سفر کوتاهی با والی علی احمد خان
( شخصی که دوبار اعلان امارت نمود)
قسمت نهم
نا آگاهی شاه امان الله از عوامل شورشها و استفادۀ نامؤثر تفرقه افگنی
از مطالعۀ اوضاع آن زمان و عوامل بر انگیزندۀ شورشها برمی آید که شاه جوان، خود سر و خودرأی، اطلاع لازم از جریانات نداشت. به ویژه از نقش منفی و واکنش بر انگیز دستگاه حکومتی ومردم آزار گویا مطلع نبوده است. از آنرو به سلاح سنتی، رویداری متنفذین درباری و نیروی نظامی نا کافی توجه نموده است.
او در آغاز سعی نمود افراد واشخاصی را برای خاموش نمودن شورش ها در رأس قطعات نظامی و هیأت های صلح جویانه بفرستد که از نزدیکان در بارسلطنتی بودند. بربنیاد این تصور که دارندۀ نفوذ اند و شورشی ها هم سخن شنو ایشان میباشد. چنان بود که پسرخاله اش محمود یاور را که سمت قوماندانی قطعات را داشت، به آنسوی فرستاد. اما او درجنگ وخاموش نمودن شورشها پیروزی نیافت.
همزمان با او، شاه ،سردارشیرمحمد خان را به سوی مشرقی فرستاد تا با مردم ومتنفذین راه صحبت را در پیش بگیرد. سردارشیر احمد رئیس شورا، درنشست های خویش مطابق قولی در برابر مردم از تهدید کار گرفت.
مرحوم سید مسعود پوهنیار پیرامون شورش شینوار در پاورقی یکی از صفحات کتاب “ظهور مشروطیت وقربانیان استبداد”، گزارشی دارد که با افزودن اندک بحث وابراز نظر بیشتر وتعدیلی در برداشت او، پرده از چهرۀ پنهان ماندۀ عوامل شورش شینوار وفتنه انگیزی ها دور میکند. اینجا تمام آن پاورقی را می آورم:
“در همانسال (۱۹۲۸م.) که هنوز آتش اغتشاش نامیمون شینوار آغاز نیافته بود، اما اوضاع نا آرامی در سمت مشرقی پدیدار گردیده بود، برای رفع آن تشنجات سردار شیراحمد خان رئیس شورا پدرغلام محمد خان شیرزاد وزیرتجارت، بحیث رئیس تنظیمه به جلال آباد آمد تا وضع امنیت آن ولایت را بصورت عمومی بررسی کرده در بارۀ بروز نا آرامی های که تصور میشد از راه مشوره با کلان شونده گان آنجا بملایمت پیش آید و اضاع را بهبود بخشد، با هریک از بزرگان آن قوم که نزد او می آمدند، رویۀ خشونت آمیز میکرد. چنانچه حاجی امان الله خان جبارخیل(پدرکلان قوماندان عبدالحق قوماندان معروف جهاد) را که از خانهای مقتدر وبا نفوذ سرخرود بود، بدون موجب تهدید نمود که از خیالات وافکار شرارت انگیز تو اطلاع دارم. تو تصور نکنی که حکومت ضعیف است. هرگاه کمترین حرکت مخالف از تو بشنوم، جایت زندان مخوف شیرپور خواهد بود.
همچنان با ملک قیس که خان بزرگ خوگیانی بود، بصورت زشت پیش آمده از او پرسید که از کدام قوم خوگیانی هستی؟
او اظهار داشت: شیرزاد.
سردار شیراحمد خان گفت:
من پلنگ زاد هستم. هرگاه پایت را اندک کج بگذاری، ترا دوپاره خواهم کرد. . .”(۳۷)
.” ادامه دارد