خبر و دیدگاه

رویکرد فاشیستى ‘برادر بزرگ’

 

اگر ریشه ى بحران چندین ساله ى کشور خود را بررسى نمائیم، دقیقاً به مایه و سنگپایه اساسى آن که تفکر منحط سیاسى و فاشیستى برادر بزرگ است، مى رسیم.

بقول آقاى انصارى، عبارت برادر بزرگ که امروز در فرهنگ سیاسی غرب جا افتاده است، از کتاب “جورج ارول” یکی از نویسنده گان معروف انگلستان که همزمان با ظهور فاشیزم و جنگ جهانی دوم می زیست، نشأت گرفته است. ارول مفهوم حقوقی و سیاسی برادر بزرگ را پیش بینی می نمود که اندیشه برادر بزرگ چه بلایی را برای بشریت به ارمغان خواهد آورد. “ارول” که عمر خود را وقف خدمت به داعیه دموکراسی و رد هرگونه استبداد نموده بود از جمله متفکرانی بود که علیه ارتش فاشیست “فرانکو” در هسپانیا جنگید، تا مجروح شد و بعد از مدتى از اثر همان جراحات از دنیا رفت.

فاشیزم که یک اندیشۀ استبدادی است براى توجیه حقوقى تفوق طلبى اش از نقاب دلسوزانه و مهربانانه ى برادر بزرگ سود می برد. و چنان وانمود مى کنند که برادر بزرگ حیثیت پدر خوانده ى را دارد که مراقب امور برادران کوچک و یا فرزند خوانده هایش است.

هیتلر با رویکرد برادر بزرگ آریایى ها، اهداف فاشیستى اش را دنبال مى کرد. طورى که در اثنای جنگ جهانی دوم در چکسلواکیا سه میلیون از نژاد جرمن زنده گی می نمود. نازی های آلمان به دلیل اینکه برادر بزرگ جرمن های آن دیار اند، بدان کشور حمله کردند. در اتحاد جماهیر شوروی سابق “استالین” معتقد بود که اقوام مختلف اتحاد شوروی باید در زیر سرپرستی و قیمومیت برادر بزرگ روسی خویش حیات بسر برند.. سالهاست تیوریسن هاى فاشیست در کشور ما ادعاى برادر بزرگ را دارند و بصراحت مى گویند که زعامت حق آنهاست و سایر اقوام باید برترى آنها را بپذیرند.

قبیله گرایان با چنین رویکردى در مقاطع مختلف تاریخ عمل نموده اند. در دوران تجاوز شوروى پیکر زشت فاشیزم را با خلعت جهاد آراستند و ادعاى محوریت نمودند. طالبان با رویکرد افراطى تر و عوام فریبانه تر، جامه ى شریعت را به قد و بالاى فاشیزم قبیله آویختند و هزاران جنایت قومى را با این اسم و رسم براى تضعیف سایر اقوام نمودند. حالا سعى دارند قامت ناموزون فاشیزم را با لباس پر زرق و برق دموکراسى که از مارکیت اربابان غربى شان به عاریت گرفته اند، بپوشانند و عشوه گرى نمایند.

بارى در دوران کشمکش هاى خونین دهه ى نود که حاکمیت سیاسى بدست تاجیکان بود، انور الحق احدى رهبر حزب قومگراى افغان ملت گفت که بصراحت اعلام مى نمایم که پشتونها برادر بزرگ اند و کرسى دوم را نمى پذیرند. حکمتیار با همین تفکر فاشیستى سمت صدارت اعظمى را در حکومت مجاهدین نپذیرفت و کابل را به رگبار بست و خلیلزاد با همین بهانه ی استرداد زعامت از تاجیکان به پشتونها، امریکا و غرب را فریفت.

در این اواخر در ادبیات منحط فاشیستى قومگرایان دیده مى شود که زمزمه هاى لوى قندهار، لوى مشرقى، لوى پکتیا و در مقابل با لحن تحقیر آمیز، ولایات کوچک بامیان، دایکندى و پنجشیر بکار مى رود. چنانچه رهبر تسلیم شده ى حزب اسلامى در اجتماع هوادارانش در خوست، گویا بر حق ضایع شده ى لوى پکتیا، اشک تمساح ریخت و بر سهم بیشتر ولایات کوچکى نظیر پنجشیر، چون مار بخود پیچید و هذیان گفت.

بى تردید این ( لوى ) ساختن ها و ( کوچنى ) جلوه دادن ها، عصاره ى مسموم همان رویکرد منحط فاشیستى برادر بزرگ است که حکمتیار را در کهولت سیاسى اش، به بیمارى مزمن و لاعلاج خود بزرگ بینى و برترى جویى مبتلا نموده.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا