستان در یک کنفدراسیون، صوبه و ادغام بخشهای ازان با پاکستان است و همان سرحد سازی تا هندوکش به عنوان عقبه استراتیژیک در برابر هند مورد توجه اساسی پاکستان است. تنها ایجاد یک حکومت ملی، با مشارکت سیاسی عادلانه همه جوامع و اقوام، تقسیم عادلانه قدرت در میان همه و ازینطریق رسیدن به اتحاد سیاسی و اجتماعی همه مردم افغانستان و رفع بحران اجتماعی وسیاسی میتواند پادزهری در برابر تهاجم پاکستان باشد.
یعنی سیاست پاکستان برخلاف سر وصداهای دشمنی پشتونها با پاکستان، معطوف به حذف جوامع و اقوام غیر پشتون وتمام نیروهای ملی وترقیخواه از حاکمیت سیاسی است و این مساله در رفتار و کردار پاکستان بارها تکرار شده است و همه تجربه سالهای پسین را داریم ودارند. چشم بستن به یک تجربه تکرار شده تاریخی یا از روی حماقت سیاسی ونداشتن دید استراتیژیک در سیاست است و یا هم از سر مزدوری، جاسوسی و افزار قرار گرفتن برای اهداف پاکستان وکار در برابر اجرت. تهداب سیاست پاکستان در افغانستان بر افتراق ملی واجتماعی گذاشته شده است، اتحاد سیاسی و اجتماعی مردم ما رستاخیز ملی علیه پاکستان است. اما بارژیمهای فاشیستی و تمامیت خواه چنین اتحادی از ناممکنات است.
( ادامه دارد)