شرایط جدید طالبان و آیندۀ مبهم مذاکرات صلح
نگاه به سابقۀ مذاکره با طالبان که در دهۀ نود میان آن ها و دولت مجاهدین و جبهۀ مقاومت ضد طالبان انجام یافت، نشان می دهد که مذاکرات آن ها هیچ گاه برای صلح نبود. طالبان هر مذاکره را یا برای کسب زمان در جهت تقویت نیروی خود و یا در جهت رهایی اسیران و زندانیان خویش انجام داده اند. ارائه شرایط تازه از سوی طالبان دیروز(4 دلو 1394/24 جنوری 2016) در شهر دوحه پایتخت قطر برای مذاکره با دولت افغانستان حکایت از همین رویکرد طالبان به پدیدۀ مذاکره در جهت صلح دارد. شرایطی که پذیرش آن برای کابل و حتی امریکایی ها بسیار سخت و دشوار است:
- به رسمیت شناختن دفتر سیاسی امارت اسلامی افغانستان یعنی گروه طالبان در قطر.
- خارج کردن نام رهبران طالبان از لیست سیاه سازمان ملل متحد.
- حذف جوایز تعیین شده برای بازداشت یا ازبین بردن برخی رهبران و فرماندهان طالبان.
- آزادی زندانیان طالبان.
- پایان دادن به تبلیغات ضد طالبان که آن را تبلیغات زهر آگین خوانده اند.
بدون تردید طراح اصلی این شرایط پاکستان است که پذیرش آن شرایط از سوی دولت افغانستان و امریکایی ها، طالبان را در سطح بین المللی از یک گروه جنگجوی تروریستی به یک گروه سیاسی و هم وزن دولت افغانستان تغییر می دهد و از آن بعد موقعیت و دست پاکستان را بیشتر از بیش در حمایت از این گروه باز می گذارد.
نکتۀ که حکایت از نقش پاکستان در عقب ارائه این شرایط دارد به موقعیت حساس و ناگزیری دولت افغانستان بر مذاکرات صلح با مشارکت امریکا و چین و حمایت افکار عمومی از صلح بر می گردد. پاکستان به خوبی دریافته است که عدم پذیرش شرایط طالبان از سوی دولت افغانستان در چنین اوضاع چندان آسان و راحت نیست. کابل نمی تواند با نه گفتن به شرایط طالبان به روند مذاکرات چهارجانبه که قرار است سومین دور آن تا دو هفتۀ دیگر در اسلام آباد از سر گرفته شود، نقطۀ پایان بگذارد. از طرف دیگر، پذیرش این شرایط برای دولت افغانستان بسیار ناگوار تر و دشوار تر از عدم پذیرش آن است. هیچ تضمینی وجود ندارد که طالبان پس از آن به مذاکرات صلح با دولت افغانستان ادامه دهند و یا پس از دستیابی به این شرایط خود را ملزم به دستیابی به توافق صلح با کابل بدانند. ناگواری و دشواری پذیرش شرایط طالبان برای دولت افغانستان به همین نقطه بر میگردد که در واقع دولت در چنین حالت به قول ضرب المثل عامیانه در افغانستان، هم “حریف را از دست می دهد و هم قمار را می بازد”.
شرایط طالبان برای مذاکره با دولت افغانستان، زمام دار و یا زمام داران این دولت را در بن بست و دو راهی سختی قرار می دهد. شاید یگانه راه بیرون رفت از این بن بست و عبور از سختی های این دوراهی، تضمین های سه طرف دیگر مذاکرات چهارجانبه یعنی پاکستان، امریکا و چین باشد تا کابل را قانع و مطمئن سازند که بهای پذیرش شرایط طالبان، صلح است. اما سوال این جا است که آیا این سه طرف و به خصوص پاکستان این تضمین را به کابل خواهد داد؟
آیا امریکا و چین از پاکستانیها چنین تضمینی را اخذ خواهند کرد؟
اگر پاکستان به چنین تضمینی برای افغانستان متعهد شود، مطالباتش در ازای این تضمین چه خواهد بود؟
و آیا دولت افغانستان ظرفیت و شایستگی عبور از دشواری های مذاکرات و بهره گیری از آن را در جهت صلح و ثبات نشان خواهد داد و بر ترفند ها پاکستان در این مذاکرات غلبه خواهد کرد؟
شرایط پیشنهادی طالبان صد فیصد بنفع پاکستان و یکفیصد هم بنفع افغانستان بوده نمیتواند. اصلا” مذاکره با طالبان در نفس خود غیر مفید و غیر عملی میباشد بدلیل اینکه طالبان خود نیروی اجیر و فروخته شده و وطنفروشان میباشند. با وطنفروشان جز برخورد قاطع و بسیج عمومی و ضربات خورد کننده چیز دیگری بنفع افغانستان بوده نمیتواند. اینکه شئونستان افغان ملتی در درون دولت و درخدمت پاکستان دولت را وامیدارند که با طالب مدارا داشته باشد و طالب را نیروی مخالف سیاسی بخواند و یا برادران ناراضی بداند مشکل و بدبختی و ذلت دولت از همین جا ناشی میشود. دولت فقط و فقط میتواند که در این مورد قاطع و مصمم باشد انعده از اجیران وابسته به پاکستان و یا دانسته و یا نادانسته در خدمت پاکستان را از صفوف دولت و پارلمان اخراج نماید. اگر مردم افغانستان چه پشتون چه هزاره و از بک و تاجک بدانند که دولت واقعا” میخواهد طلب را نابود و عزت و استقلال افغانستان را اهتمام دارد، بیدریغ در صف دولت می ایستند و اجنتان استخبارات پاکستان را خلع سلاح و نابود میسازند. در انصورت اگر پاکستان هرچه صدای مذاکره و مصالحه را سر دهد دولت اعتنائی به آن نداشته و با بی میلی بصدای مصالحه پاکستان جواب دهد. اگر مثل زمان آقای کرزی عنصر خدمتگار پاکستان مثل فاروق وردک همه کاره باشد واضح میباشد که طالبان با صدای غُر و با بی میلی بمیدان مذاکره خواهند آمد و تقاضا های بلند بالا را بالای میز میگذارد. آقای پرو فیسور سیاف واضح بیان نمود که نوکران استخبارات پاکستان چطور در دولت تار دوانده است. خانم سلطانی چطور خیلی بیشرمانه و ظالمانه قتل کارمندان تلویزیون طلوع را توجیه میکند. علما و ملاها باید همه حمله های انتهاری را حمله های “خود مرداری ” بدانند و حرام بودن انرا در منابر و مساجد موعظه نمایند. اگر رهبری دولت در دل طالب و در زبان سخنان فریبنده را برای اغوای مردم بیان نمایند. واضح میباشد که تقاضا های نوکران پاکستان بلند پروازانه میباشد.