نخستین حضور پشتون ها در گستره افغانستان کنونی
در پیوند با تبصره و پرسش دوست عزیز ما جناب آقای Alain Chevalérias پژوهشگر فرانسوی و افغانستان شناس.
یکی از مسایلی که در باره آن تا هنوز پژوهش های همه جانبه صورت نگرفته، مهاجرت و اسکان تدریجی قبایل پشتون از گستره سرزمین های اصلی بودوباش یا میهن اصلی شان به گستره کنونی کشور افغانستان است.
تا جایی که اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهند، نخستین کسی که از حضور پشتون ها در گستره افغانستان کنونی یاد نموده است، ابن بطوطه می باشد. پیش از ابن بطوطه سند و مدرکی که حضور پشتون ها را در گستره کنونی افغانستان نشان بدهد، در دست نیست.
از نوشته ابن بطوطه چنین بر می آید که (پس از حمله مغول و تهی شدن کابل از سکنه بومی آن)، قبایل کوچی پشتون به کابل که به ده کوچکی مبدل شده بود، آمده و در آن می زیستند.
اما پس از این، تا دوره صفویه، دیگر در هیچ اثری ذکری از حضور گسترده پشتون ها در گستره افغانستان کنونی دیده نمی شود. پیش از این، پشتون ها در مناطق جنوبی کابلستان در سرزمین هایی که اکنون استان خیبر پشتونخواه را تشکیل می دهند، می زیستند. حتا در حدود پنج صد سال پیش از امروز، نیمی از باشندگان پوروشاپور (پیشاور) پارسی زبان بودند.
دوره دوم حضور پشتون ها در گستره افغانستان کنونی، در ولایت قندهار در دوره شاهرخ تیموری می باشد. بر اساس مدارک تاریخی، شاهرخ به پشتون ها در ازای خدمات جنگی شان، زمین هایی را در حومه ولایت قندهار بخشیده بود.
در آینده پشتون ها به مرور زمان به دلیل افزایش نفوس و تغییرات اقلیمی، از سرزمین های اصلی شان که در گستره کوه های سلیمان و برخی نواحی بلوچستان و پشتونخواه در پاکستان کنونی مانند مستنگ و سائول و روه بود، به وادی ارغنداب و هلمند و سپس فراه و هرات و غزنی و پکتیا می کوچند.
مهاجرت گسترده قبایل پشتون به گستره کنونی افغانستان در دوره های صفویه و درانی صورت می گیرد. اسکان پشتون ها در شمال هندوکش از دوره احمدشاه درانی آغاز می شود. پیش از احمدشاه هیچ سند و مدرکی دال بر حضور پشتون ها در شمال کشور در دست نیست.
در باره بخشیدن زمین ها در حومه قندهار از سوی شاهرخ تیموری به پشتون ها در بسیاری از آثار از جمله در کتاب «تاریخ سلطانی» آمده است.
نخستین کتابی که در آن از سرزمین افغانستان یاد شده است، کتاب تاریخنامه هرا ت نوشته سیف هروی است که او در آن سرزمین افغان ها یعنی افغانستان را در مستنگ و سائول که اکنون در بلوچستان پاکستان واقع است، یاد نموده است.
این گونه، افغانستان اصلی و نخستین بیرون از گستره افغانستان کنونی و در بخشی از خاک پاکستان واقع بوده است.
افغانستان به عنوان نام یک دولت برای نخستین بار از سوی الفنستون در کتاب گزارش سلطنت کابل در 1814 برای دولتی که در راس آن پشتون های درانی بودند، پیشنهاد شده بود که شامل شمال هندوکش نمی شد. و سپس در قرار داد سه جانبه 1838 میان رنجیت سینگ، شاه شجاع درانی و انگلیس همچون نام دولتی که قرار بود شاه شجاع درانی بر آن فرمان براند، یاد شده است. برای نخستن بار مک ناتن در مراسم تاج پوشی شاه شجاع در قندهار در سخنرانی خود نام دولت نو را افغانستان خواند که مردم قبلا آن را نشنیده بودند. حتا خود شاه شجاع با دیدن نام افغانستان در معاهده سه جانبه به درستی نمی دانست که سخن بر سر چه است.
هر چند نام افغانستان در متن پارسی قرار داد معروف 1801 میان انگلیس و ایران دیده می شود، اما در متن انگلیسی موجود نیست. به گمان غالب ترجمان ایرانی، « د کنتوری آف افگانس» (کشور افغان ها) را «افغانستان» ترجمه نموده است. متاسفانه تا کنون متن اصلی قرار داد دیده نشده است. ترجمه متن در کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس نوشته محمود محمود آورده شده است. اما روشن نیست که در متن اصلی کلمه «افغانستان» درج بوده یا شادروان محمود محمود «د کنتوری آف افگانس» را افغانستان ترجمه نموده بود.
تا کنون کاوش های من برای یافتن متن اصلی قرار داد در ارشیف های ایران نتیجه نداده است. اما شاید در آرشیف های بریتانیا یا هند موجود باشد.
افغانستان اولیه پس از تصرف کابل از سوی انگلیس، شامل قندهار، غزنی، کابل، جلال آباد و پروان می شد. هرات، شمال هندوکش و سایر بخش ها در آن هنگام زیر فرمان خان ها و حکام محلی بود و طبعا شامل افغانستان نمی شد. تنها در دوره امیر دوست محمد خان بار دوم بود که شمال هندوکش، قندهار و هرات با حمایت انگلیس و توافق روسیه به دست وی افتاد. طرفه این که هرات در آخرین روزهای زندگانی وی گشوده شد. دلیل سقوط هرات درست مانند قندهار همانا معاهده پاریس بود که بر اساس آن انگلیسی ها ایران را وادار ساختند تا افغانستان را بیرون از گستره حاکمیت خود بشناسند. مناطق دیگر مانند نورستان و پامیر در دوره امیر عبدالرحمان خان شامل گستره افغانستان شد.
به گمان غالب، الفنستون نام افغانستان را در کتاب فوریستر که در اواخر سده هیجدهم نوشته بود، خوانده بود. شاید در ادبیات اروپایی فوریستر نخستین کسی بوده که کلمه افغانستان را به کار برده. هر چد در برخی از نقشه ها چند بار پیش از وی هم دیده می شود که به اشکال اغوانستان و اوغانستان بر مناطقی کوچکی در هند (پاکستان کنونی)اطلاق می شده است.
در ادبیات روسی نیز نام افغانستان بیش از میانه ها سده نزدهم دیده نمی شود. نخستین جریده چاپ هند به زبان انگلیسی که در آن نام افغانستان دیده می شود، مربوط سال 1836 می باشد. نخستین نقشه های جغرافیای سیاسی که در آن گستره خراسان، افغانستان خوانده شده است، نیز در میانه های سده نزدهم دیده می شوند.
تاریخ نویس روسی- پولیاک، از انگشت شمار کسانی است که در باره مهاجرت قبایل پشتون به گستره کنونی افغانستان به تفصیل نوشته است.
یکی از دلایلی که زمینه را برای سرازیر شدن قبایل پشتون از میهن اصلی و سرزمین آبایی شان به گستره خراسان یا ایران شرقی که پسان ها انگلیسی ها آن را افغانستان نام دادند، کشتارهای دسته جمعی تاجیک ها و پارس ها (باشندگان بومی خراسان) از سوی چنگیز خان و تیمور لنگ بود که بستر ظهور عنصر نو سیاسی پشتون را در سزمین خراسان هموار کرد.
این گونه، هر گونه سخن گفتن از حضور پشتون ها در گستره کنونی کشور افغانستان پیش از حمله مغول مدلل نیست. هر چند از سوی برخی از جاعلان تاریخ افسانه هایی در زمینه جعل شده است.
افغانستان د فاکتو در چند مرحله به میان آورده شد. قرارداد های انگلیس با شاه شجاع درانی در 1838 و امیر دوست محمد در 1855 تا اندازه یی مرزهای شرقی و جنوبی افغانستان اولیه را تعیین نموده بود. این مرزها در قراردادهای گندمک با امیر محمد یعقوب خان و دیورند با امیر عبدالرحمان خان در 1893 د ژوری نهایی شد.
مرز شمالی کشور افغانستان پس از سال ها چانه زنی میان روسیه تزاری و انگلیس بر اساس کنوانسیون سانکت پتربورگ رود آمو تعیین شد که پسان ها در دوره امیر عبدالرحمان خان ویرایش هایی در آن آورده شد و نهایی گردید. مرز غربی با ایران هم در آغاز بر اساس معاهده پاریس در دوره دوست محمد خان بار دوم تعیین گردید و پسان ها در دو مرحله ویرایش هایی با حکمیت انگلیس در آن وارد آورده شد و سرانجام در دوره امان الله خان با حکمیت جنرال فخرالدین آلتایی ترکیه یی نهایی شد.
کشور افغانستان در 1919 از سوی جامعه جهانی به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناخته شد.
شایان یادآوری می دانیم که برخی ها ادعا نموده اند که گویا احمدشاه درانی بنیادگذار افغانستان بوده است. چنین چیزی با اسناد و مدارک تاریخی در مغایرت قرار دارد. زیرا در هیچ سند و مدرکی چنین چیزی دیده نمی شو. برعکس، هم خود احمدشاه و هم شاعران همعصرش او را شاه خراسان و شاه ایران خوانده اند. عین چیز در باره تیمورشاه درانی هم صدق می کند.