ارتش محلی با کدام منطق ساخته میشود؟
وزارت دفاع سرانجام اعلام کرد که بههدفِ تأمین امنیت محلات، نیروی جدیدی زیر نام «ارتش محلی» تشکیل میشود. اعلامِ این طرح اگرچه تازه صورت گرفته، اما از ششماه به اینطرف کار روی آن آغاز شده است. وزارت دفاع این طرح را برای تأمین امنیت بسیار موثر میداند اما در نگاهی دوباره، این هراس و احتمال نیز وجود دارد که محلیسازی نیروهای مسلح، سبب بروزِ مشکلاتِ تازۀ امنیتی در کشور گردد.
ارتش محلی در واقعیت امر، مسلحسازیِ مردمانِ بومی و آموزشنیافتهیی معنا میدهد که از آداب و تعلیماتِ نظامی به دور بودهاند و بهسادهگی میتوانند مورد انحراف و سوءاستفاده قرار بگیرند. همچنین تجربه نشان داده که ارتش و نیروی محلی در ظاهر و ابتدای امر، بههدف حفظ مناطقِ مورد تهدید ایجاد میشود و دولت نیز از کارکرد آن نظارت میکند، اما بهتدریج دیده میشود که ارتش محلی به قوتهایی زیر امرِ یک حلقۀ خاص بدل میشود تا از آن در کارزارها و رقابتهای سیاسی و سرکوبِ قدرتهای مردمیِ مشروع در مناطق محتلف استفاده شود؛ قدرتهایی که در موضعِ نقد و اعتراض در برابر حکومت قرار دارند.
ارتش محلی نظر به تجربیاتِ گذشته و انحرافات و تمایلاتِ سرکوبگرانۀ حکومت موجود، چیزی جز هراس و نگرانی را در اذهانِ مردم زنده نمیسازد. این نگرانی وجود دارد که آقای غنی از ارتش محلی همانند شرکتهای امنیتی سود بجوید و در پوشش آن، عملیاتها و برنامههای سرّیِ خود را به پیش ببرد.
در چند سال گذشته، ناکامیها و عهدشکنیهایِ پیاپیِ حکومت وحدت ملی، گرافِ مخالفتهای مردمی در برابر حکومت را به اوج رسانده و این خطر را برجسته ساخته که خشم مردم، کارِ دولت را یکسره بسازد. همین امر سبب شده است که نگاه آقای غنی به ارتش و پولیس ملی، نگاهی تنگ و وابسته به حفظ کرسیِ اقتدارِ خود باشد.
اگر حکومت این تحلیلها و نگرانیها را بیاساس میخواند، پرسشِ ما این است که بهجای تأسیس ارتش محلی، چرا به توسعه و تجهیزِ کیفی و کمیِ ارتش ملی پرداخته نمیشود؟ نکتۀ مهمِ دیگر این است که چرا صلاحیت تأمین امنیتِ محلات به پولیس واگذار نمیشود تا اینکه اراده شود یک ارتش محلی با مختصات و تشکیلاتِ تازه عرض اندام کند؟
در همین حال، از دریچههای دیگری هم میتوان بر ارتشِ محلی ایراد وارد کرد از جمله اینکه: ما تجربههای ناخوشایندی از پولیسِ محلی با امکانات و سازوبرگِ کمتر داریم که سبب نارضایتیهای فراوانِ مردم شد، حالا با کدام منطق و امیدواری بیاییم یک ارتش محلی با امکانات و سازوبرگِ بیشتر نظامی ایجاد کنیـم؟
تجربه ثابت کرده است که مسلحسازی نیروهای مستقل از نهادهای امنیتی زیر هر نامی که باشد، چالشها و تهدیدهای تازه ایجاد میکند. آنها اگر در یک دورۀ کوتاه بتوانند گرهی از مشکلاتِ امنیتی باز کنند، خود در درازمدت گرهها و مشکلاتِ بزرگتری برای امنیت و ثبات در کشور تولید میکنند. در افغانستان، ما این تجربه را در تاریخِ چند دهۀ اخیر همراه با حوادث و تحولاتِ کلان و برجستهیی داریم که هیچ نیازی به یادآوریِ آنها نیست. در سایر کشورها نیز عینِ این تجربه وجود دارد. ارتش محلی چیزی جُز تکرار صفحاتِ ناکامِ تاریخ را در اذهان زنده نمیسازد. اگر وزارت دفاع ملی یا ارگ به معنای واقعیِ کلمه دغدغۀ تأمین امنیت را دارند و نه چیزی دیگر، به آنها اکیداً توصیه میکنیم که بهجای مسلحسازیِ افرادی که مشق و تعلیمِ ملی و نظامی ندیدهاند و علایق محلیشان بر علایق بومیشان میچربد و از آن گذشته ممکن است مورد استفادۀ دشمنان قرار بگیرند، به تجهیز و توسعۀ کمی و کیفیِ ارتش و پولیس ملی و تغییر راهبرد جنگوصلح کمر ببندند. یقیناً اگر درئوسِ حکومت نیتها خیر و ارادهها راسخ گردد، ارتش ملیِ کنونی در کنار نیروهای پولیس و امنیت ملی نیز میتواند پاسخگوی نیازهای امنیتیِ افغانستان باشد. برای تأمین امنیت و ثبات، ما بیش از همه، به رهبری سالم و استراتژی شفاف در ساختارهای نظامی، امنیتی و دفاعی نیازمندیم.