خبر و دیدگاه

کدام ملیت در افغانستان اکثریت است؟

 

گزارنده: رحمت الله روند                                            

نویسنده: رحمت الله عبدالله یف                                      

نفوس کنونی افغانستان غیرمتجانس است۰تبارهای اصلی که دراین کشور زنده گی می کنند ،تاجیک ها و پشتون ها اند۰ در افغانستان شمار زیادی هزاره ها ،اوزبیک ها،ایماق ها،ترکمن ها وبلوچ ها نیز زیست دارند۰افزون برآن گروه های تباری زیاد دیگر از قبیل پشه یی،نورستانی،قرغیز،عرب،هندو وده ها اقلیت اتنیکی دیگر دراین کشور ساکن اند۰

هر از گاهی که در باره تعدد وکثرت ملیت ها و تبارها در افغانستان بحث صورت می گیرد،دانشمندان چنین استنباط می کنند که این کشور نظر به موقعیت خود در آسیای مرکزی در جریان سده های متمادی عرصه جنگ های تهاجمی واستعماری دولت های گوناگون و مهاجرت های مردمان مختلف بوده است۰ به گونه مثال،دانشمند روس یو۰و۰ بوسین درباره علل تاریخی تعدد وکثرت تبارها در افغانستان چنین باور دارد:

“ این وضع نتیجه آن است که این مناطق در جریان دوره تاریخی طولانی محل تقاطع مهاجرت ها،تهاجمات جنگی،فرهنگ ها و ادیان گوناگون بوده است”۰

پر واضیح است که تهاجم ها ومهاجرت ها طی سده های متمادی بالای ترکیب اهالی این کشور اثر گذاشته است،اما این امر علت اساسی آن شمرده نمی شود۰ در وحله نخست باید متذکر شد که در این سرزمین          باستانی بسیار پیش از تشکیل دولت افغان ها( پشتون ها )در میانه سده

هژدهم مردمان زیادی چون پشتون ها ،تاجیک ها،هزاره ها، نورستانی ها،مردمان ترک تبار وغیره زیست داشتند۰بدون شک ترکیب تباری افغانستان که درآن به اصطلاح ”مردمان تجزیه شده” چون پشتون ها،تاجیک ها بلوچ ها،اوزبیک هاو ترکمن موجود اند و همزمان این اهالی درترکیب نفوس کشورهای همسایه افغانستان چون پاکستان،ایران،ترکمنستان،اوزبیکستان،و تاجیکستان قراردارند،علت دیگری این تکثر تباری راتشکیل میدهد۰آماری که تا کنون توسط منابع گوناگون درباره تعداد اهالی ملیت های اصلی واقلیت های تباری افغانستان ارایه گردیده است،استنتاج از ارزیابی های تقریبی است، زیرا اساس آنها را حدسیات نویسنده(موولف) از یک سو،نبود احصایه مستند رسمی از جانب دیگروتحریف عمدی آمارهای قبلی توسط حاکمان کشور تشکیل میدهد۰     

گرچه آمار مستندی که در نتیجه احصایه گیری نفوس در افغانستان به دست آمده باشد، وجود ندارد،رویهمرفته بسیاری از پژوهشگران افغانستانی در آثار خودآماری را درباره نفوس وتناسب تبارهای کشور که از طرق گوناگون بدست آمده است،منعکس ساخته اند۰تاریخ نگار مشهور افغانستانی،یکی از کارمندان مشهور دولتی،موولف اثرتاریخی ” افغانستان در مسیر تاریخ،چاپ کابل سال ۱۹۶۷” میرغلام محمد غبارنفوس افغانستان را پانزده ملیون نفر نوشته است۰از این جمله پشتوزبان ها شش ملیون نفر،ترک زبان ها یک ملیون نفر،نورستانی ها صد هزار نفر،بلوچ ها هفتاد هزار نفر۰ غبار تعداد فارسیوان ها(تاجیک ها وهزاره ها)را هشت ملیون نفر ،که ۵۵٪ نفوس کل جمعیت کشوررا تشکیل میدهند،ذکر کرده است۰

در اثر جنگ های که بیشتر از سی سال ادامه دارد، یک سوم نفوس کشور ناگزیر ماوای اصلی خودرا ترک کرده ،به کشور های همسایه پناهنده شدند و این امر تناسب اهالی تبارها وگروه های قومی را درکشور از ریشه دگرگون ساخت۰اگر چه پس از سقوط رژیم نجیب الله و انتقال قدرت به مجاهدین از ماه اپریل تا ماه نوامبرسال ۱۹۹۲ یک ونیم ملیون نفر از پاکستان و ایران به میهن خویش برگشتند،مگر باز هم اکثریت مهاجرین افغانستانی دراین کشورها باقی ماندند۰

مهاجرت ملیون ها انسان بالای تناسب ملیت های اساسی در داخل کشور چگونه اثر گذاشت؟ تاثیرحالت متغیر تباری از نگاه سیاسی بر اوضاع نظامی سیاسی در کشور چگونه بود؟چرا پس از خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی صلح مطلوب در این سرزمین استقرار نیافت؟این پرسش ها نه تنها نزد دانشمندان وپژوهشگران مطرح بود،بلکه رهبران سیاسی وسردسته های گروه های نظامی سیاسی افغانستان ناگزیر بودند،پاسخ به این پرسش ها را جستجو کنند۰

یکی از ویژه گی های برجسته جنگ داخلی در افغانستان این بود که در سال های مبارزه علیه رژیم کمونیستی وحضور نیروهای نظامی اتحاد شوروی تاجیک ها ،اوزبیک ها، هزاره ها وسایر اقلیت های تباری افغانستان ، که در طول دوره حاکمیت پشتون ها خود را از حقوق مدنی سیاسی محروم میدانستند،دسته های مسلح ومجرب نظامی ایجاد کرده وآماده بودند از حقوق ومنافع خود دفاع کنند۰

پس از انتقال قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۹۷۸ رهبران جمهوری دموکراتیک افغانستان خط مش تامین برابری اجتماعی و ملی تمام ملیت ها واقوام افغانستان رااعلام کردند۰اما در عمل در دوره حاکمیت نورمحمد تره کی و به ویژه دوره زعامت حفیظ الله امین اشتباهات فاحش به میان آمد۰

پژوهشگر تاریخ افغانستان دانشمند شهیر تاجیکستانی حق نظر نظروف تاکید می کند که حفیظ الله امین در سخنرانی های خود غالبا خاطرنشان می ساخت که برای افغانستان شش ملیون نفر نفوس کافی است۰منظور او همان شش ملیون نفر پشتون بود که در آمار احصایه گیری سال ۱۹۷۹ تعیین شده بود۰ همین کافی بود که رژیم سیاست اختناق وامحای تاجیک ها، هزاره ها،اوزبیک ها وسایر گروه های تباری راروی دست گیرد،تا مناسبات ملی را میان تبارهای افغانستان متشنج ساخته و تمایل تجزیه طلبی را بین آنها تقویه بخشد۰در نتیجه این امر درسال ۱۹۷۸نورستانی ها گروه تباری که در بخشی از ولایت کنر در شمال شرق کشور سکونت دارند،به ایجاد “ نورستان مستقل”اقدام کردند۰قتل جمعی وتعقیب شخصیت های سرشناس ملیت هزاره منجر به اعلام ”جمهوری مستقل اسلامی در هزارستان گردید۰در نتیجه در افغانستان احزاب سیاسی نظامی گوناگون به منظور دفاع از منافع تبارهای غیرپشتون واقلیت های ملی ایجاد گردید۰عامل تباری  بر فعالیت های احزاب سیاسی رقیب وگروه های نظامی آنها نیز اثر گذاشت۰اختلافات جدی نه تنها میان ”اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان” در پشاور پاکستان وایتلاف احزاب شیعه درایران موجود بود،بلکه میان گروه های سیاسی نظامی که در ترکیب این اتحاد ها شامل بوند،نیز وجود داشت۰کافی است که از اختلافات وبرخورد های پی در پی جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان الدین ربانی تاجیک وحزب اسلامی افغانستان به رهبری گلب الدین حکمتیار پشتون در سال های حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان وحضور نیروهای نظامی اتحادشوروی یادآوری کنیم۰

در سال های زعامت حزب دموکراتیک خلق افغانستان جزوتام های ارتش نیز به اساس علایم تباری ایجاد می گردید: فرقه ۸۰  اساسا از هزاره های اسماعیلیه،فرقه ۵۳ بصورت اساسی از اوزبیک ها تشکیل یافته بود وجنرال مومن قوماندانی فرقه یی را به عهده داشت که در تشکیل آن اساسا افسران وسربازان تاجیک تبار بدخشان شامل بودند۰در مناطق قبایلی پشتون هم واحدهای متعدد نظامی و ملیشای قبیله یی به میان آمد۰درآستانه سال های ۱۹۹۰که سقوط رژیم کمونیستی نجیب الله بصورت آشکار متصور بود،در لایه های بالایی حاکمیت دولتی و حزب وطن علایم تباری انشعاب و پراگنده گی ظاهر گردید۰کارمندان دولتی ونظامیان عالی رتبه پشتون تباردر پی برقراری تماس با حکمتیار،اطرافیان تاجیک تبار نجیب الله درپی تحکیم روابط با احمدشاه مسعود وحزب جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی برآمدندودراین میان رهبراوزبیک تبارافغانستان عبدالرشید دوستم درحیات سیاسی افغانستان نقش کلیدی داشت۰       

آنگونه که پیشترگفته شد مهاجرت باشنده گان افغانستان به پیمانه زیاد به کشور های همسایه یعنی ایران و پاکستان تناسب ملیت های اساسی وگروه های تباری را بصورت بنیادی در داخل کشور دگرگون ساخت۰

پژوهشگر غربی ماریک سلیوینسکی، که پژوهش های خود را در سال های هشتاد ترسایی در پاکستان وایران انجام میداد،چنین استنتاج نمود که در این دوره تاجیک ها اکثریت قاطع ۳۷٫۷٪، هزاره ها ۱۵٫۶٪ و اوزبیک ها ۱۵٫۴٪ نفوس افغانستان را تشکیل میدهند۰به باور بسیاری از پژوهشگران پشتون ها که پیش از سال ۱۹۷۸ ترسایی قریب نیمی از کل نفوس کشور را تشکیل میدادند،آمارشان  فقد به ۱۳٫۱٪ تنزیل یافت۰ البته بسیاری از پژوهشگران نظر به نبود آمار دیگر استنتاج ماریک سلیوینسکی را در باره ملیت های اساسی افغانستان پرسش برانگیز تصور می کنند۰ از سوی دیگرصحت نتیجه گیری ماریک سلیوینسکی در آن نهفته است که در آغاز سال های نود ترسایی یک سوم نفوس افغانستان در پاکستان وایران قرار داشتند،که ۷۵ تا ۸۵ ٪ آنرا پشتون ها تشکیل میدادند۰بنابرآن تا زمانی که مهاجران افغانستان در ایران و پاکستان به سر می بردند،پشتون ها به تناسب ملیت های اساسی دیگر کشور در اقلیت قرار داشتند۰ بر پایه این استدلال ماریک سلیوینسکی اهل کشور اتریش در استنتاج خود حق بجانب است۰

برای مقایسه میتوان نتیجه گیری نهاد های بین المللی منجمله سازمان    ‌   ملل متحد را که به تعیین آمار عمومی نفوس وتناسب ملیت های اساسی افغانستان اشتغال داشتند،تذکر داد۰بیشتر آمار دقیق درباره نتایج کار پژوهشگران ملل متحد توسط سفیر ایالات متحده امریکا در حکومت مجاهدین در پشاور پیتر تامسن ثبت گردیده است که نظر به آن پشتون ها ۳۴٫۴٪ ،تاجیک ها ۳۲٪، هزاره ها ۱۰٪، اوزبیک ها ۹٪ ،ترکمن ها ۳٪ ودیگر گروه های تباری درمجموع ۳٪ نفوس افغانستان را تشکیل میدهد۰

در پژوهش های دانشمندان روسیه تناسب فیصدی پشتون ها در ترکیب نفوس افغانستان بیشتر نشان داده شده است۰ به گونه مثال دانشمندان انستیتوت شرق شناسی اکادمی علوم روسیه که نفوس افغانستان را ۱۱٫۹ ملیون نفر ذکر کرده اند،این آمار را نشان داده اند: پشتون ها پنج ملیون نفر (۴۱٫۹۸٪) ،تاجیک ها سه ملیون نفر (۲۵٫۱۹٪) ،هزاره ها یک ملیون (۸٫۳۹٪) ،اوزبیک ها یک ونیم ملیون نفر (۱۲٫۵۹٪) ،چهارایماق ها نیم ملیون (۴٫۲٪) ، ترکمن ها سه صدو پنجاه هزار نفر (۲٫۹۴٪) ۰

دانشمند روسی ی۰ و۰ بوسین بدین باور است که تا آغاز سال های نود ترسایی نفوس افغانستان به یازده تا دوازده ملیون نفر تنقیص یافت،که پشتون ها ۴۲تا ۴۵٪ آنرا تشکیل میدادند۰ اکنون پشتون ها به تناسب سایر ملیت ها وگروه های تباری افغانستان اکثریت نیستند۰ شمار تاجیک ها در پایان سال های هشتاد ترسایی سه ملیون نفر (۲۴٪) کل نفوس کشوررا تشکیل میداد،که از نگاه کثرت در درجه دوم قرار داشتند۰

باید متذکر شد که میان دانشمندان گرایش ثابتی وجود دارد که پژوهشگران روسیه آمار پشتون ها را در ترکیب نفوس افغانستان به پیمانه بیشتر وپژوهشگران غربی به اندازه کمتر افزون نشان میدهند۰به احتمال قوی پژوهشگران روسیه تناسب ملیت های اساسی افغانستان را با نظر داشت مهاجران افغانستانی در پاکستان و ایران تعیین می کنند۰صرف دراین صورت ارزیابی دانشمندان روسیه با استنتاج پژوهشگران غربی مطابقت دارد۰

دولت آبادی پژوهشگر افغانستانی با استناد به ارقام منابع امریکایی،که ازآن ذکری به عمل نمی آورد،در اثر خود آمارنفوس افغانستان را در آغاز سال ۱۹۹۵ هفده ملیون نفر نوشته است،که ازاین تعداد پنج ملیون نفر آن دربیرون ازکشور در پاکستان وایران پناهنده شده اند۰به باور دولت آبادی ترکیب نفوس افغانستان قرار آتی است:

  پشتون ها ۴۰٪، هزاره ها ۳۰٪ وسایر ملیت ها وگروه های تباری( تاجیک ها، اوزبیک ها ، ترکمن ها، نورستانی ها، قزلباش ها، بلوچ ها،سادات ودیگران)در مجموع بیشتر از ۳۰٪ ۰

دولت آبادی تاکید دارد که برخی از پژوهشگران و دانشمندان نظر به ” سفتی باور های خود”رقم پشتون های افغانستان را کم نشان میدهند ، وتعدادی از پژوهشگران بصورت”عمدی یا غیر عمدی” در تعیین آمار هزاره ها در افغانستان دچار اشتباه میشوند۰دولت آبادی به پیمانه زیاد ناراض است که بسیاری از پژوهشگران نفوس هزاره هارا در افغانستان یک یا دوملیون نفر تخمین زده اند۰او برای اثبات ادعای خودبه آمار پناهنده گان افغانستان درایران اشاره کرده می نویسد: ” ۰۰۰ از جمله دوملیون نفر پناهنده گان افغانستان در ایران به گمان اغلب ۶۰٪ آنرا هزاره ها تشکیل میدهند۰

چنانچه پیداست هزاره بصورت اساسی در مناطق کوهستانی مرکزی افغانستان در هزارستان ،که نواحی آن بعدا میان پنج آستان بامیان ،اورزگان ،جوزجان،سمنگان وغزنی منقسیم شد،بصورت متراکم زیست داشتند۰ ما با استفاده از آمار جدولی که دولت آبادی خود نوشته است، شمار اهالی این پنج آستان را محاسیه کردیم که در مجموع به(۲۵۸۰۰۰۰) نفر بالغ میگردد۰ اگر فرض کنیم که تمام باشنده گان این پنج آستان هزاره ها باشند،که غیرممکن است،ما نمی توانیم بر ادعای دولت آبادی که می نویسد” یک سوم نفوس افغانستان را هزاره ها تشکیل میدهند” ثبوت دیگری پیدا کنیم۰از سوی دیگر می توان قیاس کرد که ۶۰٪ اهالی هزاره افغانستان در اثر جنگ های داخلی میهن خودرا ترک کرده به ایران پناهنده شدند۰ بگونه مثال، دولت آبادی آمار دیگری می نویسد که گویا بیشتر از ۶۰٪ باشنده گان آستان لوگر،۵۲٪ اهالی آستان کنر، ۴۷٪ ساکنان آستان ننگرهار و ۶۵٪ نفوس آستان فراه منازل خودرا ترک کردند۰ با تاسف این پژوهشگر دراثر خود دربرابر تاجیک ها از ”سفتی باوری” خود دوری نجسته ،درجای دیگری تذکر میدهد که زبان پارسی دری به یک تبار خاص تعلق ندارد۰واضیح است که این طرز تفکر قرین واقعیت نبوده و زبان پارسی دری زبان اصلی تاجیک های افغانستان است۰

در ارتباط با موضوع تناسب ملیت های اساسی افغانستان دانشمند افغانستان شناس مشهور تاجیکستانی پروفیسور حق نظر نظروف چنین می نویسد: ”۰۰۰ ما می توانیم چنین استنباط کنیم که افغانستان یک کشور چند ملیتی است که درآن هیچ یک ملیتی اکثریت نفوس کشور را تشکیل نمیدهد۰ملیت های اساسی افغانستان پشتون ها و تاجیک ها می باشند که از نگاه تعداد یا مساوی اند ویا به پیمانه فیصدی ناچیز از یک دیگر بیشتر اند۰ عدم توجه به این واقعیت آشکار عواقب سنگین ببار آورده و یکی از عوامل مبرم دوام جنگ های داخلی در افغانستان به شمار می رود”۰ بسیاری از دانشمندان وپژوهشگرانی که به بررسی تاریخ افغانستان اشتغال دارند،با این نظر موافق اند۰ تصادف نیست که در سال های بیستم سده بیستم دانشمندان اتحاد شوری افغانستان را ”کشور

اقلیت ها” نامیده اند۰زیرا هیچ یک از ملیت های افغانستان بیشتر از یک سوم نفوس کشور را تشکیل نمی دهد۰با تحلیل آمار های تناسب ملیت های اساسی  وگروه های تباری افغانستان در پژوهش های دانشمندان افغانستان ،روسیه،غربی وسایر کشور ها که از یک دیگر متفاوت اند،می توان استنتاج کرد که مشاجره بصورت اساسی در موضوع تناسب ملیت های اساسی یعنی پشتون ها و تاجیک ها وهمچنان تبارهای که نفوس شان بیشتر از یک ملیون نفر است،یعنی اوزبیک ها و هزاره ها جریان دارد۰به باور ما علت این بحث عواملی بودند که با واقعیت عینی تطابق دارد۰ نخست، پشتون ها و تاجیک ها در حیات سیاسی افغانستان بصورت عنعنه یی نقش تعیین کننده داشتند ،اما درسال های جهاد هزاره ها و اوزبیک ها نیز در حیات سیاسی کشور توانستند نقش قابل ملاحظه بازی کنند۰ دوم،گروه های سیاسی نظامی واحزاب سیاسی ( حزب اسلامی افغانستان به رهبری حکمتیار، جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان الدین ربانی، جنبش اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم)از موضع وحمایت تباری در مبارزه علیه رژیم کمونیستی وحضور نیروهای نظامی اتحاد شوروی نقش عمده بازی کرده وتوانستند در تغیر اوضاع سیاسی نظامی در داخل افغانستان اثر گزارند۰ سوم ، در دوره تشکیل حکومت نماینده گان یا به اصطلاح ”حکومت مووقت” هر گروه تباری می خواست بیشتر کرسی هارا در حکومت به خود احتصاص دهد۰ به ویژه در همین مرحله مذاکرات طولانی ومشاوره میان نماینده گان ملیت های اساسی جریان داشت،که بالاخره حل معضله به مشکل میسر شد۰

Источник :

ВРЕМЯ ВОСТОКА

www.easttime.ru

АНАЛИТИКА КАЗАХСТАН

ЦЕНТРАЛЬНАЯ  АЗИЯ  

مسکو ۵ فیبریوری سال ۲۰۱۸  

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا