خبر و دیدگاه

ششم جدی؛ سرآغاز فاجعۀ دردناک در کشور

 


امروز ششم جدی برابر است به روز هجوم یک ابرقدرت تا دندان مسلح برضد یک کشور همسایه اش خلاف موارین بین المللی و قرار های جهانی. این روز قیام خودجوش و جانبازانهء مردم افغانستان برضد مهاجمان را وارد مرحلهء جدیدی کرد که در نتیجهء چهارده سال جهاد در برابر ارتش سرخ در حدود دو میلیون انسان مظلوم و مسلمان این سرزمین به شهادت رسید، در حدود چهار میلیون معلول و میلیون های دیگر به خارج از کشور مهاجر شدند. قصه های جنایات انسانی، کشتار های بیرحمانه، هتک حرمت ها و زنده به گور کردن های آن دوران سیاه بیستر از هفناد من کتاب شده است و در مورد آن زیاد سخن رفته است؛ اما صد ها دریغ و درد که عده یی دلالان سیاسی، تیکه داران گروهی و معامله گران با شبکه های استخباراتی منطقه و جهان زیر نام رهبران و فرماندهان قربانی های این ملت مطلوم را به هیچ بدل کردند و نتیجهء آن کارنامه های سیاهء شان بود که پس از سقوط نجیب بیشتر از شصت هزار شهروندان کشور در کابل طعمهء آتش جنگ های گروهی شدند و به گونهء بیرحمانه یی به شهادت رسانده شدند که داستان ستم ها، سربری ها، میخکوبی ها و هنک حرمت های آن دوران بدتر و زشت تر از جنایت های شوروی است. حال که سی و هفت سال از آ تجاوز می گذرد و در مورد وحشت و دهشت و عمق و گسترده گی این تجاوز و جنایات آن زیاد سخن رفته است؛ هرچند امروز در نتیجهء جفای تیکه داران جهاد به جهاد مقدس مردم افغانسنان حادثهء ششم جدی از سرخط رسانه ها افتاده است . این در حالی است که ما هنوز هم در سرخط قرار داریم و از حریم خط قرمز بیرون نشده ایم. کشور روزگار بدتر از دیروز  را دارد و جنگ بیرحمانه در کشور ادامه دارد و هر روز ده ها انسان مظلوم این کشور کشته می شوند. درنتیجهء اشتباهات تاریخی رهبران جهاد و مداخلهء استخبارات کشور های منطقه، بویژه پاکستان و ایران افغانستان بار دیگر به میدان جنگ بین المللی بدل شده است و هزاران سرباز خارجی در کشور حضور دارند. اوضاع سیاسی و نظامی کشور چنان پیچیده سده است که حاکمان ارگ و سپیدار را نیز حیرت زده و تماشاچی کرده است. آری این روز در واقع سرآغاز فاجعه در افغانستان است که از چهل سال بدین سو، مردم افغانستان در خون و آتش غوطه ور اند و آرزو های میلیون انسان به گونۀ بیرحمانه یی به بازی گرفته شده است. پس از این روز هزاران افغان بیگناه کشته شد و مصیبت های دردناکی به استقبال مردم افغانستان آمد و اما با تاسف فراوان که پیروزی مجاهدین تباهی بیشتر را نصیب مردم افغانستان کرد و هنوز هم که هنوز است، فاجعه فربه تر می شود و هر روز شاخ و پنجۀ دیگری پیدا می کند که در تمامی این بازی ها شماری مافیا های سیاسی و اقتصادی سود می برند و تنها در آتش آن مردم افغانستان می سوزند.

حال پرسش بزرگ این است که چه باید کرد تا از این کوه و کتل های دشوار سیاسی، امنیتی و نظامی کشور به ساده گی عبور کرد و به فاجعهء کنونی نقطهء پایان گذاشت. آیا پس از این هم باید دنبال تیکه داران جهادی، لیبرالی و تکنوکرات های قدیم و جدید رفت تا به عدم تکرار جرم های سنگین شوروی پیشین و جنابت ها و خطا های امریکای کنونی نقطهء پایان گذاشت. دنبال آنانی که به آرمان های هزاران راهیان راهء آزادی جفا کردند که مشیر تاریخ را تغییر دادند، بافروپاشی شوروی کشور های تحت استعمار این کشور را ار نعمت آزادی برخوردار کردند و با فرو ریختن دیوار برلین آمان یک پارچه شد و اروپای شرقژ و غربی وصل شد. در حالی که آنان را ملت خیلی آزموده است و آزموده را آزمودن خطا است و به حدیث پیامبر نباید یک مسلمان را از یک سوراخ مار بگزد. از این رو حال زمان آن رسیده است که مردم افغانستان با تیکه داران قدیم و جدید بدرود بگویند و راهء تازه و مستقل را برای نجات خود و مردم خود جستجو کنند تا به این پرسش چه باید کرد، پاسخق معقول و منطقی ارایه کنند. در نخست به این پرسس زمانی می توان پاسخ داد که برای ببرون رفت از وضعیت کنونی راهء بیرون رفت مناسب را جستجو کرد و از سویی هم برای بسیج مردم توفیق یافت. این در حالی است که اعتماد مردم نسبت بیظظه تشکیل های سیاسی از میان رفته و از میزان باورمندی های مردم خیلی کاسته شده است. حال زمان آن رسیده است که این اعتماد و باور از دست رفته دوباره اعاده شود که اعادهء آنها چندان ساده نیست و برای پیمودن آن از چند خوان رستم عبور باید کرد. رخداد های جاری کشور نشان می دهد که اوضاع کشور چنان پیچیده و استخباراتی شده است که زمامداران و رهبران گروه های سیاسی کشور از فرط وابستگی های گوناگون توان حل دشواری روان در کشور را ندارند و یگانه راه مداخلهء مردم است که باید به دور یک محور ملی و اسلامی مستقل و پاک بسیج شوند و پروسه محور و برنامه محور با عقلانیت درست عمل کنند تا باشد که کشتی توفان زدهء کشور را به ساحل نجات و رستگاری  برسانند؛ اما با تاسف فروان که حال بدتر از دیروز اختلاف شدید گروهی و قومی کشور را تهدید می کند  و دندان تروریزم برنده تر از گذشته شده است و پاکستان بحیث برندۀ اصلی بازی در برابر امریکایی ها به مانور های شگفت انگیزی می پردازند. در زاویۀ دیگر اختلاف های درون گروهی در میان احزاب جهادی پیشین افزوده شده و حالا حزب اسلامی و حزب جمیت به مثابۀ معماران جهاد و حکومت مجاهدین چنان درگیر اختلاف درونی  اند که هر روز بیشتر از روز دیگر میدان را برای رقبای لیبرال و تکنوکرات شان بیشتر خالی می کنند. زمانی که این اختلافات ریشه یابی می شود، سر نخ این اختلاف ها ریشۀ اقتصادی پیدا می کنند که گویا رهبران نه درگیر چانه زنی ها برای منافع مردم و حفظ ارزش های جهاد؛ بلکه ناشی از اختلاف ها بر سر منافع اقتصادی دارد که در گام نخست آرمان هزاران مجاهد دیروز و آرمان های شهدای جهاد و اسلام و مسلمین را بیرحمانه به قربانی گرفته اند. حال معلوم نیست که کشتی توفان زدۀ کشور پس از ۳۸ سال هنوز هم در گل نشسته است و از رفتن به سوی ساحل نجات خبری نیست که نیست. در این میان تنها آرزو های خونین مردم افغانستان است که به دست زمامداران و رهبران گروه های سیاسی بیرحمانه پرپر می شود . 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا