به جای قهر با پاکستان، دنبال اصل مسئله بروید!
![](http://jawedan.com/wp-content/uploads/2015/10/11855818_567997470006301_4352188287320190916_n.jpg)
![11855818_567997470006301_4352188287320190916_n](http://jawedan.com/wp-content/uploads/2015/10/11855818_567997470006301_4352188287320190916_n.jpg)
اتفاقات که در این اواخیر در افغانستان بوقوع پیوست، بدون شک حکومت کنونی را دست و پاچه نمود، عملیات گستردۀ طالبان در شماری از استانهای کشور، افغانستان را واداشت که تا کنفرانس منطقهیی را راه اندازی نماید؛ کنفرانسی که سعی کند افغانستان را از پرتگاۀ سقوط نجات دهد. اما آنچه که در باب چگونهگی ایجاد این کنفرانس مطرح شد، این بود که پاکستان نمیتواند در این کنفرانس شرکت کند. این موضع گیری حکومت افغانستان در قبال پاکستان از این جهت قابل تعمق و درنگ است، با این دلیل که پاکستان یکی از مهمترین سرچشمههای بنیادگرایی و تروریسم در منطقه شناخته شده است. تحولات سه دهه در افغانستان پاکستان را در یک موقعیت بسیار بلند ملی و بین المللی قرار داد. پس از این تحولاتی ناگوار بود که جهان برای سالیان درازی افغانستان را از عینک پاکستان دید؛ در این عینک سوگمندانه یا همه چیز سیاه بود و یا همه چیز سفید، چیزی میانۀ دیده نمیشد. پاکستان با همین دید به دفاع و حمایت محکم از طالبان برخاستند. اینکه بازی پاکستان با طالبان چگونه بود، به همه گان هویدا و مبرهن است. اما آنچه مهم به نظر میرسید، بازی پاکستان پس از سرنگونی رژیم طالبان در قبال افغانستان بود. این کشور با وجود که ظاهرن به جامعه جهانی تعهد نموده بود که یکجا با آنها علیه نابودی دهشت افگنی و تروریسم در افغانستان و منطقه مبارزه میکند. اما عملکرد دولت پاکستان ثابت کرد که این کشور هیچگاهی نمیخواهد که دست از حمایت و تجهیز طالبان در افغانستان بردارد. حمایت حکومت پاکستان از شبکههای عقبگرا و تروریست، به ویژه طالبان، کار را به جای کشاند که تمام کشورهای همپیمان بین المللی افغانستان را به چالش کشاند.
افغانستان پس از چهارده سال حضور نیروهای بین المللی هنوز در ابتدای راه است، طالبان به حمایت پاکستان خیلی قوی تر از گذشته در افغانستان ظاهر شدند، با سقوط کندز به دست طالبان، حکومت افغانستان را پیش از همه نگران ساخت و به زمامداران افغانستان تلقین کرد که طالبان را فراتر از آنچه که فکر میکردند، مورد مطالعۀ مجدد قرار دهند. طالبان با برخوردهای وحشیانۀ پسین خویش در کشور ثابت کردند که آنها فراتر از آنچه هستند و عمل میکنند که رییس جمهوری افغانستان آنان را برادران ناراضی و یا مخالفان سیاسی میگوید. برخوردهای پسین طالبان، حکومت افغانستان را واداشت، تا دست به دامن کشورهای منطقهیی و فرا منطقهیی بزند. پرسش این است که آیا ایجاد کنفرانس منطقهیی بدون حضور پاکستان موثر و حلال مسئله شود؟ آیا واقعن مشکل کنونی افغانستان با دور کردن پاکستان از این گونه کنفرانسها و بازیهای منطقهیی حل میشود؟ به باور من نادیده گرفتن پاکستان در امر برگزاری این گونه کنفرانسها هیچ دردِ افغانستان را دوا نمیکند، به این دلیل که ما دارای یک مرز بسیار طولانی با پاکستان هستیم و این مرز هم کاملن به روی مردمان این دو کشور باز است. روزانه هزاران آدم به صورت غیر قانونی در مرز افغانستان و پاکستان رد و بدل میشوند. بخشی از کسانی که روزانه از مرز پاکستان به صورت غیر قانونی وارد افغانستان میشوند، جزء لشکریان طالب و تندروهانی اند که در بن ذهنشان کشتن و کشته شدن نهفته است. شکی نیست که پاکستان دارای بیشترین مدارس مذهبی در منطقه و جهان است، دانشآموزان این مدارس در کنار آموختن دروس ابتدای دینی به تخریب و قتل مردم افغانستان نیز میاندیشند. این دانشآموزان سربازان نامرعی پاکستان اند که هرگاهی پاکستان تصمیم به نابودی کشوری را داشته باشد، به آنها ماموریت میدهد. افغانستان به درچۀ اول و هندوستان به درجۀ دوم جزء این مأموریتها محسوب میشود. متاسفانه حداکثری این دانشجویان مدارس شهروندان و جوانان افغانستان اند، آنها به مجردی که به کشور برگشته اند، به جای تبلیغ و فهم درستی از دین، به تشویق مردم به جنگ و مبارزه در برابر حکومت مبادرت ورزیده اند. با این وصف، قهر با پاکستان بهدو دلیل، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه مشکل را مشکلتر میکند.
یکی اینکه پاکستان یکی از چهار قدرت هم پیمان و استراتژیک امریکا در منطقه است، پُر واضع است که امریکا هیچ گاهی نمیخواهد که کشوری میلیونی و قدرت اتمی مثل پاکستان را در منطقه به کشوری ناتوان و ضعیف همچون افغانستان تفویض نماید. کمکهای میلیونی امریکا به پاکستان از گذشته تا امروز دال براین ادعا است. قطعن امریکایها نسبت به بازیهای دوگانۀ پاکستان در منطقه آگاه است و میداند که تروریسم و بنیادگرایی بدون همکاری پاکستان ادامۀ حیات داده نمیتوانند.
دوم ، شکی نیست که مهمترین مسئلۀ تاریخی میان افغانستان و پاکستان قضیۀ مرزی دیورند است. تا این که خاطر پاکستان از بابت مداخلۀ افغانستان در امور داخلی پاکستان(خط دیورند) منتفی نشود، یک سانتی متر هم نمیتوان به نیت اصلی پاکستان در قبال آوردن صلح و امنیت به افغانستان باورمند بود. اگر تمام کشورهای جهان به میزبانی پاکستان برای حلال مشکلات افغانستان در اسلام آباد گرد هم آیند، تا علت اصلی مشکل این دو کشور حل نشود، راه به جای نمیبرد. اگر واقعن دل سیاستگران افغانستان به این کشور میسوزد و میخواهند که در آینده شاهد بوجود آمدن افغانستانِ عاری از جنگ و خشونت باشند، اصل مسئله را که همانا جنجالی مرزی فی مابین این دو کشور است، با پاکستان حل نمایند. تا زمانیکه تکلیف این گذرگاۀ مرگ با پاکستان یک طرفه نشود، هیچ دردِ این کشور مداوا نمیشود. همچنان اگر جامعۀ جهانی به ویژه ایالات متحدۀ امریکا میخواهند که به سرنوشت جماهیر شوروی سابق روبرو نشوند، باید به بازیهای ویرانگرایانۀ پاکستان در منطقه و حمایتِ این کشور را از تروریسم پایان دهند؛ البته امریکایها تا زمانیکه قناعت پاکستان را نسبت به مداخلۀ مرزی افغانستان در خاک آن کشور ندهد، نمیتواند جلوی همکاری پاکستان را بگیرد.
راستی هم همینطور است. در صورتیکه ما این ادعای پوچ و بی اساس”دا پشتونستان زمونژ” را داشته باشیم، پاکستان هرگز دست از تخریب و بربادی ما نخواهد برداشت. دلچسپ اینست که کسانیراکه پاکستان بحیث اجیر استخدام میکند و به قتل و تخریب و بربادی افغانستان میفرستد، از همین قماش و گروه میباشند. بطور مثال آقای کرزی از یکطرف طالب را برادر خطاب مینماید و از طرف دیگر ادعای پوچ آزادی پشتونستان و الحاق آن به افغانستان را دارد.