خبر و دیدگاه

آیا پدرام در مورد مرز دیورند دروغ می‌گوید؟

 اثبات سخنان پدرام خیلی دشوار نیست. کافی است به اسناد و شواهدی که در سال‌های پسین گردآوری شده مراجعه گردد. اما چنین رجوعی نیازمند میل گفت‌وگو و بحث است، نه انکار و کتمان. امتناع از گفت‌وگو و چشم‌بستن به روی این همه شواهد و دلیل و سند، و به جای آن خاین خطاب‌کردن و وطن‌فروش خواندن امثال پدرام کاری را راست نمی‌کند.
دیگر روزگار آن گذشته که ادعای ارضی-قومی را هم‌چون خواستۀ عمومی جلوه داد. مطالبۀ سرزمین‌های آن سوی مرز دیورند خواستۀ عمومی نیست و طبعاً پدرام نیز تنها کسی که این دعوا را اکنون پیش می‌برد. تاجیک‌ها، هزاره‌ها، اوزبیک‌ها و حتا طیفی از پشتون‌ها دیگر این مطالبه را نوعی سیاست‌ متجاوزانه می‌پندارند که نتیجۀ پافشاری لجوجانه بر آن، اختلال چندین سالۀ امنیت، ثبات و… کشور بوده است. برخی از تریبون‌های حکومتی ادعا کرده اند که افغانستان بزرگ! داعیۀ ملت است. پرسش این که کدام ملت؟
تا هنوز حکومت‌ و سیاست‌های روزانۀ آن، هویت اقوام را به رسمیت نمی‌شناسد. رتبه‌بندی قومی در تمام سطوح حکومت‌داری لحاظ می‌شود. درجه‌بندی قومی به قانونی نانوشته‌شده اما تطبیق‌شونده در همه ابعاد سیاسی و اجتماعی زنده‌گی انسان این‌جا مبدل شده است. با کدام جرأتی می‌شود گفت: ملت.
ملت اگر همه شهروندان ساکن این سرزمین است که کسی از آن، به دیورند اهمیت نمی‌دهد. یک همه‌پرسی ساده مسأله را روشن می‌کند. برای اکثریت مردم، دیورند یک معضل پایان یافته است اما سیاست‌گذاران قومی هنوز بنابر توهم و خیال‌بافی آن را یک واقعیت عمومی جلوه می‌دهند. در حالی که تا هنوز کسی از این سیاست‌گذاران قادر نیست، پاسخ مدلل و مستند آقای غلام‌محمد محمدی را بدهند که در کتابش نشان می‌دهد؛ تمامی زمامداران گذشته، دیورند را به عنوان مرز رسمی افغانستان و پاکستان پذیرفته اند. دیورند اکنون به دروغ و داعیه‌یی واهی مبدل شده که اعتراف به کذب آن، در مناسبات سیاسی داخل کشور تاوان دارد و الا حتا مدعیان آن نیز می‌دانند که این دعوای لجوجانه، جز موجبات تمسخر چیز دیگری را فراهم نمی‌کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا