خبر و دیدگاه

جمعیت اسلامی در دوراهی مرگ و پیروزی

رویدادهای مرگبار اخیر در کابل و تحولات نگران‌کننده سیاسی در سطح کشور نشان می‌دهد که حزب جمعیت اسلامی در دوراهی مرگ و پیروزی قرار گرفته است: نابودی یا تا پیروزی رزمیدن. راه سومی به نظر نمی‌رسد.

کوتاه فکری‌ها و پیش‌پا بینی‌های سران این حزب بعد از شهادت استاد ربانی، این حزب را در چنین وضعیت دشوار و حساس قرار داده است.

حزب جمعیت برای بقا خود، از یکسو باید تلاش کند تا اتحاد درون حزبی خود را تقویت کند، و از سوی دیگر، باید روابط خود را با احزاب دیگر، به ویژه جنبش ملی اسلامی و جنبش روشنایی بهبود بخشد. در عین حال، باید همکاری پشتون‌های را جلب کند که طرفدار آبادی افغانستان و تأمین حقوق مساوی شهروندی و اخوت اسلامی هستند.

در غیر آن صورت، نه تنها جمعیت اسلامی نابود خواهد شود، بلکه افغانستان هم در کام افکار و نیت حکمتیار و غنی غرق خواهد شد.

به یقین که فکر و راه حکمتیار و غنی غیر عملی و غیر اخلاقی بوده و به افغانستان جز کعصف المأکول شدن چیز دیگری به ارمغان نخواهد داشت.

تظاهرات

در هفته گذشته چه گذشت؟

ما همه شاهد هستیم که تعدادی از خبرگانی که به جمعیت اسلامی پیوند سازمانی نداشتند، دست به تظاهرات مسالمت‌آمیز زدند.

خواست مظاهره‌کنندگان جلب توجه زمامداران افغانستان به درد استخوان‌سوزی بود که مردم افغانستان را به خاک و خون کشانده است.

چون زمامداران دولتی از خود بی‌کفایتی و بیمسئولیتی و کج‌روی‌های زیادی در طی نزدیک به سه سال نشان داده‌اند، سازماندهندگان جنبش «رستاخیز تغییر» به این نتیجه رسیدند که این رهبری در طی سه سال نشان دادند که نه نیت جلوگیری از فساد را دارند و نه به غم‌خوری مردم میپردازند. و نه کفایت جلوگیری و مهار کردن این همه بی‌امنیتی های‌ را دارند که هر روز تعدادی از مردم دردیده افغانستان را به گلیم غم عزیزان شان می‌نشاند.

سازمان‌دهندگان به این نتیجه رسیدند که به خیر و صلاح مردم افغانستان میباشد که این زمامداران بی‌کفایت و بد نیت و نفس پرست از وظائف شان استعفا بدهند تا شورای رهبری موقت ایجاد شود و شورای رهبری موقت اداره امور دولتی را الی برگزاری انتخابات بدست گیرد.

قوای مسلح کشور که همیش بخاطر دفاع از وطن از خود قهرمانی و فداکاری‌های بیشماری نشان داده‌اند، بخوبی میتوانند با دوام همکاری کشورهای دوست آمریکا و اروپا امنیت را بهتر از زمامداری غنی-عبدالله بگیرند. بخاطر اینکه در زمامداری غنی به قوای مسلح فقط دستور دفاعی داده بودند و برای رشد و اکمال تروریستان بوسیله ستون‌پنجم جا بجا شده از طرف این مقامات امکانات میسر می‌شد.

حمله انتحاری روز چهار شنبه که بنام «چهارشنبه سیاه» نام گذاری شده است و حملات دیگر انتحاری مثل حمله شاه شهید و حمله بریاست محافظت رجال برجسته و ده‌ها حملات انتحاری دیگر همه بیانگر دست داشتن ستون پنجم و کوتاه کاری مسئولین کلان امنیتی در کشور میباشد.

بدون شک خواست مظاهره چیان برحق بوده و لی قوماندان گارنیزیون کابل امر فیر بالای مظاهره چیان بی‌دفاع را داد که دراثر این فیرهای بر بر منشانه، شش نفر از مظاهره چیان به شهادت رسیدند.

این حمله ظالمانه و خلاف تمام قوانین و نارمهای پذیرفته شده،  خشم مردم را دوچندان ساخت. تا اینکه در روزبعد در مراسم نماز جنازه شهید سلیم ایزدیار پسر یکی از جمعیتی های با نفوذ و معاون مجلس سنای افغانستان که در آن تعداد زیادی از رهبری جمعیت اسلامی شرکت و حضور داشتند سه حمله انتحاری صورت گرفت. که به شهادت تعداد زیادی انجامید اما به رهبران سرشناس جمعیت اسلامی آسیبی نرسید.

از همین جا بود که جمعیت اسلامی به این باور شد که مقامات امنیتی دولت در این حمله دست داشته و یا کوتاهی غیر قابل بخشش را از خود نشان داده‌اند.

در غیر آن چطور ممکن باشد که در فاصله کمتر از یکروز ترورستان از محل نماز جنازه باخبر و با این سرعت آمادگی برای سه بم کفانی را بگیرند. مثل همین حادثه نیز بالای ستر جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری نیز صورت گرفته بود که او بعد از حادثه حمله بم گذاری یکتعداد حقایق را بزبان آورد که مورد خشم ریاست جمهوری قرار گرفت و با سازماندادن یک توطئه دست به شخصیت کشی ستر جنرال دوستم زدند.

از آنجائیکه وقایع و حوادث زیادی از بم کفانی ها بخوبی نشان میداد که از کوتاهی مقامات امنیتی و یا زمینه سازی مقامات امنیتی چنین حملات وحشیانه صورت میگیرد، ناگذیر پشتیبانی خودرا از جنبش خود جوش رستاخیز تغیر اعلان نمودند و از دولت خواستند که مسئولین کلان امور امنیتی را از وظایف شان خلع و مورد باز پرس قانونی قرار دهند.

امیر اسماعیل خان هم که یکی از رهبران با نفوذ جمعیت اسلامی میباشد، پشتیبانی خودرا از رستاخیز تغیر اعلان نموده و خواهان بر گذاری لویه جرگه بخاطر تغیر رهبری گردید. ولی دولت به خواست جمعیت اسلامی در حالیکه در نیم قدرت هم شریک میباشند تمکین ننموده و بر خلاف یکتعداد همفکران فکری خود مثل گلبدین حکمتیار و حزب عدالت آقای حنیف اتمر و یکتعداد دیگر مثل منصور و یکتعداد دیگر در پارلمان را واداشتند که علیه خواست های جمعیت اسلامی و جنبش خود جوش رستاخیز تغییر موضع بگیرند.

از همه حیرت آور سخنان اشوب زای گلبدین حکمتیار میباشد که گفت ما سرنگونی دولت را به نفع افغانستان نمیدانم و بکسی هم اجازه نمیدهم که به چنین عمل دست بزند. فتنه افرینی سخنان گلبدین ازین جا آشکار میگردد که تهمت سرنگونی دولت را بزبان می اورد. در حالیکه نه رهبران جمعیت اسلامی و نه رهبران جنبش خود جوش رستاخیز تغیر سرنگونی دولت را خواسته و یا شعار داده باشند. آنها فقط تعویض چند نفر مسئولین دولتی و امنیتی را خواسته اند.

در تعویض مسئولین دولت موجود، دولت و قوای مسلح پارلمان و قوای سه گانه همه در جایش باقی میباشدو فقط شورای موقت رهبری ایجاد میشود تا زمان تدویر لویه جرگه و یا انتخابات رهبری دولت را بدست گیرند. در اینجا فقط غنی و عبدالله و اتمر و تاج محمد و ستانکزی عوض شده و کنار میروند و باقی دیگر همه چیز در جایش باقی میماند.

سرنگونی وقتی بمیان می‌آید که دولت با تمام تشکیلات و ساز و برگش از میان میرود. که این کار یا توسط کودتا و یا توسط انقلاب صورت گرفته میتواند که هردوی آن به نفع افغانستان نبوده نه رهبران رستاخیز تغییر و نه رهبران جمعیت اسلامی چنین شعار را داده اند و نه نیت سرنگونی را نشان داده و یا بزبان آورده اند.

__

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا