واقعیت تروردرمسجد پل خشتی
هموطنان ما واقعۀ درد ناک مسجد شریف پل خشتی را، درماه اپریل ومی 1970 م بخاطردارند،
تقریبا یکهزارامام صاحبان متدین، خدا جو و وطندوست، که برای هوشداردادن، حکومت
نوراحمد اعتمادی که حامی پرچم بود بکابل آمده بودند، مجالسی آراستند، درصدرتقاضایشان،
مجادله با الحاد بود اعتمادی شخصی بی مبالاتی بود، چنانچه تظاهراتی دانشگاه کابل هم ماه
ها طول کشید یکی ازخواسته های شان این بود که آنها اجازه نداشتد مضمونی سیاست
راتفسیر کنند، که باید میکردند درحالی که همان مضمون تدریس می شد نمی توانست تصمیمی
بگیرد اختلال فکری اش چیزی پوشیده نبود، که نسبت آن اضافه ازهفت ماه ازجولای الی
دسمبر 1968 دردیوانه خانه های پاریس، چکرمیزد اما شهیدِیراه مردم محمد هاشم میوندوال
درمدتی دوسال حکومت خود برای بیداری مردم برابرده سال کارکرد. مرحوم مغفورمحمد
نجیم آریا می گفت هرگاه جریدۀ ملی تازه به کار شروع می کرد مرد مردمی میوندوال
هنگام که وزیرمطبوعات بود، شخصا خبرآنرا می نوشت وبه نشر می سپرد.
شهیدعبدالرحیم غفورزی صدراعظم حکومت عبوری دروقت ریاست جمهوری استاد ربانی
واقعیت واقعه، را درجمع یاران چنین اظهارداشت .
پدرم مهمانداربود، من برای شان چای آوردم ودرگوشه مهمان خانه نشسته، به صحبت های
شان گوش بودم، وی چنین گفت:
تقریبا ساعت 2 بجه شب بود، زنگ درب منزل ما بصدا آمد، درحویلی را بازکردم، صاحب
منصبی ازارگ بود وگفت اعلیحضرت، باید شما ( سریاورصاحب عبدالغفور) را فورا ببیند. لباس
خواب وچپلک به پا داشتم همان قسم به موترجیب سوارشدم، مرا راسا داخل ارگ برد، شاه هم
با لباس خواب درکتابخانه انتظارم بود، گفت همین چند لحظه پیش، سفیرروس پوزانوو، مرا
ازخواب بیدارکرد وگفت من به امربرژنیوآمده ام، فورا مسجد پل خشتی را پا ک کنید.
من برایش گفتم مهلت بدهید، ما این کاررامیکنیم، درجواب گفت همین حالا باید اجراآت
کنید، درغیرآن ما دست بکارمیشویم، 1 ساعت بعد غند ضربۀ که سردارولی برای سرکوب روشن
فکران ساخته بود، با تعداد لاری های عسکری روانۀ مسجد شدند، به زوردنده های برقی، امام
که ازولایت میمنه آمده بود، به ولایت جلال آباد روان کردند واما م ولایت لوگر را به ولایت
تخارو….
شاه ظاهربارباردرمحضردپلمات ها وخبرنگاران گفته من ازنسل یهود می باشم اخیرا به مجلۀ
فیگاروچاپ پاریس، گرچه یهودان دیده درایند نمی دانم چرا این شاه ترسو درمقابل روس ها و ولی نعمتانش
آرام میبود.