Uncategorizedخبر و دیدگاه

به ریشه ها نگاه کنید، نه به شاخه های خشکیده

Ahmad-saidi-meghalat
احمد سعیدی

بدون تردید موجودیت هر پدیدۀ اثرات خاص خودرا در عرصه های مختلف زندگی انسانها دارد واما ظهور پدیده های سیاسی کنش ها وواکنش های مربوط به آن از ابعاد خیلی گستردۀ بر خوردار بوده، شعاع اثر گذاری آن نیز به همان پیمانه وسیع وفرا گیر است. بر رسی  دلائل، انگیزه ها پیدایش وبستر زایش پدیده ها تا حامیان ومربیان آنها از پیش زمینه های مهم واساسی  قضاوت در مورد همان پدیده است .شناخت دیر هنگام وبرداشت  نادرست از ماهیت تحریک طالبان و کشور های حامی آنها، أهداف مؤسسین این تحریک باید عمیقاً مورد مطالعه قرار گیرد. زخم خونین که امروز پیکر کشور مارا علیل وناتوان ساخته  ناشی از یک نگاه سطحی به قضایا وپدیده های طالب و طالب سازی در خارج کشور بوده است. همه میدانند  پاکستان در زایش وپیدایش تمام پدیده های بحران آفرین که موجب بر بادی و ویرانی افغانستان را فراهم ساخته  نقش اساسی و تخریب کننده  داشته. از چندی بدینسو بعضی از مبصرین و آگاهان سیاسی به این باور اند که پروژه طالب در حالت ختم شدن است. جای خویش را به داعش می سپارد اما به عقیده من  بر عکس از آغاز سال جاری بدینسو فعالیت گروه طالبان در افغانستان وضعیت امنیتی این کشور و حکومت وحدت ملی را  دوچار چالش جدی کرده است. عدم  حضور نیروهای امنیتی  خارجی  برای مقابله با این گروه تروریستی  نیز وضعیت امنیتی این کشور را با مشکلات عدیده مواجه ساخته است. این تنها طالبان نیستند گروه های دیگری از قبیل القاعده ، داعش ، طالبان افغانی و پاکستانی حزب اسلامی ازبکستان و شاخه گلبدین حکمتیار نیز در نا امنی های افغانستان سهیم اند. بعضی از این ارتباطات با یکدیگر خیلی نزدیک و ارگانیک است. بر علاوه ارتباطات با یکدیگر ارتباطات تنگاتنگ این گروه ها با استخبارات کشور های منطقه نیز چالش دیگریست، که باید به آن دقت شود چنانچه گروه طالبان تحت رهبری ملا محمد عمر با شبکه جلال الدین حقانی ارتباطات خیلی نزدیکی   دارند ولی عملاً  یک گروه نیستند. همه میدانند که شبکه آقای حقانی بیشترین ارتباطاتش با آ. اس آی  یعنی اداره استخبارات پاکستان دارد آنچه را که گروه حقانی در حملات انتحاری انجام می دهد گفته میتوانیم گروه طالبان  یک مقدار معتدلتر از شبکه حقانی هستند. گروه حقانی در واقع گروه جهادی است. در زمان حضور شوروی در ،افغانستان  توسط جلال الدین حقانی از بدنه حزب اسلامی مولوی خالص جدا و تحریک جداگانه ای تحت رهبری حقانی به فعالیت آغاز کرد. اما گروه طالبان تحت رهبری ملا محمد عمر مجاهد بعد از اینکه جهاد  پیروز شده بود به وجود آمدند، حکومت مجاهدین با شکست روبرو شد. چون آمریکائیها نتوانستند بعد از پیروزی مجاهدین به اهداف مطروحه خود در افغانستان دست یابند. پاکستانیها به دستور امریکایی ها و سرمایه گذاری سعودی سعی کردند  گروه دیگری را به وجود بیاورند و بعد از آن به اصطلاح با شعارهای عامه پسندتری گروه طالبان مورد حمایت قرار گرفت. به این ترتیب طالبان توانستند آرام آرام اول قندهار، هلمند، و بعداً  کابل را بگیرند در این دوران شبکه حقانی تا قبل از اینکه آمریکا به افغانستان حمله کنند و گروه طالبان از کابل اخراج شوند  خیلی فعال نبود . بعد از این است که گروه حقانی از کابل به وزیرستان شمالی و از آن جا مجددا فعالیت خود را آغاز کرد . اینها می گفتند که گروه متفاوتی هستند ولی با هم همکاری می کنند ظاهرا ، شبکه حقانی رهبری ملاعمر را به عنوان امیرالمومنین به رسمیت می شناسد ولی در عملیات و مسایل دیگر مستقلانه عمل میکند . بعضی ها در سال های قبل طالبان را به گروه های مختلف تقسیم بندی میکردند بعضی باور ها تا کنون نیز چنین است اما به باور من این تقسیم بندی ماهیتی ندارد . طالبان یک گروه ایدئولوژیک است و پای بندی به رهبری جنبه مراد ومریدی و جنبه معنوی دارد . نمی توان گفت طالبان میانه رو و تند رو ماهیت واقعی دارد . فقط  طالبان زمانی که می خواهند از خود نرمش نشان دهند از این حرکات استفاده می کنند با در نظرداشت ضعف ها و نا توانی ها در رهبری حکومت وحدت ملی بعضی به این باور اند که دوام این حاکمیت در پرده ای از ابهام است و حتی بعضی به این عقیده اند که داعش و طالبان افغانستان را اشغال خواهند کرد. اما من هرگز فکر نمی کنم که آمریکاییها  با وجود تمامی سرمایه گذاری های مالی و آموزشی که در افغانستان انجام داده اند بدون قید و شرط  از افغانستان خارج شوند . و این کشور را تنها بگذارند. از اوایل امسال تا کنون وضعیت دفاعی اردو و قوت های مسلح افغانستان نشان داد که اگر قوت های مسلح تجهیز شوند به یقین این قوت های  دفاعی توانایی مقابله با طالبان و گروه های دیگر را دارند . و روحیه مردم افغانستان نیز نمایانگر آن است که علاقه ندارند تا  طالبان و گروه های دیگری تروریستی  بیایند و قدرت را در دست بگیرند . با همه دست آورد های یک دهه گذشته خط بطلان بکشند  به باور من احتمال قوی این است که در جریان امسال هم رهبری حکومت وحدت ملی و هم آمریکاییها تلاش کنند تا از آغاز مذاکرات که با مخالفین صورت گرفته حد اقل اگر کوچک هم باشد  نتیجه ای بدست آید . اگر رئیس جمهور آقای غنی یا گروه مذاکره کننده آن از من سوال نمایند که راهبرد دیپلماتیک و مذاکره با مخالفین روی  چه اهدافی دنبال شود جواب من این است  ؟نیروهای آ مریکا و ناتو بشمول قوت های مسلح افغانستان در حالیکه پاکستان مدافع سر سخت نیرو های مخالف دولت افغانستان است در چنین وضعیتی این نیرو ها  نمی توانند به لحاظ نظامی طالبان را شکست دهند و طالبان نیز در وضعیتی نیستند که آمریکا و ناتو و قوت های مسلح افغانستان  را شکست دهند . وضعیتی که در زمان اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد و مجاهدین توانستند با کمک نیروهای بین المللی ، امریکا ، اروپا و کشورهای اسلامی شوروی را شکست دهند  اما . این حالت هم برای طالبان وجود ندارد. بنابراین یک بن بست استراتژیک وجود دارد نه طالبان قادر اند نظام موجود را  را شکست  دهند و نه حکومت وحدت ملی قادر است طالبان را همه جانبه شکست دهد . بنابراین در چنین شرایطی می بایست از راه حل مذاکره و دادن امتیاز به طالبان استفاده کرد  هم . آمریکایی ها و هم حکومت افغانستان  به این مساله باید جدی تر از گذشته فکر کند . از این زاویه من فکر نمی کنم شرایطی به وجود آید که طالبان یا حکومت افغانستان جدا از مداکره یا مصالحه موفق به این امر شوند ضعف و نا توانی های حکومت وحدت ملی موجب آن گردیده تا. پشتوانه مردمی طالبان قوی تر شود ولی پاکستان است که آنها را تا کنون آموزش می دهد و مسلح می کند و همچنین حمایت مالی عربستان سعودی را برای آنها فراهم می کند اگر حمایتهای پاکستان نباشد طالبان هرگز توان آنرا ندارند که مبارزه قوت های مسلح افغانستان را به چالش بکشاند. من  سخنان آقای اشرف غنی رئیس جمهور را در اجلاس شانگهای شنیدم وعده های را که رئیس جمهور کشور چین بخاطر کمک های امنیتی به افغانستان داد نیز به دقت دنبال کردم، با در نظرداشت همه گفته ها و وعده ها من فکر نمی کنم که هیچ کشوری در حال حاضر که افغانستان به آتش جنگ می سوزد بشمول چین  بتواند با جرات و عجله  وارد معرکه جنگ  افغانستان شود. اکثر رهبران کشور های آسیایی این حقیقت را میدانند  کشورهای اروپایی با این همه امکانات مالی و تجهیزات نظامی نتوانستند در افغانستان امنیت بر قرار کنند.   ما چطور میتوانیم امنیت بر قرار کنیم با ایجاد حکومت وحدت ملی بخصوص بعد از امضای قرار داد امنیتی با امریکا بعضی ها خیلی امیدوار و دل بسته بودند با امید های زیاد ، حالا این پیمان امضا شده است. ولی حقیقت این است که تا کنون  آمریکاییها به تعهدات خود عمل نکرده است در چنین وضعیتی . این پیمان خیلی انتظارات افغانستان را تامین نمی کند . آمرکاییها نیز طبق تعهداتی که پذیرفته اند امنیت افغانستان را تامین کنند خیلی صداقت و آمادگی ندارند. گرچه  دولت آقای اشرف غنی  تلاش کرده است علاوه بر آمریکا ،فرانسه و انگلیس  و اخیرا پاکستان سعودی ،هند  و ایران را هم وارد پیمان کند تا از این طریق بتواند قدرت مانور خود را گسترش دهد . معمولا این نوع پیمانها اگر در جهت تامین منافع دولت قوی باشد عملی می شود ولی اگر در جهت تامین منافع دولت ضعیف باشد در عملی شدن آن جای بحث و سوال است.   متاسفانه در حال حاضر

افغانستان  قربانی سه جریان است .

جریان اول : مربوط می شود به رقابتهای قومی – مذهبی که شکافهای زیادی میان آنها وجود دارد .

جریان دوم : به دخالت کشورهای همسایه و منطقه مربوط است  که بحرانهایی را در افغانستان به وجود آورده اند .

جریان سوم : به رقابتهایی که در سطح بین المللی وجود دارد مرتبط است. اگر تصمیم و اراده بین المللی وجود داشته باشد که افغانستان از این وضعیت نجات پیدا کند این سه گروه باید با هم همکاری داشته باشند ولی اگر کارشکنی کنند حتی اگر یک نفر از نیروهای خارجی نیز در افعانستان وجود نداشته باشند با در نظرداشت تجارب سال های قبل  رقابتهای منطقه ای همچنان ادامه خواهد داشت.

نتیجه :

واقعیت این است که وضعیت امنیتی در افغانستان خوب نیست. به طفل سه ساله تجاوز می شود اختطاف به اوج خود رسیده مردم عوام به آینده مطمئن باورمند نیستند گروه  طالبان می توانند در  روز روشن داخل کابل در داخل منطقه امنیتی با حضور داشت صد ها پولیس داخل نقاط مهم در شهر کابل و شهر های دیگر شوند و عملیات انتحاری انجام دهند،  مردم بیگناه را به خاک و خون بکشد. با این اوضاع و احوال افغانستان در حال حاضر چالشهای امنیتی زیادی روبروست و هدف نیروهای افغانی تامین امنیت برای افغانستان است بنابراین نمی توان گفت که به لحاظ امنیتی افغانستان وضعیت مطلوبی دارد .

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. همینکه گرباچف خواست قدرت دولتی را به مجاهدین تسلیم نماید. هدایت داد تا مذاکره برای صلح صورت گیرد به اینترتیب مشی مصالحه ملی را طرح و بمرحله اجرا قرار دادند. گپ بجائی رسید که قدرت جمهوری افغانستان به مجاهدین تسلیم داده شد. تجربه نشان میدهد که مذاکره و صلح به کشوری مثل افغانستان وسیله ای برای تقویه و نیرومند ساختن مخالفین میباشد. خصوصا” حالا که مستقیما” پای پاکستان در میان میباشد. اگر دولت نجیبالله مردانه و با شهامت سیاست مصالحه ملی را دور می انداخت و راه مبارزه قاطع را به پیش میگرفت. و از سیاست برتری جوئی قومی دوری میجست، و به سخنان روسها گوش نمیداد، بدون شک که هیچوقت مجاهدین بر سر قدرت آمده نمیتوانستند.

  2. “در چنین شرایطی می بایست از راه حل مذاکره و دادن امتیاز به طالبان استفاده کرد هم . آمریکایی ها و هم حکومت افغانستان به این مساله باید جدی تر از گذشته فکر کند.”
    نویسنده محترم! آیا فکر میکنی که طالبان بخاطر گرفتن امتیاز، دست به سلاح برده اند؟ اگر چنین فکر میکنید، شاید در اشتباه باشید. شاید مردم عوام افغانستان هم بدانند که طالبان اجیران استخبارات پاکستان اند. وظیفه اجیر آنوقت به پایان میرسد که وظائفی که به او سپرده شده است آنرا انجام دهد. وظایفی که استخبارات پاکستان به طالبان داده است. همانا پاکستانرا بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم بر سرنوشت افغانستان حاکم سازد. در این صورت این امتیاز چه میتواند باشد؟ اهداف پاکستان وقتی برآورده خواهد شد که طالبان صد فیصد قدرت دولتی بدست داشته باشند. بنأ” طالبان برای گرفتن قدرت دولتی جنگ مینمایند ونه بخاطر گرفتن امتیاز. امتیازات عادی را پاکستان در زمان آقای کرزی هم داشت. مثلا” آقای فاروق وردک و آقای خرم تقریبا” چرخ دولت را بدست داشتند. شما دیدید که در انتخابات چگونه دست باز به تقلب دست زدند. به این لحاظ پاکستان فقط بجز گرفتن تمام اختیارات به دیگر چیزی راضی نخواهد شد. راه علاج، مذاکره و صلح با طالبان نمیباشد. راه علاج همانا بسچ مردم و بیدار ساختن مردم و برابر کردن امکانات به شخصیتهای با نفوذ ملی و نیروهائیکه مخالف تسلیم شدن به پاکستان اند. در اینصورت است که پاکستان در جایش شانده میشود و طالبان خود جرئت آمدن به اینطرف خط دیورند را نخواهند کرد. تا حال که آقای کرزی چگونه بیرمانه از طالبان حمایت میکرد و حالاکه اقای غنی طالبانرا مخالف سیاسی میخواند و زمینه رشد شانرا در افغانستان مساعد میسازد و هرچه عذر هم میکند ولی هیچ جواب نمیشنود. جواب فقط همان مانور های اغفال کننده از طرف پاکستان میباشد. سخن از مذاکره و صلح با طالبان یک سخن مربوط به زمینه سازی رشد و نیرو گرفتن طالبان میباشد وبس. بنظر من تلاش در راه مذاکره و صلح با طالبان یک عمل خیانت ملی میباشد. بر بنای همین کلمات فریبنده نه دولت و نه نیروهای موجود توانسته است تا تمام امکانات خودرا عله طالبان بکار برد. مثلا” باوجود جنایات بیشمار و اعمال ضد اسلامی طلبان در هیچ یکی از مساجد افغانستان علیه طالب تبلیغ صورت نمیگیرد. راه حل فقط ایجاد پسته ها در امتداد خط دیورند و اعلان پاکستان بحیث دشمن افغانستان و اعلان طالبان بحیث وطنفروشان و دشمنان اسلام و برخورد قاطع با اختشاش گران میباشد و بس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا