شعر

چند رباعی به کابل نازنین

کابل غمت آئینـۀ تصویر من است
زنجیرۀ اشغال تو زنجیر من است
داغ تو زده گل به نیستان دلــــــــم
اندوه تو اندوه گلــــو گیـرمن است

ارگ تو حــرم سرای دزدان گشـته
ازقصرسپیــد تا به لبنـــــــان گشـته
ما وتو غریبـــــــــه و زهــم بیگانه
بیــگـانه عجب مالک دوران گشـته

اینها که به گــــردۀ تو سنگر زده اند
برخرمن هست وبودت اخگرزده اند
این یک دو سه حاکــــم نظام منفــور
برسینۀ تاریخ تو خنجــــــــر زده اند .

این دستۀ گـرگان که بهـم ریختــه اند
ازهــــرجهتـی به جانت آویختـــه اند
گــه دردل شبخـــــون وگهی درآتش
خاک توبه خـون سروران بیختـه اند.

فبروری 2019
فرانکفورت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا