اشرف غنی فصل نا تمام تاریخ
در کشور که پیشینۀ تاریخی آن به قدامت پنج هزار سال غرور کاذب تخمین و نکبت آن تنها به پهنای همین پنج هزار سال قابل مقایسه است شگفت آور نمی باشد که تز فلسفۀ اعمال سیاست و دولت داری در چنین کشوری را پیامد سده های رفته باخشم، خروش و خون مرقوم داشته ارجحیت کار برد کلمۀ ” شهروند” و ” وطندار” در پیکار های انتخاباتی مساله ساز شود.
زمان که این دو مفهوم تیتر تابلو های انتخاباتی میشود از این جهت قابل تامل است که دو دیدگاه، دو طرز تفکر و دو مفهوم متضاد در روش حکومت داری را القا میکند ” شهروند” که پروسۀ دولت سازی و حکومت داری را استوار بر روش شهروند محور میداند و “وطندار” که فلاسفۀ آن نسبت به مسالۀ دولت سازی دید قبیلۀ دارند وجایگاهی برای فردیت فرد با این محاسبه که فرد در قبیله بخشی از کل قبیله محسوب میشود قایل نیستند و نوع نظام خان و دیوان سالاری را تجویز میکنند پس بی جهت نبود که آقای غنی باری گفته بود از کلمۀ شهروند خوشش نمی آید و در مقابل کلمۀ ” وطندار ” را ترجیح میدهد.
نوشته های غنی که نماینگر تغیر دید فلسفی وی نسبت به مسایل اقتصادی، سیاسی و حکومت داری در مقطع زمان های مختلف است لابی گری ظاهری بیش نیست در واقع او همیشه در پی تثبیت هویت سیاسی می باشد که به عقیدۀ وی فصل آن در افغانستان نا تمام مانده است و در قالب دو طرح متضاد حکومت سازی در تز دکترای خویش و تحقیق مشترک به عنوان باز سازی دولت های نا کام که ارایه داده است ادعای تغیر بنیادین در ساختار های افغانستان بین سال های 1500 میلادی تا 1901 میلادی را به جلو رانده است که به باور وی تا دورۀ حمکرانی عبدالرحمن خان ادامه داشته اما به مرحلۀ اکمال نه رسیده است.
نوشته های غنی برای خیلی ها که کمتر با تفکر ناسیونالیستی او آشنای دارند پیچیده می نماید در واقع چیزی را که غنی میخواهد در جامعه نهادینه سازد خیلی ساده است تنها از ادبیات مبهم و پیچیده استفاده میکند نقد که غنی بر تفکر ساختارگرای نوشت و افغانستان را از لحاظ ساختار قدرت و اقتصاد یک کشور قبیلۀ تعریف نمود در واقع نقدی بود در جهت لابی گری حفظ این سیستم که دیدگاه فلسفی وی را نسبت به نوع حکومت سازی در افغانستان خلاصه میکند.
غنی در سیاست افغانستان پدیدۀ است که ” فی نفسه ” تناقض و تعارض را با ابراز سلوک های انفعالی و ناشایست حتی در قبال متحدین خویش و ادعا های بلند نسبت به خود خلق کرده است غنی با دو نوشته زیر عنوان دولت سازی در جامعۀ قبیلۀ افغانستان و نزاع در دادگاه درۀ کنر که در مجله های علمی جهان چاپ شده است و دست آورد بایگانی پروسۀ دکترای خویش در دانشگاۀ کلمبیا در حال خود را به مقام دومین متفکر جهان جا زده است که از دید اکادمیک همه ااتفاق دارند هیچ یک از نوشته های وی به معنی واقعی کلمه تحقیق علمی شمرده نمیشود فصل نا تمام که بر دیگر فصل های نا تمام وی افزوده شده است.
در دید آقای غنی امکان برگشت ساختار فرهنگی زبان فارسی که به نفع ساختار قبیلۀ پشتون محور جا تخلیه نموده است به شرایط قبل از دورۀ احمد شاه ابدالی پیش بینی شده است این همان فصل نا تمام تاریخ است که آقای غنی در روز نامۀ هشت صبح عنوان مقالۀ خود بر گزیده بود مدل حکومت داری عبدالرحمن خان، حبیب الله خان و تیوری پردازی های فاشیستی محمود طرزی که باید به اکمال برسد.
صورت مفهوم تداوم در شعار انتخاباتی غنی مبین این بود که اشرف غنی از تز دکترای خویش که در آن از نوع حکومت داری خان سالاری در کشور مثل افغانستان پشتیبانی نموده است تا پرو سه مشترک دولت سازی با خانم کلیر لاکهارت که مدل دولت داری شهروند محور را معتبر دانسته است دچار دیگر دیسی نشده است و تفاوت چندان میان آرای قبلی و فعلی وی ملاحظه نمیشود از اینرو افتضاح تقلب در انتخابات را در مسیر که از فرد در قبیله قهرمان می سازد به امید اینکه فصل نا تمام تاریخ را رقم می زند بدوش کشید.
پیامد تفاهمنامۀ سیاسی که تشکبل حکومت وحدت ملی را در نتیجۀ غایلۀ انتخاباتی در پی داشت توانست پروسۀ دولت سازی اشرف غنی به سبک عبدالرحمن خانی را از رسیدن به نقطۀ اکمال فصل نا تمام تاریخ فاصله دهد. اما این پروسه را برای همیشه متوقف نکرده است اشرف غنی و تیوری پردازان ناسیونالست حول و حواشی او که در جهت بدست گرفتن سکان کامل قدرت انتخابات را به گند کشیدند به چنین راحتی تن به مفاد تفاهمنامۀ سیاسی که عملی شدن آن تمرکز مطلق قدرت بدست فرد را به نفع تیوری حکومت سازی شهروند محور فرو می ریزد نمی دهند و بازی با تعبیر و برداشت متفاوت از داده های تفاهمنامه سیاسی که اجرایی شدن آن را زمان گیر می سازد روزنۀ امید است که چشم تیم تمامیت خواه را به پایان عمر حکومت وحدت ملی دوخته است.
خلاصه آنچه را که میتوان با وجود اما و اگر ها نسبت به کار کرد های حکومت وحدت ملی منحیث پیامد مثبت در سجل تشکیل این حکومت برجسته دانست این است که افتضاح تقلب و تقسیم مساویانۀ قدرت میان دو دیدگاه متعارض و متفاوت نسبت به مدل دولت سازی اشرف غنی را تا اینجا بخشی از فصل نا تمام تاریخ توقف داده است.
نوشتۀ خیلی عالی، چهره واقعی رویداد ها و اهداف سیاست جاری افغانستان بیان گردیده داست. افتخار به کسانیکه واقعیت های جامعه افغانستان را بیان مینمایند.
جای حیرت میباشد که آقای غنی در فکر رفع عقبمانی و بیچارگی مردم افغانستان نمیباشد. فقط او در فکر تداوم وتطبیق مفکوره باطل تفوق طلبی قومی میباشد. اینکه میگفت: در زندان بکرام 90 فیصد از مردمان یک قوم زندانی میباشند و یا خانه هائیکه بمباردمان میشود به یک قوم تعلق دارند، همه و همه بیان صریح مفکوره و نیت او میباشد. وای به حال مردم افغانستان که چرخ زمامداری کشور شان بدست کسی میچرخد که که بجای پند گرفتن از گذشته رسوا و ناکام در فکر تداوم آن است.