خبر و دیدگاه

دین اسارت است یا آزادی؟

farid_younus_dr
دکتور محمد فرید یونس

ما امروز در جهانِ زندگانی داریم که مردم گیتی از سر تاسر جهان با هم  از طریق رسانه‌های اجتماعی رابطه دارند. جهان امروز با به میان آمدن این رسانه‌ها به یک دهکدۀ کوچک تبدیل شده است. هر کس حق دارد ابراز نظر کند ، بنویسد ویک موضوع را  آزادانه تائید کند و یا نفیه کند.  امروز مردم صلاحیت مطبوعاتی دارند بدون اینکه اجازۀ رسمی از یک منبع  خاص داشته باشند.  این صلاحیت مطبوعاتی و رسانه یی چون تکیه به آزادی انسان کرده است ، مردم را  از قید و بند هر گونه اسارت آزاد ساخته است.  صلاحیت های  مطبوعاتی مردم ، دین  اسلام را داخل چالش های جدید ساخته است. خواه مخواه آنانی که به آزادی انسان اعتقاد ندارند ، به آزادی کلام و بیان اعتقاد ندارند ، صلاحیت  غیر رسمی مطبوعاتی مردم برای‌شان یک چالش بزرگ است که چگونه عاقلانه ، مدبرانه و عالمانه جواب گویند زیرا آن زمان که تا مردم صدای خود را بلند میکرد و قشر مذهبی یک شخص را به کفر محکوم میکرد خلاص شد. امروز ، طور مثال در فیسبوک یک شخص  با نام مستعار و  یک قطعه عکس گُل و یا تصویر طبیعت شامل صفحۀ فیسبوک می‌شود و  دل خود را خالی میکند بدون اینکه کسی او را بشناسد. همین آزادی‌های فردی مطبوعاتی باعث شده است تا مردم خود شان حق را از باطل تشخیص کنند و از هرگونه اسارت خود را نجات دهند. بعد ازین مقدمه می‌رویم به اصل موضوع اینکه

یک دختر بانوی جوان از دوست مسلمانش شنیده بود که اسلام دین اسارت است و آزادی‌های او را مقید میسازد. من  با شنیدن این مطلب تعجب نکردم زیرا وقتی که دین به شکل قهر آمیز آن تدریس شود و مردم از خود العیاذ بالله خدا بسازند و مردم را  فوراً  به گناه  و کفر محکوم کنند خواه مخواه جوان امروز یک انتباه غلط میگیرد. حال  جواب می‌گوئیم که اسلام دین اسارت است و یا دین آزادی

دین اسلام یک هدایت است برای آنانیکه میخواهند هدایت شوند و قرآن مجید برای آزادی و هدایت بشر نازل شد و در سورۀ بقره آیۀ دوم گفت

ذَٲلِکَ ٱلۡڪِتَـٰبُ لَا رَیۡبَ‌ۛ فِیهِ‌ۛ هُدً۬ى لِّلۡمُتَّقِینَ  (این کتاب است که شک در آن  روا نیست [که] رهنمای پرهیزگاران است ). درین آیه به وضاحت می‌بینیم که قرآن برای هدایت و یا رهنمایی بشر نازل شده است نه اسارت بشر. حالا این راه انتخاب شماست که میخواهید هدایت شوید و یا خیر

دین نخواسته است تا مردم به فشار و زور ایمان بیاورند زیرا چون انسان یک موجود

آزاد خلق شده است و هدف اسلام این بوده و است که انسان یک موجود آزاد باشد  نه اینکه به ستم زندگی کند. قرآن به ما در همین سوره آیۀ ۲۵۶ می‌گوید

لَآ إِکۡرَاهَ فِى ٱلدِّینِ‌ۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَىِّ‌ۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّـٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَهِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَا‌ۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

در کار دین اجبار نیست؛ چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است ؛ پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد، و به خداوند ایمان آورد به  راستی که به دستاویز استواری دست زده است که گسستنی ندارد و خداوند شنوای داناست.

اگر شما ایمان می آورید به دستاویز استواری دست یافته اید و اگر ایمان نه می آورید خود شما مسئول خود هستید. در دین اجبار نیست. آیۀ فوق تنها برای کفار نیست که ایمان بیاورند. آین آیه برای همه بشریت است که آیا میخواهند هدایت شوند و یا خیر.

قسمیکه در برنامۀ تلویزیونی  مورخ ۲۹ آگست گفتم ، خداوند به انسان ، زن و مرد پنج چیز را تحفه داده است: عقل ، استعداد ، ذکاوت ، شعور و وجدان. این اختیار شماست که میخواهید ازین پنج تحفۀ گرانبها  برای سرفرازی و فلاح خود استفاده کنید  و یا نکنید ، شما آزاد هستید و خود اختیار دارید

در کتاب  «اسلام در تاریخ جهانی» اثر دکتور نذیر احمد ، شهروند هندی و مقیم ایالات متحدۀ امریکا که ترجمه فارسی آن توسط دانشمند گرامی جناب محمد نعیم مجددی تازه از طبع خارج شده است میخوانیم که  «اسلام اشعار میداشت که انسان‌ها آزاد بدنیا آمده‌اند  و به جزء الطاف الهی  به چیز دیگری مدیون نیستند» (صفحه ۱۶). باز در همین کتاب میخوانیم «دین اسلام  به مسلمانها  آموخته بود که انسان‌ها آزاد بدنیا آمده‌اند نه باید به جزء  در برابر خداوند به مقام و یا شخص سر فرود آورند» (صفحه۴۲). اسلام تقدیم جامعۀ بشری شد تا انسان را  از هر گونه اسارت سیاسی  یعنی منحیث یک امت واحد مستقل باشید، اسارت اقتصادی که بردۀ پول نباشید و اسراف و سود را حرام گردانید ، اسارت اجتماعی یعنی که برده نباشید و تنها به خالق سر تعظیم فرو آرید ، اسارت فکری یعنی خود فکر کنید  و حقیقت را پیدا کنید و اسارت روحی یعنی  تنها نباشید و روح خود را در انسان دمید ، نجات داد.  حال این به دست شماست که به چه اندازه به تفکر می پردازید و حقیقت را در می یابید. انسان یک موجود خود مختار است  حتی که اسلام را قبول کرده باشد ، آزاد است که چه کند و چه نکند و مسئول اعمال و کردار خود است نه دیگران..

گفتیم که در دین اجبار نیست  و مردم حتی در ایمانداری شان یکسان نیستند. اگر

خداوند اراده میکرد همه را یکسان خلق مینمود و اما همین تز و انتی تز ایمان است که زندگی یک انسان را یک موجود  دلچسپ میسازد. قرآن در سوره یونس آیه ۹۹ می‌گوید

وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ لَأَمَنَ مَن فِى ٱلۡأَرۡضِ ڪُلُّهُمۡ جَمِیعًا‌ۚ أَفَأَنتَ تُکۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ

و اگر پروردگارت میخواست ، تمامی اهل زمین ایمان می آوردند ، پس آیا تو مردم را به اکراه (زور) وا میداری تا اینکه مومن شوند؟ و یا باز درین مورد در سورۀ رعد آیۀ ۳۱ میخوانیم

أَفَلَمۡ یَاْیۡـَٔسِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن لَّوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ لَهَدَى ٱلنَّاسَ جَمِیعً۬ا‌ۗ آیا کسانی که ایمان آورده‌اند نه می‌دانند که اگر خداوند میخواست همه مردم را هدایت میکرد.

محمد (ص) این اجازه را نداشت تا مردم را به زور مسلمان سازد قسمیکه بعضی  برنامه ها را در تلویزیون می‌بینیم که مردم را به کفر میگیرند غافل ازینکه آن شخص مسلمان است و حق خود ارادیت را دارد. محمد (ص) تنها پیام آور بود و بس. اینکه مردم قبول کردند و یا نکردند و یا حالا کسی قبول میکند و یا نه می کند مسئلۀ نیست. بیبینید قرآن در سوره هود آیه ۱۲ چه گفته است إِنَّمَآ أَنتَ نَذِیرٌ۬‌ۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَىۡءٍ۬ وَڪِیلٌ

تو فقط هشدار دهنده ای و خداست که کار ساز هر چیزی است. اگر کس بخواهد خداوند او راهنمایی می‌کند و اگر نخواهد، نه خداوند و نه مردم مسئول بی ایمانی مردم نیست مشروط بر اینکه در جامعه قوانین نافذ باشد که مردم از طریق قانون، برای نظم  اجتماع از قانون پیروی کنند و اما مردم در اعتقادات خود آزاد هستند.

درین دنیا هیچ‌کس مسئول گناه کسی دیگر نیست و هیچ‌ کس حق هم ندارد تا کسی را گنهگار خطاب کند زیرا جزای گناه و اجر ثواب تنها به دست خداوند است وبس. جزای جرم که ثبت قانون باشد، در اجتماع به دست قانون یک کشور است نه مردم. قرآن درین مورد آیات متعد دارد که برای شما خوانندۀ گرامی پیشکش می کنیم. در سورۀ اسراء آیۀ سیزدهم میخوانیم

وَکُلَّ إِنسَـٰنٍ أَلۡزَمۡنَـٰهُ طَـٰٓٮِٕرَهُ ۥ فِى عُنُقِهِۦ‌ۖ وَنُخۡرِجُ لَهُ ۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَهِ ڪِتَـٰبً۬ا یَلۡقَٮٰهُ مَنشُورًا

و سرنوشت هر انسانی را به گردن خود او پیوسته ایم، و روز قیامت کارنامه‌ ای برای او بیرون می آوریم که آن را بازگشوده می‌یابد

در سورۀ طور آیۀ بیست و یکم می‌خوانیم کُلُّ ٱمۡرِىِٕۭ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ۬ هر انسانی در گرو کار و کردار خویش است

در سورۀ نجم آیۀ سی و هشتم می خوانیم أَلَّا تَزِرُ وَازِرَهٌ۬ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ که هیچ بردارنده ای بار گناه دیگری را بر ندارد

دین از نگاه سوسیو-پولیتیک  یعنی روابط سیاست اجتماعی برای سه منظور نازل شد:

اول که مردم  مدنی شوند و از همین سبب بود که نام یثرب مدینه شد. یعنی که شما با هجرت از حالت قومی و قبایلی و سحر و جادو و خرافات و زن ستیزی و بیسوادی و قانون شکنی خارج شدید و یک امت مدنی می باشید.

دوم  دین آمد که شما با اخلاق شوید و گفت که « من برای تکامل مکارم اخلاق آمده ام». مردم صفات اخلاق  را از پیامبر (ص)  می آموزند.

سوم دین آمد تا شما عادل باشید زیرا اساس دین اسلام عدالت است.

حالا اگر شما میخواهید مدنی باشید، با اخلاق باشید و یا عادل باشید این راه انتخاب خود شما ست و کرامت شما در همین است. اگر آرزو دارید یک شخص بی کرامت باشید این انتخاب خود شماست. خداوند نخواسته است که شما بی کرامت باشید. یک دلیل عمده که مردم مسلمان امروز پسمانده هستند برای همین سه مطلب است که در بالا تذکر یافت و در زندگی‌شان نیست

راهیابی به دست انسان است. قسمیکه گفتیم خداوند به انسان عقل  داده است. علمای کرام گفته‌اند که عقل جوهر انسانیت است. وقتی که شما از قرآن پیروی میکنید به وعدۀ خداوند درین دنیا و آن دنیا سرفراز می باشید. قرآن در سورۀ اسراء آیۀ پانزدهم می‌گوید مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَہۡتَدِى لِنَفۡسِهِۦ‌ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡہَا‌ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ۬ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ‌ۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولاً۬ تفسیر: هر که راهیاب شود، همانا به سود  خویش راهیاب شده است، و هر کس بیراه رود ، همانا به زیان خویش بیراه رفته است؛و هیچ بردارنده ای بار گناه دیگری را بر ندارد؛و ما عذابی در کار نمی آوریم مگر آنکه پیش از آن پیامبری بر انگیخته باشیم.

پیامبران برای اصلاح، سرفرازی و خوشبختی نازل شدند نه اینکه دین را به زور تحمیل کنند.  چون خداوند مالک همه جهان هستی است ، خالق است ، خلقت خود را دوست دارد پس دوست ندارد که در امور آن ذات اقدس الهی کسی دست درازی کند و یا به او شریک قایل شود. و یگانه چیزی را که خداوند  نه می‌بخشد شریک آوردن به ذات اوست. با این هم خودت مسول هستی و باید فکر کنی که تا چه حد میخواهی مستقلباشی در حالیکه میدانی که تو ، ای انسان این جهان را خلق نکردی و صلاحیت این جهان را نداری و اما صلاحیت نمایندگی خداوند را داری تا از عدل و اخلاق کار گیری. خداوند نه میخواهد که تو اسیر باشی و اما باید  حدودت را بشناسی. تو یک خانه داری. آیا حاضر می‌شوی تا  خانه‌ات را با کسی شریک شوی؟ تو یک موتر(ماشین) جدید داری، آیا حاضر می‌شوی موترت را با کسی شریک شوی؟ خداوند هم دوست ندارد تا ملکیت این جهان هستی را که از اوست و برای آرامی و استفاده من و تو هست کرده است ، کسی را شریک سازی.  هیچ‌کس حق ندارد در امور تو مداخله کند و قرآن می‌گوید «لاتجسسُ» یعنی در امور مردم مداخله نکنید پس تو نباید این حق را به خود دهی که در امور خدا دخالت کنی.

جوانان عزیز: من که جوان بودم و امروز در آستانۀ پیری قرار گرفته‌ام این موضوعات را کسی نه در خانه و نه در مکتب  به ما نه می گفت. اما امروز من برایت می‌گویم که تو آزاد مطلق هستی و خداوند تو را آزاد آفریده است.  این تو هستی که  میخواهی انسان خوب باشی و یا بد. جوان تحصیل یافته و موفق و مؤدب باشی و یا نباشی.  تو به کوشش خود  به معراج کمال میرسی. بیبین قرآن  در سورۀ نجم آیۀ ۵۳ برای ما چه گفته است وَأَن لَّیۡسَ لِلۡإِنسَـٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ و اینکه برای انسان هیچ چیز نیست مگر آنچه کوشیده است.

پس تو باید متوجه خودت باشی زیرا اگر  شَری به تو می‌رسد باید از خود سؤال کنی که تو  به خودت چه ناروا را روا دانستی. خدا و قرآن را ملامت نکن. قرآن برایت در سورۀ نساء آیۀ ۷۹واضح می‌گوید

مَّآ أَصَابَکَ مِنۡ حَسَنَهٍ۬ فَمِنَ ٱللَّهِ‌ۖ وَمَآ أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ۬ فَمِن نَّفۡسِکَ‌ۚ هر خیری که به تو رسد از سوی خداوند است و هر شری که به تو  برسد از خود توست

خداوند متعال ظالم نیست و این مائیم که بر خود ظلم می کنیم. قرآن در سورۀ نحل آیۀ ۳۳ می‌گوید وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلـکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُون و خداوند به آنان ستم نکرد، بلکه خود بر خویشتن ستم کردند.

جوانان عزیز و ارجمند من!

با سعادت ترین راه زندگی اسلام است. اما شما خود باید اسلام را مطالعه کنید و اما اول خداوند را با درک و فهم خود بشناسید. هیچ‌کس قادر نیست که خدا را به شما معرفی کند

تا خود شما خدا را در قلب خود پیدا نکنید. تو خودت را خوب می شناسی. اگر خودت را خوب می‌شناسی حتماً خدا را هم باید بشناسی.  و اگر خودت را نه می‌شناسی خدا را هم نه می‌توانی بشناسی . رسول خدا (ص) گفت: “هرکس خود را شناخت ، خدا را شناخت». از مادران و پدران جوان خواهشمندم تا این مضمون را با جوانان خود شریک شوند تا فرصت ترجمه به زبان انگلیسی میسر گردد.

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. بسیار بجا و درست نوشته اید، آقای قدیم.
    دین در زمان ما یعنی در بند جهالت و نادانی ماندنف در اسارت بودن است. همان سورۀ کهف را که شما یاد کردید، مثال زنده از اسارت دینی است. زیرا یک آدم دیندار را فکر کردن بیشتر باز میدارد. زیرا آن را خدا گفته است. خدا که نادا و بینا در همه چیز است. پس خدا چطور خبر ندارد که در آیه ۸۶ سورۀ کهف می گوید.. تا آنکه رسید بمحل فرو رفتن آفتاب دریافت آنرا که فرو میرود در چشمه گل و لای…” و باز می گوید خدا چهان را در ۶ روز ساخته است، در حالیکه علم کیهان شناسی امروز واضح ساخته است که زمین به دور آفتاب میجرخد و در حدود یک ملیون و سه صد مرتبه کوچکتر از آفتاب میباشد کم از کم بیشتر از چهار ملیارد سال عمر دارد. ما از کهکشانهای دیگر در گیتی هنوز نمی گوییم. بسیلری گفته های دین دروغ ثابت شده است. صد ها مثال را می توان گفت.

  2. استاد بزرگوار! اگر راست را بگویم خداکند که آزرده نشوی، دین خودش وسیله اسارت میباشد. دین اصلا” با آزادی در تضاد میباشد. دین برای انسان یک چوکات میدهد که دیندار باید خودرا در همان چوکات نگاهدارد. چوکات دینی حیثیت قفس را دارد. در قفس که افتادی سخنی از آزادی نمیتواند در میان آید. آزادی در دین مثل آزادی در قفس میباشد که آنرا نمیتوان آزادی گفت. شما خود فکر نمائید. دین اسلام در حدود ۱۴۰۰ سال قبل بمیان آمده. آن زمان زمان زمین مرکزی بود. یعنی دانشمندان میپنداشتند که زمین مرکز عالم میباشد. به همان دلیل است که در آیه ۸۶ سورۀ کهف آمده که ذوالقرنین “تا آنکه رسید بمحل فرو رفتن آفتاب دریافت آنرا که فرو میرود در چشمه گل و لای…” در حالیکه علم کیهان شناسی امروز واضح ساخته است که زمین به دور آفتاب میجرخد و در حدود یک ملیون و سه صد مرتبه کوچکتر از آفتاب میباشد. حالا خود مشت نمونه خروار دیگر احکام دین را خود قضاوت نمائید.
    دوم اینکه فعلا” که من مسلمان هستم. حق ندارم دین دیگری را قبول نمایم و یا کاملا” دین را انکار نمایم. اگر چنین نمایم شریعت اسلامی مرا سر میزند. حالا شما بگوئید که در کجای دین آزادی وجود داشته میتواند.؟

  3. کاشکی که اسلام همان طوریکه شما اینجا معرفی نموده اید باشد. ماکه فعلا” کلمۀ اسلام را میشنویم. چهره طالب و گلب الدین و الظواهری و بوکوحرام و داعش و الشباب و دیگر جلادان پیش چشمان ما ظاهر شده و واز ترس مو بجان ما راست میشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا