سفر رئیس ارتش پاکستان به کابل
روز گذشته به پیشواز سال ۲۰۱۷ لوی درستیز پاکستان جنرال جاوید باجوه با آقایان هر یک اشرف غنی رئیس جمهوری داکتر عبدالله عبدالله رئیس اجرائیه و جنرال قدم شاه شهیم لوی درستیز افغانستان تماس تیلفونی داشته، گفته می شود بعد از گفتگوی تیلفونی از لوی درستیز پاکستان دعوت به عمل آمده تا به افغانستان سفری رسمی داشته باشد. همه میدانند تاریخ مناسبات افغانستان پاکستان دارای فراز و نشیبهای طولانی است که در اساس آن، با اطمینان، میتوان میراث دوران استعمار را مشاهده نمود. دو کشور افغانستان و پاکستان هر دو از وزن و تأثیر خود در صحنه تعاملات جهانى اطلاع دارند. این دو کشور، با وجود پیوندهاى عمیق نژادى و فرهنگى، همواره تاریخى پرتنش داشته اند که علت عمده آن اختلافهاى ارضى میان دو کشور و داعیه ارضى پاکستان نسبت به افغانستان و نشانه پایدار این اختلاف خط دیورند گقته شده است. از طرفى، این اختلاف ریشه در امر قومیت دارد و نماد آن مسئله پشتونستان است که موجب شده، ازهمان ابتدا، افغانستان نسبت به سیاستهاى پاکستان نگرشى منفى پیدا کند. به این صورت، روابط دو کشور تحت تأثیر دو عامل اختلافهاى مرزى و ادعاهاى قومى از سالیان درازی بدینسو تیره بوده است. حتى یک بار در سال۱۳۳۴ موجب قطع روابط دو کشور نیز شده است که با میانجیگرى کشورهاى همسایه، و در رأس آنها ایران، این روابط دیگر بار از سرگرفته شد؛ اما پدیده صلح از روابط دو کشور گریزان بود. پس از چند سال، همین روابط کجدار و مریز دوباره رو به وخامت گذاشت ودو کشور تا آستانه جنگ پیش رفتند که این بار با مداخله آمریکا، که بیش از هر چیز در پى منافع خود در این میانجیگرى بود، دیگر بار به صلح گرایید. اما همچنان موضوع ایجاد پشتونستان به مثابه استخوان لاى زخم است، موضوعى که بر پایه آن پشتونهاى پاکستان درصدد تحریک همکیشهاى خود در افغانستان بودهاند. هنوز نیز این آزردگى و کدورت تاریخى دو کشور نسبت به یکدیگر باقى است؛ نمونه بارز آن در سخنان چندى پیش جناب آقای حامد کرزی رئیس اسبق ریاست جمهوری افغانستان حین افتتاح دفتر مطالعات ستراتیژیک بخاطر آب های افغانستان نمایان بود جناب آقای کرزی گفتند مشکل افغانستان پاکستان است، نه طالبان.
منازعه اخیر میان پاکستان و افغانستان به علت کوتاهی اسلامآباد و وعده های که جنرال راحیل شریف لوی درستیز قبلی پاکستان و رضوان اختر رئیس ISI و جناب رئیس جمهور آقای غنی داده بودند اما در عمل به مفاد موافقتنامه از طرف پاکستان گام برداشته نشد اطلاعات وجود دارد که مقامات پاکستانی به رهبران حکومت وحدت ملی گفته بودند ما صلح را در مناطق قبیلهنشین پاکستان برقرار مینماییم و از سرایت ناامنی به داخل خاک افغانستان جلوگیری میکنیم. در ضمن مقامات پاکستانی تعهد کرده بودند که گروه حقانی وسایر گروه های مخالف دولت افغانستان را از مناطق قبایلی پاکستان اخراج مینمایند. متاسفانه با همه صداقت و از خود گذری دولت افغانستان در اوایل حکومت وحدت ملی در مقابل پاکستان از خود نشان داد مقامات پاکستان با همان سیاست های دو پهلوی گذشته خود ادامه داد در حالیکه همه میدانند .
پاکستان مهمترین رکن در بازی تعاملات میان افغانستان، طالبان و سایر بازیگران منطقه میباشد و روش وسیاست خارجى پاکستان را ارتش تعیین مىکند، نه نیروهاى سیاسى و سیاستمداران .در صحنه سیاست خارجى پاکستان هنوز آن دیدگاه استراتژیک سنتى ارتشیان حکم فرماست، دیدگاهى که پایهها و اصول مشخصى دارد: بر اساس نظر ارتش پاکستان، اول اینکه حضور هند در افغانستان یک تهدید و خطر است. نگرانى اصلى در اسلامآباد این است که حکومت وحدت ملی و سایر رهبران افغان دست هندی ها را باز گذاشته اند تا در افغانستان یک حضور قوى داشته باشند. البته پیداست که این یک دیدگاه غیرواقعى و بیمبناست. پایه دوم این دیدگاه استراتژیک این است که: در کابل نباید دولتى مستقل پا بگیرد و هیچ نیرویى بجز نیروهاى وفادار به سیاستها و منافع اسلامآباد نباید در افغانستان اجازه استقرار داشته باشد. چنین اندیشه اى را ارتش پایهگذارى کرده است. اضافه تر از ۱۶ سال است که پاکستانیها بر مبناى این منشور عمل مىکنند و بر این اساس است که از سال ۱۹۹۲ بعضی نیروهایى که در کابل قدرت گرفته بودند، ابتدا وفادارى خود به خواستههاى ارتش پاکستان را به اثبات رساندهاند. در این یک دهه و اندى که از حضور گروههاى افغان در کابل مىگذرد، بیشتر دولتها، البته نه همه آنها، از طیف زیاد از گروه ها بشمول طالبان، ناگزیر بودهاند که سیاست نگاه به پاکستان را حفظ کنند. بنابراین، چندان جاى شگفتى نیست که اسلامآباد نیرویى خارج از اراده و حیطه نفوذ خود را در کشور همسایهاش برنمىتابد و براى زمینگیر کردن نیروهاى مستقل و ملى از هیچ کوششى دریغ نمىکند. آنها حتى این نظریه را که یک افغانستان نوین را که داراى حاکمیت مستقل و برخوردار از روابط خارجى متوازن با همه کشورها باشد برنمىتابند و، به طور کلى، این مقولهها در قاموس و استراتژى جنرالهاى پاکستان معنى ندارد. پایه سوم این سیاست خارجى را طایفه ها و احزاب محلى تندرو، که طالبان را حمایت مىکنند، شکل مىدهند: ارتش پاکستان با این طایفه ها و احزاب ارتباط بسیار نزدیک دارد؛ زیرا به اعتقاد جنرالها این گروهها منبع تأمین نیروى انسانى براى کشمیر هستند. ارتش پاکستان با گروهها و طایفههاى تندرو پاکستان، که بخش زیادشان از طالبان حمایت مىکنند، یک ائتلاف همه جانبه ای دارد. بنابراین، ملاحظه مىشود که همه چیز بر محور تصور و اندیشه سنتى جنرالها شکل مىگیرد و حد و مرز دوستى و دشمنى اسلامآباد را همچنان موضوع رقابت با هند شکل مىدهد؛ بشمول جنرال جاوید باجوه لوی درستیز ارتش پاکستان و جنرال های دیگر پاکستان اگر دست از حمایت طالبان بر دارند عمل نیکی است آنچه را که تا هنوز جنرالان پاکستان دست از حمایت مخالفین افغانستان بر نداشته اند یک دلیل آن این است که مىترسند گروههاى متحد طالبان پشت پاکستان را در کشمیر و در عرصه رقابت با هند خالى کنند.
در دور تازه فعالیت طالبان، حامیان این گروه را به شیوهها و روشهاى تبلیغاتى تازهاى مجهز کردهاند. این روشها مجموعهاى متنوع از چاپ و پخش اعلامیه تا مجلهها و نشریههاى تبلیغاتى تا برگزاری جلسات وعظ و منبر در مساجد را در بر مىگیرد. در دور جدید، آنها گروههاى سیار تبلیغىشان را به روستاها و قریههاى افغانستان روانه مىکنند و شبکهاى از واعظان حقوقبگیر به نفع طالبان تبلیغ مىکنند؛ تا جایى که این گروههاى سیار تبلیغى اخیراً در حومه هاى کابل نیز دیده شدهاند. اما این تمام سیاست و شگرد تبلیغى حامیان طالبان نیست . آنها هر ملایى را که به نفع دولت تبلیغ کند تهدید میکنند و، در نهایت، به توسط طالبان از سر راه برمىدارند. در ماههاى اخیر چند نفر از این افراد به وسیله طالبان کشته شدند.
به عقیده من سران طالبان در دور جدید تحرکات این گروه بسیار تلاش مىکنند به رفتارهاى طالبان رنگ قومى بدهند و آن را حرکتى برخاسته از اراده طایفه پشتونها بر ضد دولت موجود وجاهت ببخشند؛ اما واقعیت این نیست . با وجود آنکه ۹۵ درصد خشونتهاى طالبان در مناطق پشتوننشین جریان داشت، اما این خشونتها همگى با انگیزههاى محلى در چارچوب رقابتهاى رهبران محلى با یکدیگر انجام مى پذیرد. با این همه، منابع اطلاعاتى پاکستان اخیراً، همزمان با به کارگیرى وسایل مدرن تبلیغاتى، تلاش فزایندهاى براى نژادى ساختن و ناسیونالیستى کردن این خشونتها ــ به مفهوم پشتونى آن ــ آغاز کردهاند. این حرکت را آنها با پیوستن فعالان حزب اسلامى به دولت مىخواهند به منصه ظهور برسانند. درواقع، درگیرىای را که تا دیروز با حضور طالبان ماهیت و شکل ایدیولوژیک داشت به سوى قومى ـ ایدئولوژیک شدن سوق دهند. این سناریو در دیدار و مذاکرات منابع اطلاعاتى آنها در نقاط مختلف افغانستان به اثبات رسیده به باور من تماس رئیس ارتش پاکستان با مسئولین دولت افغانستان میتواند نکات ذیل را با خود داشته باشد این خط و مش رئیس ارتش پاکستان با جملات و کلیمات آتی خلاصه شده میتواند. ۱ پاکستان پیش از هر چیز از کابل و رهبری حکومت وحدت ملی تضمین محکم مى خواهد تا دولت افغانستان در هیچ زمانى خطرى را متوجه امنیت ملى پاکستان نسازد. به این صورت استراتیژى نظامى پاکستان با آمدن جنرال جاوید باجوه نسبت به دوران جهاد با شورویها در دور جدید یک تفاوت اساسى دارد. در جهاد با شورویها، هدف پاکستان ــ و نیز هدف کمککنندگان غربى سرنگونى دولت طرفدار شوروى در کابل و تخریب وسیع زیر ساختهاى دولت آن روز بود. به همین سبب، سیاست پاکستان درآن برهه برتعدد گروههاى جهادى استوار بود تا آنها در یک رقابت براى تخریب هرچه بیشتر دولت کابل کوشش کنند. ۲ اما در مرحله کنونى، هدف استراتژیک پاکستان سرنگونى دولت آقای اشرف غنی نیست، بلکه محدودسازى دولت کابل است به گونهاى که از طریق اعمال فشارهاى نظامى به هدف مهمى به نام امتیازگیریهاى سیاسى دست یابد. در واقع، در فرمول جدید پاکستان مىکوشد افراد متمایل به خود را در مناصب مهم دولت افغانستان روى کار آورده دشمنان دیرین خود در مناصب دولتى افغانستان را منزوى بسازد. بنا براین، پاکستان یک دولت طرفدار خود در کابل را مىخواهد که به خصوص در وزارت دفاع افغانستان، در سطوح افسران، عناصر دوستدار پاکستان را در مناصب مهم جاى دهد. پس تغییر نخست در سیاست اسلامآباد این است که از تکیه برچند گروه و بازى با احزاب چندگانه افغانى به سمت تکیه برگروهى واحد سوق پیدا کرده است . از اینرو، مهمترین نقش استراتژیک پاکستان اکنون این است که تمام منابع مالى را، که از کانالهاى مختلف فراهم مىشوند، یکجا به یک مجرا، یعنى به گروه طالبان، سرازیر کند. چون هدف نهایى امتیازگیرى سیاسى است باید یک گروه واحد (یعنى طالبان) کاملاً در اختیارش باشد تا، هر وقت لازم شد، کلید عملیات نظامى آن گروه را خاموش کند. به همین سبب پاکستان اکنون فرماندهانى مانند حقانى و ملا هیبت الله را تشویق مى کند که تحت نظر ادارات معلوم الحال پاکستان فعالیت کند. اما با همه سرمایهگذاریهایى که در این مرحله پاکستان روى طالبان انجام داده، گزارشها حاکى از آن است که عملیات این گروه نتایج مأیوسکنندهاى براى اسلامآباد در پى داشته است. گفته مىشود، هرچند انضباطشان که آن را در مدارس سلفى یاد گرفتهاند، خوب است؛ اما ۷۰ تا ۸۰ درصد بمب گذاران انتحارى طالبان در اهداف خود ناکام مىمانند و هدفگیرى طالبان با سلاحهاى کلاشینکوف، که یک سلاح بسیار کهنه و از رده خارج شده به حساب مىآید، غالباً به خطا مىرود؛ تا حدى که در برخى مواقع افسران آى اس آى مجبور شدهاند مستقیماً به طراحى عملیات آنها کمک کنند. به هر صورت سفر لوی درستیز پاکستان اگر در آن صداقت باشد گام موثر روی مناسبات بین دو کشور است اما پیش از انجام این سفر بهتر است پاکستانی ها چند گام اساسی را که عبارت از لانه های تروریستان در آن طرف خط دیورند است بردارند. مخالفین دولت افغانستان را مجبور بسازند یا با دولت افغانستان کنار بیایند یا پاکستان را ترک کنند پاکستان ضرورت دارد تا از خود حسن نیت نشان دهد، دولت افغانستان مانند انسان مار گزیده است که از ریسمان میترسد. به هر حال مذاکرات خوب است اما مشروط بر اینکه در آن صداقت و جود داشته باشد .