خبر و دیدگاه

جمعیت اسلامی افغانستان؛ چالشها و فرصت های پیش رو

جمعیت اسلامی افغانستان یک جریان سیاسی، قوی و فراقومی در کشور است که به رهبری، رهبر فرهمند (کاریزماتیک) استاد برهان الین ربانی شهید، پس از نیمه دهه چهل خورشیدی بنیان گذاشته شد.

“جهاد” و “مقاومت” دو دوره ی تاریخی کشور است که پیوند ناگستنی ای با نام جمعیت اسلامی و رهبران سرشناس آن دارد. سیل حوادث و دگرگونی هایی که در چند دهه اخیر افغانستان، از آغاز اشغال کشور توسط شوروی سابق تا امروز ادامه دارد، تآثیر مستقیم و غیر مستقیم خود را در تمامی بخش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور داشته است که  جمعیت اسلامی و سایر جریان های سیاسی ـ اجتماعی نیز از این امر مستثنا نبوده اند.

پس از شهادت احمدشاه مسعود (قهرمان ملی کشور) و شهادت استاد ربانی، جمعیت اسلامی افغانستان شاهد تغییرات و تحولات درون سازمانی زیادی بوده است. انشعاب و پیوستن رده های بالای این سازمان با احزاب و سازمان های دیگر، نقش اساسی در تضعیف این سازمان نیرومند داشته است. متآسفانه زد و بند های مقطعی و “انفرادی” و شریک شدن در خوان قدرت و ثروت ضعف و کمبودی است که در میان اکثریت رده های بالایی احزاب و سازمان های سیاسی افغانستان وجود داشته؛ و این مساله نقش بارز و محسوس خود را در تضیف و جلوگیری از همگانی شدن احزاب و جریان های نیرومند و فراگیر “ملی” در کشور به جا گذاشته است.  

جمعیت اسلامی افغانستان، پس از رایزنی های پیوسته، اکنون توانسته فهرست شورای موقت رهبری خود را به نشر بسپارد و راه را برای دایر شدن کنگره و دمکراتیزه کردن آن مساعد سازد. اما نادیده گرفتن نخبگان و شخصیت هایی که سالهای طولانی برای جمعیت اسلامی افغانستان قلم و قدم زده اند و آنهایی که در راه و اهداف این سازمان شهید شده و یا رنج زندان و اسارت را کشیده اند، انتقادی موجهی است که از جانب منتقدین و طرفداران این حزب صورت گرفته است.

با این همه، جمعیت اسلامی افغانستان چند ویژگی خاص دارد که در سایر احزاب یا دیده نمی شود و یا کمتر دیده می شود:

یکم: جمعیت اسلامی، یک سازمان سیاسی فراقومی ایست که در میان طیف های گوناگون و تبار های مختلف کشور نفوذ و طرفداران زیادی دارد.

دوم: برای رسیدن به اهدافش هیچگاه با “کارت قومی” و تحریک احساساست زبانی، منطقه ای و مذهبی بازی نکرده است.

سوم: از منظر ایدئولوژیک در “خط اعتدال تفکر اسلامی” حرکت می کند.

چهارم: از نظر سیاسی به “میانه رویی”، “کثرت گرایی” و سازه های دمکراتیک چون انتخابات، مطبوعات آزاد، جامعه مدنی و… باورمند است.

اما، آسیب شناسی آن را می توان در مواردی پائین به صورت اجمالی چنین برسی کرد:

یکم: جمعیت اسلامی، مانند سایر احزاب سیاسی افغانستان در انحصار شدید رهبران سنتی آن قرار دارد.

دوم: زمینه های حضور و ظهور جوانان (دختر و پسر) و “اصلاح طبان” در این سازمان تا حال بسیار محدود بوده است.  

سوم: از نبود یک تشکل ارگانیک رنج میبرد و عدم سیستم مبتنی بر قوانین و مدیریت سیاسی باعث شده که این حزب همانند بسیاری های دیگر با ملحوظات شفاهی و غیر مکتوب فعالیت های خود را پیش ببرد.

چهارم: افراد و رده های بالایی این سازمان با یکجا شدن و پیوستن با احزاب و جریان های دیگر جایگاه و پایگاه سیاسی این حزب را در مقاطع اساس سیاسی و سرنوشت ساز دچار تضعیف و دستخوش دگرگونی کرده اند.

پنجم: فقدان برنامه ریزی های استراتژیک برای دورنمای آینده سیاسی کشور، این سازمان را در موقعیت عدم اعتماد به نفس قرار داده که همواره به پست نخست وزیری و یا شخص دوم کشور فکر کند.

این همه در حالیست که جمعیت اسلامی افغانستان از یک نیروی فعال و بالقوه ی در میان گروه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی کشوربرخوردار است. چنانچه، در آینده بتواند این سازمان بر ضعف های مدیریتی و سیاسی اش فایق آید و با برنامه های مدون، استراتژیک و دمکراتیک خود را عیار نماید، در آینده سیاسی کشور از راه های قانونی و دمکراتیک، می تواند رئیس جمهور تعیین کند؛ نه این که خیال گرفتن مقام دوم را از جانب دیگران داشته باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا