تنش میان بلخ و کابل؛ فرصت طلایی برای ریاست اجرایی؟
داکتر عبدالله از زمان رفتن به قصر سپیدار، دستآورد مهمی در راستای تطبیق تفاهمنامه که بر اساس آن حکومت وحدت ملی ساخته شد و شکل گرفت، نداشته است و این باعث شده تا مورد انتقادهای شدید هواداران حوزهای که برای او رأی داده بودند، قرار بگیرد. اما علیرغم این همه غفلت و سهلانگاری، اکنون یک فرصت طلایی برای عبدالله دست داده تا نشان بدهد و ثابت بسازد، آنچه در مورد او در رسانههای جمعی تبلیغمنفی میشود، حقیقت ندارد.
یکی از کارهای مهمی که عبدالله برای جبران غفلت سه سالهاش میتواند بکند، حل و فصل بحران بلخ است. او باید نزد رهبری جمعیتاسلامی با پیشنهادهای ذیل برود:
– جمعیت اگر عبدالله را به عنوان نماینده خود در حکومت قبول دارد، باید خواستهای خود را از طریق او برآورده کند و از انجام هر نوع مذاکرات با ارگ که به معنی دور زدن عبدالله است، اجتناب کند؛
– بلخ به سیاست تخریب پایگاه مردمی سپیدار پایان بدهد؛
– تکتازی و تکبازی از سوی مقام بلخ پذیرفتنی نیست؛
-دست کشیدن از حمایت یا تحریک شورای انسجام و شورای رهبری جمعیت و حفظ بیطرفی هر دو شورا
– جلوگیری از حملات لفظی و توهین آمیز از سوی عطا محمد نور در رسانهها که به حیثیت و مقام حزب جمعیت ضربه وارد میکند و همچنین باعث ایجاد درز میان نسل جوان حزب جمعیت میشود.
و در برابر این خواستها، عبدالله استعفانامه و امر برکناری استادعطا را باطل اعلام کرده و مقام استانداری را برای استادعطا تا آخر حکومت کاملا حفظ کند.
با این کار، تنش موجود فروکش میکند، بازی ارگ خنثا میشود و حوزه ضد طالبانی زمان، فرصت و انرژی برای کارهای دیگر که اساسی اند، پیدا میکنند.
این بازی برای عبدالله بازی «برندهبرنده/بردبرد» است. زیرا:
– عطا مقام استانداریاش حفظ میشود یعنی در مقامش باقی میماند؛
– عبدالله با این کار ثابت میسازد که او شخص کمکار، کمزور و بیعرضهای نیست، بلکه برعکس آن است؛
برآیند این بازی برد برد برای عبدالله، حد اقل، شاید کسب دوباره اعتماد مردمِ(از تمام اقوام) که برای او در انتخابات ۲۰۱۴ رأی دادند و همچنان خنثاسازی بازی ارگ در برهم زدن مناسبات بلخ و سپیدار و ایجاد فاصله میان سپیدار و مردم، خواهد بود؛ برجسته شدن نقش جمعیت اسلامی در تصمیمگیریهای سرنوشتساز و جلوگیری از تکتازی و تکروی اعضای بلند حزب در داد و گرفت سیاسی میان ارگ و حوزه ضدطلبانی(بلخ و سپیدار) بخش دیگر از برآیند مدیریت درست این تنش خواهد بود.
اگر عبدالله در انتخابات آینده میخواهد خود را نامزد کند، حل و فصل تنش بلخ و حفظ آن به عنوان پایگاه و سنگر جمعیت اسلامی برایش حتمی است.
ریاست اجراییه با مدیریت درست مسئله بلخ که یک بازی خودساختهای ارگ است، میتواند توانایی رهبری خود را به نمایش بگذارد و همان “چهره دوم”ی خود را که مردم سخت منتظر آن هستند، نشان بدهد.
جمعیت اسلامی نیز فرصت آن را پیدا میکند تا این بازی راه انداختهشده توسط ارگ را که نه تنها باعث تنش میان بلخ و سپیدار شده بلکه سبب ایجاد اختلافات میان اعضای حزب جمعیت اسلامی گردیده است، کنار بزند و دوباره به اتحاد داخلی زمان پیش از انتخابات ۲۰۱۴ برسد.
جاه دارد تا اینجا اشاره کوچک شود از کارهای که تا هنوز توسط ریاست اجراییه انجام داده نشده و باعث رنجش خاطر حوزهای شده که عبدالله از آن نمایندگی میکند.
– رئیس کمیسیونهای انتخاباتی که در تقلب دست داشتند، نه تنها که به عنوان متقلب و خائين به یک روند ملی به دادگاه معرفی نشدند، برعکس از سوی تیم مخالف عبدالله مکافات نیز برای آنها در نظر گرفته شد؛
– بیتفاوتی در برابر خواستهای هویتی حوزه ضدطالبانی؛
– سهلانگاری در گرفتن حق ۵۰٪ از حکومت ۵۰-۵۰؛
– بیبرنامهگی، بیتفاوتی و عدم تعقیب پرونده قتلهای زنجیرهیی سران و شخصیتهای مهم حزب جمعیت؛
– بیتفاوتی در پیوند به کشتار جوانان در خیزشها و راهپیماییهای مردمی مانند راهپیمایی رستاخیز و تغییر؛
– عدم ارایه طرح بدیل حکومتداری برای جامعه جهانی؛
– اشتراک نکردن در مراسم به خاکسپاری امیرحبیبالله کلکانی- حتی تاهنوز یکبار به زیارت مقبره امیر نرفته است؛
– بیتفاوت بودن سپیدار در برابر ایجاد جزیرههای طالب، داعش و حزب اسلامی به ویژه در شمال کشور؛
– بیتفاوتی عبدالله در برابر استانهای که اکثریت آرای انتخاباتی را از آنجا بدست آورد؛ به طور نمونه، اکثریت استاندارهای آن استانها از سوی غنی معرفی شدند مانند: کهندژ، هرات، بغلان، تخار و…