خبر و دیدگاه

دام انحصار قدرت

                                                                         

OLYMPUS DIGITAL CAMERA
محمداکرام اندیشمند

مشکل منتقدان شریک دولت با رئیس جمهور غنی در سطح رهبری این مشارکت، از ریاست اجرایی تا معاونیت اول ریاست جمهوری که از انحصار قدرت توسط او ابراز نارضایتی گاهی با خشم و غیظ می کنند، به آسانی قابل حل نیست. آنچه را که آنها انحصار قدرت و قبضۀ قدرت در دست رئیس جمهور تلقی می کنند، اقتدار و صلاحیت تسجیل شده در فصل سوم قانون اساسی برای ریس جمهور در نظام سیاسی ریاستی حاکم است.

جالب و شگف آور این است که رئیس جمهور در این نظام ریاستی دارای دو معاون منتخب با خود است، اما این معاونان منتخب هیچگونه صلاحیت مستقل اجرایی در دولت و حکومت ندارند. تفویض هر گونه صلاحیت برای آن ها در انحصار رئیس جمهور قرار دارد که اگر بخواهد صلاحیتی را برای آن ها تفویض می کند و اگر نخواهد آن ها را در بی صلاحیتی، دست نگر و منتظر نگهمیدارد. البته موقعییت نهاد ریاست اجرایی در عرصۀ صلاحیت و اقتدار عملی و اجرایی در اثر نبود آن در قانون اساسی، دشواری بیشتر دارد. هر چند که توافقنامۀ سیاسی پس از بحران انتخابات ریاست جمهوری سخن از تقسیم مساویانۀ قدرت میان هر دو نهاد ریاست جمهوری و نهاد اجرایی دارد، اما بر مبنای این توافق نامه نیز، صلاحیت ریاست اجرایی مربوط به تفویض صلاحیت توسط رئیس جمهور غنی است. اما رئیس جمهور غنی صلاحیت خود را تفویض و منتقل نمی کند تا شاید به زعم خودش کشور را از موضع قدرت و بگونۀ یکدست اداره و مدیریت کند.

این جا است که دشواری و پیچیدگی حل مشکل نارضایتی منتقدان شریک دولت با رئیس جمهور غنی آشکار می شود و رئیس جمهور تمام صلاحیت و قدرت خود را بر مبنای قانون اساسی در بی اعتنایی به شریکان حکومت خویش اِعمال می کند. و جالب این است که همین منتقدان و ناراضیان انحصار قدرت رئیس جمهور در نظام سیاسی حاکم ریاستی، خود از مشتقان و قهرمانان شکل گیری این نظام در لویه جرگۀ قانون اساسی بودند. حالا آن ها در دامی که خود برای ادارۀ افغانستان گسترانیدند، دست و پا می زنند. این دام را چگونه می توان درهم شکست و از آن بیرون شد؟

پاسخ این پرسش هر چه که باشد، مسلماً صبر و سکوت و هم چنان شکوه و التماس نیست. بازیگران قدرت در یک جامعه و کشور به خصوص در جامعه و کشور افغانستان که بازی قدرت پیوسته با ستیز و خشونت و با اِعمال زور و اقتدار همراه است از راه شکایت و التماس نمی توانند برنده و حتی تاثیر گذار در این بازی باشند.  

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. “و جالب این است که همین منتقدان و ناراضیان انحصار قدرت رئیس جمهور در نظام سیاسی حاکم ریاستی، خود از مشتقان و قهرمانان شکل گیری این نظام در لویه جرگۀ قانون اساسی بودند.”
    شما درست فرمودید. این اقایون از شم سیاسی و دور بینی بی بهره و اهداف دور و نزدیک نزد خویش نداشتند که مایه تأسف میباشد و با این کوتاهی ها و کوتاه بینی های خویش خود و افغانستان را به مشکلات انداختند. و لی یک حقیقت مسلم را نباید از نظر دور داشت که در آن هنگام رئیس جمهور بش اقای خلیل زاد را که یک شئونست و طرفدار برتری جوئی قومی و انحصار قدرت بدست یک قوم میباشد از طرف رئیس جمهور بوش بحیث نماینده خاص زمام امور را بدست داشت. و آقای بوش رئیس جمهور امریکا مانند سگ دیوانه بهرطرف دهن می انداخت مثلا” حمله به عراق و غیره را انجام داد. و این خلیل زاد فاشست هم از باریکی اوضاع جهانی بخاطر برتری جوئی قومی و تحکیم پایه های فاشستی استفاده اعظمی نمود. همه را بخاطر بستن تهمت نا قضین حقوق بشر تهدید میکرد و اخطار میداد … وغیره. شما باور کنید این آقایون مربوط مقاومت جه که رستم زمان هم نمیتوانست کاری خلاف فکر و نطر کرزی و خلیل زاد انجام دهد. مقابله با امریکا در آنوقت از امکان دور بود و یا انقدر درایت و هوشیاری و تیز بینی و دور اندیشی میداشتند که در اینطور اوضاع کم نمی امدند، که متأسفانه از آن بی بهره بودند. و تا آخر به پیش پا بینی و کوتاه بینی عادت گرفتند و خود و افغانستان را به بدبختی دچار ساختند.

  2. این قانون اساسی در پهلوی اینکه در آن جعل صورت گرفته است و با تزویر و تهدید بیرون کشیده شده است، صلاحیت های دور از انصاف و منطق را به رئیس جمهور قایل شده است. و این به درایت و اخلاق رئیس جمهور مربوط میشود که قسمتی از صلاحیت های خودرا طبق لایحه وظایف معاونین به معاونین خود انتقال دهد. اینکه نمیدهد علامت کور دلی و بی عقلی و بد اخلاقی رئیس جمهور را بر جسته میسازد. و این حق که داده نشد اصول دیگر را بکار بردن ضرورت دارد و ان اینکه صلاحیت داده نمیشود، باید گرفته شود. اظهارات برحق ستر جنرال دوستم در همین جهت موجه میباشد. اما در مورد ریاست اجرائیه و صلاحیت های مربوط رئیس اجرا ئیه ارتباط میگیرد به رعایت نزاکتها و ادب و اخلاق توسط رئیس اجرائیه که ایشان از حدود این نزاکت و ادب تجاوز کرده و به ذلت و ضعف و بی کفایتی رسیده است. در توافقنامه سیاسی صلاحیت ها نصف تعریف شده اما زیر قیادت رئیس جمهور. قیادت رئیس جمهور جز کنترول و پرسان چیز دیگر بوده نمیتواند. که در هر ارگان باید کسی باشد که از اجرأت پرسان نماید. اینکه رئیس اجرائیه را اختیار نمیدهد به سستی و ضعف خودش مربوط میشود. آنقدر ادم سست و شُل ساده میباشد که ریاست جمهوری برحق را از او غصب نمودند ولی باز هم با ذلت و زبونی به غنی عذر مینماید. در حالیکه او نسبت به غنی هم لیاقت دارد و هم درایت، باید از یخن غنی بگیرد و بزور مشت و لغت صلاحیت های خودرا بگیرد. بخاطر اینکه غنی از کوچه نزاکت و اخلاق و خرد گذر نکرده است. اینطور انسانهای عقب مانده و کهنه ذهن و کهنه فکر را باید به دعوا و غالمغال آدم ساخت. کوچکترین کوتاهی غنی را باید علنی در تلویزیون به گوش مردم برساند و غلط کاری های اورا بگوش مردم برساند. شما قضاوت نمائید. که توافقنامه باید در مرحله اول مورد تطبیق قرار میگیرفت که اینک دوسال میشود هیچ ماده مهم آن مورد تطبیق قرار نگرفته است. در رادیو و تلویزیون در بار ملامتی هم شریک شناخته میشود. ولی هیچ از خود دفاع نمیکند که بگوید در تطبیق توافقنامه کوتاهی از غنی میباشد و نه از عبد الله. اینطور آدم سرخم و تا این حد سرخمی در تاریخ دیده نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا