خبر و دیدگاه

جایگاه افغانستان در سازشها و کشمکشهاى منطقه و جهان

یکى از مشکلات بنیادین امروز ما عدم اجماع و اتفاق نظر رهبران سیاسى کشور در موضوعات کلان  بویژه سیاست خارجى و گزینش متحدان بین المللى افغانستان است.
در گذشته نیز تحمیل سیاست نقطه حائل براى افغانستان از سوى قدرتهاى بزرگ، سرنوشتى بدى را براى کشور ما رقم زد. از نقطه نظر جیوپولیتیک، قرار نداشتن افغانستان در یکى از جبهات استراتیژیک جهانى در دوران جنگ سرد، کشور ما را چندین دهه از توسعه در ابعاد مختلف آن بازداشت.
با دگرگونى هاى عمیق و گسترده در اوضاع جهان و بیرون شدن کشور ما از تنگناى سیاسى قبلى و گذشت یک و نیم دهه از گشایش صفحه ى جدیدى از روابط کشور ما با جهان، برخى از نخبه گان سیاسى بر این باورند که خیر و صلاح افغانستان در داشتن رابطه ى استراتیژیک با غرب و در رأس آن امریکاست. عده ى دیگر امنیت و توسعه کشور را در همگرایى با قدرتها و کشور هاى منطقه مى بینند.
حامد کرزى و حواریونش با سرخورده گى از امریکا، معتقدند که حضور آنکشور در افغانستان نه تنها جنگ و انگیزه ى تداوم آنرا براى مخالفان مسلح را تشدید و تقویت مى نماید، بلکه موجب نگرانى و تحریک کشور هاى همسایه و قدرتهاى منطقه نیز است. اینها داشتن رابطه ى خوب را با جمهورى مردمى چین، فدراتیف روسیه، پاکستان، ایران و کشور هاى آسیاى میانه را به نفع افغانستان مى دانند.
در مقابل رهبران دو تیم تشکیل دهنده ى حکومت وحدت ملى، با همه ى اختلاف نظر شان، متفق القول اند که منافع و مصالح کشور ما وابسته و پیوسته به داشتن رابطه ى استراتیژیک با غرب و امریکاست. اینها کشور هاى همسایه را مغرض و مداخله گر دانسته، علل بحران چندین ساله کشور قلمداد مى کنند. به قدرتهاى منطقه نیز با دیده ى شک نگریسته، باور دارند که فیل در گِل مانده را شاه فیل مى باید کشید. و براى بیرون رفت افغانستان از چنین بحران عمیقى، صرفاً حمایت همجانبه ى امریکاست که بعنوان یگانه ابرقدرت مطرح جهان کارساز میتواند باشد نه قدرتهاى منطقه که درگیر مشکلات خود اند.
اینکه در نتیجه فعل و انفعالات اخیر و تحولات سریع سیاسى نظیر گرم شدن روابط اسلام آباد با روسیه و چین، تیره گى روابط ترکیه با اروپا و امریکا و تقربش به روسیه، دست بالاى روسیه و ایران در منازعه ى سوریه، همنوایى ترکیه و ایران در مخالفت با همه پرسى کردستان و حمایت از بغداد، رویکرد دو پهلوى سعودى ها به امریکا و روسیه و ده ها عامل و فاکتور معین و مشخص دیگر که اثرات ملموسش را روى استراتیژى جدید ترامپ که در بر دارنده ى فشار مضاعف بالاى ایران و پاکستان است، وارد نموده. سفر مقامات بلند پایه امریکا به سعودى، دهلى، کابل و اسلام آباد در راستاى راهبرد جدید ایالات متحده در قبال اوضاع منطقه، سیاستمداران خوشباور و کم تجربه ى ما را چنان ذوق زده نموده است که تصور مى کنند. همه ى این تحولات پیرامون قضایاى کشور ما و در راستاى منافع ما به پیش خواهد رفت که آینده را در نظر شان مطلوب و روشن جلوه داده است.
اما تحلیلگران سیاسى عقیده دارند که تحرکات سیاسى امریکا در منطقه بر محور منافع کلان کشور خود شان طرح ریزى شد و براى متعادل ساختن و متوازن نمودن کشور هاى مختلف در این چارچوب، نیاز به همگرایى هاى مقطعى و منطقه ى برخى کشور ها دارند. ایالات متحده در این مقطع زمان براى مهار چین و تضعیف روسیه و وارد نمودن فشار بالاى رهبر لجام گسیخته ى کوریاى شمالى و مهار رهبران مذهبى جمهورى اسلامى ایران، روى همکارى جدى و استراتیژیک هند و عربستان بمثابه قدرتهاى بزرگ و متنفذ آسیایى حساب مى نمایند. و این مأمول جز با رعایت منافع منطقه ى این دو کشور در برابر  رقباى سیاسى شان میسر و ممکن به نظر نمى رسد. از نزدیکى افغانستان با هند نیز میخواهند بعنوان عامل فشارى بالاى پاکستان سود ببرند.
رویهمرفته چنین نتیجه میتوان گرفت که تحولاتى به این عمق و گسترده گى، نمیتواند محدود به منافع کشور ما باشد. بلکه فراتر از آن و در راستاى منافع جهانى و منطقه ى امریکا و سایر کشور ها طرح ریزى شده. بناً به سود افغانستان خواهد بود تا منافع و مصالح محدود خود را در چارچوب چنین استراتیژى بزرگى جستجو نماید و خود را از آسیب هاى احتمالى و جانبى آن محفوظ نگهدارد. و این مهم جز با داشتن سیاست خارجى کثیرالمحوریکه علاوه بر رعایت منافع علیاى افغانستان، دیدگاه همسایگان، کشور هاى منطقه و قدرتهاى بزرگ در آن نیز لحاظ شده باشد، میسر و مقدور نخواهد بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا