خبر و دیدگاه

کتاب انسانیت انسان، از چاپ برآمد

 

کتاب «انسانیت انسان» آفرینه‌ی گران‌بهایی است از فرهیخته‌ی جست‌وجوگر و خردمند ما جناب استاد امام محمد ساعی که چندی پیش از چاپ بیرون شد و به دست‌رس تشنه‌گان دانش، آگاهی و خرد قرار گرفت. گرچند در این هم‌بودگاه چیزی که کم‌است خرد ورزی و اندیشه‌پروری است. ولی گاهی غافل‌گیر می‌شوی. کارهایی‌که در زمینه‌ی خردورزی و برگرداندن مردم به سرچشمه‌ی اصلی‌اش نوشته شده باشد در این کشور کم است و یاهم بازاری ندارد. هم‌چنان جوِ شکل گرفته به‌گونه‌ای نیست که بشود این‌گونه ارزش‌هارا به همین سادگی نهادینه کرد. وضعیت به‌گونه‌ی است که نمی‌توان هنوزهم بیش‌ترین حقایق را گفت و خردورزانه سخنی را در میان گذاشت. جزم‌گرایی مارا و مردم مارا در هر بخش زمین‌گیر کرده و تباه کرده‌است. ما همیشه پیرامون خویش را از دریچه‌ی باورها و برداشت‌های خویش نگریسته‌ایم و همه را از روی ظرفیت و توانایی خویش میزان کرده‌ایم و سنجه‌ی ما در همه چیز تنها درک و باور خود ما بوده‌است و هیچ‌گاهی به این‌ نیندیشیده‌ایم که آیا چیزی بزرگ‌تر و میانه‌تر و یاهم درست‌تر از باور و برداشت ما وجود دارد یا خیر؟ ما همیشه جهان را از عینک دودی فردیت خویش دیده‌ایم و ذهن پرسش‌گر در ما نه جوانه زده است و نه‌هم پرورانده‌ شده‌است. هم‌بودگاهی‌که در آن جزم‌گرایی بی‌داد می‌کند و نسبیت را کسی به رسمیت نمی‌شناسد؛ سخت است که باپای مردمش راه نروی و با چشم مردمش نبینی و باگوش مردمش نشنوی. ولی کتاب «انسانیت انسان» کوشش خجسته‌ای است که مارا یک گام به سوی خردورزی نزدیک و چندین گام از جزم اندیشی دور می‌کند. این آفرینه مارا باچیزهای تازه آشنا می‌کند و کوششی دارد برای آشتی‌پذیری ما با پیرامون ما و پرسش‌ها و پاسخ‌ها. تلاش دارد تا دریچه‌ی گفت‌وگو را در میان ما باز کند و اگر  بشود برای هرچیز سنجه‌ی غیر از فردیت خودمان داشته باشیم. دست‌کم از خودمان بپرسیم و در چیزی که هستیم آن‌را به بررسی بگیریم. کارهای که در این پسینه سال‌ها در این زمینه ها شده است کم‌تر مجال وارد شدن به دنیای نیازها و خواست های مردم را یافته‌است. یا هم کوشش‌های بوده است که آن‌گونه که نیاز بوده پرسش هارا پاسخ نگفته و ذوق مردم را مشبوع نکرده و تشنه‌گی مردم را سیراب نکرده‌است. ولی «کتاب انسانیت» ار هر نگاه ویژگی‌ها و برتری‌های خویش را دارد. یکی این‌که پرسمان‌ها بسیار ساده و فشرده بیان شده‌اند و خواننده را به‌خوبی به چیزی‌که می‌خواهد ره‌نمون می‌کند. پرسش‌ها بسیار منطقی و مستدلل مطرح می‌شوند و سپس یکی یکی به ترازو انداخته می‌شود و پاسخ‌های در خور آهسته آهسته خود را میدانی می‌کنند و بارز می‌شوند. در پایان هم نتیجه‌گیری بسیار کوتاه و گیرا خویش‌را نمایان می‌سازد و به همه پرسش‌ها و گفت‌مان‌هایی که در آغاز و در میانه ره باز کرده بودند بسیار کوتاه پاسخ خویش را پیدا می‌کنند و کتاب با یک نتیجه گیری فشرده و پرمغز پایان پیدا می‌کند.

در آغاز گفتیم که هم‌بودگاه نویسنده خلاف شهرت خویش در این سال‌ها خیلی‌ها بسته بوده و زمینه‌ی هرگونه گفت‌وگو و پرسش و پاسخ ناهم‌وار و بسته‌است. حالی کسی که پرسش‌های بزرگی دارد، دردهای بزرگی دارد، سخنان زیادی به‌گفتن دارد و کسی نیست که این درد ها را و این همه گپ را بشنود یاهم توان شنیدنش را داشته باشد، چه‌گونه می‌باشد؟!. چیزی که در این کتاب نویسنده را دست و پاگیر کرده است، هم‌بودگاه بسته و جزم‌اندیشی‌ای است که دست و دامن اورا بسته است و جلو پردازهای بیش‌تر اورا گرفته‌است. به‌خوبی در میان گفتاوردها و گزینش گفتاوردها می‌توان درک کرد و دانست که نویسنده خیلی‌ها زیرکانه، بسیاری مفاهیم را رسانده و از میان مفاهیم دیگری با مدارایی گذشته است که نیاز است تاچنین شود و من‌هم این را برای این نویسنده خرده نمی‌گیرم. چون ایشان از دل هم‌بودگاهی سر برون کرده‌اندکه بررسیدن و پرورش دادن این‌گونه مفاهیم خود بازی کردن با جان خویش‌است. کم‌تر آدمانی می‌توانند به این پرسمان‌ها بپردازند و فداکاری کنند. من ازاین رو، نویسنده‌ی خردمند این کتاب را می‌ستایم و برایش پیروزی و بهروزی های بیش‌تر تمنا می‌کنم.

نصرالله نیکفر

نصرالله نیکفر نویسنده واقعبین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا