چرا پاکستان با افغانستان دشمنی میکند؟
شاید در ذهن بسیاری از شهروندان افغانستان این سوال وجود داشته باشد که چرا پاکستان با افغانستان دشمنی میکند؟
برخی برای جواب این سوال، موضوع «خطدیورند» و آبهای جاری از افغانستان به پاکستان را پیش میکشند و معتقد اند؛ تا زمانی که خطدیورند از طرف افغانستان به رسمیت شناخته نشود و کابل بهخاطر «حقابه» پاکستان، پروژۀ سدسازی در شرق کشور را متوقف نکند، اسلامآباد هرگز از دخالت در امور افغانستان دست نخواهد کشید.
این پاسخ خوبی برای چرایی دشمنی پاکستان با افغانستان است اما پاسخ قانعکنندهیی نیست چون جامعۀ جهانی خطدیورند را مرز رسمی بین دو کشور میشناسد و پاکستان و افغانستان این را خوب میدانند و آن را در یک توافق نانوشته پذیرفتهاند. مسأله آبهای افغانستان نیز برای پاکستان، اهمیت استراتژیک و حیاتی ندارد که پاکستان بقای خود را در آن ببیند. هرچند پاکستان کشور کم آبی است اما پنجاب مرکز حاکمان پاکستان، سرشار از آب است و رسیدهگی به وضعیت اقتصادی مناطق قبایلی و ایالت بلوچستان نیز که به آب افغانستان تا حدودی نیاز دارند، از دغدغههای مهم مقامات پاکستانی به شمار نمیرود.
علت اصلی دشمنی اسلامآباد با کابل در جای دیگری نهفته است. دلیل دخالت و البته خصومت پاکستان با افغانستان، در تعریف و دیدگاهی قرار دارد که نظامیان و استخبارات پاکستان از افغانستان دارند. نهادهای اطلاعاتی و نظامی پاکستان برای بقای خود، افغانستان را عمق استراتژیک خود میدانند. پاکستان، افغانستان را فراتر از حیاطخلوت خود دانسته و این کشور را به عنوان صحن حیاط خود میشناسد که باید همیشه در کنترل و زیرنظر صاحبخانه باشد. اگر خواسته پاکستان برای اشراف بر افغانستان تأمین شود، موضوع خط دیورند و آبهای افغانستان خودبهخود حل میشود.
نظامیان پاکستانی، به جنوب ایران نیز دیدگاه حیاطخلوت دارند. این نکته را ایرانیها هم میدانند و حتا میدانند که عاملان حوادث تروریستی جنوب ایران، در کدام کمپ «آی.اس.آی» آموزش دیدهاند. وقتی من بدانم که کمپهای «جیشالعدل/ آی.اس.آی»، دو روز پیش از حمله انتحاری زاهدان- خاش که جان ۲۷ عضو سپاه را گرفت، به خاطر انتقامگیری احتمالی ایران، از مناطق «پنجگور» و «دالبندین»، به اطراف شهر «کویته» منتقل شدهاند، آیا ایرانیها نمیدانند؟ ایرانیها هم میدانند اما نمیتوانند همزمان در چندین جبهه درگیر شوند. جدای از این، نظامیان پاکستانی، بقای خود را در ماجراجویی امنیتی و نظامی نه تنها در منطقه بلکه در سراسر جهان میدانند. گاهی این ماجراجویی در افغانستان، گاهی در هند و کشمیر، گاهی در ایران و گاهی در یک سرزمین دوری مثل یمن است. آنچه امروز به نام مزدوران ماشین جنگی ایتلاف عربستان در جنگ یمن یاد میشوند، عمدتاً پاکستانی هستند. در حقیقت جنگ یمن را پاکستانیها طبق برنامه آی.اس.آی و ائتلاف عربی به پیش میبرند و ۲۰ میلیارد دالر، کمترین پاداش «بن سلمان» ولیعهد عربستان به پاکستان بود. پاکستان و البته ارتش این کشور، با همین پولها که گاهی از قطر، گاهی از امریکا، گاهی از عربستان و گاهی از یک کشور دیگر میگیرند، زندهگی میکنند. درآمد و یا به اصطلاح دیگر، پیدا و پناه پاکستان از همین طریق است. یادداشت حاضر را با این سخن به پایان میبرم که اگر روزی دولت و شهروندان افغانستان در یک اجماع ملی علاوه بر واگذاری زمینهای خطدیورند، کلید افغانستان را هم به پاکستان هدیه کنند، نظامیان پاکستانی نخواهند پذیرفت بلکه خواهند گفت که ما افغانستانی را لازم داریم که خود میخواهیم نه این که شما به ما هدیه کنید. مسأله همینجاست. اکنون یک سوال دیگر باقی است که با چنین کشوری مثل پاکستان که بقای خود را در دشمنی با افغانستان میداند، چه باید کرد؟
محمد مرادی