خبر و دیدگاه
كنترل جوانان در غرب
تاثيرات مراقبت جدي جوانان در خانواده ها:
يك عده خانواده ها هستند كه با اينكه جوان خانواده به سن قانوني هژده رسيده است او را شديد كنترل ميكنند . يك دليل كه دارند اين است كه ما بالاي اولاد خود اعتماد داريم و اما بالاي محيط اعتماد نداريم .
درست است كه محيط براي يك جوان چالش هاي خودش را دارد و اما با كنترل نميشود تا به مرام مقصود رسيد زيرا انسان چه پسر باشد چه دختر باشد از ديد اسلام آزاد خلق شده است و هرگاهي كه جوان كنترل شود تاثير بالعكس ميدهد. جوان دروغ گو بار مي آيد. مسايل بيروني را از والدين پنهان ميكنند و از مادر و پدر حتي نفرت پيدا مي كنند.
حضرت رسول كريم ( ص) فرموده است كه شما كودك را از سن هفت به نماز دعوت كنيد. معني اين سخن اين است كه با نماز كودك دسپلين، انسجام وقت، خير و شر ، حق از باطل، و حرام و حلال را مي آموزد و در نوجواني و جواني يك شخص مسول بار مي آيد. فرض كنيم كه ما ناكام مانديم كه به اولاد أصول زندگي اسلامي را تدريس كنيم و اولاد را با معيار غربي بزرگ كنيم ؛ در همين جامعه هم أصول اخلاقي وجود دارد و مي بينيد كه يك جوان به معراج تحصيلات عالي مي رسد و باعث افتخار خانواده و كمونيتي خود ميشود. پس اساس كار در تربيه از سن هفت تا هژده كنترل نيست، تدريس و انديشه سالم است. وقتي نو جوان انديشه سالم داشت خودش هرگز حتي كه محيط خراب باشد به بيراهه نه مي رود. پس چگونه انديشه سالم را به نوجوان پيشكش كنيم. اين يك مساله عمده پيداگوژي و يا علم آموزش و پرورش است.
اول اولاد به جاي انتقاد بايد از كودكي با او در هر مسله صحبت شود. جاده يكطرفه نباشد كه والدين هي مي گويند و از كودك نه مي شنوند. هيج وقت بايد قهر و غضب نشويم و به جاي آن هر مسله را با محبت صحبت كنيم.
دوم اولاد را به خواندن كتاب تشويق كنيم . كتاب خواندن به ذات خود به نو جوان انديشه ميدهد.
سوم موقف اقتصادي خود را به نو جوان تشريح كنيم و او را بيجا و بيمورد نازدانه نكنيم كه هر چه خواست برايش تهيه كنيم. برايش گفته شود ، با محبت كه به اين چيز كه خواسته است فعلا ضرورت ندارد و اما در آينده چرا ني.
خانواده هاي كه پسر و دختر دارند بايد با ايشان مطلق مساوي رويه شود. ديده ميشود كه ما به پسران زياد تر موقع و فرصت ميدهيم و به دختران كمتر. طور مثال به پسر اجازه ميدهيم كه تنها سفر كند و به دختر اين اجازه را نه ميدهيم و اين تبعيض است.
اگر به اسلام اعتقاد داريم بايد همانطوريكه قرآن حكم ميكند بايد در هر مورد حد وسط را مراعات كنيم يعني تعادل. خود ما اول الگو باشيم. از يك طرف ادعاي اسلاميت مي كنيم و از طرف ديگر مغاير أصول اسلام عمل مي كنيم. و شروع آن قسميكه گفتم اين است كه ما خود رويه اسلامي و فرهنگ اسلامي را مراعات نه مي كنيم.
ما بايد با جوان خانواده. دوست صميمي باشيم تا اول او به ما اعتماد كند . هستند دختران و پسران كه از مادر يا پدر خود از ترس موضوعات زندگي شانرا پنهان ميكنند زيرا اعتماد لازم بين اولاد و والدين وجود ندارد.
جوانان را بايد كوشش كنيم كه مسوليت پذير بار آيند، ريسك را بگيرند، مشوره را ياد بگيرند نه اينكه ما براي شان هميشه تصميم بگيريم. در گذشته هم گفتم كه ما بايد بدانيم كه جوانان ما در نظام فردگرايي بزرك مي شود و اين تاثيرات بارز بالاي روحيه جوان دارد. كنترل جوان را از انسانيت ميكشد و اين تباه كن است.
زياد جوانان كه در غرب تولد شده اند با اينكه نوجوانان بسيار خوب و لايق هستند و كار خلاف از ايشان سر نميزند اما به اصطلاح ما “گپ شنو ” و يا ” بگفت” نيستند .
اين سوْال يك موضوع مهم سوسيو سيكولوژي است يعني رابطه جامعه شناسي به روانشناسي .
جوانان كه در غرب تولد شده اند و يا درين ممالك و كشور ها بزرگ شده اند با اينكه تا اندازه فرهنگ خود را ميدانند و زبان را هم ( در اروپا زياد تر. و در امريكا كمتر ) ميدانند به اساس فرهنگ فردگرايي و فرديت خواهي بزرگ شده اند. در كشور هاي غربي اين موضوع به اندازه عميق است كه حتي يك پدر و مادر بدون اجازه اولاد شان در اتاق خواب آنها داخل شده نمي توانند.
از نگاه علم پيداگوژي فردگرايي بزرگترين دليل گپ ناشنوي جوانان است .
در عين زمان اين فردگراييي در روحيه نوجوانان تقويه ميشود وقتي به سن هژده مي رسند. ممالك و كشور هاي غربي زياد تر اجتماعات مقداري يا كميتي هستند يا به اصطلاح جامعه شناسي Quantitative societies يعني هر چيز به عدد است.
طور مثال در غرب اگر سرعت روي جاده 100 كيلومتر باشد و آله رادار پوليس سرعت شما را 105 قيد كند شما مي توانيد جريمه شويد. يا اگر متوجه شده باشيد در هر موضوع يك گراف با فيصدي پيشكش مي كنند. اين براي اين است كه عدد و نقش عدد در زندگي غربيان بسيار زندگي ساز است. وقتي يك نوجوان به سن هژده مي رسند اينها شديد احساس خود اردايت مي كنند و وقتي به اين سن مي رسند قانون براي شان استقلال ميدهد. درين وقت وقتي شما براي شان بسيار نصيحت مي كنيد جوانان اين را تجاوز به حريم خصوصي شان ميدانند. حالا ديگر خود را كودك حس نميكنند كه هر ثانيه و دقيقه شما سوْال كنيد كه كجا بودّي و چه ميكردي .
من با بسيار جوانان كار كرده ام و يك عده زياد شان است كه الحمدلله به من محبت دارند و جوانان از كنترل رنج مي برند. اين در فرهنگ ما نيست كه پسر هژده ساله شود و ما اجازه بدهيم كه سر خود تصميم بگيرد. حتي ما به خاطر پرستيژ ، نام و نشان و پول براي جوانان عروس انتخاب مي كنيم و يا حتي بالاي شان فشار مي آوريم كه بايد داكتر طب شوند و يا وكيل قانوني شوند بدون اينكه فكر كنيم كه آيا نوجوان استعداد. همين رشته را دارد يا خير.
علاج اين كار اين است كه ما زياد تر به ايشان اعتماد كنيم ، انتقاد نكنيم و با فرهنگ افغاني و شرقي كه سي ساله هم ميشود او را رهاكردني نيستيم بايد خدا حافظي كنيم. اجازه. بدهيم اولاد ما ريسك را بگيرد ، مسوليت پذير شود و خودش در امور تصميم بگيرد . ما بايد با أهداف نيك شان آنها را پشتيباني كنيم. بدين ترتيب بسيار موفق خواهند بود .فعلا عده كثير نوجوانان است كه در همين جدل فرهنگ پدري و فرهنگ كه بزرگ شده اند و اين جدل اگر بطور اساسي بين والدين و جوانان مطرح نشود عواقب وخيم خواهد داشت زيرا جوان فكر ميكند كه والدين به او اعتماد ندارد .