خبر و دیدگاه

به پروژه توتاپ صبغه قومی ندهید

lamp
نویسنده: سمیع الله افغانمل

توتاپ پروژه ای است که با تطبیق آن برق ترکمنستان به افغانستان و پاکستان  خواهد رسید. با تطبیق این پروژه نه تنها خانه های تار و تاریک ما روشن خواهد شد، بلکه برق بدون پرداخت بل و سالانه میلونها دالر حق ترانزیت به افغانستان داده خواهد شد. اسنادی زیاد در مورد این پروژه وجود دارد، سروی آن انجام و تمام مصارفات آن نیز معلوم گردیده است.  پروژه های عام المنفعه قومی یا منطقوی نمی باشد، بلکه ملی و در قبال آن مسوولیتهای نیز ملی میباشد، نه قومی. همچنان اګر ما هر خواسته و سخن بیګانه ګان را بپذیریم، پس تطبیق این پروژه نیز به مصـرف سه تریلیون دالر مشابه خواهد بود، که مؤثریت آن معلوم نبود ولی کوس آن با طمطراق کوبیده و ګفته میشد که به افغانستان سه تریلیون کمک صورت ګرفته است؛ اما هنوز هم مردم در پایتخت کشور حتی به خدمات اساسی دسترسی ندارند.

درین آواخر بعضی حلقات ارادتاً در جریان یک سلسله تجارتهای قومی تلاش میورزد، به این پروژه صبغه قومی بدهند؛ ولی ما این پروژه را در حالی رنګ قومی میدهیم که از یک طرف با  بیکاری و از طرف دیګر با فقر و مظلومیت مواجه هستیم.  در زمانیکه افغانستان با یک جنګ اعلام ناشده و تحمیلی بیګانه ګان مواجه است، به پروژه توتاپ صبغه قومی یا ولایتی دادن، میتواند به اشخاص فرصت طلب زمینه دست درازی را مهیا بسازد.  

چون جنګ تحمیلی در کشور روزانه انسانها را به کام مرګ میکشاند، هنګامیکه خون ریختانده یک انفجار رنګ آب را به خون تبدیل میکند، هنګامیکه داعش به مشکلات قومی و مذهبی مصـروف سربازګیری باشد و انسانها را زنده ګروګان میګیرد، یا آنها را به بمبها میپراند؛

باید هر سرکرده و رهبر  نسبت به قوم، ملت را، و نسبت به ملت وحدت ملی و برادری را ترجیح دهد. زیرا درین صورت پشتون، هزاره، تاجک، ازبک، ایماق، پشه یی و…..  اقوامی است که درینجا بودباش دارند واز مشکلات رنج مشابه متحمل میشود. امروز در قندز آن تجاوزات صورت میګیرد که ۱۳سال قبل در هلمند جریان داشت. در بدخشان طالبان کارهای را انجام میدهند که ۱۳ سال قبل در جنوب و شرق آن را انجام میداد. شما متوجه شوید هلمند در چنګال مافیای مواد مخدر قرار دارد، در بدخشان غارتګران  غیرقانونی معادن باج میګیرد. در ننګرهار آتش وهابیت و سلفیت شعله ور شده و در مناطق هزاره نشین بعضی ها تلاش میورزند بنام شیعه و سنی رخنه ای در ملت  پیدا کند.  

سرکرده ګان، و رهبران باید متوجه این قضایا باشند، قبل ازینکه به اینچنین موضوعات صبغه ای قومی بدهند باید به چند نکته روشنی انداخت:  

الف: موافقه این پروژه در دوره رئیس جمهور اسبق کشور حامد کرزی صورت ګرفته بود. در آن هنګام نیز یادآوری صورت ګرفته بود، تحقیقاتی که از طرف جرمنها انجام یافته، درست نیست و درین سروی سالنګ هیچ مورد توجه قرار نګرفته است. همچنان از  طریق بامیان مصارف این پروژه زیاد است، پس این پروژه از  طریق سالنګ به کابل و بعداً به ارغندی امتداد خواهد یافت. از آنجا برق به ولایات مرکزی و جنوب شرقی خواهد رسید، بامیان نیز شامل ولایاتی است که باید از این برق مستفید ګردد.

ب:  شرکتی که بخاطر تطبیق پروژه تحقیقات را انجام داده بود، سالنګ را نادیده ګرفته بود، تنها بعضی سروی های مقدماتی را در بامیان انجام داده وبه حیث یک شرکت تخنیکی نظر خود را بیان داشته بود. دیګر  شرکت مذکور نه این پروژه را تطبیق میکند و نه هم درین پروژه سرمایه ګذاری میکند، بلکی این پروژه یک پروژه مطلقاً منطقوی است، که شرکتهای بزرګ جهان برای تطبیق آن پیش از پیش آماده ګی نشان داده اند.

ج: برق: رساندن برق به خانه هر فرد افغان وظیفه دولت است. دولت باید قبل از همه به بامیان برق بدهد، البته به حیث یک نویسنده افغان، ما از دولت این تقاضا را دارم، زیرا تاریخ، افتخارات، مجسمه های بودا، مناطق باستانی و کتیبه های که در بامیان موجود اند، افتخارات مشترک این سرزمین است. پس با درنظرداشت پسمنظر تاریخی بامیان، اګر مردم بامیان تنها خواستار برق اند، پس این مسوولیت ۳۳ ولایت دیګر است که به طور مسالمت آمیز صدای خود را به غرض دادن برق به بامیان، همنوا بلند نموده وچنین نیز صورت ګرفته اند. مردم بامیان باید برای تقویه این روحیه کارنمایند، نه برای ضعف آن. مردم بامیان باید بخاطر داشت هنګامیکه داعش برادران هزاره را ګروګان ګرفته بودند، برای نجات آنان  جنرال رازق از قندهار به زابل حرکت کرد، سرکرده ګان زابل مرګ را قبول و تلاشهای زیاد کردند. این را نیز باید بخاطر داشته باشد، هنګامیکه در بدخشان از اثر لغزش برف، هموطنان ما جانهای شان را از دست دادند، در ۳۳ ولایت دیګر کشور مردم برای معاونت آنها اعانه ها جمع و به کمک آنها شتافتند؛ این ارزشهای است که به تقویت ضرورت دارد.

با در نظرداشت نقاط فوق الذکر، باید ګفت که دولت مکالف است برق بدهد؛ اما باید ګذاشت پروژه های ملی بدون از هر نوع تعصبهای سمتی، لسانی و مذهبی، با در نظرداشت مؤثریت آن تطبیق شود. زیرا تطبیق چنین پروژه ها به فایده هر فرد این ملت میباشد. ما در حال حاضر به مشکلاتی عدیده ای مواجه هستیم، امنیت، برق، مکتب، مراکز صحی، خدمات، سهولیات زنده ګی و… از اولویت های ما هست، پس مهم نیست این خدمات از طریق بدخشان به ما می آید یا بامیان، یا هم از قندهار و ننګرهار؛ درخور اهمیت این است که دریک مغاره بامیان و در یک دره دورافتاده پروان یک افغان دیګر از نعمت برق محروم نباشد و خانه شان روشن باشد.

اما در مورد آنانیکه در مقابل این پروژه چالش ها را ایجاد میکند!

آنانیکه امروز در مقابل این پروژه از ادرس قوم صحبت میکند، اینها نماینده ګان قوم نی بلکه نماینده ګان ملت هستند، اینها درست دو سال قبل در کنار و اکناف کشور به مردم تعهداتی سپرده اند، که به همه حقوق آنها خواهد داد. اینها مشترکاً از مساوات و عدالت اجتماعی سخن رانده اند. سرکرده ګان موجوده هزاره که امروز طبل قومی شدن این پروژه را به شدت میکوبد باید بداند که در کمپاین انتخاباتی و بدست آوردن این کرسی ها سهم هزاره، سنی، پشتون، تاجک، ازبک و…….. علی السویه بود. پشتون در بامیان آرا را بدست آورده و هزاره در خوست، تاجک در قندهار آرا را بدست آورده و مردم به افتخار برای شان مبارزات انتخاباتی را پیش میبرد و ازبک از  کنر  و ننګرهار  آرا را بدست می آورد. آغای کریم خلیلی فراموش نباید کرد که وی خود را سمبول وحدت ملی میداند در حال حاضر مسوولیت معاونیت اول شورای صلح را نیز به عهده دارد. اګر شخص وی به هر چیز صبغه قومی بدهد، آیا فکر کرده که صدای صلح وی چقدر مؤثریت خواهد داشت؟ آیا این را میداند که ازین نوع امتیاز طلبی قومی وی، مخالفین وی چه انګیزه خواهد ګرفت!

چالش آفرینان در مقابل این پروژه حد اقل باید باخود فکر کند که اینها نماینده ګان قوم اند یا ملت؟ ولایتی شدن یا هم قومی شدن یک پروژه، کار یک شورا قومی است یا کار یک نماینده ولایت در شورای ملی. زیرا اینها از ادرسهای قومی و ولایتی آرا را به دست آورده اند و این حق شان است که هر مفاد باید به قوم و ولایت خود ببرد؛ اما در مرکز کشور یعنی کابل هر شخص نشته بر چوکی نماینده قوم، سمت  و لسان نبوده، بلکې نماینده تمام کشور است. در کابل در  ادارات دولتی حتی یک مامور عادی هم حق ندارد که از ادرس قومی امتیاز به دست آورد. من متعجبم که چرا سران دولت از ادرس های قوم و  قومیت سخن میزند.

پروژه های ملی حق سی و چند میلیون مردم است در هر  پروژه ملی  بیوه، پیر، جوان، هزاره، پشتون، ازبک، بلوچ، ایماق، عرب، ګجر و ….. یکسان حق دارد.

ان امتیازی که به باشنده بلخ داده میشود، در ساحه دور دست پامیر  یک افغان دیګر هم حق همین امتیاز را دارد. بیاید که به افغانیت و وحدت کار کنیم.

دبیران باید فهمید که اګر اینها اب را به شکار ماهی مهیا میسازد، این حقیقت را باید درک کرد که به قوم انها مشکلاتیکه در اینده پیش خواهد امد بعداً راه حل ملی نخواهد داشت. انهای که به قومیت و زبان طبل میزند باید فهمید که این صداها ما را به ملکوک الطوایفی و خود سری مبیرد، مایان از همچو مسایل تجاربی تلخی داریم.

دشمن در کمین است میکوشد از هر خلا استفاده نموده و امتیاز بردارد. مردم بامیان باید از تدبر و فهم کار ګیرد، انها باید با ملت یکجا صدای خود را بلند نمایند. اګر ان ها امروز خاموش شوند و یا از ادرس قومی سخن بزند فردا مشکلات متوقع از ادرس های قومی نه بلکه از ادرس ملی حل پیدا خواهد کرد.

وقیتکه ما از همچو مشکلات فراوان رنج میبریم، وقتیکه بعضی دست های مخفی و اشکار میکوشد ما را دچار جنجال های قومی، سمتی و مذهبی نماید. ملت باید در برابر این طور دسایس بیدار باشد. سخن مهم دیګر در این پروژه این است که در این پروژه بسیاری از ولایات دیګر هم حق دارد و باید به حقوق انها احترام شود.

فراموش نباید کرد که اګر ما هرچه به خوشی و رضایت خارجی ها میکنیم، طرح انها را میپذیزیم نتیجه این خواهد بود که در ۱۵ سال قبلی سه تریلیون دالر مکاتب خیالی، ساختمان های خیالی، سرک ها و پروژه های بی کیفیت نصیب ما خواهد بود.

بیاید از همچو اعمال بګذریم، راپور های روزمره اداره سیګار نمایانګر این است که این جا خارجی ها از ارزش به مصارف حق اولویت میدهد. اګر سه تریلیون دالر  غارت شده پنهان و اشکار به کمال مؤثریت و موجودیت یک پلان و میکانیزم افغانی به مصرف میرسد، امروز ما هر چیزی خواهیم داشت.

مګر خارجی ها این طور نه کردند به نام ما خیرات اورده شده اش خود شان چور و تجارت نموده و حساب به ذمه مردم  افغان خواهد بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا