بی اعتمادی به وعده های طالبان و گفت وگو های مبهم امریکا با طالبان
طالبان بدانند؛ دور خوردن عقربۀ زمان در دقیقۀ نود غیر قابل پیش بینی است
در این تردیدی نیست که صلح بک روند پیچیده و چندین لایه بوده و دارای هفتاد کوچه و هفتاد هزار خم است که منازعه های درازمدت جنگ افغانستان را که به تعبیری به “کهنه درد بیدرمان”بدل شده است، حل آن را چنان به امری دشوار مبدل کرده است که عبور از کوه و کتل آن را به تعبیری “هفت خوان رستم” چه که “هفتاد خوان رستم” می توان خواند و پیمودن هر خوان آن معنای پشت سر نهادن دشواری های پرفراز و نشیب را در پی دارد. بدون تردید حل و فصل صلحی که پس از نیم قرن جنگ بدست می آید. این قدر ساده نیست و دست کم نیاز است تا خم و پیچ های زیادی را پیمود تا به خمی از هفت خم کوچۀ صلح نزدیک شد. پیچیده گی صلح افغانستان تنها در طولانی بودن آن نیست و دوطرف منازعه تنها از داشتن اجماع ملی و داخلی سخت رنج نمی برند؛ بلکه اختلاف در درون حکومت بر سر صلح از یک سو و اختلاف حکومت با شخصیت ها و گروه های سیاسی از سوی دیگر به دشواری آن افزوده است. در کنار این درجۀ اختلاف میان حکومت و طالبان نیز بیش از افزون است و از همه مهمتر این که طرف مقابل در صلح افغانستان طالبان اند که به هیچ میثاقی پایبند نیستند و تفاوت میان حرف و عمل آنان از زمین تا آسمان فاصله است و در عین زمان حیرت آور این که در کارزار جنگ و در میدان صلح به خدعه باور دارند و هر نوع فریب در قاموس سیاسی شان مباح و حتا شرعی است.. پس معلوم است که صلح با چنین گروهی دشوارتر از عبور دادن کاروان شتر ها از سوراخ سوزن چه که ممکن عبور کردن از زیر کمان رستم خیلی ساده تر از آن باشد. از سویی هم فعال بودن بیست گروۀ تروریستی در افغانستان در کنار القاعده و داعش در صورت هر نوع توافق با طالبان از نگرانی های ادامۀ جنگ نمی کاهد و در ضمن ضریب پیشامد هرگونه حوادث غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی را نیز بلند برده و احتمال وقوع هر حوادثی را ممکن می شمارد.
با این حال بعید نیست که جنگیدن با طالبان ساده تر از رسیدن به صلح با آنان باشد و پرداختن تاوان در میدان جنگ کم بهاتر از پرداختن تاوان در برابر صلح با آنان باشد. در این تردیدی نیست که در برابر هر صلحی باید بهایی پرداخت و بدون پرداختن بها صلح بوجود آمده نمی تواند. حال بحث بر سر این است که چه بهایی را باید برای صلح قبول کرد که دست کم جبران آن کم هزینه تر باشد. این در حالی است که طالبان یک گروۀ افراطی و تمامیت خواه بوده و گویا در میدان جنگ خود را برنده می دانند و شتاب مقام های امریکایی برای صلح تیغ زهر آلود و برهنۀ طالبان را بجان مردم افغانستان هفت مرتبه تیزتر کرده است.از این رو آنان کمتر از امارت اسلامی چیزی نمی خواهند و از همین خاطر بوده که تاکنون یک حرفی هم در مورد نحوۀ حکومت نگفته اند و صرف به کلی گویی های گذشتۀ خود بسنده کرده و در نشست های دوحه، مسکو و روسیه تاکید بر حکومت اسلامی کرده اند. حکومتی که زیر چتر آن امارت اسلامی مشروع تر از جمهوری اسلامی است و در اصل طالبان به جمهوریت و انتخابات باور ندارند. طالبان در گفت و گو های شان آن قدر ترفند آلود عمل می کنند که هر از گاهی خواسته اند تا اهداف اصلی شان را زیر چتر ناروشن کلی گویی های دین باوران پنهان کنند و در واقع می خواهند مانند گذشته بار دیگر مردم افغانستان را به فریب بکشند و به چوبۀ دار شریعت ” من درآوردی خود” ببندند. از همین رو است که طالبان هر از گاهی در گفت و گو های شان با مقام های امریکایی و نشست های بین الافغانی با منطق روشن سخن نگفته اند و خواسته اند تا با نوعی “ماست مالی” اهداف اصلی شان را مخفی نگه دارند. باور هایی هم بر این است که طالبان بنا بر وابستگی های شان با شبکه های استخباراتی بویژه آی اس آی پاکستان اجازه و جرات گفتن حرف آخر را ندارند و از همین رو است که در گفت و گو ها روی مسایل اساسی طفره می روند و آن را موکول به مشوره با رهبران شان در کویته و پشاور پاکستان می کنند. از این رو باور ها بر این است که طالبان گروۀ وابسته اند، نه برای مردم افغانستان و کشور خود؛ بلکه برای دیگران می جنگند و کشور خود را برای دیگران ویران می کنند و به همین گونه برای دیگران تیغ از دمار مردم خود بیرون می کنند. این بر پیچیده گی جنگ افغانستان و همچنین صلح افغانستان افزوده است و این سبب شده تا فلسفۀ وجودی این جنگ در قاموس های جنگ و صلح معاصر ناپیدا به نظر برسد.
تنها وابستگی گروۀ طالبان به به شبکه استخباراتی پاکستان به پیچیده گی و راز آلودی این جنگ نیفزوده و احتمال هرگونه تصمیم گیری های مستقل طالبان در نشست های مسکو، چین و دوحه را در پیوند به صلح زیر پرسش نمی برد؛ بلکه وابستگی این گروه با شبکه های استخباراتی کشورهای ایران، روسیه، امارات، قطر، عربستان سعودی و کشور های دیگر طالبان با هر یک میثاق و پیمان و تعهدی دارند؛ نیز بر فضای گفتگو های آنان با امریکایی ها سایه می افکند که در کل بر پیچیده گی روند صلح هرچه بیشتر می افزاید؛ زیرا شبکه های استخباراتی مراکز فضیلت فروشی و فضیلت گستری نه؛ بل وظایف آنان کار برای منافع ملی شان است و از این رو بیشتر به مراکز جاسوسی و لانه های توطئه بر ضد کشور های دیگر می مانند تا افراد و گروه ها را استخدام کنند و از آنها برای رسیدن به اهداف شان سود ببرند. از سویی هم جنگ امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم شفاف نیست و مملو از شک و تردید های ابهام آلود همراه با اهداف راهبردی و رقابت با کشور های روسیه، چین و ایران برای پیشگیری از برتری جویی های اقتصادی چین و بلندپروازی های نظامی روسیه و خطر تروریست پراگنی آخوند های ایران می باشد. با توجه به وابستگی های پیچیده و شبکه یی طالبان و راز آلوده گی جنگ امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم است که پس از هجده سال جنگ با تروریزم، افغانستان به میدان نبرد تروریستان های جهانی و رزمگاۀ تمامی جنایتکاران تاریخ برای کشتار مردم افغانستان بدل شده است. هرگاه چنین نمی بود و اهداف مرموز در عقب این جنگ قرار نمی داشت. امروز بیش از بیست گروۀ تروریستی در افغانستان فعال نمی بود و رهبران تروریستان در پاکستان در کاخ های امن بسر نمی بردند و از ناز نعمت زنده گی حالیه برخوردار نمی بودند.
بنا برهمین وابستگی ها و بازی ها بر سر اهداف راهبردی است که نه تنها تصمیم گیری در میز گفتگو ها برای صلح را به چالش برده است؛ بلکه هر نوع اعتماد به دو طرف گفت و گو های قطر بویژه اعتماد به طالبان و تصمیم گیری های مستقل آنان را مشکل سازتر گردانیده است. از این رو احتیاط با طالبان در نشست ها لازمی و باور کردن به وعده های آنان امری ساده لوحانه و شتاب در این زمینه حماقت است.
در این شکی نیست که بازی امریکایی ها در دوحه به شدت مرموز تر و مبهم تر است و اما تفاوت در این است که خلیل زاد تنها برای امریکا و منافع ملی امریکا کار می کند؛ اما طالبان نه برای خود؛ بلکه برای منافع ملی تمامی ولی نعمتان شان با امریکایی ها چانه می زنند و چاره یی هم ندارند، جز این که تمامی این گونه چانه زنی های شان را زیر چتر شریعت و امارت هم مخفی نگه دارند و هم مشروعیت ببخشند، چارۀ دیگری ندارند. از همین رو دو طرف هرآنچه در توان دارند، برای رسیدن به اهداف شان بر مردم افغانستان فشار وارد کنند تا به بهای قربانی کردن آنان به اهدافشان برسند. چنان که وال ستریت ژورنال در شمارۀ اخیر خود به نشست دوحه تمرکز کرد و نوشته است، طالبان در مذاکرات با امریکا، تنها خواهان خروج تدریجی نیروهای اینکشور از افغانستان هستند و میخواهند تحت نام توافق صلح با امریکا، نیروهای این کشور از افغانستان خارج شود و در عین حال در پناهگاههایشان در داخل پاکستان، برنامه ریزی میکنند که چگونه تمامی افغانستان را بگیرند. این نشریه به ادامه نوشته تا هنگامی که هراس از خروج فوری امریکا وجود داشته باشد، امکان پیروزی خیلی اندک است. این نشریه استدلال می کند که ایالات متحده با لغو گفتگوها با طالبان باید بر این گروه فشار بیاورد تا وارد مذاکرات رو در رو با حکومت افغانستان شود. این نشریه به گونۀ واضح از ترفند طالبان و امریکا در گفت و گو های دوحه اندکی پرده برداشته است که قابل تامل می باشد و در ضمن به پناهگاه های امن طالبان در پاکستان اشاره کرده است که رهبران طالبان از آنجا حمله های انتحاری و تهاجمی شان را در افغانستان طرح ریزی می کنند.
این در حالی است که پس از نشست دور هفتم دوحه گمانه زنی ها برای توافق نخستین طالبان و امریکا بیشتر شده و احتمال امضای معاهدۀ صلح را افزایش داده است. از گفته های خلیل زاد و گزارش های بین المللی فهمیده می شود که امریکا و طالبان روی تاریخ خروج قوای خارجی، مبارزۀ مشترک با تروریزم، شروع مذاکرات رسمی بینالافغانی و آتشبس به توافق رسیدهاند و احتمال دارد که روزهای آینده موافقتنامۀ صلح میان امریکا و طالبان به امضا برسد. روزنامۀ نیویارک تایمز هم در شماره های اخیر خود نوشته است که سرنوشت بیش از ۳۵ میلیون افغان به شمول سه صد هزار عضو نیرو های امنیتی افغانستان بزودی در میز مذاکرات میان هیئت امریکایی و نمایندههای طالبان در قطر روشن خواهد شد. از سویی هم گزارش هایی وجود دارد که سازمان ملل متحد در همکاری با برخی کشورهای منطقه وجهان، چارچوب توافق صلح با طالبان را تدوین کرده و قرار است، براساس آن، طالبان و امریکا، طالبان و حکومت و جامعۀ جهانی و گروههای سیاسی، به طور جداگانه توافقنامههایی را به امضا برسانند. منابع میگویند که مسودۀ چهار معاهدۀ جداگانه از سوی نمایندگی سازمان ملل متحد در کابل تهیه شده است. شگفت آور این که امریکا از سوی مقام های امریکایی بحیث یک جریان تروریستی شناخته شده و اما حالا زیر نام امارت اسلامی با طرفهای درگیر توافقنامه امضا میکنند؛ یعنی در جایگاه یک دولت و نهاد رسمی سیاسی. نمایندگان طالبان در دوحه، در مذاکرات چند دورهیی صلح با احزاب و جریانهای سیاسی و در آخرین مورد در نشست بینالافغانی قطر، از نشانی امارت اسلامی سخن زده و نمایندگی کردهاند. اما برعکس، اجازه ندادهاند کسی از دولت افغانستان نمایندگی کند.
هرچند در نشست اخیر قطر چهره های نزدیک به رئیس جموری چون؛ نادر نادری، متین بیک و شهزاد اکبر شرکت داشتند که هرکدام دیدگاه های شخصیشان را مطرح کردند؛ اما برعکس طالبان با قاطعیت مواضع شورای کویته و رهبری تحریک خویش را ابراز داشتند تا حال آنچه از نشست های امریکایی ها با طالبان دردوحه برمی آید، گفت و گو ها به سود طالبان تمام شده و با صراحت از موضع شان دفاع کرده و هرگز حاضر به انعطاف پذیری نشده اند.
امریکا به دنبال توافق صلح با طالبان است، کمتر پیشنهاد های طالبان را رد کرده است. طالبان که امریکا را “کلک افگار” یافته اند، در نشست ها با اعتماد به نفس عمل کرده و در صدد بدست آوردن بیشترین امتیاز هستند که این مایۀ نگرانی حکومت، شخصیت ها و مردم افغانستان شده است. چنان که آقای غنی گفت، هر موافقت نامۀ صلح در مورد افغانستان را باید حکومت افغانستان امضا کند و رئیس جمهور پیشین آقای کرزی سه روز پیش در نشست امنیت گفت، مرز بین معامله و صلح باید روشن باشد که اشاره اش به نشست های دوحه بود؛ اما امریکایی ها سکوت اختیار کرده اند و این گمانه زنی ها هر روز بیشتر قوت می گیرد که گویا امریکایی ها می خواهند، قدرت را به طالبان واگذار کنند و از اظهارات پسین مقام های امریکایی فهمیده می شود که چندان مخالف گرفتن قدرت از سوی طالبان نیستند. خلیل زاد طی آخرین سخنانش گفته است، هر فیصله یی که در نشست بین الافغانی آینده شود، فیصله های آن حاکم است. این اظهارات نشان دهندۀ این است که امریکا در مورد افغانستان تصمیم خود را اتخاذ نموده است. در همین حال از اظهارات طالبان فهمیده می شود که به کمتر از گرفتن قدرت و تشکیل امارت راضی نیستند. آنان خود را برنده حساب کرده و از هر نوع وقوع حوادث آینده هم نگران نیستند که شدت عمل شان در حمله های انتحاری و حمله های جبهه یی شان آشکار است.
بازی های پشت پردۀ امریکا با طالبان حکومت افغانستان را نگران کرده و از همین رو سرگرم برنامه ریزی برای جنگ با طالبان است. شماری بدین باور اند که امریکا برای جلب موافقت طالیان در صدد تشکیل حکومت موقت است که بزرگ ترین شکست به حکومت افغانستان تلقی می شود. مقام های امریکایی هم گاهی صلح را مقدم بر انتخابات دانسته و هدف شان از این اظهارات هم بستر سازی برای حکومت انتقالی تلقی شده است. از این رو انتخابات همچون خط قرمز برای حکومت افغانستان به حساب می رود که نباید از هیچ توانی برای برگزای شفاف آن دریغ کند و طالبان هم از تدویر انتخابات هشدار داده اند. بنابراین مردم افغانستان خود را در معرض یک قربانی جدید تلقی می کنند؛ زیرا بدین باور اند که هرگاه توافقاتی هم میان امریکا و طالبان صورت بگیرد، هیچ گاهی نمی توان به تعهد های آنان اعتماد کرد از سویی هم نگرانی هایی وجود دارد که حوادث به گونۀ غیر مترقبه تکرار شود و طالبان با استفاده از زور و تشدید حمله های تهاجمی، انتحاری و انفجاری مانند سال ۱۳۷۶ همه را غافل کرده و یک باره وارد کابل شوند. ممکن اظهارات محب مشاور امنیت ملی در پروان که گفت، اگر صلح پروژه یی برای براندازی نظام باشد، علیه آن خواهیم ایستاد، به رابطه به نگرانی های یادشده نباشد. ممکن طالبان این بار چنین شانسی نداشته باشند و به ساده گی نتوانند، خطوط دفاعی پایتخت و شهر های کلان را به ساده گی را بشکنند؛ زیرا نیرو های دفاعی و امنیتی کشور تحت حمایت مردم حاضر به دفاع از خطوط مهم دفاعی خواهند بود؛ اما باز هم عواقب حوادث دقیقۀ نود را نمی توان از نظر دورداشت که وقوع هر حادثه یی را غیر قابل پیش بینی می شمارد و در محاسبه های کنونی نمی گنجد.
هرچه واقع شود، اما اوضاع طوری به پیش می رود که حکومت افغانستان خود را بر سر دو راهی می بیند و هر روز بر نگرانی هایش افزوده می شود. هرچند کشور های اروپایی و سفرای شان حمایت خود را از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرده و دستاورد های هژدۀ سالۀ پسین را مهم می خوانند که این نوعی تقابل میان امریکا و اروپا را نشان میدهد؛ تقابلی که اکنون میان امریکا و اروپا بر سرلغو معاهدۀ اتومی از سوی ترامپ خلق شده است؛ اما این تقابل از یک دنده بودن های ترامپ چیزی نخواهد کاست واضطراب و نگرانی های هند هم که تا حال از نشست های صلح افغانستان بدور نگهداشته شده، پاسخی نخواهد یافت. دور نگهداشتن هند از روند صلح افغانستان نگرانی های شماری کشور های اروپایی را نیز برانگیخته است و چنان که این کشور خواهان اشتراک هند در نشستی شود که در مورد صلح افغانستان در این کشور برگزار می شود. قرار است در آیندۀ نزدیک آلمان میزبان نشستی پیرامون صلح افغانستان باشد.
این در حالی است که هند به قدرت رسیدن طالبان در کابل را به قدرت رسیدن پاکستان تلقی می کند و تشدید حمله های کنونی طالبان در هماهنگی با استخبارات پاکستان نشانۀ آن به شمار می رود. ممکن خاطرۀ رهایی مسعود اظهر از زندان هند، هیچ گاهی فراموش مقام های هندی نشود که با حمایت طالبان از زندان هند رها شد و به پاکستانی ها سپرده شد. مسعود اظهر بنیانگذار جیش محمد در سال ۱۹۹۴ میلادی در “سرینگر” در جامو و کشمیر بازداشت شد؛ اما دهلینو وی را همراه با دو حامی دیگرش “عمر شیخ” و “مشتاق زرگر” در عوض ربودن هواپیمای این کشور در سال ۱۹۹۹ میلادی در ؛کاتمندو؛ آزاد کرد. هواپیمای هندی توسط افراطگراهای “حرکت المجاهدین” در کاتمندو پایتخت نیپال ربوده شد و در قندهار افغانستان نشست. مسعود اظهر پس از آزادی از زندان هند، برای چند روز در افغانستان ماند و پس از بازگشت به کشورش، برای گسترش فعالیتهای حرکت المجاهدین به “فضل الرحمان خلیل” پیوست.
