طنز تلخ تاریخ خونین معاصر افغانستان
وقتی که مهمانان کشور شوراها رفیقِ میزبان خود را می کُشند! حفیظ الله امین چگونه از مهمانان قاتل خود میزبانی کرد؟
تجاوز نظامی شوروی در 1358 خورشیدی برابر به 1979میلادی بر افغانستان در دوران حکومت صد روزۀ حفیظ الله امین(دستگیر پنجشیری مدت حکومت امین را 103 روز می گوید) شکل گرفت. ورود نخستین دسته های نظامی لشکریان شوروی در ظاهر، توأم با دعوت و موافقت امین بود. اما این نیروها پس از ورود و استقرار در افغانستان، دست به قتل داعی و میزبان خود زدند. در حالی که تقاضای امین به حضور قوای شوروی و اقدام این قوا در قتل موصوف به عنوان دو موضوع متناقض و معما گونه ای در رویداد لشکر کشی شوروی جلب توجه می کند، حزب دمکراتیک خلق اعم از هردو جناح خلق و پرچم آن تا کنون پرده از تناقضات این رویداد بر نداشته اند.
نقش رهبران حزب دمکراتیک خلق افغانستان در حمله و ورود قوای شوروی، نقش اصلی و تعین کننده نبود. هرچند که حفیظ الله امین قوای شوروی را دعوت کرد و ببرک کارمل در پی تجاوز نیروهای شوروی به رهبری حزب و حاکمیت حزبی رسید، اما آنها در این سقوط و صعود تنها یک قربانی محسوب می شدند. وقتی میتوان به درستی این حقیقت اذعان داشت که عملکرد شوروی ها و بگونۀ دقیق تر روس ها را در مورد رهبران حزب دمکراتیک خلق مورد توجه و بررسی قرار داد. علی رغم آنکه رقیبان متخاصم جناح پرچم به خصوص مخالفان ببرک کارمل در داخل حزب دمکراتیک خلق و بیرون از این حزب، حملۀ نظامی شوروی را عاملی در رساندن رهبر جناح پرچم حزب به کرسی اقتدار تلقی می کنند و نقش کارمل را در این حمله به عنوان دوست صادق و وفادار به شوروی برجسته و مهم می پندارند، اما حقایق نهفته در متن رویدادهای تجاوز شوروی و عملکرد بعدی آنها حکایت دیگر دارد. وقتی رهبران شوروی در کریملین تصمیم به حذف امین از کرسی قدرت گرفتند و برژنف این تصمیم را در سپتمبر 1979 بگوش تره کی رساند، ببرک کارمل به عنوان رهبر حزب و حاکمیت حزبی در کابل مد نظر گرفته نشده بود. اما غلبۀ امین بر تره کی در منازعۀ قدرت و قتل او از سوی امین، رهبران شوروی را به انتخاب و انتصاب ببرک کارمل در رأس حزب و حکومت حزبی در کابل واداشت. در سالهای بعد که رهبران پیر کریملین یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند و گورباچف رئیس کی.جی.بی رهبری حزب کمونیست و دولت شوروی را بدست آورد، در همسویی با سیاست پرسترویکا و گلاسنوست، نجیب الله رئیس خاد را در دولت حزب دمکراتیک خلق جانشین کارمل ساخت. آنچی را که روس ها در این دوره در مورد ببرک کارمل انجام دادند، کمتر از عملی نبود که در برابر حفیظ الله امین انجام داده بودند. آنها کارمل را با فشار عزل نمودند و سپس از افغانستان بیرونش کردند. آنگونه که ببرک کارمل در سالهای پس از فروپاشی شوروی به حامد علمی خبرنگار رادیو بی.بی.سی گفت:
«نه تنها تو بلکه تمام خبرنگاران و ژورنالیستان در برابر من جفای بزرگ را مرتکب شده اید. طوریکه من اضافه از چهارسال در شوروی و چکسلواکیا زندانی بودم ولی هیچ خبرنگار دربارۀ من گزارشی به نشر نرسانید و هیچ کس دنیا را از زندانی بودن من اطلاع نداد. خصوصاً ژورنالیستانی مانند شما که خود را افغان می گویید باید از روس ها می پرسیدید که رئیس جمهور ما کجاست و چرا به شوروی برده شده است؟ تو با مجاهدین افغانستان همکار بوده ای و از رنج و زحمت آنها در جنگ علیه نیروهای شوروی به خوبی آگاه هستی. همانطوریکه شما مخالف تجاوز شوروی به افغانستان بودید به همان اندازه منهم مخالف بودم. من از روز اول مخالف آمدن شوروی ها به کشورم بودم ولی ما قربانی جنگ سرد شدیم.»(1)
برکناری و تبعید ببرک کارمل توسط روس ها مبیین این حقیقت بود که کارمل حتی به قول خودش چیزی بیش از یک قربانی محسوب نمی شد. این واقعیت نشان میدهد که او نقش اصلی و مهمی در تجاوز شوروی بر افغانستان نداشت. او قوای شوروی را به افغانستان نیاورد بلکه قوای شوروی او را به افغانستان آورد. در حالی که روس ها هیچ شک و تردیدی در صداقت و وفاداری او به شوروی نداشتند، اما زمانیکه سیاست و منافع خود را در کنار نهادن ببرک کارمل از رهبری حزب و دولت تشخیص دادند، بدون هیچ ملاحظه ای به آن پرداختند.
عملکرد روس ها بعداً در مورد داکتر نجیب الله که جانشین ببرک کارمل گردید چیز بهتر از آنچی که در مورد امین و کارمل انجام دادند، نبود. هرچند نجیب الله تمکین و وفاداری کمتر از رهبران پیشین حزب خویش به روس ها نداشت. او در خزان 1988 خطاب به نیروهای شوروی که در حال ترک افغانستان بودند گفت:
« ما در برابر شما فرزندان شجاع کشور لنین به خاطر همۀ آنچه برای مردم افغانستان، برای انقلاب ثور انجام داده اید، به خاطر مردانگی و شجاعت و هم به خاطر مهربانی و انسانیت شما سر تعظیم فرود می آورم.»(2)
در سالهای بعدی که شوروی بسوی فروپاشی رفت و روس ها منفعت ومصلحت خود را در ترک حمایت از نجیب الله و حاکمیت حزب دمکراتیک خلق دیدند، به حزب و رهبرش چنان پشت کردند که حتی چند سال بعد جسد از گلو آویخته شدۀ رهبرحزب دمکراتیک خلق در پایتخت افغانستان آنها را به واکنشی وا نداشت. این حقایق نشان میدهد که رهبران حزب دمکراتیک خلق در تجاوز نظامی شوروی و تداوم این تجاوز نقش مهمی نداشتند. آنها قربانی این تجاوز بودند. در واقع وسیله و ابزار این تجاوز. هرگاه از منظر قربانی شدن و ابزار بودن به نقش رهبران حزب مذکور در تجاوز شوروی نگاه شود، سهم حفیظ الله امین در ماجرای تجاوز و کشانیدن پای ارتش سرخ به افغانستان بیشتر از همه است. افزایش سهم امین را در اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی زمانی میتوان بهتر درک کرد که بسوی او در ارتباط به این رویداد از سه زاویه نگاه کرد:
نخست به عنوان داعی و میزبان قوای نظامی شوروی در افغانستان از مسند قدرت و از جایگاه رهبری. دوم؛ به حیث چهرۀ شاخص و قدرتمند در دولت حزب دموکراتیک خلق که به عضویت در سازمان جاسوسی ایالات متحده امریکا(سی آی اِی)متهم می شود. و سوم؛ به عنوان شخصیت مستقل، نا سیونالیست و غیر وابسته که خواهان طرد نفوذ و دخالت شوروی به حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی بود.
1 – امین؛ داعی و میزبان نیروهای شوروی:
حفیظ الله امین در زمان امضای معاهده میان عالی ترین هیئات دولت شوروی و افغانستان در پنجم دسمبر 1978 که به رهبری نورمحمد تره کی و برژنف صورت گرفت، بصورت رسمی نفر دوم دولت حزب دمکراتیک خلق بود. امین چه در دوران رهبری نورمحمد تره کی در حزب و دولت حزبی و چه در زمان کوتاه رهبری و حاکمیت خودش بار ها از شوروی خواستار اعزام نیروی نظامی به افغانستان شد. در یک سند محرمانۀ کی. جی. بی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی منتشر گردید، نمایندۀ کی. جی.بی در مورد توافقات امین به چگونگی جابجایی نیروهای نظامی شوروی در افغانستان می نویسد:
«پیام از کابل (محرمانه ، عاجل)
بتاریخ 12 و 17 دسمبر (1979) نمایندۀ کی گی.بی به امین دیدار کرد، در گفته های امین مساله درخور توجه است:
امین مصرانه مفکورۀ لزوم بلافصل اتحاد شوروی در جلوگیری از عملیات رزمی باند ها در نواحی شمال جمهوری دمکراتیک افغانستان را بیان کرد، طرح های او ازاین قرار اند:
رهبری کنونی افغانستان حضور نیروهای مسلح شوروی را در برخی از نقاط مهم استراتیژیک در استانهای شمالی افغانستان خیر مقدم خواهند گفت:
امین گفت:
1- اشکال و روش های ارائه شده کمک نظامی بایست از جانب شوروی تعین گردد.
2 – تحاد شوروی میتواند پادگانهای نظامی در جاهای که خود آرزو دارد، بدست آورد.
3 – اتحاد شوروی میتواند کلیه پروژه های همکاری مشترک افغان شوروی را زیر محافظت بگیرد.
4 – سپاهیان شوروی میتواند راه های مواصلاتی جمهوری دموکراتیک افغانستان را زیر نگهبانی بگیرد.»(3)
همچنان نمایندۀ کی.جی.بی از کابل در پیام محرمانۀ دیگر خود به مسکو از تقاضای امین به اعزام نیروی شوروی برای حفاظت از محل کار و اقامتش سخن میگوید:
«………….در روند گفتگو، امین خواهش خود مبنی بر گسیل یک گردان (کندک) از سپاهیان شوروی را برای نگهبانی از شخص خود در مقر جدیدش (که او در نظر دارد پس از پانزدهم اکتوبر سال روان(1979) به آنجا کوچ کند) تکرار کرد.»(4)
ظاهراً پس از تقاضای امین یک قطعۀ پنجصد نفری که عمدتاً از نیروهای مخصوص کی.جی .بی بودند در اوایل دسمبر 1979 به محل اقامت امین در کاخ تپۀ تاج بیک اعزام شدند. این نیروها حلقۀ دوم محافظتی را بدور قصر تپۀ تاج بیک میساختند که همه ملبس با یونیفورم ارتش افغانستان بودند.(5)
فقیر احمد ودان عضو ارشد جناح پرچم حزب دمکراتیک خلق ضمن آنکه دعوت امین را از مسکو در اعزام قوای نظامی، تلاش موصوف غرض جلب اعتماد رهبران شوروی در مورد خود تلقی می کند، به نقل از یک مامور عالی رتبۀ حکومت امین می نویسد:
«باید به اساس این پیشنهاد (پیشنهاد حفیط الله امین) ده هزار تن از منسوبان اردوی شوروی در میدان های هوایی افغانستان جابجا و در مواقع لازم از آنها استفاده میگردید، به همین سبب در بیانیه ها و اسناد هردو جانب فورمول بندی “قطعات محدود نظامی اتحاد شوروی”بکار میرفت.«(6)
گزارش سری سفارت ایالات متحدۀ امریکا در کابل، ورود و جابجایی شماری از نیروهای شوروی و یا همان قطعات محدود نظامی شوروی را در اوایل حکومت صد روزۀ امین تأیید می کند. در سند سری شماره 47 بتاریخ سوم اکتوبر 1979 از سفارت امریکا در کابل که موضوع آن، تشریح نیروهای نظامی روسی در افغانستان است، می آید:
«…..الف: نیرو و سربازان نظامی حدود 600 نفر که در حال حاضر دفاع قسمت داخلی پایگاه هوایی بگرام را بعهده دارند که به نیروی ویژه واکنش معروفند.
ب: نیروهای نظامی متخصص حدود 1000 – 500 نفر از سربازان گردان زرهی که در حال حاضر در پادگان پل چرخی که پادگان زرهی است مستقر می باشند.
ج: تعدادی سربازان جوان در اطراف کابل به حفاظت تأسیسات و خانه های روسها مشغولند.
د: هرنظامی روسی که کار عملیش و نقشش بیشتر از یک مستشار نظامی است مثل تکنسینهای روسی که کار شان تعمیر هلیکوپتر های توپدار و ارابه های مسلح جنگی که امروزه در عملیات علیه شوروشیان بکار گرفته می شود، میباشد.
