افغان یا افغانستانی
درین روزها بخاطر درج یا عدم درج کلمه افغان در تذکره های شهروندان افغانستان جنجال بزرگی پیش آمده است. اکثریت مطلق برادران افغان(پشتون ) ما بر این اند که کلمه افغان یعنی هویت افغانی بر تمام ساکنان افغانستان از هر قوم و تباری که هستند درج گردد تا همه شهروندان افغانستان در خارج کشور تحت نام یک هویت معرفی شوند. اما اکثریت مطلق برادران ازبک و تاجک و هزاره و سایر اقوام غیر افغان افغانستان به این باور میباشند که افغان وجه تسمیه پشتون یا پتان بوده و هویت یک قوم خاص یعنی قوم محترم پشتون میباشد و تحمیل و تسجیل و ترویج آن بر اقوام دیگر بیانگر بالا دستی و یا افضلیت و برتری قوم پشتون نسبت به سایر اقوام میباشد. به این حساب درج آن در تذکره های نفوس بمعنی تثبیت و ثبوت کهتری و زیر دستی اقوام غیر افغان ساکن افغانستان و برتری و بالا دستی قوم افغان (پشتون ) میباشد. که این کار از سه نقطه نظر غلط و ناروا پنداشته میشود:
اول از نقطه نظر آموزه های دین مبارک اسلام : در دین مبارک اسلام تمام مومنان برادر یکدیگر خوانده شده اند بدینمعنی که هر مسلمان با مسلمان دیگر احترام گذاشته و ادعای برتری بر او نداشته باشد. همین قسم دین مبارک اسلام برتری یک مسلمان بر مسلمان دیگر را فقط در تقوا بیان نموده است.
دوم از نقطه نظر اعلامیه جهانی حقوق بشر ملل متحد:
ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین صراحت دارد :
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت وحقوق با هم برابرند، همه داراي عقل و وجدان میباشند وباید نسبت به یکدیگر با روح برادري رفتارکنند.
بنا” درج کلمه افغان در تذکره های نفوس بالادستی و افضلیت یک قوم بر اقوام دیگر را بیان داشته و بصورت واضح سروری قوم افغان ( پشتون)را بر سایراقوام ساکن افغانستان تثبیت و قباله مینماید. که بصورت واضح در ضدیت با ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار میگیرد. از آنجائیکه افغانستان عضو جامعه ملل میباشد و در قانون اساسی افغانستان هم دولت افغانستان مکلف ساخته شده است تا به تمام کنوانسیون های حقوق بشرملل متحد پایبند باشد، دولت نه باید بخود حق دهد که به نمکحرامی دست زده و اعلامیه حقوق بشر این سازمان را نقض و یا نادیده بگیرد.
سوم از نقطه نظر رعایت اصول اخلاقی: در دنیای امروز حرمت قایل شدن بخود و حرمت قایل شدن بدیگران یکی از اصول بنیادی اخلاق را میسازد. تحمیل هویت خودی بر دیگری نقض حرمت دیگری را معنی میدهد که یک کار غیر اخلاقی میباشد.
به ملاحظه سه نقطه نظر بالا تحمیل کلمه افغان بر شهروندان غیر افغان افغانستان نه با آموزه های دین مبارک اسلام سر میخورد و نه با میثاقهای جهانی ملل متحد همخوانی دارد و نه به اصول اخلاقی برابر میباشد . پس کدام مغز مریض و از خود بیگانه به خود جرئت میدهد که به این کار غیر اسلامی و غیر انسانی و در تناقض با اصول اخلاقی دست یازیده و مبادرت ورزد. اینکه در دولت یکتعداد آدمان مربوط به اقوام غیر افغان(پشتون) افغانستان از ترس از دست دادن امتیازات دولتی زبون میشوند و هویت خودرا با هویت افغانی موقتا”تبدیل مینمایند، که تعداد شان انگشت شمار میباشد، حساب شان جداگانه است. بطور مثال سخنان سبکسرانه آقای سرور دانش معاون دوم دولت ایتلافی غ و ع که در تجلیل از سالگرد قانون اساسی افغانستان بزبان آورد، نشان میدهد که چگونه آقای دانش با کلوخ چشمی، برف بام ارگ را بر بام دیگران می اندازد. آقای دانش مگر در جای چشم های خویش کلوخ ودر جای مغز خویش کاه را گذاشته بود که نتوانست ببیند و و بفهمد که قانون ثبت احوال نفوس تصویب شده پارلمان و توشیح شده و نشر شده در جریده رسمی را چه کسی به گروگان گرفت و خلاف قانون به آن دست درازی نموده و آنرا به منبع جدل ونفاق تبدیل نمود.
مسئول اصلی اینکه هویت افغانی را غیر قابل قبول ساخته است کیها اند؟
به گواهی اسناد و توجه به کارکردها و اعمال زمامداران افغانستان به این نتیجه میرسیم که سبب عدم قبولی هویت افغانی در افغانستان خود زمامداران قوم افغان (پشتون) افغانستان به استثنای ببرک کارمل میباشند.
بطور مثال زمامداران افغان افغانستان به شمولِ زمانِ زمامداری ترکی و امین و پیش ازان تمام امتیازات و کرسی های دولتی را حق انحصاری قوم افغان(پشتون) میدانستند. ازبک و هزاره و حتی تاجکها هم بحیث شهروندان درجه دوم بحساب آمده و هیچ اختیاراتی در قدرت دولتی برای شان داده نشده بود. اگر یکی از اقوام غیر افغان بخاطر تزئین کابینه بحیث وزیر مقرر شده بود ولی در آن وزارت اختیار دار اصلی معین و یا رئیسی بود که به قوم افغان تعلق داشت. این احمقانه خواهد باشد که در هویت افغان باشی ولی در امتیازات ازبک و هزاره و تاجک هستی. در این صورت قبولی هویت افغانی بر اقوام غیر افغان معنی قبولی یوغ بردگی و ذلت یک قوم را بر گردن اقوام غیر افغان افغانستان بصورت واضح نشان می دهد. شاید محمود طرزی به این فکر نبوده باشد که شهروندان افغانستان در هویت افغان و در امتیازات زیر دست باشند. او میخواست هویت افغان را بگفته صدیق رهپو طرزی “بار عمومی ” بدهد تا تمام شهروندان افغانستان از حیثیت و حقوق مساوی برخوردار باشند. و خودرا افغان بدانند. البته در میان زمامداران افغانستان تنها ببرک کارمل فقید بود که تمام شهروندان افغانستان را به یک چشم دیده و دارای حقوق برابر و مساوی میدانست. در زمان کارمل هر باشنده را اگر افغان میگفتی شاید به عکس العملی مواجه نمی شدی بخاطر اینکه هرکس بچشم سر دیده میتوانست که همه افغان شمرده میشوند و هیچ امتیاز و بالا دستی و بر تری ای وجود ندارد. ما همه شاهد هستیم که ببرک کارمل قدرت اجرائوی را به سلطان علی کشتمند از تبارهزاره سپرده بودو نتیجه آنرا دیدیم که قوم زحمتکش هزاره از خاک بالا برامد و استعداد های شان بشگفتن آغاز نمود. همین قسم قوم برادر ازبک از خاک برامد و در تامین امنیت و در مبارزه با مخالفین مسلح دولت نقش برجسته خود را نشان داد. که ستر جنرال عبدالرشید دوستم هم یکی از ثمره های آن دوران میباشد.
اما حالا که دیده میشود از زمان وایسرا یی امریکا آقای زلمی خلیل زاد آنچه در افغانستان کاشته شد تخم نفاق و برتری جوئی قومی و جعل قانون و قانون شکنی و دشمنی با اقوام دیگر بوده است. جعل در قانون اساسی و دستبرد در قانون اساسی مثل “افغان” نامیدن تمام باشندگان افغانستان و افزودن “اصطلاحات ملی” همه از دست آورد های “گنگ بیروت” میباشد که اکنون یکی ازین سه گنگ توسط امریکا بر زمام قدرت تکیه داده شده است که هر روز یک غائله می آفریند و مرتکپ غلطی های سیاه در تاریخ افغانستان میشود.
بصورت واضح دیده میشود که منظور زمامداران افغان از تحمیل هویت افغان بر سایر اقوام عبارت از ثبت و قباله باداری قوم افغان(پشتون) برسایر اقوام غیر افغان میباشد. اگر همه افغان باشند پس کرسی ریاست جمهوری چرا حق انحصاری قوم پشتون باشد.؟ اگر همه افغان باشند پس کلمه پشتونوالی چه معنی میتواند داشته باشد؟ ….وغیره
عملی و منطقی بنظر میرسد که بجای کلمه افغان کلمه افغانستانی ترویج گردد بدلیل اینکه کلمه افغانستانی بکسانی اطلاق میگردد که در جغرافیای افغانستان زندگی دارند. کلمه افغانستانی در بر گیرنده تمام باشندگان افغانستان اعم از ازبک و پشتون و تاجک و هزاره و…وغیره میباشد. اگر ما کسی را افغان خطاب کنیم در جامعه ما چنین افاده دارد که این کس به قوم پشتون تعلق دارد. در اینصورت ازبک و تاجک و هزاره و دیگران در این صف قرار نمیگیرند. و اگر افغانستانی بنامیم شامل تمام شهروندان افغانستان میباشد. در خارج کشور هم هر شهروند میتواند بخوبی به عیوض افغان خودرا افغانستانی معرفی نماید. مانند شهروندان کشور های دیگر مثل پاکستانی، هندوستانی و ایرانی و ازبکستانی ، … وغیره. در این دوجمله زیر به مناسب بودن کلمه افغانستانی نسبت به کلمه افغان متوجه شده میتوانید:
پروفیسور ترامپوس دیروز با دونفر افغانستانی و یکنفر پاکستانی و سه نفر هندوستانی و یکنفر ایرانی ملاقات نمود.
پروفیسور ترامپوس امروز با دونفر افغان و یکنفر پاکستانی و سه نفر ازبکستانی وچار نفر عراقی ملاقات داشت.