در این میان نگرانی هایی وجود دارد که امریکا پس از این خود را بی نیاز از رئیس جمهور کنونی بداند و از همین رو با شماری شخصیت ها و احزاب سیاسی افغانستان در تماس است و شاید در صدد قربانی کردن حلقۀ حاکم در کابل باشد. در این شکی نیست که مردم افغانستان پس از بن اول شاهد حکومت های ضعیف و فاسد در این کشور بوده اند که در این مدت بیشترین مقام های حکومتی در دست آنانی بوده که فساد و غارتگری و قانون ستیزی در بالای زلف های شان نوشته شده و رهبران حکومت بر رغم خواست های مردم و حتی فشار های جامعۀ جهانی در راستای حکومتداری خوب کاری انجام نداده اند. از همین رو است که افغانستان پس از سومالیا و کوریای شمالی سومین فاسدترین کشور جهان است؛ اما این به معنای نفی کامل حکومت کنونی نیست و مردم بدین باور اند که هرگونه دور نگهداشتن این حکومت از روند گفت و گو ها جفا به مردم افغانستان و امتیازدهی به طالبان است. این مسئله تکرار سناریوی سال ۲۰۰۱ را در خاطره ها تداعی می کند، با تفاوت این که این بار تاریخ به گونۀ دیگری ورق می خورد و فصل خونین دیگر را در خاطره ها تداعی می کند که منجر به حاکمیت دوبارۀ طالبان می شود، مانند گذشته دست به انتقام گیری های بیرحمانه خواهند زد و کابل را به حمام خونین دیگر مبدل خواهند نمود. یا این که نه، تاریخ هر بار چون گذشته زشت و نابربود تکرار نخواهد شد و زمان عوض شده است و مردم از درس های دردناک تاریخ چیز های تازه آموخته اند و دیگر شکار تبلیغات شبکه های استخباراتی و توطیۀ طالبان نخواهند شد و مرد و زن کابل در برابر طالبان خواهند ایستاد و به با ریختن سنگ ها بر سر ودوش طالبان، خاطرۀ جنگ دوم افغان و انگلیس را دوباره زنده خواهند کرد و به تعبیر ” غلبۀ خون بر شمشیر” طالبان را در دریای خون غرق خواهند کرد و چرخ تاریخ را با شانه های خویش به سوی داد در حرکت خواهند آورد. طالبان فکر می کنند که مردم افغانستان حافظۀ شان را از دست داده اند و خاطرات وحشتناک زمین سوزی شمالی را فراموش و فرهنگ ستیزی و تمدن زدایی طالبان در بامیان و کشتار های بیرحمانۀ آنان را در یکاولنگ و مزار و هم چنین به زندان کشیدن ها و شکنجه های آنان را با کیبل و چماق فراموش کرده اند. در حالی که تمامی آن خاطرات وحشتناک چون کابوسی بر روان مردم افغانستان سنگینی می کند. شاید طالبان فکر کنند که رهروان صدیق آزادی و کح کلاهان بلندای هندوکش و بابا همه رخت سفر بسته اند و میدان برای شغالان فاسد و ارزه و ناخلف و سیاست زده یی باقی مانده است که جز هوای قدرت و ثروت چیز دیگری در کلۀ شان موج نمی زند و به باور طالبان آنان در گودال ثروت های بادآورده یی شان غرق شده، با راهیان دیروز آزادی بدرود گفته اند و هرگز یارای جنبیدن را ندارند. نه تنها این که در اسیر ثروت و قدرت شده اند؛ بل در دام تزویر گرگ های خطرناک و توفان دیدۀ سیاست کشور افتاده اند که حتا مجال حنبیدن آخرین فرصت ها را از دست داده اند؛ اما نه طالبان باید بدانند که این بار تاریخ به گونۀ دیگری ورق خواهد خورد و مکتب حوادث بار دیگر فرزندان اصیل و صادق را به هواخواهان آزادی عرضه خواهد کرد و از متن حوادث مردانی ظهور خواهند کرد که کرج و کلاۀ طالبان را با آن همه هیمنه و طنطنۀ استخباراتی شان سخت به چالش خواهند کشاند. پس جا دارد که کابلیان از همین اکنون خود را برای چنین رویارویی آماده کنند و صفوف شان را یک دست و فشرده بسازند. یاهو
https://da.azadiradio.com/a/30062026.html