بر اساس دقیقترین اطلاعاتیکه در دسترس ما قرار دارد منجمله اطلاعاتیکه به وسیلۀ سایر منابع حساس دولت امریکا تأیید می شود، احتمالاً 4200 نفر نیروی نظامی (شوروی) در افغانستان در حال حاضر بسر میبرند.»(7)
حتی یکی از گزارشات سری سفارت ایالات متحدۀ امریکا در کابل توسط “جی. بروسوامستوتز شارژدافیر سفارت، به نقل از یک دیپلومات هندی، تعداد نیروهای نظامی شوروی را که در اوایل حکومت امین وارد افغانستان شدند از ده تا بیست هزار نفر میخواند. در سند شماره 44 مؤرخ اول اکتوبر 1979 نگاشته می شود:«. . . . همین طور در تاریخ 30 سپتمبر ج- دالات سینگ وزیر مختار سفارت هند(لطفاً محفوظ بماند) به وزیر مختار سفارت گفت که یکی از منابعش و یک افسر سابق ارتش افغانستان که الآن در پلچرخی در زندان بسر میبرد، قبل از دستگیری اش در “خانۀ مردم” (خانۀ خلق) دفتر مرکزی رهبری خلقی درمورد حضور نیروهای نظامی روسی بحث نمودند. افسر افغانی گفته بود که زمان سر کار بودنش به اطلاعات حساس دسترسی داشته است حدود 9000 نفر نیروی روسی در افغانستان یافت میشده. وزیر مختار هندی تاریخ دقیق اطلاعاتش را نمیدانست ولی فکر میکرد کاملاً جدید است. سینگ خودش گمان میکرد که آمار کنونی در حدود ده تا بیست هزار می باشد( او بیشتر به حد بالای این آمار تمایل داشت…….»(8)
تقاضای امین از مسکو غرض اعزام قوای نظامی به افغانستان تنها محدود به دوران یکصد روز رهبری او در حزب دموکراتیک خلق و دولت این حزب نمی شد. امین قبل از آن و یکجا با نورمحمد تره کی با رها از مسکو خواستار ورود قوای شوری شده بودند تا آنها را در سرکوبی شورش ها و قیام ها علیه دولت حزب دمکراتیک خلق ، یاری رسانند. تقاضای تره کی و امین به ورود قوای شوروی و تردید زمامداران شوروی، از متن اسناد محرم کی. جی.بی و حزب کمونیست شوروی پیدا است که پس از فروپاشی شوروی مجال انتشار یافتند. در سندی از کی.جی.بی می آید:
« یازدهم آگست (1979) با امین بنا به تقاضای او دیدار کردم (نمایندۀ کی.جی.بی درکابل) در روند گفتگو توجه خاصی به آمدن یگانهای شوروی به افغانستان مبذول گردید. امین مصرانه خواهش کرد به رهبران شوروی لزوم گسیل عاجل یگانهای شوروی به کابل را گزارش دهید. او چند بار تکرار کرد که”حضور سپاهیان شوروی به پیمانۀ چشمگیری روحیۀ ما را با لا برده و به ما آرامش و اطمینان بیشتری خواهد بخشید. شاید رهبران شوروی از آن نگران اند که دشمنان ما در جهان، گسیل سپاهیان شوروی به افغانستان را به عنوان مداخله در امور داخلی جمهوری دمکراتیک افغانستان ارزیابی خواهند کرد. مگر من به شما اطمینان میدهم که ما یک دولت مستقل و آزاد هستیم و همه مسایل را مستقلانه حل و فصل می کنیم. سپاهیان شما در نبرد ها اشتراک نخواهند ورزید. آنها را صرف در لحظات بحرانی به یاری فرا خواهیم خواند.«(9)
در برخی از اسناد دیگر نگاشته شده است:
«مسکو ،خیلی سری
“رفیق امین را قانع سازید . . . “
حسب سفارش نورمحمد تره کی، رفیق امین مرا دعوت کرده و از ما خواهش کرد تا 15 – 20 هلیکوپتر رزمی با مهمات و پرسونل شوروی به ایشان تحویل بدهیم تا در صورت وخامت اوضاع در حومۀ کابل و مناطق مرکزی کشور برضد باند های شورشیان که از پاکستان فرستاده می شوند به کار گرفته شود.
گوریلف – 14 اپریل 1979
مصوبۀ کمیتۀ مرکزی:”مصلحت نیست، این کار انجام شود. ن.و.اگرارکف”
21 اپریل 1979 دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تصویب کرد که: شرکت پرسونل هوا برد شوروی در سرکوب خیزشهای ضد انقلابی در قلمرو افغانستان صحیح نیست. دراین حال به مستشار ارشد نظامی شوروی در جمهوری دمکراتیک افغانستان دستور های زیر داده شد:
خیلی سری، بخش خاص – کابل، به مستشار ارشد نظامی
به نخست وزیر جمهوری دمکراتیک افغانستان، حفیظ الله امین اطلاع بدهید که درخواست افغانستان مبنی بر تحویل 15 – 20 فروند هلیکوپتر رزمی با پرسنل نظامی شوروی به حکومت شوروی فرستاده شد. بگویید که ما به افغانی ها قبلاً توضیح داده بودیم که شرکت آشکار یگانهای رزمی شوروی در سرکوب ضدانقلابیون در جمهوری دمکراتیک افغانستان مصلحت نمیباشد….»(10)
گروهی از دانشمندان انستیتوی تاریخ نظامی فدراسیون روسیه در کتاب “جنگ در افغانستان” که بخشی از اسناد سری را در مورد تقاضاهای پیهم تره کی و امین مبنی بر اعزام قوا ی شوروی بازگو کرده اند می گویند : اینگونه تقا ضا ها که از طریق نمایندگان شوروی فرستاده شده بود، نزدیک به بیست میرسد. هفت تقاضا از سوی امین پس از برکناری تره کی صورت گرفته بود.(11)
پروفیسور “پی یر آلن” آمر دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه ژنو در کشور سویس و “دیتر کلی” همکار ارشد دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه مذکور تقاضای تره کی و امین را مبنی بر اعزام قوای نظامی از شوروی بیست و یکبار وانمود می کنند. آنها مجموع این در خواست ها را با استفاده از اسناد آرشیف کی.جی.بی . و حزب کمونیست شوروی و سایر منابع روسی در جدولی به شرح زیر تنظیم می کنند:
«جدول تقاضاهای کمک نظامی از مسکو که از طرف حکومت افغانستان صورت گرفته بود (سال 1979 میلادی)
شماره – تاریخ تقاضا – نام رهبر – نوع کمک نظامی که تقاضا گردیده بود
1 – هفدهم مارچ – نورمحمد تره کی – تخنیکی و نظامی مهمات،مواد خوراکی، حمایت نیروهای پیاده و هوایی
2 – بیستم مارچ – نورمحمد تره کی – هلیکوپتر های جنگی با عملۀ آن
3 – چهاردهم اپریل – حفیظ الله امین – پانزده فروند هلیکوپتر جنگی با عملۀ پرواز
4 – شانزدهم جون – حفیظ الله امین – تانک ها و وسایط زرهی برای حفاظت از مقرحکومت
5 – یازدهم جولای – نورمحد تره کی – قطعات نظامی در سطح گردان(کندک)
6 – دوازدهم جولای – نورمحمد تره کی – هلیکوپتر های اکتشافی
7 – نوزدهم جولای – نورمحمد تره کی – دو لشکر (فرقه) نیروی شوروی
8 – بیستم جولای – نورمحمد تره کی – دوفرقۀ دیسانت هوایی برای کابل
9 – بیست و یکم جولای – نورمحمد تره کی – هشت تا دوازده هلیکوپتر می 24 با عملۀ پرواز
10 – بیست و چهارم جولای – حفیظ الله امین – سه قطعۀ نظامی برای کابل
11 – دوم آگست – نورمحمد تره کی – اعزام زود تر قوا به کابل
12 – دوازدهم آگست – نورمحمد تره کی – سه کندک ویژۀ هیلکوپتر های ترانسپورتی
13 – بیت و یکم آگست – حفیظ الله امین – 1500 تا 2000 پاراشوتیست
14 – بیست و پنجم آگست – حفیظ الله امین – اعزام قوا به افغانستان
15 – دوم اکتوبر – حفیظ الله امین – کندک محافظ برای پاسبانی از امین
16 – هفدهم نوامبر – حفیظ الله امین – کندک محافظ برای پاسبانی از امین
17 – بیستم نوامبر – حفیظ الله امین – کندک محافظ برای پاسبانی از امین
18 – دوم دسمبر حفیظ الله امین – غند تقویه شده برای ولایت بدخشان
19 – چهارم دسمبر – حفیظ الله امین – قطعات پولیسس برای شمال افغانستان
20 – دوازدهم دسمبر – حفیظ الله امین – قطعات برای جابجا سازی در گانریزیون های شمال کشور
21 – هفدهم دسمبر – حفیظ الله امین – قطعات برای جابجایی در شمال کشور»(12)
2 – حفیظ الله امین و سی.آی.ای:
اگر بسوی امین به عنوان عضو سی آی اِی نگاه شود و ادعای مخالفین حزبی او با ادعا های رسمی دولت شوروی در آن دوران مورد توجه قرار گیرد، باز هم امین محرک اصلی تجاوز نظامی شوروی در بررسی نقش حزب دمکراتیک خلق ورهبران این حزب در این تجاوز محسوب می شود.
شوروی در آن دوران، نفوذ به افغانستان همسایۀ جنوبی خود را بخشی از منافع و مصالح حیاتی خود تلقی میکرد. سپس با حاکمیت حزب دمکراتیک خلق سیاست نفوذ، جایش را به کنترول و سلطه به افغانستان داد. برای شوروی روابط و تبانی امین با سی. آی.ای و پاکستان بر مبنای بریدن از شوروی و روی آوردن به غرب غیر قابل تحمل بود. حتی امریکایی ها نفوذ انحصاری شوروی را در افغانستان از حوزۀ منافع روس ها محسوب میکردند. سالها پیش از حاکمیت حزب دمکراتیک خلق در گزارش وزارت خارجۀ ایالات متحده آمده بود:
«گزارش وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا در سال 1972 نتیجه گیری میکند که: افغانستان با روسیه (شوروی) روابط طبیعی سیاسی، اقتصادی، تجارتی و کلتوری دارد. هر تلاشی که در جهت کاهش روابط افغان – شوروی برای پایین تر شدن از سطح طبیعی آن صورت گیرد، خلاف منافع هر دو طرف بوده، حالت بدست آمده دیری دوام نخواهد کرد.»(13)
در این تردیدی نیست که شوروی در فضای جنگ سرد و رقابت با ایالات متحدۀ امریکا به حیث ابر قدرت رقیب و متخاصم ، تحمل از دست دادن افغانستان را در اثر رابطۀ امین با سی. آی.ای نداشت؛ اما آیا میان امین و سی.آی.ای چنین رابطه ای موجود بود؟ پاسخ درست و قانع کننده ای به این پرسش از همان نخستین روزهای حملۀ نظامی شوروی تا اکنون از سوی شوروی ها و مخالفان متخاصم امین در داخل جناح ها و شاخه های حزب دمکراتیک خلق ارائه نشده است. حتی ببرک کارمل که در بسا مواقع نام امین را بدون تذکر پیوندش با سی.آی.ای نمیبرد، در پاسخ به این پرسش که چه دلیلی در اثبات رابطۀ امین با سی آی اِی دارد، چیزی به گفتن نداشت:« چندی قبل که آرتوم بورفیک از او (ببرک کارمل) سوال کرد که به اساس چه مدرکی مطمئن شد که او (حفیط الله امین) اجنت سیا(سی آی اِی) است، دوباره تأکید کرد که نظر به کار کرد امین.» بورفیک بلافاصله در جوابش گفت: اگر کارکرد ها را در نظر بگیریم پس لوئنید برژنف باید اجنت تمام سرویس های جاسوسی خارجی باشد.»(14)
سید محمد گلابزوی از وزیران هوادار تره کی در جناح خلق که از ترس امین به شوروی فرار کرده بود و پس از سرنگونی حکومت امین توسط قوای شوروی به وزارت داخله رسید، نیز امین را جاسوس سی.آی.ای خواند:« په رشتنی او واقعی معلوماتو حخه په استفادی سره چه تر لاس راغلی باید وویو که جنایتکونکی حفیظ الله امین او د سی.آی.ای C.I.A نماینده او جاسوس او عدۀ همدیوالان او دافغانستان د اخوانیانو له مشر گلبدین حکمتیار سره جور رخ درلود. او دسی.آی.ای په لارشو نه په افغانستان کی دیوی کودتا او توطئه چی په 1358 د جدی په اتمه نیته سر ته رسیدله طرح کری وه. دافغانستان په نوی حکومت کی حفیط الله امین دجمهور رئیس په توگه، گلبدین حکمتیار دصدراعظم په توگه، محمد یعقوب دافغانستان دمکراتیک جمهوریت دملی دفاع دوزیر پخوانی لوی درستیز دملی دفاع وزیر په توگه موافقه شوی وه(بر مبنای معلومات راستین و واقعی بدست آمده باید گفت که حفیظ الله امین جنایتکار، این نماینده و جاسوس سی آی اِی و عدۀ همراهانش با گلبدین حکمتیار رهبر اخوانی های افغانستان بر اساس هدایت و رهنمایی سی آی اِی می خواست توطئه و کودتایی را در هشتم جدی 1358 عملی کند. در حکومتی که بعد از انجام این کودتا و توطئه تشکیل می شد، حفیظ الله امین به حیث رئیس جمهور، گلبدین حکمتیار صدراعظم و محمد یعقوب لوی درستیز قبلی وزارت دفاع به حیث وزیر دفاع مورد توافق قرار گرفته بود.»(15)
در حالی که سید محمد گلابزوی، نه آن زمان و نه بعداً شواهد واسناد ی را از آن “معلومات راستین و واقعی” در مورد رابطۀ امین با سی.آی.ای نشان نداد، 22 سال بعد گلبدین حکمتیار از کودتا و به قول خودش “اقدام عسکری” در روزهای سقوط حکومت امین توسط قوای شوروی سخن گفت. حکمتیار اظهار داشت:
«ما بخاطر وارد آوردن آخرین ضربه بر پیکر نیم جان رژیم کمونیست امین، ترتیبات یک اقدام عسکری را گرفته بودیم، افسران وفادار بما پیام فرستادند که: “قطعات اردو از هر لحاظ آمادۀ قیام هستند، اما طبق اطلاعات ما شوروی در قبال این تحول بی تفاوت نمانده حتماً “به مداخلۀ نظامی متوسل می شوند(می شود). شما از کشورهای همسایه مخصوصاً از امریکا (و مخصوصاً از امریکا)توضیح بخواهید که در صورت مداخله نظامی روسها در افغانستان عکس العمل واشنگتن چه خواهد بود؟ تا این زمان هیچگونه تماس مستقیم وغیر مستقیم با امریکایی ها نداشتم. . . . . استاد امین الله، مسؤل بخش روابط بین المللی را توظیف نمودم تا در همین رابطه با کنسول امریکا در پشاور صحبت نماید که آیا آنها گزارش های حاکی از مداخلۀ نظامی شوروی و اعزام قوا به افغانستان را مؤثق میدانند یا نه؟ و احتمال وقوع این امر را در چه حدی می بینند؟ و اگر بالفرض روس ها کشور ما را مورد هجوم قرار دهند، عکس العمل آنان چه خواهد بود؟……………..»(16)
هر چند گلابزوی از توافق حکمتیار و امین در هشتم جدی 1358بر سر تشکیل حکومت به عنوان توطئه و کودتا نام میبرد و حکمتیار بر عکس، از قیام یا کودتا علیه حکومت امین سخن میگوید، اما این تناقض مانع آن نمی شود تا نقاط مشترک در ادعای آنها پوشیده بماند. نقطه های که در همزمانی هردو ادعا به وقوع کودتا و ذکر نام ایالات متحدۀ امریکا از سوی آنها در رابطه به این کودتا پیوند میابد.
گلابزوی کودتا را، توطئه ای به رهبری سی.آی.ای تلقی میکند و حکمتیار میگوید که نمایندۀ خود را در مورد کودتا نزد قنسل امریکا فرستاد. آیا می تواند وجود این نقاط مشترک در ادعای حکمتیار و گلابزوی، نشانی از صحت ادعای گلابزوی باشد؟ البته حکمتیار هرگونه ارتباطی را با امین بر سر تشکیل حکومت مشترک رد می کند. اما یکی از نقاط پرسش بر انگیز در مورد ادعای حکمتیار از آنچی که او قیام افسران وفادار علیه رژیم کمونیست امین میخواند، عدم افشای نام و هویت این افسران کودتاچی و قیام کننده پس از گذشت 22 سال از آن تاریخ است. در حالی که حکمتیار از افسران وفادار به خود در کودتای ناکام شهنواز تنی که ده سال بعد از آن بوقوع پیوست به تفصیل نام میبرد.
خود داری حکمتیار از معرفی افسران وفادار خود در داخل ارتش حکومت امین، نقطۀ دیگری است که ادعای گلابزوی را در مورد توافق حکمتیار و امین بر سر حکومت مشترک قابل تأمل و ملاحظه می سازد. هر گاه به همسانی در سخنان گلابزوی و حکمتیار، همزمانی تماس و رابطۀ حفیظ الله امین با جنرال ضیاءالحق رئیس دولت پاکستان را بیفزاییم، آیا رابطۀ امین با سی.آی.ای و ادعای گلابزوی واقعی تر به نظر میرسد؟
حفیظ الله امین از نخستین روزهای حکومت خود در صدد تماس و مذاکره با دولت پاکستان شد. اشتیاق و علاقۀ او به برقراری روابط نزدیک با پاکستان هر روز افزایش میافت و در روز های پایانی حکومت خود به دیدار و گفتگو با جنرال ضیاءالحق بی صبری بیش از حد نشان داد. آغا شاهی وزیر خارجۀ پاکستان بعداً به هریسن خبر نگار امریکایی گفت که:«برداشت ما از اشارات امین این بود که وی آماده است که خط دیورند را بپذیرد.» داکتر شاه ولی وزیر خارجۀ امین در اواسط دسمبر 1979 از آغا شاهی وزیر خارجۀ پاکستان التماس گونه خواست تا هر چه زودتر به کابل سفر کند. چون پس از سفر او قرار بود که جنرال ضیاءالحق وارد کابل شود. برفباری در کابل مانع انجام سفر آغاشاهی قبل از 22 دسمبر به کابل شد. آغا شاهی میگوید:«به همین روز شاه ولی برایش تیلفون کرد و از وی مصرانه خواست که بروز بعد به کابل سفر نماید. از آواز شاه ولی معلوم بود که میخواست سفر من به عجله صورت گیرد. وی خیلی مایوس گردید. او میخواست من بدون معطلی به کابل بروم.»(17)
در حالی که تمایل و تلاش امین به گفتگو و روابط با ایالات متحده و پاکستان در دوران حکومت صد روزه اش افزایش یافت، اما موصوف قبل از آن نیز در مسند وزارت خارجه و کرسی صدارت با سفارت امریکا تماس های مداوم داشت. به گفتۀ “بروس فلاتین” قنسل سیاسی سفارت امریکا در کابل، حفیظ الله امین چهارده بار با “ادولف دبس” سفیر ایالات متحدۀ امریکا در کابل دیدار و گفتگو کرد. “دبس” در مورد اولین ملاقاتش با امین گفت:
«این رهبر افغانها در بارۀ خودش چنین فکر میکند که وی گویا یک “کمونیست – ناسیونالیست” است و نمی خواهد پیش از حد مجبوریت به اتحاد شوروی متکی باشد. “دبس” چند بار گفت که لهجۀ امین در بارۀ مسکو آشوبگرانه و آمیخته با نوعی لافزنی بود. نامبرده گمان میکرد که امین آماده است با ایالات متحدۀ امریکا زودتر از آن روابط خود را توسعه بخشد که احتیاط مقتضی آن است.»(18)
با توجه به روابط امین با سفیر امریکا و تصوریکه سفیر از او بدست میدهد، این پرسش به میان می آید که امین چرا از معذرت خواهی و حتی موضع گیری و اظهارات منطقی و قابل قبول در مورد قتل سفیر دبس خود داری ورزید؟ او جناح پرچم را مسئول قتل سفیر معرفی کرد؛ درحالی که به ادعای سفیر امریکا، امین به توسعۀ روابط با ایالات متحدۀ امریکا حتی بیشتر از حد مقتضی اشتیاق نشان میداد و در برابر روس ها لهجۀ آشوبگرانه و آمیخته با نوعی لافزنی داشت. و امین به خوبی میدانست که بی اعتنایی در مورد قتل سفیر ایالات متحده، دید امریکایی ها را در برابر او و دولت حزب دمکراتیک خلق تغییر میدهد. ذهنیت و سیاست امریکایی ها پس از قتل “دبس” در مورد دولت حزب مذکور دگر گون شد و در آگست 1979 کارتر رئیس جمهور ایالات متحده لایحۀ را امضاء کرد که بر مبنای آن کمک به افغانستان به حالت تعلیق در آمد.
البته تلاش از سوی حفیظ لله امین غرض تأمین مناسبات نزدیک با امریکا و پاکستان در دورۀ حکومت صد روزۀ وی و ماقبل آن نمی تواند به معنی پیوند او با سی.آی.ای باشد. همچنان این تلاش، تصمیم او را در لغزیدن از شوروی و هم پیمانی با امریکا و پاکستان به اثبات نمی رساند. رویهمرفته نکتۀ قابل بحث در دوران حکومت کوتاه حفیظ الله امین ، عملکرد متضاد وی غرض ایجاد مناسبات با ایالات متحدۀ امریکا همزمان در روابط موجودش با شوروی بود.
آیا مساعی امین در جهت برقراری روابط با پاکستان و امریکا، ناشی از اِعمال فشار به شوروی ها و کسب امتیاز بیشتر از آنها می شد و یا آنکه راز ها وانگیزه های دیگری را در خود داشت؟
علی رغم تمام این ملاحظات و اما و اگر ها نمی توان از حفیظ الله امین به عنوان نماینده و جاسوس سی.آی.ای نام برد و ادعای شوروی ها و مخالفان او را در داخل حزب دمکراتیک خلق مورد تأیید قرار داد. این ادعا ها از یکسو ناشی از توجیه قتل امین و سرنگونی حکومت وی توسط نیروهای شوروی بود، و از سوی دیگر ریشه در نگرانی زمام داران شوروی از تلاش امین در برقراری مناسبات نزدیک با پاکستان و ایالات متحدۀ امریکا داشت. اما این احتمال بسیار ضعیف به نظر می آید که تلاش امین در گفتگو و تأمین روابط با امریکا و پاکستان برای شورویها مبنای چنین دید و داوری قرار گرفته باشد. زیرا روس ها به خوبی میدانستند که روابط امین با آنها و دستگاه جاسوسی شوروی بسیار عمیقتر و گسترده تر از هرگونه رابطه ای با امریکا و سازمان جاسوسی امریکا، سی.آی.ای است.
نزدیکی و پیوند امین با سی.آی.ای، نه از دید شوروی و هردو سازمان استخبارات کی.جی.بی و جی.آر.یو پنهان میماند و نه شوروی ها اجازه می دادند تا یک مهرۀ سی.آی.ای در داخل حزب مارکسیست لنینیست طرفدار و وابسته به آنها، تا آنجا رشد ونفوذ کند که به رهبری حزب برسد. هر چند شوروی ها پس از قتل امین، او را به عنوان جاسوس سی آی.ای و نمایندۀ امپریالیزم امریکا محکوم کردند اما در واقع آنها به این گفتۀ خود باور نداشتند.
خطر امین برای شورویها که کمر به قتل او وسرنگونی حکومتش بستند قبل از آنکه از رابطۀ وی با سی.آی.ای بر میخواست، ریشه در سیاست و عملکرد بحران آلود و غیر قابل مهار موصوف در داخل حزب و حکومت حزبی داشت. امین علی رغم وابستگی و وفاداری اش به شوروی و کمونیزم روسی، با سیاست و عملکرد سرکوب و انحصار در بیرون و درون حزب دمکراتیک خلق، حاکمیت این حزب را بسوی سقوط و فروپاشی برد. در حالیکه مسکو سقوط دو لت حزب دمکراتیک را خلق نمی پذیرفت و حاکمیت این حزب را در افغانستان همسو با آنچی که منافع حیاتی خود می پنداشت، تلقی میکرد.
شوروی ها با وجود اتهام رابطۀ امین با سی.ای.ای هیچگاه اسناد و شواهد این رابطه را پس از سرنگونی حکومت امین نشان ندادند. “یوری کوزنتس” مشاور سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب دمکراتیک خلق در سالهای 1987 – 1979 در برابر این پرسش خبرنگار روزنامۀ ستارۀ سرخ که آیا امین واقعاً مامور امریکایی ها بود ، پاسخ میدهد:«من با این موضوع با تردید نگاه میکنم؛ دلیل طرح این مسئله پیدا شدن دست نوشته ای بود در دفترچۀ یاد داشت وی که نوشته شده بود”تیلفون فلان مامور سیا درهند.” حالا شاید به دلیلی این تیلفون لازمش شده بود. به غیر ازاین هیچ مدرک دیگری در تأیید ادعای فوق وجود نداشت.»(19)
“والنتین برایترسکی” یکی از افسران کی. جی بی که در عملیات سرنگونسازی حکومت امین شرکت داشت، زدو بند امین با امریکایی ها را یک فرضیۀ تحمیل شده از سوی زمام داران خود می پندارد. او می گوید:«برای ما این فرض را تحمیل کردند که امین با امریکایی ها زدو بند دارد و ما یک همسایۀ خطر ناک دیگر در جنوب پیدا کرده ایم. هیچ سندی دال به تایید این احتمال هیچگاهی ارائه نگردید. برای من وقتی همه چیز روشن شد که ماموری که بسوی امین آتش گشود به من گفت، دستور بود امین را زنده دستگیر نکنیم.»(20)
امریکایی ها نیز نه آن زمان و نه بعداً از روابط امین با سی.آی.ای سخن نگفته اند. و بر عکس، دیپلوماتهای امریکایی در سفارت کابل به شمول “آدولف دبس” سفیر مقتول ایالات متحده هر گونه ارتباط امین با سی آی اِی را مورد تکذیب قرار دادند. “ستیو کول” یکی از مدیران روزنامۀ معروف امریکایی واشنگتن پست و نویسندۀ کتاب “جنگ اشباح” می نویسد:«برای دیپلوماتهای امریکایی مقیم کابل، امین یک دیکتاتوری بود که همزمان مسئول قتل آدولف دبس نیز شمرده می شد. حتی آن ها از شایعات در بارۀ “سیا” (سی آی اِی)بودن امین نیز مطلع بودند….. آدولف دبس قبل از مرگش از مسول سی آی اِی خود پرسیده بود که آیا آنچنان که شایع است امین واقعاً اجنت سی آی اِی است؟ وی در پاسخ گفته بود که امین هیچگاه در سی آی اِی کار نکرده است. این حرف ها را بعد تر “جی.بروز.امستوتز” که در آن زمان معاون آدولف دبس بود و بعد تر پس از قتل دبس ژارژدافیر سفارت امریکا در کابل مقرر گردید، برایم قصه کرد…… افسران بخش شرق نزدیک سی آی اِی به من(امستوتز)گفته اند که امین نی با ما در تماس بود و نی از ما حقوق دریافت می کرد. همچنان گفته شده زمانیکه امین در نیویارک اقامت داشته و نه بعد از آن به جز از کدام صحبت تصادفی با وابستگان سی آی اِی، آن هم در دعوت های دیپلوماتیک، از ارتباط منظم وی نشانه ای در دست نیست.»(21)
“هریسن” خبرنگار دیگر امریکایی از قول “امستوتز”، نه تنها حفیظ الله امین را فاقد هر گونه پیوند وارتباطی با سی.آی.ای معرفی می کند بلکه از دشمنی و عقده مندی او در برابر امریکایی ها سخن میگوید:«امستوتز در خزان سرنوشت ساز 1979 پنج بار با حفیظ الله امین ملاقات خصوصی داشت، ولی صحبت هایشان فاقد کدام نتیجۀ ملموس بوده است. . . . . امستوتز امین را یک رهبر ستیزه جو، غیر قابل سازش و انعطاف ناپذیر از جمله در برابر امریکایی ها میابد. به پندار وی امین که دوبار نتوانست در امتحان دکتورای دانشگاه کلمبیا مؤفق شود، دلیل آنرا عمل عمدی می پنداشت و عدم مؤفقیت خود را نوعی تحقیر و اهانت علیه خودش تلقی میکرد و بعدها این مسئله عقده یی را در درون او به وجود آورد، که منجر به دشمنی با امریکایی ها گردید. امین حتا آزردگی خویش را بدون تجاهل به امستوتز ابراز میداشت.»(22)
حتی در پاکستان تلاش های امین غرض تأمین روابط نزدیک با زمام داران پاکستانی این ذهنیت و باور را ایجاد نکرد که امین به عنوان شخصیت ناسیونالیست و آزادیخواه در صدد رهایی از وابستگی و سلطۀ شوروی ها است. ژنرال ضیاءالحق حاکم نظامی پاکستان پس از سرنگونی امین گفت:
«ما فکر کردیم قوای نظامی شوروی از جانب امین که سه کنجی گیر آمده بود، دعوت شده است. خیال میکردیم که آن بدبخت (حفیظ الله امین) می خواهد به این وسیله موضعش را استحکام بخشد.»(23)
3 – امین؛ شخصیت مستقل و ناسیونالیست:
فرضیۀ ناسیونالیزم و استقلالیت امین در بریدن از شوروی به حد اتهام رابطه و وابستگی او به سی آی اِی می تواند یکی از عوامل وسوسه انگیز و تحریک آمیز در لشکر کشی شوروی باشد. ادعای ناسیونالیزم و آزادیخواهی امین را بیشتر هواداران او در داخل حزب دمکراتیک خلق مطرح می نمایند و او را یک ناسیونالیست آزادیخواه معرفی می کنند که بر خلاف جناح پرچم و رهبر آن ببرک کارمل، در صدد آن بود تا حزب موصوف و دولت حزبی را از سلطه وکنترول شوروی بیرون نماید. عبدالقدوس غوربندی عضو ارشد حزب دمکراتیک خلق و از وزیران کابینۀ امین و طرفدار او می نویسد:«حفیظ الله امین حتی به قول و عقیدۀ دشمنانش یک عنصر نا سیونالیست، آزاد منش و مغرور و متکی به نفس، جسور، نیکومنظر و خوش لباس بود. نگارنده چند بار از زبانش شنیده بودم که میگفت دوستان شوروی سیاست مستقلانه ما را نمی پسندند و از استقلال فکری ما ناراض اند.»(24)
گذشته از هواداران امین در داخل حزب دمکراتیک خلق، برخی از ژورنا لیستان و محققین خارجی نیز از آزادیخواهی و استقلالیت حفیظ الله امین در برابر نفوذ و سلطۀ شوروی نام میبرند. “سلیک هریسن” نویسنده و خبر نگار امریکایی که در تابستان 1357 خورشیدی با امین در مسند وزارت خارجه به گفتگوی مطبوعاتی پرداخت، میگوید:«پالیسی امین این بود که به شوروی ها در امور افغانستان حق آنقدر نظارت را ندهد که اتحاد شوروی با دادان کمک های هنگفتی در اقمار خویش از آن برخورداربود. دو مصاحبۀ طویل با امین که یکی آن بتاریخ 6 جون ودیگرآن بتاریخ 13 آگست 1978 صورت گرفت، نشان داد که امین نا سیونالیست سرسخت، آزاد منش و مغرور و متکی به نفس خود بود.»(25)
درحالی که نا سیونالیزم و آزاد منشی حفیظ الله امین به عنوان انگیزۀ بریدن از شوروی و پایان دادن به نفوذ و سلطۀ روس ها در حزب دمکراتیک خلق و حاکمیت حزبی می تواند یکی از عوامل تجاوز شوروی باشد، آیا امین واقعاً شخصیت ناسیونالیست و آزادیخواه بود؟ آیا عملکرد و سیاست او در روابط و مناسبات با شوروی، چهرۀ ناسیونالیست و آزادیخواهانۀ اورا به نمایش میگذاشت؟
اگر پالیسی امین به گفتۀ نویسنده و خبر نگار امریکایی، ندادن حق نظارت به شوروی در امور افغانستان بود و این پالیسی از غرور نا سیونالیستی و آزاد منشی امین ناشی می شد، ولی امین در عملکرد خویش مسیر متناقض با این پالیسی را پیمود. نگاه به تحولات و دگرگرونی های درونی حزب دمکراتیک خلق پس از کودتای ثور 1357 تا زمان عروج حفیظ الله امین در رهبری قدرت و سقوط خونین او از قدرت، پیوسته وابستگی دولت حزب دمکراتیک خلق را در تمام عرصه های حیات به شوروی نشان میدهد. و امین به حیث چهرۀ قدرتمند و محوری این دولت، نقش اساسی را در کشانیدن وابستگی بیشتر و گسترده تر حزب دمکراتیک خلق و دولت حزب مذکور به شوروی ایفا کرد.
منازعه و کشمکش امین در درون حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی با جناح پرچم و راندن جناح مذکور از قدرت، وابستگی حزب و دولت حزبی را به شوروی، نه کاهش بلکه افزایش و گسترش بخشید. این واقعیت را به خوبی می توان در متن حوادث و انکشافات دوران حکومت جناح خلق برهبری تره کی و امین مطالعه کرد و از اسناد مخفی آن دوران و توضیحات منابع مختلف روسی در یافت. در بخشی از اظهارات زمام داران شوروی به این ارتباط می آید:« بـوریـس پـونـوماریـورئیس بخش بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونست اتحاد جماهیر شوروی به معاونش یک روز بعد از پیاده شدن نظامیان روسیه شوروی گفت که اتحاد شوروی چهارده بار درخواست اعزام نظامیان شوروی به افغانستان را دریافت کرد اما وی جواب منفی داد. اما با وجود همه ای پرابلمهایی که افغانستان داشت، مسکو مجبور شد تا در بارۀ آن عمیقاً توجه کند. بلا فاصله بعد از سرکوب کردن قیام هرات ، جنرال یپشف رئیس سیاسی اردوی شوروی به کابل سفر کرد. جنرال ایـوان پـافلوفـسکـی رئیس قوای زمینی اردوی شوروی از مدتها قبل در کابل بود. درین میان در مسکو در بالا ترین سطح رهبری حزب کمیته مخصوصی راجع به افغانستان شکل گرفت.»(26)
هیچ نشانی از پالیسی حفیظ الله امین پس از حاکمیت حزب دمکراتیک خلق که مبین تضعیف و تقلیل نفوذ و حضور فزایندۀ شوروی در امور مختلف حاکمیت این حزب باشد، به مشاهده نرسید. حرکات امین در مورد آنچی که نا سیونالیزم و آزادیخواهی او از شوروی تعبیر می شود، بیشتر تظاهر و تصنعی بود. امین اینگونه حرکات را در برابر ژورنالیستان و دپلوماتهای غربی به خصوص امریکایی ها انجام میداد. از اظهارات آدولف دبس سفیر امریکا بر می آید که دیپلومات های امریکایی نیز بسوی حرکات واظهارات آزاد منشانۀ موصوف در برابر شوروی ها با بی باوری نگاه میکردند. “هنری برادشر” محقق و نویسندۀ امریکایی متخصص امور شوروی نیز تغییر موقف امین را در پشت کردن به شوروی رد می نماید و این ذهنیت را که او مارشال تیتوی بالقوه در آسیا باشد، غیر واقعی و مبالغه آمیز تلقی می کند. وی می نویسد:«ولی چون امین یک کمونیست بود، موقف او از طرف بعضی از ناظرین به مثابۀ تیتوی بالقوه در آسیا تلقی شده است. ولی این تعبیر، اوضاع را بیش از حدود آن جلوه میداد. زیرا امین توصیۀ “زافرونچک” را در سیاست های داخلی اش، مانند ایجاد سازمان دفاع، تعقیب میکرد، ولی فاقد وحدت و استحکام داخلی بود که برای جهت یابی مجدد کشورش ضروری تلقی میگردید. همچنان او به خاطر دست های آغشته بخون و نداشتن محبوبیت در میان مردم، حامیان خارجی هم نداشت؛ زیرا کمتر کسی را میتوان سراغ کرد که برای حمایت و پشتبانی یک ستمکار آمادگی و علاقه نشان دهد. از این رو امین در موقعیت ضعیفی قرار داشت وامیدی نمیرفت تا بصورت فوری از حمایت شوروی به منابع دیگری تغییر موقف دهد و همان منابع بتوانند او را با کمک های اقتصادی، نظامی، تخنیکی و اداره چیان ماهریکه شدیداً به آنها نیازمند بود، یاری کنند. حتی برای چین نیز فرصتی میسر نبود تا با امین کمک نماید. هکذا برای ایالات متحده هم در آنوقت انگیزه ای وجود نداشت تا طوریکه با تیتو کمک کرده بود، با امین مساعدت کند.»(27)
مؤلف کتاب “افغانستان در پنج قرن اخیر” نیز مقایسۀ امین را با مارشال تیتو نادرست تلقی می کند:
«بعضی ها حفیظ الله امین را کمونیست ناسیونالیست شمرده، به جوزف بروز تیتو رهبر کمونیستان یوگوسلاویا تشبیه کرده اند. این ادعا پایه ندارد، زیرا که تیتو در پایان جنگ دوم جهانی نیروی نظامی شوروی را از یو گوسلاویا بیرون کرد، اما امین بر عکس قطعات معینی از آنرا به کشور راه داد. دیگر اینکه تیتو پس از رسیدن به قدرت با مردم کشوربدون تفریق و تبعیض به نیکویی رفتارکرد، در حالی که روش امین مملو ازقساوت و برتری خواهی بود که اکثریت مردم را از او متنفر ساخت.»(28)
صرف نظر از هر برداشت و دیدگاهی در مورد استقلالیت و آزادمنشی امین از نفوذ و سلطۀ شوروی، پرسش مهم این است که آیا او در دوران یکصد یا یکصدو سه روز رهبری و زعامت در حزب و دولت حزبی، در مسیر این آزاد منشی قدم گذاشت؟
چه دگرگونی و تغییری در مناسبات امین و شوروی بوجود آمد؟
دیدگاه و ارادۀ امین در روابط با شوروی ها چه بود؟
سیاست و عملکرد امین در مسیر جلوگیری از نفوذ و سلطۀ شوروی شکل گرفت و یا در جهت معکوس انکشاف یافت؟
حفیظ الله امین و مناسبات با شوروی:
یکصد روز رهبری حفیظ الله امین در حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی همراه با فریاد شوروی دوستی و تأکید به این دوستی و وفاداری به نظام و آیدئولوژی شوروی بود. حتی اقدام اعتراض گونه و خشم آلود امین در نخستین روزهای حاکمیتش مبنی بر سلب اعتماد از الکزاندر پوزانف سفیر شوروی و تقاضای سفیر جدید از مسکو، از این فریاد نکاست. او یک هفته بعد از تصاحب قدرت در میان جمعی از دانشجویانی که برای تحصیل عازم شوروی بودند به سخرانی پرداخت که محتوای اصلی آنرا توصیف و تمجید از اتحاد شوروی تشکیل میداد. او در این سخنرانی که از رادیو تلویزیون کابل انتشار یافت، بیش از ده بار به محصلین توصیه کرد تاهمه چیز را از برادران شوروی شان فرا بگیرند.(29)
امین در تمام بیانیه ها، اظهار نظرها و گفتگوهای مطبوعاتی خود به تمجید از شوروی و حزب کمونیست شوروی می پرداخت، از دوستی و کمک های بی شایبه و انتر ناسیونالیستی شوروی سخن میگفت. بسیاری از صحبت ها و ابراز نظر های وی در این موارد بدون ارتباط و مناسبت ایراد می شد. او در بیان دوستی با شوروی لحن شگفت آوری میگرفت و با مبالغه و افراط به دوستی و برادری با شوروی تأکید میکرد. وی دوهفته بعد از احراز قدرت در مراسم افتتاح انیستوت علوم اجتماعی گفت: «این قدم بزرگ ، این عمل پر افتخار افتتاح انیستوت علوم اجتماعی کمیتۀ مرکزی حزب دمکراتیک خلق افغانستان است که تدریس و پخش فلسفه، اقتصاد وسوسیالیزم علمی را بدوش داشته و در آن تحقیقات و تتبعات وسیع بعمل می آورد. چون دراین امر تاریخی پر افتخار حزب دمکراتیک خلق افغانستان از همکاری های انتر نشنلیستی کارگری و برادرانۀ حزب کمونیست اتحاد شوروی وسیعاً برخوردار است که با اطمینان و افتخار گفته می توانم که حزب دمکراتیک خلق افغانستان به حیث حزب برادر در پهلوی حزب مورد افتخار همۀ کارگران جهان و سایر زحمتکشان جهان، حزب لنین کبیر جای پر اطمینان وپر اعتبار دارد.»(30)
امین کمک های شوروی (کمک های نظامی و مالی) را برای دولت حزب دمکراتیک خلق که در دورۀ رهبری او نه تنها ادامه یافت بلکه به میزان و مقدار آن افزوده شد، بی حد وحصر خواند:«ما یقین داریم که اگر کمک های عظیم اقتصادی و سیاسی اتحاد شوروی برای ما نمی رسید ما در برابر دسایس و تجاوزات امپریالیزم و متحدین چپ نمای ارتجاع بین المللی آن، دوام داده نمی توانستیم و در ساختمان جامعۀ سوسیالیستی کشور خویش مؤفق نمی شدیم……………………..
کمک های اتحاد شوروی حد وحصری ندارد و آن مربوط به ما است که چقدر می توانیم در جلب و جذب آن استفاده بعمل آوریم…….»(31)
روابط و مناسبات امین در دوران حکومت صد روزۀ او تنها به فریاد های شوروی دوستی و ابراز نظر های احساساتی موصوف خلاصه و محدود نمی شد. امین در این دوره علی رغم تماس ها و تلاش هایش غرض برقراری روابط با امریکا و پاکستان، به تمام خواست های شوروی پاسخ مثبت گفت:
از هیئات نظامی و امنیتی شوروی که در طول حکومت صد روزۀ موصوف بلا وقفه در رفت و آمد به افغانستان بودند، با گرمی استقبال بعمل آورد؛
هیچگونه شرایط و محدودیتی را در رفت و آمد بلا انقطاع مقامات نظامی و امنیتی شوروی وضع نکرد؛
گوش خود را برای شنیدن هرگونه توصیۀ شوروی ها باز گذاشت؛
مشورت نمایندگان شوروی و مشاورین روسی را در انتقال دفتر و مقر خود از قصر ریاست جمهوری به قصر تپۀ تاج بیک در دارالامان پذیرفت؛
به ورود قطعات نظامی ارتش سرخ که از آن به قطعات محدود تعبیر گردید، توافق کرد؛
امین در پاسخ به پیام پرژنف و کاسگین به مناسبت اولین سالگرد معاهدۀ پنجم دسمبر 1978 میان شوروی و افغانستان، از اهمیت و ارزش این معاهده در گسترش روابط میان دوکشور سخن گفت و از پایبندی اتحاد شوروی به معاهده و تطبیق مواد مندرج در معاهده توسط دولت شوروی اظهار امتنان و مسرت کرد:
«چند روز بعد تر امین گفت اتحاد شوروی مواد مندرج معاهده را عیناً و بدون انحرافی تطبیق می نماید. عین مطالب را در بارۀ معاهدۀ اتحاد شوروی( معاهدۀ 5 دسمبر 1978) نیز سه هفته قبل از اینکه عساکر آنکشور امین را بکشند، اظهار داشت.»(32)
نفوذ و کنترول شوروی بر ارتش و دستگاه های امنیتی افغانستان در دوران حاکمیت حفیظ الله امین بیشتر از گذشته گسترش یافت. “برادشر” متخصص امور شوروی در مورد افزایش نفوذ روس ها در حکومت امین می نویسد:«برای رژیم امین عملاً ممکن نبود تا خود را از مسکو جدا سازد. افغانها کنترول شانرا بر ساحات عمده و اساسی در برابر 1500 مامور شوروی در وزارت های ملکی و بین 3500 و 4000 صاحب منصب و تکنیشن روسی در اردو از دست داده بودند. مطابق به یک تخمین نصف صاحب منصبان و منسوبین اردوی افغان که تعداد آنها به 8000 نفر بالغ می شد، از زمان کودتا تا اکتوبر 1979 بنا بر علل سیاسی بر طرف گردیده بودند. هنگامی که در اواخر اکتوبر 1979(نخستین ماه زمام داری امین) یک تهاجم وسیع عسکری علیه چریک ها در ولایت پکتیا صورت گرفت، پرسونل نظامی شوروی امور قوماندۀ لوازم و عملیات هوایی را برای اردوی افغانستان تحت ادارۀ خود داشتند.»(33)
در حالی که زمان و فضای گسترش مناسبات با شوروی برای حفیظ الله امین نامساعد و مغشوش بود، نکتۀ قابل پرسش و بحث، دید و توقع امین در این فضای مغشوش گسترش روابط است. این روابط تا توافق و استقبال امین از ورود قطعات ارتش سرخ به افغانستان پیش رفت؛ قطعاتی که طبعاً امین از آنها نگهداری خود و حکومتش را مطالبه داشت.
اما بر خلافِ توقع و مطالبۀ امین، این نیروها، امین را کُشتند و حکومتش را سرنگون کردند. برداشت و محاسبۀ امین در گسترش روابط با شوروی علی رغم فضای غبار آلود میان او و شوروی در نتیجۀ قتل تره کی و اخراج سفیر شوروی، چه بود؟ نقطۀ اتکای امین را در اعتماد به روس ها چه چیزی تشکیل میداد؟ آنچی که پاسخ به این پرسش ها را با اهمیت و از طرف دیگر پیچیده میسازد، توجه به تلاش های امین در برقراری روابط با امریکا و پاکستان در این دوره است. اگر نیروهای شوروی به دعوت امین وارد افغانستان شدند، چرا اقدام به قتل داعی و میزبان خود کردند؟ اعتماد حفیظ الله امین به نیروی شوروی به عنوان قوای خارجی و بیگانه ای که سپس دست به قتل او زدند بر چه معیار و مبنایی استوار بود؟ اگر امین به شوروی ها اعتماد نداشت، از آنها چگونه خواست تا برای حفاظت او و حکومتش قوای نظامی بفرستند؟
وفاداری و اعتماد به شوروی:
انکشاف و گسترش مناسبات حفیظ الله امین با شوروی در دورۀ حکومت او نشان میدهد که امین قبل از آنکه ناسیونالیست و آزادیخواهِ مخالف سلطۀ شوروی باشد و یا در پیوند و روابطی با سی.آی.ای به سر برد، به شوروی و دستگاه های قدرت در شوروی و اهداف آنها در افغانستان منقاد و وفادارا بود. در این تردیدی نیست که امین به خوبی می فهمید که او تره کی را بر خلاف خواست برژنف زمام دار شوروی به قتل رسانید و پلان او را در تشکیل حکومت مشترک تره کی و کارمل بر هم زد. اما دید گاه و باور امین در این نقطه متمرکز بود که او سر انجام اعتماد زمام دار پیر شوروی را بدست می آورد.
امین به این گمان بود که شوروی ها دیر یا زود متقاعد می شوند که وی در رهبری حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی می تواند عین روابط تره کی را با مسکو بر قرار کند و بهتر از تره کی مجری تمایلات و اهداف شوروی ها باشد. پاسخ مثبت وی به تمام خواست های شوروی و گردن نهادن به توصیه ها و مشورت های مشاوران روسی در طول صد روز زمام داری اش، گام های عملی و صادقانۀ امین در جهت جلب اعتماد خدشه دار شدۀ زمام دار شوروی بود. حتی امین شوروی را در برقراری مناسبات گسترده و اعتماد به خود بیشتر از خویش نیاز مند احساس میکرد. او می پنداشت که شوروی ها راهی جز گزینش اعتماد و دوستی با او ندارند. امین این ذهنیت را مدت ها قبل از احراز رهبری در حزب و حاکمیت داشت. باری در مسند وزارت خارجه به خبر نگار امریکایی در تابستان 1978 گفت:
«شما امریکایی ها در مورد ما نباید تشویش داشته باشید. ما افغانانیم، ما میدانیم که با روس ها چطور سلوک باید داشته باشیم. بیاد داشته باشید که آنها بما آنقدر ضرورت دارند که ما برای ایشان داریم. حتی ضرورت آنها بما بیشتر از ضرورت ما به آنها است. روس هابه من آنقدر ضرورت دارند که من با ایشان آنقدر ضرورت احساس نمی کنم.»(34)
علی رغم اعتماد و وفاداری امین به شوروی که در سیاست و عملکرد یکصد روز زمام داری او انعکاس یافت، این پرسش مطرح میگردد که نقطۀ اصلی اتکای امین به این اعتماد چه بود؟
آیا امین در عمل به توصیه ها و خواست های شوروی، تنها به گمانه ها و پیش فرض های خود اکتفا کرد؟
مسلماً پاسخ به این پرسش منفی است. امین در منازعه و کشمکش های درونی حزب دمکراتیک خلق بر سر قدرت در طول یک سال و نیم گذشته نشان داد که او شخص زیرک، سفاک، جسور ، عملگرا و حیله گر است. هر چند او با این خصوصیات در منازعۀ درونی حزب، نخست به جناح پرچم و رهبر آن ببرک کارمل و سپس به تره کی و هواداران او غلبه حاصل نمود اما سیاست دوگانۀ شوروی در این منازعه، راه را جهت پیروزی و غلبۀ وی هموار کرد. معهذا بعید به نظر می آید که امین در محاسبات خود مبنی بر اعتماد و وفاداری به شوروی تنها به حدس و گمان تکیه کرده باشد.
انگیزه های اصلی اعتماد امین به شوروی در فضای ناگوار و متشنج روزهای آغازین رهبری او در حزب و حاکمیت، در موضع گیری و دیدگاه های شوروی ها نهفته است. علی رغم هر حدس و گمان خوشبینانۀ که امین در اعتماد به شوروی داشت، او بدون دریافت چراغ سبزی از سوی روس ها حاضر نمی شد تا بدون چون و چرا و هیچ قید و شرطی حتی به آشپز خانۀ خود، آشپز روسی بگمارد. امین این پیام و اطمینان را از برخی نمایندگان دستگاه های قدرت شوروی در کابل یافته بود. الکزاندر موزورف نمایندۀ کی.جی.بی در افغانستان از قول “وی پی. زپلاتین مشاور سیاسی ارتش افغانستان در سال 1979 میگوید:
«ما، در حالت دفاعی قرار داشتیم. زیرا بعضی از مشاورین و متخصیصین ما در کابل در مقابل مشکلاتی که در حزب دمکراتیک خلق وجود داشت عکس العمل زایدالوصفی را از خود نشان میداد. خلاصه راپور های شان به مسکو این بود که همه چیز رو به اضمحلال گذاشته و امین به ما خطری را تشکیل میدهد. مشاهده می شد که جنرال گورلوف (رئیس استخبارات نظامی شوروی در کابل) بر آشفته و مضطرب بود. من هم در اضطراب بودم. نظر ما این بود که می شود با امین کار کرد! وی دشمن اتحاد شوروی نیست و ما باید از استعداد و لیاقت زیادش به نفع خود بهره برداری نمائیم…….
زیپلاتین به اوستینوف وزیر دفاع مکتوبی داد که از طرف امین به برژنف فرستاده شده بود. امین از برژنف تقاضای ملاقات کرده و خواسته بود که سخنش سنجیده شود. “وی فکر میکرد که اطلاعات غیر واقعی به مسکو میرسد. متأسفانه که ایشان نخواستند که در چنین یک لحظۀ حساس با وی صحبت نمایند
چند هفته بعد از این مذاکرات جنرال گورلوف از مقامش در کابل برطرف گردید. به همین منوال پالوفسکی که به اوستینوف تلگرامی فرستاده بود که اعزام سرباز به افغانستان مقرون به مصلحت نخواهد بود و هم تقاضا نموده بود که با امین به سطح عالی مذاکرات صورت بگیرد درماه نوامبر از کابل احضار گردید. زمانی که پالوفوسکی به مسکو مواصلت کرد برایش معلوم گردید که به توضیحاتش در مورد افغانستان کسی گوش نمیدهد.»(35)
نمایندۀ استخبارات نظامی شوروی (جی.آر.یو) و مشاور سیاسی شوروی در ارتش افغانستان وقتی در پایتخت شوروی از امین بدفاع می پرداختند و به زمام داران شوروی توصیه میکردند که امین دشمن شوروی نیست و می توان با او کار کرد، مسلماً در کابل بسیار بیشتر از آن، صدای اعتماد و دوستی شوروی را به گوش امین میرساندند. حمل نامۀ حفیظ الله امین عنوانی برژنف توسط ژنرال “زیپلاتین” مشاور سیاسی شوروی در ارتش و تسلیمی نامه به وزیر دفاع، تأکید ژنرال گورلوف رئیس استخبارات نظامی شوروی در کابل به دوستی امین با شوروی و ارسال پیام تلگرافی جنرال پالو فسکی معاون وزارت دفاع از کابل به مارشال اوستینوف در مورد مذاکره با امین درسطح عالی و خودداری از اعزام قوای نظامی، همه مبیین اعتماد و روابط تنگاتنگ سازمان استخبارات نظامی ارتش شوروی(جی.آر.یو) به امین بود. رئیس ارکان حرب اردوی اتحادشوروی مارشال ن.اوگارکـوف و معاونش جنرال س. اخـرومـیـیـف نیز مخالف لشکر کشی شوروی بودند. مخالفت آنها و جنرال ایـوان پـافلـوفـسـکـی به لشکر کشی که در جهت سرنگونی امین انجام می شد، به معنی آن بود که امین در رهبری حزب و دولت بماند. به هیچ صورت آنها این نظر را بدون روابط تنگاتنگ با حفیظ الله امین ارائه نمی کردند . و نمی توان تصور کرد که امین از دیدگاه های آنها در بی اطلاعی به سر میبرد. نقطۀ اصلی اتکای امین در اعتماد به شوروی از این جا ناشی می شد.
صرف نظر از اینکه چه رقابت و کشمکشی میان دو دستگاه اطلاعاتی ارتش ودولت شوروی یعنی کی.جی.بی و جی.آر.یو بر سر افغانستان و جود داشت و قطع نظر از این امر که چه کسانی در داخل دستگاه رهبری شوروی دیدگاه مثبت و یا منفی درمورد حفیظ الله امین داشتند، امین در وفاداری به شوروی صادق بود. علی رغم نشانه هایی از پارادوکس و تناقضی که در تمایل شدید امین به برقراری مناسبات با امریکا و پاکستان و چگونگی روابطش با شوروی در این دوره به مشاهده میرسد، او در صدد بازی کردن با شوروی ها نبود. بر خلاف، این شوروی ها بودند که با امین بازی کردند. اگر ژنرال گورولف نمایندۀ سازمان استخبارات نظامی شوروی در کابل از وظیفه اش سبکدوش گردید و اگر ژنرال پالو فسکی به مسکو احضار شد، اجنت ها و نمایندگان جانشین آنها در کابل هیچگاه از نیات و تصامیم مسکو به گوش امین چیزی نگفتند. مسلماً آنها امین را در دوستی و اعتماد به شوروی امید وار میکردند و او را به تداوم کمک های به قول امین”بی حد و حصر” خود اطمینان میدادند.
هرگاه نگاه خود را به روزهای پیش از حاکمیت صد روزۀ امین در طول رهبری تره کی و ما قبل آن ببریم و کم وکیف اعتماد و وفاداری امین را به شوروی بررسی کنیم ، به هیچ نقطه ای از سوء ظن و خصومت امین نسبت به شوروی بر نمی خوریم. حتی در منازعۀ خونین و آشتی نا جویانۀ حفیظ الله امین با جناح پرچم که با ستیزه جویی و خشونت به راندن این جناح از قدرت و سرکوبی آنها پرداخت، نشانه های اعتماد و وفاداری به شوروی مشهود بود. امین علی رغم قتل صد ها تن اعضای جناح پرچم، از قتل رهبران و بلند پایگان جناح مذکور خود داری کرد. او در حالی که سلطان علی کشتمند فرد شماره دوم جناح پرچم ، جنرال محمد رفیع از رهبران نظامی این جناح را با شاهپور احمد زی به اتهام کودتا زندانی نمود، اما از میان آنها تنها شاهپور احمد زی را به کشتار گاه فرستاد. سعد الله احمدزی پسر موصوف می گوید:« وقتی من به حیث پسرش جویای احوالش شده از عزیز اگسا پرسیدم که سلطان علی کشتمند و جنرال رفیع در عین زمان و به عین توطئه همراه پدرم یکجا زندانی گردیدند و جرم هر دو نفر بالآخره از اعدام به 20 سال حبس تخفیف یافت، چرا این تخفیف به جرم پدرم داده نشد؟عزیز اگسا در جواب گفت: پدر شما شاهپور احمدزی مصئونیت حزبی نداشت.«(36)
اگر وفاداری و انقیاد امین به شوروی در میان نمی بود، مصئونیت حزبی رهبران زندانی پرچم مانع قتل آنها از سوی امین نمی شد. اعتماد امین به شوروی ها در حدی بود که پس از عودت تره کی از”هاوانا” که جنگ قدرت میان او وتره کی به نقطۀ غیر قابل بر گشت رسیده بود و در رفتن به مقر تره کی احساس خطر میکرد، با تکیه به اعتمادِ به قول خودش “رفیقان شوروی” بدیدار تره کی رفت:
«وقتیکه نورمحمد تره کی در تیلفون به او اطمینان میدهد که رفقای شوروی آمده و خواهش دارند که شما بیائید و گویا پوزانف امنیت امین را تضمین می نماید با وجود اینکه اسد الله امین برادر زاده و داماد امین جدی پافشاری میکرد که به هیچ صورت باید نروید؟ ولی امین بعد از تماس تیلفونی با ترون سریاور نورمحمد تره کی تصمیم می گیرد که چون رفقای شوروی موجود اند باید حتماً برود.«(37)
بعداً نیز حفیظ الله امین در دورۀ یکصد روز حاکمیت خود هیچ نشان و شواهدی را آشکار نساخت که دلالت به بی اعتمادی و عدم وفاداری او به شوروی ها داشته باشد. عبدالقدوس غوربندی از وزیران کابینۀ امین در حالی که به خصوصیات قوی ملی حفیظ الله امین تأکید میکند، بدون اشاره به دیدگاه و موقف امین در برابر دخالت و سلطۀ روز افزون روس ها و بدون توضیح این خصوصیت قوی ملی موصوف از ناگواری و ناگزیری امین و خصلت ذاتی توطئه گرانۀ شوروی ها سخن میگوید:
«امین در مجموع از خصوصیات قوی ملی برخوردار بود. ولی مشکلات فراوان در پیش روی داشت. رژیم به کمک های انحصاری نظامی و اقتصادی(شوروی)اتکا داشت. حزب به جنبش انقلابی جهانی پابندی داشت و توهمات آیدلوژیک یاران و همراهانش نقطۀ ضعف و پاشنۀ آشیل وی را تشکیل میداد. او در جستجوی راه هایی بود تا خود را از دام توطئه کی.جی.بی فارغ و خارج سازد و از شک و تردیدی که نسبت به حسن نیت شورویها داشت نتیجه گیری لازم نماید و درفکر آلترنتیف های مساعد بود که زمان برایش مجال نداد. در عین حال شوروی ها که در وجود امین موقعیت آینده خود را متزلزل و نا مطمئن یافتند چون دلیلی برای رویایی مستقیم نداشتند بتأسی از خصلت ذاتی توطئه گرایانۀ خود دست به دسیسه زدند. در ظاهر پیشنهاد مساعدتهای سخاوتمندانه وسیع نظامی و اقتصادی را نموده و در باطن پلان محیلانه و توأم با مساعی عوامل داخلی خود را قدم به قدم تطبیق نمودند….
تابییف سفیر جدید شوروی در کابل از مضاعف شدن مساعدتها سخن میگفت و از اجراآت شعار ها و بصورت عموم از تغییر سیاسی تمجید و تعریف میکرد. اما در باطن پلان سقوط امین به سرعت در آستانۀ تطبیق بود.»(38)
وزیر مخابرات امین که در آخرین روز حاکمیت امین غرض وداع با وزیر مخابرات شوروی عازم فرودگاه کابل بود در پاسخ به پرسش یکی از همراهان خود که این همه عساکر شوروی متواتر از هوا فرود می آیند چه خبر است، گفت:«غم نخور! این ها به موجب یک موافقت نامۀ کمک با ما آمده اند و خواهی دید که به زودی دمار از روز گار ضد انقلابیون بر خواهند آورد.»(39)
حفیظ الله امین به برادر خود عبدالله امین در ولایات شمال افغانستان از ورود نیروی های شوروی بر مبنای توافقات دو جانبه اطمینان داد. عبدالله امین به اطلاع او رسانید که:«شوروی ها بالای دریای آمو پل های(پانتونی) به کار انداخته و قطعات موتر دار و زرهدار را از بالای آن عبور داده و به طرف کابل روان اند. و همچنان به میدان هوایی مزار شریف قطعاتی از راه هوا به زمین نشسته و ادارۀ آنجا را بدست گرفته اند. امین در جوابش گفت: مطمئن باش حرفی نیست این قوا به موجب یک موافقتنامۀ کمکی که در بین ما امضاء شده است به طرف کابل و بگرام می آیند و به ما تجهیزات میرسانند.»(40)
امین نه تنها به برادر خود عبدالله امین از کمک نظامی شوروی اطمینان داد بلکه او را مؤظف ساخت تا با قوای شوروی همکاری کند. شوروی ها سپس همکاری عبدالله امین را تایید کردند:
«دگروال (سرهنگ) ابرتاس کاسیناس” مشاور روسی سرفرمانده ستاد عالی یا لوی درستیز وزارت دفاع افغانستان، ژنرال یعقوب، از همکاری عام وتام عبدالله امین در صفحات شمال برای گذر قوا از مرز یاد آور می شود.»(41)
ژنرال محمدیعقوب لوی درستیز(رئیس ستاد مشترک ارتش) دستور همکاری با قوای شوروی را از حفیظ الله امین در یافت داشته بود:« وقتی “تابییف” سفیر شوروی به امین اطلاع داد که بیروی سیاسی تصمیم گرفته است افغانستان را کمک نماید، در پی آن امین به ستر درستیز هدایت داد تا از قوای اتحاد شوروی در هرجایی که ممکن است حمایت بعمل آورند.»(42)
از اظهارت وزیران کابینۀ امین و فرمانده ارتش او کاملاً آشکار است که امین تا آخر به شوروی در وفاداری مطلق و اعتماد کامل به سر میبرد و به نزدیک ترین رفیقان مسئول و شریک حاکمیت خود نه تنها سخنی از بی اعتمادی به شوروی نگفت بلکه آنها را از کمک شوروی ها اطمینان داد. روس ها در دورۀ حاکمیت امین نیز که در یک بازی ماهرانه با او گام به گام برنامۀ سرنگونی حکومتش را طرح و عملی میکردند، از بی اعتمادی و کار شکنی او سخنی نگفته اند. ژنرال لیاخفسکی از اعتماد امین در دورۀ زمام داری او به شوروی ها می نویسد:
«امین نه تنها خود را بدست خود در محاصرۀ مشاوران نظامی شوروی افگند، بلکه با نمایندگان بلند پایۀ کی.جی.بی، وزارت دفاع شوروی در ارگانهای مربوط افغانستان مشوره میکرد و کاملاً به آنها اعتماد داشت. تنها به پزشکان روسی مراجعه میکرد و در فرجام به سپاهیان ما امید بسته بود.»(43)
ژنرال گروموف آخرین قوماندان نیروهای شوروی در افغانستان نیز از دستور امین به ارتش غرض همکاری با قوای شوروی سخن می گوید:«حفیظ الله امین به ستاد کل نیروهای مسلح افغانستان دستور داد تا با سپاهیان شوروی از هیچ گونه همکاری دریغ نشود. بامداد 25 دسمبر 1979 فرمانده سپاه چهلم، سرلشکر توخارنیف، دوبار با سر لشکر بابه جان رئیس ادارۀ عملیاتی ستاد نیروهای مسلح افغانستان و عبدالله امین برادر بزرگ حفیظ الله امین در شهر کندز در شمال افغانستان دیدار کردند.»(44)
شکل گیری تجاوز:
بازی با امین و اتخاذ سیاست دوگانه از سوی مسکو در مورد او از نخستین فیصله های رهبران حزب کمونیست شوروی و نخستین گام در فرآیند شکل گیری تجاوز بود. برژنف و کاسگین در فردای زمام داری و زعامت امین (17سپتمیر) به او پیام تبریکی فرستادند. آنها در این پیام به تداوم روابط برادرانه با جمهوری دمکراتیک افغانستان بر مبنای معاهدۀ دوستی تأکید کردند. اعضای رهبری حزب کمونیست شوروی علی رغم نارضایتی و خشم برژنف رهبر حزب مذکور، به ادامۀ کمک و همکاری با امین توافق کردند تا پلان سرنگونی او را از نزدیک و به آسانی عملی سازند. ژنرال الکساندر لیاخفسکی از یاد داشتها و تصاویب سری حزب کمونیست در این مورد که پس از فروپاشی شوروی علنی گردید، می نویسد:
«بعداً در یاد داشتهای کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی واضح شد که کار پیگیر با امین و در مجموع با رهبران کنونی حزب دمکراتیک خلق افغانستان را ادامه داده و بهانه در دست امین ندهیم که فکر کند ما به او اعتماد نداریم و نمی خواهیم با او سرو کار داشته باشیم. از تماس با امین برای پرده برداری از امیال نهایی وی باید بهره گرفت.»(45)
اعزام هیئات مختلف به ویژه هیئت های امنیتی و نظامی از سوی مسکو به کابل جهت بررسی اوضاع و گفتگوی مداوم با امین بر سر کمک های شوروی گسترش یافت. هنوز هیئت بلند پایۀ ارتش شوروی بریاست ژنرال ایوان جی. پافلوفسکی معاون وزارت دفاع و فرمانده نیروهای زمینی شوروی که در روزهای پایانی رهبری تره کی وارد کابل شده بود در کابل به سر میبردکه یک هیئت بلند رتبۀ دیگر شوروی با عضویت ژنرال ویکتور. اس.پاپوتین معین اول وزارت داخله در 28 نومبر 1979 وارد کابل گردید. ریاست هیئت رادر واقع یک تن از ژنرالان کی.جی.بی به عهده داشت که درموردنام و مقام او اظهاراتی صورت نگرفت. مطبوعات کابل از جمله روزنامۀ کابل تایمز اهداف سفر هیئت مذکور را به افغانستان”همکاری دوجانبه و سایر مسایل ذیعلاقه” وانمودکردند.(46)
در حالی که رفت و آمد هیئت های شوروی متشکل از ارگانهای مختلف دولت شوری به کابل در طول حاکمیت صد روزۀ امین ادامه یافت، بصورت رسمی در رسانه های گروهی دوطرف از این رفت و برگشت ها خبر وگزارشی منتشر نمی گردید. از میان تمام بازدید کننده گان مختلف شوروی تنها از ژنرال پاپوتین بصورت رسمی و علنی نام برده شد. فقیر محمد فقیر وزیر داخله در کابینۀ امین از پاپوتین با گرمی پذیرایی و میزبانی کرد. پاپوتین در دوم دسمبر با حفیظ الله امین ملاقات بعمل آورد و سپس در سیزدهم دسمبر به مسکو برگشت. دو تن ازچهره های مهم که از حزب کمونیست شوروی بی سرو صدا تا اوایل دسمبر 1979 دو بار به کابل سفر کردند، “پانوماروف” رئیس روابط بین المللی حزب کمونیست شوروی و معاونش “کارین بروتینتس” بودند:«در اوایل دسمبر 1979 پاماناروف در مورد افغانستان کمیتۀ را تحت ریاست بروتینتس که دو بار به کابل رفته بود، تشکیل کرد. بتاریخ هژدهم دسمبر مشاور برژنف در پالیسی خارجی “الکساندر اگنتوف” از بروتنینتس خواست که راپور خود را بدون معطلی بیشتر تسلیم نماید.»(47)
بررسی اوضاع و ارایۀ گزارش به رهبران شوروی و آماده ساختن امین جهت توافق و پذیرش نیرو های شوروی از وظایف هیئت هایی بود که به پایتخت افغانستان می آمدند و با امین و مقامات دولت او گفتگو میکردند. همانگونه که در مبحث پیشین بررسی مناسبات امین با شوروی و چگونگی اعتماد او به شوروی ها تذکر رفت، امین به آسانی و بدون ایجاد هیچ مانع و مشکلی به تمایلات و خواست های هیئت های شوروی پاسخ مثبت گفت. تیم ژنرال پاپوتین توافق امین را غرض ورود نیروهای محدود شوروی به افغانستان حاصل کرد. محمد صدیق فرهنگ مؤلف افغانستان در پنج قرن اخیر می نویسد:«ژنرال پاپوتین در مذاکره با امین مؤفق شد اجازۀ جابجا شدن دستجات معین نیروی شوروی را در بگرام، سالنگ و میدان هوایی کابل حاصل کند، اما امین به ورود نیروی شوروی به گونه ای که اومیخواست یعنی بصورت نامحدود و غیر مقید راضی نشد. چنانچه یک روز پیش از سقوطش به یک نفر خبر نگار غرب گفت:”دولت شوروی از مطالبۀ پایگاه در افغانستان منصرف شده، اما نیروی نظامی آن برای کمک به او (امین) در خاموش ساختن آتش بغاوت به افغانستان می آید”»(48)
آنچی که برای شوروی ها اهمیت داشت، توافق و رضایت امین به ورود نیروهای نظامی شوروی و اعتماد امین به این نیروها بود. ورود این نیروهای هر چند معدود، راه را برای سرنگونی حکومت امین هموار میکرد. اگر امین توافق به ورود نیروهای شوروی را مشروط به معدودیت این نیرو ها ساخت، آیا اصول و میکانیزمی را در نظارت به این معدودیت وضع کرد؟ او به ارتش و حتی برادرش در قندوز دستورهمکاری و استقبال از نیروهای شوروی را صادر کرد نه هدایت باز رسی کم وکیف این نیروهارا.
نکتۀ قابل تذکر در بررسی هیئت های شوروی و تهیۀ گزارش از سوی آنها برای زمام داران شوری، تفاوت و اختلاف نظر آنها در اعزام نیرو به افغانستان است. از این اختلاف نظر در مباحث پیشین سخن رفت که برای برخی از محققین و تحلیل گران، ریشه های آن به مبارزۀ درونی قدرت میان رهبران شوروی و دو دستگاه جاسوسی دولتی و ارتش(کی.جی.بی و جی.آر.یو) به عنوان دستگاه های مهم حاکمیت شوروی بر میگردد. این اختلاف در اغفال و تحمیق حفیظ الله امین در اعتماد و وفاداری به شوروی نفش مهمی ایفا کرد، که به آن نیز اشاره شد. اما علی رغم تفاوت گزارش هیئت ها درمورد اعزام نیرو به افغانستان، رهبران شوروی در مسکو تصمیم به اعزام قوا و در واقع تجاوز نظامی گرفتند. پرسش این است که آیا این تصمیم یک اقدام دسته جمعی زمام داران شوروی بود یا برژنف به تنهایی فرمان حمله به افغانستان را صادر کرد؟
فیصله نامۀ 176:
در سند مهم و سری کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی که در سال 1992 پس از فروپاشی شوروی علنی گردید، مشاهده می شود که فیصلۀ حملۀ نظامی به افغانستان در حلقۀ معدود 9 نفر عضو بیروی سیاسی حزب کمونیست اتخاذ شد. این سند که به فیصله نامۀ 176 معروف است، توسط “کنستانتسن چرنینکو” به قلم نگاشته شده بود:
«سند (خیلی مهم) شماره 25/ 176
خیلی محرمانه – پروندۀ خاص
رئیس جلسه ل.ای یرژنف
اشتراک کننده گان: سوسلف، گریشن، گریلینکو، پیلشا، اوستینوف، چرنینکو، اندروپف، گرومیکو، تیخانوف و پونوماریوف.
مصوبۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
تاریخ 11/12/1979
پیرامون اوضاع در “آ” (افغانستان)
1- شرح ها وتدبیر های ارائه شده از سوی رفقا اندروپوف، اوستینف و گرومیکو تصویب گردد و به آنها اجازه داده شود در روند پیاده کردن این تدبیر ها تصمیماتی را که خصلت اصولی نداشته باشند، وارد بیاورند. مسایلی که مستلزم اتخاذ تصمیم از سوی کمیتۀ مرکزی باشند بائیست به موقع در دسترس دفتر سیاسی حزب گذاشته شود. انجام این تدبیر ها به عهدۀ رفقا اندروپف، اوستینف و گرومیکو گذاشته شود.
2 – به رفقا اندروپف، اوستینف و گرومیکو سفارش می شود تا دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی را دربارۀ روند تطبیق تدبیر های در نظر گرفته شده مطلع سازند.
دبیر کل کمیتۀ مرکزی ل.ای برژنف
آی اِل – 997»(49)
نکتۀ قابل بحث در فیصله نامۀ 176 بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی که منجر به تجاوز نظامی بر افغانستان شد، نقش و سهم برژنف رهبر سالخورده و پیر آن حزب و زمام دار شوروی است. “یوری گانکوفسکی”، مدیر پروژۀ افغانستان در مؤسسۀ مطالعات شرقی از قول “ر.الف اولیانوفسکی” یکی از اعضای اداری کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی که در جلسۀ مذکور حاضر بود، میگوید:
«گرومیکو از جلسه ریاست نمود و اوستینوف در رأس میز طویل پهلویش نشسته بود. اندروپوف در پهلوی میز نزدیک به دیوار جا گرفته بود. ده یا یازده نفر اعضای کمیتۀ مرکزی در بیخ دیوار مقابل، یک اندازه دورتر نشسته بودند. تقریباً بعد از نیم ساعت استماع راپور ها که ازطرف مشاورین قرائت می شد برژنف به اتاق در آمد. گرومیکو از بازویش گرفت و همرایش کمک نمود که بصورت لرزان دورا دور اتاق بگردد و هر یک از اشخاص حاضر را در آغوش بکشد. وی چندین مرتبه به افتیدن نزدیک شد. بعد از آن گرومیکو در گوشش طوری نجوا نمود که حرفش بکلی شنیده می شد و به برژنف گفت:
“معلومات تازه به جلسه عرضه شده که نشان میدهد که امین تا چه حد بد، تا چه حد ماجرا جو و تا چه حد غیر قابل پیش بینی است. برژنف برای دوسه دقیقه خاموش بود. بعد از آن دفعتاً به پا ایستاد، مشت هایش را به میز کوفت وگفت:”مرد ناپاک” و از اتاق خارج شد.»(50)
البته در مورد توافق وعدم توافق اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی به حملۀ نظامی از سوی بازماندگان آن تصمیم و برخی مقامات کمیتۀ مرکزی حزب مذکور پس از فروپاشی شوروی دیدگاه های مختلف ارائه می شود. برخی همه مسئولیت را به گردن میخائبل سوسلوف عضو دفتر سیاسی می اندازند که گویا او برژنف را به ضرورت حمله بر افغانستان متقاعد کرد. عده ای این تصمیم را تنها ناشی از ارادۀ برژنف میدانند. مارتـیـن بـابـیـث می نویسد:
«بدون شک رول اساسی را صرف چند تن ازاعضای بیروی سیاسی حزب کمونست اتحاد شوروی همچون میخایل شوسلوف، اندری گرومیکو، دمیتری اوستینف و یوری اندورپف بازی کردند. بگفتۀ اندری گرومیکو درست این یوری اندروپف بود که دی یکی از جلسات ماه اکتوبر که در بارۀ افغانستان دایر شده بود با این نظریه آمد تا ببرک کارمل را که در چکسلواکیا زندگی می کرد و از برگشت به افغانستان سرباز زده بود به مسکو دعوت کنند. کارمل در مسکو مدت زیادی باقی نماند و به دوشـنـبـه منتقل شده و تمام زمینه برایش مهیا گردید تا با سایر اعضای جناحش در داخل افغانستان رابطه برقرار سازد.»(51)
مقدمات تجاوز نظامی بر افغانستان قبل از فیصله نامۀ 176 در اوایل نومبر 1979 آغاز گردید. قوای مهاجم که بعداً نام ارتش چهلم شوروی را گرفت به این منظور در ترمز ازبکستان و حوزۀ ترکمنستان تشکیل شد. حتی ژنرال یو.شاتالین قوماندان فرقۀ 5 ترکستان که یکی از فرقه های مهاجم بود، ادعا می کند که آمادگی اعزام نیرو به افغانستان در مارچ 1979 گرفته شده بود:«من به عنوان فرمانده لشکر 5 گارد فرماندهی نظامی ترکستان تایید می نمایم که آماده گیری برای گسیل یگانها به افغانستان در ماه مارس 1979 آغاز گردیده بود. بتاریخ 2 مارس، لشکر زیرفرمان من و لشکر 108زرهدار(موتوریزه) کاملاً آماده و بسیج شده بود.»(52)
هرچند مارشال استینوف وزیر دفاع شوروی تصمیم رهبران شوروی را در اوایل دسمبر در جلسۀ رهبری هیئت وزارت دفاع و برخی ژنرالان ارشد و با صلاحیت اعلان کرد، اما اعزام نیروها به افغانستان قبل از آن آغاز یافته بود:
«بیست و نهم نوامبر قوای دیسانت هوایی که در ابتدای ماه جون در بگرام جا بجا شده بود، تقویه گردید. چهارم دسمبر برژنف، اندروپف، گرومیکو، استینوف و سوسلف تصمیم گرفتند قطعاتی مرکب از 500 سرباز برای حفاظت امین اعزام دارند. افسران و عساکر این قطعات را ملبس به یونیفورم افغانی ساختند. ششم دسمبر تقریباً سه کندک(گردان) را مرکب از 2500 نفر به افغانستان اعزام نمودند و هشتم و دهم دسمبر 600 سرباز دیگر نیز به آنها پیوستند. در دسمبر “کندک مسلمانان”(مسلمانان داخل قلمرو شوروی) که درماه می تشکیل شده بود، وظیفه گرفت تا مانع فرار امین از اقامتگاهش گردد. خود قصر باید توسط گروپ “زینت” که در سال 1974 به حیث قطعۀ ضد تروریستی در چوکات کی.جی.بی تشکیل گردیده بود، اشغال میگردید. این گروپ را تحت فرماندهی دگروال(سرهنگ) بویارینف یکجا با کندک مسلمانان مخفیانه از 9 تا 12 دسمبر به کابل انتقال دادند وبرای این کار پرواز های متعددی انجام یافت. در آخر هفتۀ اول دسمبر، شب هشتم دسمبر غند(هنگ) 105 دیسانت هوایی به کابل اعزام گردید تا فرودگاه نظامی بگرام را تحت کنترول گرفته از آن پاسبانی کند.»(53)
روز 25 دسمبر 1979 هزاران تن از نیروهای ارتش سرخ از راه زمین وارد افغانستان شدند. یک روز قبل مارشال اوستنف وزیر دفاع شوروی دستور و رهنمود اعزام نیروی نظامی به افغانستان را امضا کرد. دراین رهنمود هیچ توضیحی از تقاضای حکومت افغانستان به ورود قوای شوروی و هیچ تذکری ازمطابقت اعزام نیرو به مادۀ 51 منشور ملل متحد داده نشده بود. بر عکس در دستور و رهنمود اعزام نیرو، به انگیزه های آیدئولوژیکی تأکید بعمل آمد که در آن گفته شد:«تصمیم گرفته شده است برخی از سپاهیان مستقر در نواحی جنوب کشور، به مقصد ارایۀ کمک انترناسیونالیستی به خلق دوست افغانستان و همچنان فراهم آوردن زمینه های مساعد برای جلوگیری از اقدامات محتمل ضد افغانی از سوی کشورهای امپریالیستی و کشور های همسایه به قلمرو جمهوری دمکراتیک افغانستان فرستاده شود.»(54)
حملۀ نیروهای شوروی:
تا سحرگاه ششم جدی 1358 (27دسمبر 1979) بوسیلۀ صد ها پرواز هوایی، پنج هزار تن از نیروهای فرقۀ 103 کماندو، وارد فروگاه کابل و بگرام شدند. تا ظهر این روز نیروهای زرهی فرقۀ 108 که روز 25 دسمبر با عبور ازفراز آمو راه کابل را در پیش گرفته بودند، وارد حومۀ پایتخت گردیدند و با نیروهای کماندویی فرقۀ 103 ارتباط برقرار ساختند. مشاورین شوروی در قطعات ارتش افغانستان ورود این نیروها را انجام تمرینات نظامی وانمود میکردند. هیچ گونه حالت اضطرار و نگرانی جدی در داخل دولت در کابل به چشم نمی خورد. امین ظهر آنروز درکاخ تپۀ تاج بیگ میزبان اعضای دفتر سیاسی حزب دمکراتیک خلق بود. به قول دستگیر پنجشیری، امین با اعضای دفتر سیاسی در مورد ایراد بیانیه بمناسبت پانزدهمین سالگرد تأسیس حزب دمکراتیک خلق و ملاقات خود با “فکرت تابییف احمد جانویچ” سفیر شوروی به صحبت پرداخت. امین به اعضای بیروی سیاسی گفت:«سفیر شوروی به نمایندگی از رهبری دولت شوروی به او اطمینان محکم داده است که دولت شوروی بقدر ویتنام به افغانستان مساعدت تخنیکی، نظامی و مالی میرساند و کشور ما را در مقابل دخالت و مداخلۀ پاکستان و دیگر کشور های منطقه تنها نمیگذارد.»(55)
حفیظ الله امین در حالی به اعضای دفتر سیاسی حزب دمکراتیک خلق از کمک های نظامی و مالی شوروی اطمینان میداد که آشپز روسی اش در آشپز خانه مصروف زهر آلود ساختن غذای او بود و نیروهای شوروی در بیرون از کاخ، خود را برای انجام یک عملیات نظامی غرض سرنگونی حکومت موصوف آماده میکردند. طرح مسمومیت امین توسط دیپارتمنت هشت کی-جی-بی تحت رهبری اندروپوف رئیس کی.جی.بی اتخاذ گرديده بود . اين دیپارتمنت یکی از اعضای کی.جی.بی را بنام “تاليبوف” به عنوان آشپز وارد قصر امین ساخت. در حالی که پلان مسمومیت امین توسط آشپز شوروی او در ظهر بیست وهفتم دسمبر(6 جدی) با مؤفقیت عملی شد و امین پس از صرف نهار در بیهوشی و کوما رفت، پزشکان شوروی در بی خبری از برنامۀ عملیات سرنگون سازی، او را تا شروع عملیات نظامی به هوش آوردند. خبر مسمومیت امین و اعضای دفتر سیاسی حزب از سوی جانداد قوماندان گارد قصر به اطلاع ژنرال ولایت رئیس شفاخانۀ چهارصد بستر ارتش رسید. ژنرال مذکور به عجله بسوی محل اقامت امین شتافت و سر طبیب شفاخانۀ چهارصد بستر را غرض انتقال پزشکان شوروی مؤظف ساخت. سرطبیب چهارصد بستر، دگروال “ویکتور کزنیچنکف” متخصص امراض داخلی را با یک متخصص بیماری های میکروبی و دگروال”اناتولی الکسی یف”سرطبیب گروه دکتوران نظامی شوروی را در شفاخانۀ چهارصد بستر به کاخ تپۀ تاج بیک آورد. آنها در حالتی وارد قصر امین شدند که بر خلافِ ساعاتِ قبل از ظهر، نگرانی و اضطراب شدید در داخل کاخ بمیان آمده بود. امین با تمام اعضای بیروی سیاسی حزب دمکراتیک خلق به استثنای دستگیر پنجشیری دچار بیهوشی شدید شده بودند. ژنرال ولایت رئیس شفاخانۀ چهارصد بستر دکتوران شوروی را به اتاق امین رهنمایی کرد تا به تداوی او بپردازند. ژنزال لیاخفسکی می نوسید:
«پزشکان از پلکان بالا آمدند. امین در یکی از اتاق ها با بدن نیمه برهنه به روی زمین افتاده بود. فک و چانه اش آویزان شده بود و چشمانش بی نور و سفید چیزی را نمی دیدند. نشانه ای از هوش در وجودش دیده نمی شد. در یک سخن در کومای مدهشی فرو رفته بود. پزشکان از خود می پرسیدند آیا او مرده است؟ نبض هایش را دیدند به آهستگی میزدند به طوریکه به بسیار دشواری احساس می شد. گویا اینکه در میان مرگ و زندگی میخکوب شده بودند. سرهنگ کوزنیچنکف و سرهنگ الکسی یف با نجات “رهبر کشور دوست” طرح های کی.جی.بی را برهم میزنند. و امین تا ساعت شش شام به خود آمد و با شگفت زدگی پرسید: چرا درخانۀ ما چنین چیزی رخ داده است؟ چه کسی این کار را کرده است؟ آیا تصادفی است یا کدام توطئه؟ این واقعه افسران مسئول امنیت (جانداد و اقبال) را خیلی پریشان ساخته بود. آنها به قوای چهارم زرهدار زنگ زدند تا به آنان بگویند که برای کمک آماده باشند مگر از هیچ جا کمک دریافت نمی توانستند. چون کماندو های ما کاملاً یگانهای (قطعات نظامی و امنیتی دولت)مستقر در کابل را در محاصرۀ خود داشتند.»(56)
یورش 333 در شامگاه ششم جدی:
حفیظ الله امین زمانی به هوش آمد که عملیات نظامی نیروی های شوروی غرض سرنگونی حکومت او آغاز یافته بود. قوای مهاجم بعد از ظهر ششم جدی(27 دسمبر) در سه قطار بسوی مرکز شهر، تپۀ تاج بیک و استقامت پلچرخی حر کت کردند. شوروی ها در نخستین گام مرکز مخابرات را در شهر منفجر نمودند و قبل از حمله به کاخ کلیه روابط میان قطعات ارتش و محل اقامت امین را مختل کردند. نیروی های مهاجم به قصر اقامت امین بوسیلۀ واحد ها یا جز و تام های ویژۀ کی.جی.بی که قبلاً در کاخ تپۀ تاج بیک محل اقامت امین، دارلامان و سفارت شوروی جا بجا شده بودند کمک می گردیدند:
«این جزو تام ها(یگانها و واحد ها) هیچ تفاوتی با یک جزو تام افغانی نداشتند. افراد آن که ملبس با یونیفورم افغانی بودند، اطراف قصر را مین گذاری کردند. آنهاسازماندهی و چگونگی تبدیل پهره داری قصرامین را میدانستند. محافظین امین را به چهره می شناختند. از خصوصیات سیستم مخابروی و تجهیزات محاربوی شان نیز آگاه بودند. در پهلوی آن، ساختمان داخلی قصر و نقشۀ اتاق های داخل قصر را نیز میدانستند. قطعات مهاجم “الفا” را “نیکولای بریلیف” و “زینت” را “بویارنیف” از افسران کی جی. بی فرماندهی میکردند. این قطعات چند عراده ماشین محاربوی و دستگاه “شلیکا” در اختیار داشتند. هجوم به کاخ امین بنام “یورش 333″در شامگاه 27 دسمبر 1979(ششم جدی 1358)ساعت 6 و 25 دقیقه آغاز یافت.»(57)
به نوشتۀ مؤلف توفان در افغانستان:«برای افراد و پرسونل کندک مسلمانان توضیح داده بودند که امین به انقلاب ثور خیانت کرده و به زدو بند با سی آی اِی پرداخته است. راستش این توضیحات را کمتر کسی از سربازان و افسران می توانستند بپذیرند و از خود می پرسند پس چرا امین سپاهیان ما را دعوت کرده است نه سپاهیان امریکایی را!؟»(58)
هنوز پزشکان شوروی امین را ترک نکرده بودند که آتش نیروهای شوروی کاخ را به لرزه آورد. در حالیکه امین با خانواده اش در اتاق های داخل کاخ نمیدانستند که مهاجمین چه کسانی هستند، نیروهای گارد محافظ او در محوطه واطراف قصر با قوای شوروی به نبرد پرداختند. مقاومت نظامیان گارد امین به زودی درهم کوبیده شد و مهاجمین برای نابودی امین داخل ساختمان اصلی کاخ گردیدند.
دسته های دیگری از نیروهای مهاجم که بسوی مرکز شهر و استقامت پلچرخی پیش رفتند تا ساعات اولیۀ شب مراکز مهم دولتی به شمول رادیو تلویزیون و زندان پلچرخی را تصرف کردند. یورش نیروهای شوروی در برخی مراکز نظامی و دولتی به مقاومت روبرو شد. این مقاومت ها که به قتل ده ها تن از قوای مهاجم انجامید بصورت پراگنده و بدون دریافت رهنمود و فرمانی از سوی امین و مقام های مسئول در حکومت او صورت گرفت. چون دستور و هدایت حفیظ الله امین به ارتش، برادری و همکاری با نیروهای اتحاد شوروی بود نه مخالفت و مخاصمت.
قتل امین:
یکی از نکات شگفت انگیز در داستان قتل حفیظ الله امین توسط نیروهای شوروی، باور و اعتماد عمیق امین در آخرین دقایق عمرش به شوروی بود. اعتماد امین به شوروی در حدی بود که او ساعاتی قبل از مرگ خود نیز در مستی و خوشحالی از کمک های نظامی “همسایۀ بزرگ” بسر میبرد. امین ظهر بیست و هفتم دسمبر میزبان اعضای دفتر سیاسی حزب دمکراتیک خلق در کاخ تپۀ تاج بیک بود. امین در این مهمانی که بعد از صرف نان مسموم شد، کاملاً سرحال و مسرور به نظرمی رسید. او با دستگیر پنجشیری که از خوردن سوپ خود داری کرد به شوخی پرداخت و برایش گفت که ترا آشپز های کرملین نازدانه بار آورده اند. پنجشیری نیز پس از شوخی با حفیظ الله امین گفت:«در مسکو به وی اطمینان داده اند که اتحاد شوروی در جنگ داخلی افغانستان کمک های عظیمی با دولت جمهوری دمکراتیک خواهد نمود. امین در پاسخ به او با خرسندی گفت که قشون شوروی اکنون در این جا است. من همیشه برایتان میگفتم که همسایۀ بزرگ ما هیچگاه روز بد ما را تنها نمیگذارد. اکنون همه چیز طور عالی پیش میرود من هر روز از طریق تیلفون با رفیق گرومیکو ارتباط می گیرم و با هم در بارۀ اینکه چطور برای جهانیان کمک های نظامی اتحاد شوروی را در جنگ داخلی افغانستان توجیه نماییم، صحبت می کنم.»(59)
در حالی که محل اقامت و کار امین در کاخ تپۀ تاج بیک مورد هجوم و آتش نیروهای شوروی قرار گرفت، حفیظ الله امین اطلاع جانداد قوماندان گارد محافظ قصر خود را که آتشباری از طرف روس ها است، نپذیرفت. خانم امین سالها بعد در مصاحبه با رادیو بی.بی.سی گفت:«امین صاحب به جانداد قوماندان گارد گفت ببین که فیر می کند؟ جانداد معلومات گرفت و آمد به امین صاحب گفت: این طور معلوم می شود که فیر از طرف روس ها با شد. اما امین صاحب گفت: نه!»(60)
داکتر الکسی یف داکتر روسی معالج امین که شاهد قتل او در شامگاه 27 دسمبر 1979 بود میگوید: «امین به یاور خود دستور داد به مشاورین نظامی شوروی زنگ بزند و آنان را خبر کند که به کاخ حمله شده است. و آنگاه گفت که شوروی ها کمک می کنند. یاور به امین گفت این شوروی ها اند که آتش باری میکنند. این سخنان، دبیر کل (امین) را ازخود بیخود ساخت خاکستر دانی سیگار را گرفته به سوی یاور پراند و به خشم فریاد زد:”دروغ میگویی این امکان ندارد.»(61)
امین حتی تا آخرین لحظات حیاتش سخنی از بی اعتمادی و سوء ظن در مورد شوروی به خانوادۀ خود نگفته بود. زیرا خانم امین و فرزندانش نیز باور نداشتند که حمله در آن شامگاه 6 جدی 1358 (27 دسمبر 1979) به کاخ اقامت امین از سوی نیروهای شوروی باشد. آنها گمان میکردند که نیروهای شوروی در دفاع از امین با کسانی می جنگند که به قصر یورش آورده اند. از این رو دختر امین به نظامیان شوروی که وارد اتاقی شدند که او با پدر و اعضای خانواده اش به سر میبرد گفت چرا شلیک می کنید، امین این جا است. او به این تصور بود که شلیک نیروهای شوروی در داخل کاخ که وظیفۀ حمایت و حفاظت از جان پدرش را بدوش دارند، به امین صدمه میرساند. دختر حفیظ الله امین نمیدانست که نیروهای شوروی مؤظف هستند تا پدرش را بکشند. همسر امین می گوید:«تا وقتی که مهمات داشتیم، هیچ کس نتوانست وارد کاخ شود. عدۀ زیادی از مهاجمین کشته شدند. ما نمی دانستیم که روس ها هستند. وقتی مهمات ما تمام شد، آنها داخل کاخ شدند. به محض داخل شدن با ماشیندار یا مسلسل به چهار طرف شلیک کردند. در اثر این شلیک ها به دخترانم ملالی و گلالی و پسرم خوازک گلوله اصابت کرد. در حالی که آنها عکس امین را بدست داشتند، بسوی دخترم غتی رفتند. غتی به آنها گفت چرا شلیک می کنید، امین صاحب اینجاست. گفتند که امین کجاست؟ دراین حال متوجه شدند که امین آنجا نشسته است. بر او شلیک کردند. بعد از آن پسران و دخترانم زخمی شدند و وقتی دیدند کس دیگری باقی نمانده، خاموش شدند.»(62)
نیروهای شوروی جسد امین را در قالینی پیچانیده در زمین های بیرون از کاخ زیر خاک کردند. در برخی از منابع روسی از جمله در فلم مستند “تلک افغانستان” گفته می شود که امین توسط یکی از طرفداران تره کی به قتل رسید. علی رغم آنکه میر صاحب کاروال از خلقی های طرفدار تره کی و عضو دفتر سیاسی حزب دمکراتیک خلق در دوران رهبری نجیب الله، قتل امین را توسط یکی از طرفداران تره کی قرین به حقیقت میداند، اما هیچگونه توضیح بیشتر و شواهدی در این مورد ارائه نمی کند.»(63)
__________
رویکرد ها:
1 – علمی، حامد، سفر ها و خاطره ها، چاپ پشاور، سال 1376 خورشیدی، ص 209
2 – یاد داشت از آرشیف رادیو تلویزیون دولتی افغانستان در سال 1372، بیانیۀ داکتر نجیب الله در جمعی از آخرین قطعات سربازان شوروی که افغانستان را ترک میگفتند
3 – الکساندر لیاخفسکی، توفان در افغانستان ، 128
4 – جنگ در افغانستان، ص 237
5 – قپقان افغان – حقیقت تجاوز شوروی برافغانستان، ص 204
6- ودان، فقیر احمد، دشنه های سرخ ، چاپ پشاور، جنوری 1999، ص 230
7 – اسناد لانۀ جاسوسیٌ سند شماره 47، 3 اکتوبر 1979 ، ص 452
8 – همان مآخذ، ص 442
9 – جنگ در افغانستان، ص 235
10 – جنرال بوریس گوروموف، ارتش سرخ در افغانستان، ص 64
11- جنگ در افغانستان، ص 237
12- قپقان افغان – حقیقت تجاوز شوروی بر افغانستان، ص 192
13- امریکا در افغانستان، ص 85
ازیادداشتهای: مارتـیـن بـابـیـتـث Martin Babic 14 – برگردان به دری: دکتور شیرزاد، سایت گفتمان www.goftaman.com
15 – فیلم مستند دو روز پی در پی ، کنفرانس مطبوعاتی سید محمد گلابزوی در مقر وزارت داخله، جدی 1358
16 – حکمتیار، گلبدین، دسایس پنهان چهره های عریان، چاپ ایران، نشر مداد، سال 1379، ص 2
17 -حقایق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان، ص 90
18 – امریکا در افغانستان، ص 102
سایت فارسی درمسکو www.farsi.ru 19 – گفتگوی خبرنگار روزنامۀ ستارۀ سرخ چاپ مسکو با یوری کوزنتسن مشاور سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب دمکراتیک خلق
20 -توفان در افغانستان، ص 192
21 – معمای تجاوز شوروی در افغانستان، فیاض نجیمی بهرمان، سایت دیدگاه
www.didgah.de به نقل از: ـGhost Wars: The Secret History of the CIA, Afghanistan, and bin Laden, from the Soviet Invasion to September 10, 2001 Steve Coll, Merrill House, New York, Carnegie Council Books for Breakfast, 3/1/04,pp 47-52
22 – همان مآخذ
23 – افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، ص 167
24 – نگاهی به تاریخ حزب دمکراتیک خلق افغانستان، ص، 76
25 – حقایق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان، ص 56
ازیادداشتهای: مارتـیـن بـابـیـتـث Martin Babic26 – سایت گفتمان
27 -افغانستان تجاوز شوروی و مقاومت مجاهدین، ص 151
28 – افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، ص 164
29 – سالهای تجاوز ومقاومت، ص 80
30- فیلم مستند دو روز پی در پی
31 – افغانستان تجاوز شوروی و مقاومت مجاهدین ، ص 144
32 – همان مآخذ، ص 153
33 – همان مآخذ، ص 150
34 – همان مآخذ، ص 57
35 – حقایق پشت پردۀ تهاجم شوروی بر افغانستان ، ص 86
گفتمان- www.goftaman.com 36-
37 – درس های تلخ و عبرت انگیز افغانستان، ص 89
38 – نگاهی به تاریخ حزب دمکراتیک خلق افغانستان، ص 92
39 – رویدادهای نیمۀ صدۀ بیست در افغانستان، ص 136
40 – همان مآخذ، ص 136
معمای تجاوز شوروی در افغانستان، www.didgha.de41-
42 – قپقان افغان، ص 19542
43 – توفان در افغانستان ، ص 167
44 – ارتش سرخ در افغانستان، ص 66
45 – توفان در افغانستان
46 – افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، ص 155
47 – حقایق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان، ص 103
48 – افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، ص 156
49 – توفان در افغانستان، ص 122
50 – حقایق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان، ص 101
ازیادداشتهای: مارتـیـن بـابـیـتـث Martin Babic51- سایت گفتمان
52- افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی، ص 35
53- قپقان افغان- حقیقت تجاوز شوروی برافغانیتانف ص 181
54 – افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی، ص 34
55 – ظهور و زوال حزب دمکراتیک خلق افغانستان
56 – توفان در افغانستان، ص 182
57 – قپقان افغان – حقیقت تجاوز شوروی در افغانستان ، ص 203 و 204
58 – توفان در افغانستان، ص 184
59- سالهای تجاوز و مقاومت، ص 82
60 – رادیو بی.بی.سی، بخش فارسی، آسیای میانه، افغانستان در قرن بیست، برنامه ای از ظاهر طنین، 21 حوت 1379، برابر با 11 مارچ 2001
61- توفان در افغانستان، ص 191
62 – افغانستان در قرن بیستم، ص 289
63 – درس های تلخ و عبرت انگیز افغانستان، ص 116