خراسانگرایی به معنای برگشت به گذشته ممکن نیست
یادآوری از خراسان به منظور اینکه همه بدانند که ما کیستیم و اینجا کجاست، اقدام معقول و مفیدی است.
اما خراسانگرایی به معنای تلاش برای بازگشت به گذشته، علاوه بر آنکه ممکن نیست، مفید هم نیست.
شما یکبار- از باب مثال عرض میکنم- کتاب «رستمالتواریخ» را که در اواخر دوران صفویه نگاشته شده بخوانید تا از لابلای آن دریابید که وضعیت خراسانی که ما را اینهمه افسون کرده، اگر بدتر از وضعیت افغانستانِ کنونی نبوده، هرگز بهتر نبوده است.
خراسانخواهی در کنار مصائب دیگری که ممکن است بر ما تحمیل کند، باعث خلق تنش میشود و بر تنور عصبیتها هیزم میریزد.
اگر ما واقعاً در پی این باشیم که از حالت اسفبار کنونی بیرون بیاییم، باید سراغ نظریهپردازی برویم و ریشههای مشکلات را پیدا کنیم و حرفهای دقیق و شفاف علمی بزنیم نه اینکه حرفهای موزون و مقفّای شاعران آلوده به احساسات رمانتیک و تخیلات میتافیزیکی را چون ورق زر دست به دست بگردانیم و شعر را – که از قدیم گفتهاند، احسن الشعر اکذبه- به جای تحلیل علمی و پژوهش اکادمیک بنشانیم.
یک دیدگاه