خبر و دیدگاه

گفتمان پشتون و طالب در سایه “تروریزم افغان”

haroon_amirzada
هارون امیر زاده

در پی حوادث قندوز گفتمان” پشتون و طالب” به یک بحث داغ سیاسی و تباری در افغانستان تبدیل شده است.  با آنکه طالبان را بسیاری ها یک جریان تندرو اسلامی می شناسند که ده ها نژاد، تبار و زبان را از یک تعداد کشور های اسلامی زیر پروژه طالبان جمع ساخته است، ولی  رفتار تبارگرایانه آنها خصلت مذهبی آنها را تحت سایه قرار داده است. اما خصلت تبارگرایانه طالبان باعث محبوبیت و حمایت یک تعداد تبارگرایان پشتون شده است. این در حالیست که  رفتار غیر انسانی و اسلامی آنها  مورد نفرت غیر پشتونها  قرار دارد.

در مقاله فعلی کوشش شده است پیوند میان پشتون ها و طالبان  از دید تباری به بحث گرفته شود.

گفتمان اول: آیا پشتونولی نیروی محرکه طالب پرستی شده است؟

تصور میشود که حس پشتونولی بزرگترین نیروی محرکه علاقمندی و طالب پرستی در میان بسیاری پشتونها شده است. اما این حس در میان پشتونها یکسان نیست. شاید بتوان تمام پشتونهای افغانستان را از لحاظ حمایت و مخالفت شان نسبت به طالبان  به سه دسته تقسیم نمود؛ گروه های مخالف، گروه های طالب پرست و گروه های  طالب طلب.

برای پشتون های مخالف طالبان، طالبان قبل از همه دشمنان هویت، فرهنگ و بقای پشتونها  و بحیث ابزار آی اس ای بحساب می آیند. آنها این حقیقت را  درک می کنند که جنگ طالبان در جنوب جنگ پشتون با پشتون و یا درانی و غلجایی است، ولی در شمال جنگ خصلت خصومت میان پشتون و غیر پشتون را خواهد گرفت. به باور این گروه در فرجام مثل گذشته بازنده اصلی این جنگ همه مردم افغانستان خواهند بود ، ولی برنده اصلی پاکستانیها ، ایرانیها ، سعودی ها و غربی ها خواهند بود. اما متاسفانه این دسته پشتونها اقلیت اند و نقشی در سیاست گذاری های کلیدی افغانستان ندارند و نخبگان غیر پشتون هم نتوانسته اند با پشتونهای ضد طالبان یک جبهه واحدی تشکیل بدهند.

اما سیاست افغانستان بیشتر در دست گروه های طالب پرست و یا پشتونست ها قرار دارد ، که  آرمانهای خویش را در جنایات و قدرت نمایی طالبان می بینند. چون اکثریت طالبان را غلجایی ها تشکیل می دهند، غالباً غلجایی ها بیشترین طرفداران  طالبان اند و درانیها آنها را تهدید به قبایل خود می شمارند.  اما گروه های طالب پرست به کمک پاکستانی ها ، انگلیسها و امریکایی ها جنگ را از جنوب به شمال انتقال دادند تا آرمانهای پشتونیستی خویش را در قدرت نمایی طالبان جستجو نمایند. روی تصادفی نیست که طالب پرستان چی چپی و چی راستی و  حتا خانم طالبان “لبسریندار”  در جنایات و شعله های آتش جنگ در شمال بویژه در قندوز با افتخار از طالبان و جنایات آنها دفاع می کنند.

گروه سوم پشتون ها را طالب طلبان محافظه کار تشکیل می دهند. این گروه مخالف هر نوع جنگ طالبان در جنوب هستند، ولی طرفدار جنگ طالبان در شمال هستند. بسیاری ناقلین شمال شامل این گروه میشوند. روی تصادفی نیست،که بسیاری ناقلین در شمال از طالبان حمایت می کنند و به آنها پناه میدهند و به کمک طالبان در شمال به جان، مال و ناموس مردم بومی تجاوز میکنند.

در نتیجه جنگ های اخیر در شمال بویژه در قندوز ما شاهد یک جنبش جدیدی طالب پرستی مشابه به سالهای نود هستیم ، که اکثریت پشتونهای چپی و راستی افراطی در یک جبهه واحد متحد شده اند.

*****

گفتمان دوم:  جنبش ضد طالبان در میان تاجیکان

بعد از فاجعه قندوز یک تحرک بزرگی در  مخالفت با طالبان در میان تاجیکان افغانستان و تاجیکستان بوجود آمده است. امام علی رحمان رییس جمهور تاجیکستان برای جلوگیری از بی ثبات ساختن کشورش دست به کمک نظامی به روسیه دراز کرده است. در افغانستان از مردم عوام تاجیک گرفته تا فرماندهان نظامی و نخبگان سیاسی و فرهنگی فعالانه وارد میدان نبرد و سیاست شده اند و در جنگ روانی با طرفداران طالبان هم در رسانه ها و هم در پارلمان و حکومت با جسارت بی سابقه مخالفت خویش را به جنایات طالبان بیان می کنند.

از لحاظ رویکرد سیاسی تاجیکان نسبت به طالبان به سه دسته تقسیم می شوند:

  1. ایجاد جبهه متحد ضد طالبان. این گروه خواهان بسیج مردمی و برخورد قاطع با طالبان و حامیان داخلی آنها اند. چنانچه طرفداران هم چو برخورد  از یک تعداد فرماندهان جهادی سابق گرفته تا نسل جوان را شامل می شوند. این گروه تصور می کنند، که چندان تفاوت جدی میان اهداف طالبان و پشتونها وجود ندارد و اکثریت پشتونها از طالبان بدلایل پشتونولی حمایت علنی و مخفی می کنند. اینها به این باور رسیده اند، که تفاهم سیاسی با پشتونها ضیاع وقت است. چنانچه یک تعداد فرماندهان نیروهای خویش را وارد نبرد با طالبان کرده اند و یک تعداد جوانان فضای سیاسی بسیج اجتماعی بر علیه طالبان و طالب پرستان را از طریق رسانه ها و شبکه های اجتماعی براه انداخته اند.
  2. گفتمان منطقی  با پشتون ها. این گروه  شامل یک تعداد  نخبگان  سیاسی تاجیک میشود که میان پشتون و طالبان تفکیک قایلند. این گروه تلاش می کنند، که نخبگان و سیاستمداران پشتون را از راه منطقی متقاعد سازند که جنایات طالبان هیچ توجیه انسانی، مذهبی و تباری ندارد.  بگونه مثال امرالله صالح در واکنش به برادر خواندن حامد کرزی بار ها گفته است:” طالبان برادران ما نیستند!”، طالبان لشکر اجیر آی اس آی  اند”. تروریزم قوم، زبان و مذهب ندارد!”. اما این استدلال ها کمتر توانسته طالب پرستان را که عنان سیاست، قدرت، سرمایه و حمایت خارجی تروریزم را با خود دارند، راضی بسازند که دست از حمایت طالبان بردارند.

واقعیت اینست که برخلاف تصور برخی ها “تروریزم افغان” هم مذهب دارد ، هم تبار و هم آدرس و آنرا در افغانستان در سه دهه اخیر بنمایش گذاشته اند. همین خصایص باعث شده است، که “تروریزم افغان” قدرت و راز ماندگاری خویش را از پیوند ها و خاستگاه های تباری، مذهبی، زبانی و منطقوی می گیرند.

  1. محافظه کاران تاجیک. باز تولید روان و منطق گروه محافظه کار تاجیک همیشه ترس و سازش و گریز است. این گروه از ترس اینکه پشتونها خشمگین نشوند و یا منافع شخصی شانرا از دست ندهند، کوشش می کنند، که جنایات طالبان را بطور علنی محکوم نکنند، ولی نفرت شان را نسبت به طالبان و حامیان شان در خفا ابراز می کنند. این گروه نه جسارت اعتراض خیابانی را دارند و نه رسانه ای و یا گفتگوی مستقیم با حامیان طالبان. این گروه وقتی طالب در قدرت بیایند، از هر طالب پرست کرده، طالب پرست تر می شوند و اگر داعش بقدرت برسد، بهترین متملقین داعش خواهند بود.این دسته تاجیکان ترسو مانع مبارزه و مقاومت در برابر فاشیزم ، طالبانیزم و یا داعش هستند.

*****

گفتمان سوم: منطق  دفاع از جنایات “تروریزم افغان” چی است؟

شاید هیچ کسی بهتر از پاکستانی ها، سعودی ها، ترکی ها، امریکایی ها و انگلیسها در مورد ماهیت و تاثیرات منفی تروریسم آگاهی نداشته باشند. زیرا آنها خود خالق پروژه طالبان، القاعده و یا داعش هستند. به بیان دیگر آنها عوارض جانبی داروی تسکین بخش طالبان را در بازی های کلان راهبردی خوب آگاهی دارند. آنها می دانند که طالبان بحیث یک لشکر جنایتکار و مخرب اگر ۷۰ فیصد دشمن را نیست و نابود می سازد، ۳۰ فیصد ضرر جانبی به آفریننده گان و مربیان شان نیز وارد می کنند. چنانچه در ۱۴ سال اخیر نه تنها پشتونها قربانی های فراوان در نتیجه جنگ های طالبان دادند، بلکه صد ها سرباز پاکستانی  و غربی  در جنگ با تروریزم ساخت خود شان کشته دادند. ولی بازهم دست از بازی دوگانه شان با تروریزم نکشیدند.

طالب پرستان تحصیل یافته افغان نیز می دانند، که طالبان بحیث یک لشکر جهل و خشونت و با افکار ضد تمدنی خویش به هر اندازه که به مردم غیر پشتون ضرر می رسانند، به همان اندازه خانمانسوز برای پشتون ها اند. ولی آنها تلاش می کنند عوارض جانبی طالبان را بر خودشان کاهش دهند و بیش تر از آن ها در معادلات قدرت داخلی استفاده کنند.

به باور این قلم پشتون ها به سه دلیل از طالبان دفاع می کنند:

احساسات پشتونولی. این حس آنقدر در میان پشتونها ژرف است که از یک پشتون بیسواد و مذهبی گرفته تا نخبگان ملحد طالبان را فرزندان قبیله می شمارند.

بگونه مثال  وقتی غنی احمدزی  می گوید” ۹۸ فیصد گویندگان یک زبان در زندانها” بی عدالتیست، این تنها صحبت دل یک رهبر سکولار پشتون نیست، بلکه احساس تباری میلیون ها “پشتونی لر و بر” است.

جایگاه طالبان در تعادل قدرت قومی. اکثریت پشتونها از ملحد  گرفته تا یک انسانی مذهبی  از طالبان بدلایل توازن قومی قدرت در معادلات داخلی حمایت می کنند. بسیاری پشتون ها مدیون طالبان و پاکستان هستند که حاکمیت سنتی شانرا از دست مجاهدین شمال نجات دادند.  نخبگان پشتون در ۱۴ سال اخیر از ظهور مجدد طالبان بحیث شمشیر داموکلس  برای ترساندن غیر پشتونها و گرفتن امتیازات از غرب استفاده اعظمی نمودند. سقوط قندوز قدرت نمایی پشتونهای ناقل در شمال را نشان می دهد و تقریباً همه پشتونها جنایات طالبان را نادیده گرفتند.

در بازی های جیوپلیتیک. اکثریت نخبگان پشتون می دانند که طالبان یک لشکر اجیر پاکستان اند. اما بسیاری نخبگان سیاسی پشتون ازین ماموریت طالبان برای منافع قوم پشتون و یا حد اقل منافع یک حلقه پشتونیسم استفاده می کنند.  برجسته ترین مثال آن بقدرت رساندن کرزی و غنی از راه تقلب و دریافت امتیازات مالی و قرارداد  امنیتی با امریکا است. واقعیت اینست، که اگر طالبان پشتون نبودند، غرب برای پشتونها امتیازات سیاسی، اقتصادی و حتا  امتیازات تولید و قاچاق مواد مخدر را هرگز نمی دادند.

نتیجه گیری

 این استدلال برخی نخبگان تاجیک که ما از طالبان بدخشی دفاع نمی کنیم، لهذا شما هم از طالبان قندهاری دفاع نکنید، احساس پشتونولی هیچ پشتونی را نسبت به طالبان تغییر نخواهد داد.  شاید بهتر باشد بجای توصیه به پشتونها که دست از پشتونولی بردارند، باید در جستجوی راه های ” تاجیکولی”  و نقشه راه نجات برای خود از شر فاشیزم، طالبانیزم و بردگی در سده بیست و یکم بر آیند.

۱۵ اکتبر ۲۰۱۵

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. واقعا” که این گفتمان و دقت در مورد ارتباط پشتونها و طالبان در خور اهمیت زیادی میباشد. پاکستان از این نقطه استفاده اعظمی مینمایند. و پاکستان در فربه ساختن نفاق قومی و ترزیق روحیه بر تری جویی قومی نقش اساسی را بازی میکند. پیروزی طالب رقیق پیروزی پاکستان میباشد. آیا برادران پشتون ما یوغ پاکستانرا با قیمت پیروزی طالبان بر گردن قبول دارند؟ بعضا” وقتی که انسان با تعداد زباد نخبگان برادران پشتون گپ میزند چنین تصور میشود که تعداد زیادی بخاطر نابودی اقوام غیر از افغان افغانستان حاضر اند حتی یوغ استعمار پاکستانرا بر گردن قبول نمایند. اینجاست که موضوع این گفتمان خیلی با احمیت و قابل دقت میشود.

  2. من به این باورم که عقب ماندگی و بیچارکی و ذلت افغانستان در پهلوی ریشه های دیگر طور عمده ریشه در استیلای سیاست برتری جوئی قومی در ذهن و روان زمامداران دولت دارد. زمامداران افغانستان که عمدتا” از طرف خارجیها مقرر میشوند برای بقای خود در قدرت، سیاست قوم پرستی را عمدآ” چاق می سازند. مشکل در اینجاست که اگر کسی از اقوام غیر پشتون افغانستان علیه مضرات برتری جوئی قومی سخنی بزبان آورد فورا” از طرف گروهای فاشست های طرفدار سیاست بر تری جوئی قومی که همیشه بدنه اساسی دولت را تشکیل داده اند به نفاق افگنی و ضد قوم برادر افغان بودن، محکوم میشوند. و اجازه نمیدهند که آنها در بهبودی وضع و انداختن افغانستان در شاهراه پیشرفت و ترقی کاری انجام دهند. چون کشور افغانستان با وجود ثروتهای زیاد زیر زمینی و رو زمینی در فقر و بدبختی گرفتار مانده است در اینطور اوضاع و احوال یکتعداد از مردم اهل نظر و فکر ناگذیر میشوند که به دول دولت برقصند بخاطر اینکه تنها زمامدار است که این امکان کار و زندگی را به نخبگان بخشیده میتواند. همین ناملایمتی سبب شده است که افغانستان در گرداب بدبختی دور بزند و دور بزند. به باور من راه همان است که برادران قوم افغان ما و نخبگان قوم افغان ما ابتکار عمل را بدست گیرند و کشور خودرا با کشور های دور و بر و همسایه مقایسه کنند و ببینند که چقدر ذلیل و عقب مانده و فقیر و بی همه چیز اند. و از خود سوال کنند که چرا افغانستان تا این حد به ذلت سقوط نموده است. تیوری روستا ترکی که باید اقوام دیگر از افغانستان فراری ساخته شوند و یک قوم همه چیز را بدست گیرد تا افغانستان آباد شود یک تیوری احمقانه و خائنانه و تا بحال نا کام از آب در آمده است. بنأ” جز اینکه راه انسان سالاری در پیشرو گیریم و هر شهروند افغانستان را نه از ارتباط قومی اش بلکه از ارتباط انسانی اش که او انسان میباشد، بشناسیم و با او برخورد نمائیم راه دیگری سراغ شده نمیتواند. البته این در صورتی عملی خواهد شود که مردم اجازه ندهند که زمام دار دولت شان از طرف خارج با تقلب تعین شود. و بکذارند یک انسان شایسته توسط انتخابات بدون تقلب از طرف مردم انتخاب شود. و این مهم نباشد که این شخص از لحاظ بیالوژیک بکدام قوم افغانستان تعلق دارد.

  3. در صورتیکه تجارب علمی و تجارب اجتماعی سیاست برتری جوئی قومی را یک سیاست غلط نشان داده است.بدلیل اینکه واضح است که هیچ گروهی یا قومی از اقوام یک جامعه نمیتواند به خوشبختی برسد تا تمام اقوام ان جامعه بصورت کل به خوشبختی نرسند. ولی باز هم یکتعداد از تحصیل کردگان برادران پشتون ما بدون بهره گیری از دانش و آموخته های خویش به سیاست برتری جوئی قومی روی آورده اند که مایۀ افسوس و دریغ میباشد. سخنان و اظهارات پشتون های تحصیل کرده مثل داکتر انورالحق احدی، داکتر ستانیزی، داکتر اشرف غنی و داکتر روستا ترکی، …وغیره انسان را به حیرت می اندازد و این فکر را در ذهن انسان تداعی میکند که ۹۹ فیصد از پشتونهای تحصیل کرده در فکر برتری جوئی قومی غرق بوده و تجربه نشان میدهد که اصلاح نا پذیر خواهند بود. قوم پرستی انها چنان لبریز شده است که طالبانرا که ننگ بشریت و ننگ تمدن و ننگ اخلاق میباشند و مزید بر آن وطنفروش و اجیران استخبارات پاکستان میباشند، منحیث نیروی مبارز علیه اشغال امریکا تعریف میکنند. مثلا” آقای غنی چندی پیش انهارا مخالفین سیاسی میخواند و در تازه ترین سخنان خود به ارتباط حوادث کندز طالبانرا باغیان خواند. حال آنکه طالبان باغیان نبوده بلکه عساکر اجیر پاکستان میباشند. در اینطور اوضاع و احوال باید نخبگان اقوام غیر افغان افغانستان بخود عزت قایل شوند و در پی راه و چاره ای برآیند که آنهارا از ذلت و دست بینی بکشد.

  4. جناب داکتر صاحب هارون امیر زاده. حقایق مربوط به طالبان و چگونگی برداشت از طالبانرا و چگونگی برخورد با طالبان را توسط اقوام افغان(پشتون) و تاجکان همان طور که هست بیان نموده است. امید است که این نوشته پر معنی تاثیر مثبتی بالای تمام اقوام ساکن افغانستان وارد نماید. تا همه یکمشت و متحد علیه اجیران استخبارات پاکستان بنام طالبان عمل نمایند و افغانستان را از شر این دین فروشان و وطنفروشان ذلیل نجات بخشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا