عواقب دموکراسی نو پا در افغانستان
من نیز همچون بسیاری از تحلیلگران و روشنفکران افغانستانی از سیاست های ضد پاکستانی حمایت میکنم گرچه در حال حاضر مردم افغانستان روز های دشواری را تجربه میکند در این لحظات سرنوشت ساز باید روی یک خط موثر گرچه بسیار باریک هم باشد بخاطر منافع ملی به تفاهم برسند و در یک خط واحد بخاطر دوری جستن از منافع دشمنان منطقوی و بین المللی حرکت کنند به باور من این نگرانی، نقطه ی اشتراک بسیاری از کسانی است که دل در گرو استقلال و آزادی و سربلندی افغانستان بسته اند برای همچو مردم مقابله با سیاست های رهبران به ظاهر دمکرات و در حقیقت دیکتاتور برای استقرار دموکراسی همراه با هوشیاری و توجه به تجربه ها و واقعیت های تاریخی نیز یک ضرورت عینی است.
مردم افغانستان به خصوص نسل جوان آن نسبت به دهه های قبل حالا آگاه تر و روشن نگر تر اند در بعضی موارد جا دارد از شجاعت و تداوم ایستادگی این مردم ستایش گردد که با در نظر داشت همه مشکلات گاه و بیگاهی از احقاق حقوق شان حرفی به زبان می آورند در حالیکه تهدید و خطری های جدی متوجه احوال آنهاست مردم اکثریت راضی نیستند از عملکرد های زمامداران خسته و اعتراض دارند اما خوشبختانه تا کنون این اعتراضات مدنی بوده به گرفتن سلاح تبدیل نشده است بدون تردید در شرایط موجود با در نظرداشت مشکلات امنیتی، سیاسی و اقتصادی که دامنگیر مردم ماست اکثریت تحت شکنجه روحی و جسمی قرار دارند. اکثریت رهبران سیاسی افغانستان از دموکراسی به زبان در حمایت اند اما این رهبران به باور من صادقانه زمانی از دمکراسی و تحقق عدالت اجتماعی حمایت میکنند به شرط که آن حمایت را در جهت منافع استراتژیک و شخصی خود ببیند. به اعتقاد من چنین حمایت ها عوض مفاد برای مردم ما زیان بار تر است زیرا همچو حمایت ها می تواند مواضع عناصر خشن تر در داخل حاکمیت موجود را تقویه نماید نه نیرو های ملی و دمکرات.
داعیه داران حقوق بشر نیز ادامه کار حقوق بشری را با دلهره گی دنبال میکنند در حالیکه من وارثین تحقق دمکراسی و عدالت را تنها و تنها مردم افغانستان میدانم، با ادامه جنگ و کشتار بی رحمانه در این سرزمین از سوی دیگر با سابقه دخالت و دشمنی اضافه تر از پنج دهه در امور افغانستان شکستن بن بست سیاسی و خاتمه این جنگ نیابتی و رقابتی کار آسانی نیست بهتر است مردم افغانستان همگام و هم صدا از هر کمک ممکنه در راه آوردن صلح و تحقق عدالت استفاده نمایند. گرچه این خط و این مسیر دشواری های زیادی دارد که مردم افغانستان باید بالاخره آن را طی کنند. ملت ما باید این مساله را درک کنند که زمامداران ما یک گروه مبلغ مذهبی و یا گروهی از خیراندیشان که تمام هست و بود خود را بخاطر منافع ملی قربان نمایند نیستند و اگر امیدوار باشیم که دیگران صلح و عدالت را به ما به ارمغان می آورند نیز اشتباه کرده ایم .
گرچه تعداد زیادی رهبران و دست اندرکاران سیاست در افغانستان به این باورند که امریکا اگر بخواهد میتواند هم زمینه ساز صلح باشد هم در راه رشد اقتصادی گام های موثری میتواند بردارد اما این خوش باوری ها به دقت و دور اندیشی بیشتری ضرورت دارد.
طی نزدیک به دو دهه حضور نظامی سیاسی و اقتصادی امریکا در افغانستان این حقیقت را می رساند که در ظاهر امریکا همیشه در حرف حامی تحقق عدالت و دمکراسی بوده است امریکا همواره ادعا می کند که از دمکراسی و مردم سالاری ملت ها حمایت می کند اما شرط لازم آن این است که این باور و اندیشه ها نه در قلمرو و حوزه ی تحت سلطه ی امریکا، بلکه صرفا در کشورهای تحقق یابد که به نوعی دشمن امریکا تلقی می شوند.حتی تحلیلگران بسیار محافظه کار نیزبه این باور رسیده اند که امریکا صرفا در جاهایی وارد حمایت از تحقق عدالت و دمکراسی خواهی می شود که برای تامین منافع استراتژیکی و اقتصادی ایالات متحد امریکا ضروری باشد. در مورد افغانستان نیز می توانم بگویم که امریکا از دمکراسی در این کشور حمایت می کند به شرط آنکه آن را درجهت کمک به منافع خود در قدم اول ارزیابی نماید و حرف دوم منافع ملی افغانستان باشد.
اما در مورد اینکه سیاست های موجود امریکا چه تاثیراتی بر دمکراسی نو پای افغانستان خواهد داشت در حال حاضر ارزیابی آن مشکل است و قطعا کسان دیگر و مراکز پژوهشی دیگری هستند که می توانند ارزیابی هایی بهتر از من ارائه دهند. اما در مجموع می توانم بگویم که سیاست های امریکا و دنباله روی بدون قید و شرط از سیاست های پاکستان و طالبان شاید بیشتربه این دمکراسی نو پا در کشور ما صدمه برساند.
طی 18 سال گذشته افغانستان در سایه مقناطسی سیاست های امریکا و ناتو قرار داشت گروه طالبان را تروریست و حامیان انها را تروریست پرور میگفتند از چندی بدینسو این سیاست ها در تضاد با منافع حاکمیت ملی در افغانستان و با 180 درجه به نفع گروه طالبان در حرکت است مقامات امریکایی در مذاکرات با طالبان اگر حکومت افغانستان را دور نمی زدند و در حاشیه قرار نمی دادند از باز شدن در مصالحه و مذاکره با طالبان برای تقویت و استحکام قدرت حاکمیت در افغانستان استفاده میکردند نتایج آن بهتر و متفاوت تر می بود .
به نظر من این ماجرا هنوز هم ادامه دارد. به یک موضوع بحث و مشاجره بین رهبری دولت افغانستان احزاب و شخصیت های سیاسی تبدیل شده است.
مخالفت غیر مستقیم مقامات امریکایی با حضور فعال دولت افغانستان در سرنوشت صلح حتی در داخل افغانستان نیز نظریات و دیدگاه های متفاوتی را با خود داشته است چنانچه مخالفت امریکا با این حق، که حق مذاکره و مصالحه مال دولت افغانستان است و مخالفت با آن حساسیت ها را افزایش داده است .
از سوی دیگر متاسفانه در این روز ها با رسیدن فصل گرما و تشدید جنگ و از سوی دیگر مصالحه دشمنان مردم افغانستان از طریق فیس بوک چلونکی ها نوعی جنگ اینترنتی برای تحریک نا آرامی ها و خلق کردن تشویش بخاطر سرنوشت بد از بد تر در افغانستان استفاده میکنند.
ادامه بحران آفرینی ها در دراز مدت بر کنترول و یا عدم کنترول اوضاع چه تاثیری خواهد داشت. حدس من این است باید بگویم در قدم اول درست نمیدانم در قدم دوم شاید هم تاثیر آن هیچ باشد.
نتیجه : اما برای مردم افغانستان که در یک موقعیت بسیار پیچیده ای گرفتار آمده اند،باید یک راه درست و منطقی وجود داشته باشد. آنها در شرایطی گرفتار بن بست سیاسی شده اند که از یک طرف با قدرتی مثل امریکا سروکار دارند که آن سابقه ی نه چندان روشن را در رابطه با ادامه دوستان استراتژی یا دوستان دیروزی خود دارد و از طرف دیگر با رنج های ناشی از یک حکومت که توان مدیریت درست را در رهبری از دست داده با آن دست و پنجه نرم می کنند .
با آنچه در این مقاله نوشته ام تا هنوز سوال های بسیاری در ذهن من باقی مانده است. امیدوارم فرصت یاری کند تا در موقع مناسب همه را از این واضح تر بنویسم.