خبر و دیدگاه

متحدین منطقوی و بین المللی تاجیکان کی‌ها هستند؟

Britain's Prime Minister David Cameron (C), President Ashraf Ghani of Afghanistan and Pakistan's Prime Minister Nawaz Sharif (L) pose on the steps of Number 10 Downing Street after their meeting in London December 5, 2014. REUTERS/Toby Melville
نویسنده: عالم

به باور بسیاری از روشنفکران تاجیک، تاجیکان مشکلی با پاکستان ندارند. جامعه باید تلاش کند مناسبات بهتر با پاکستان داشته باشد. بنظر میرسد ما در رابطه با پاکستان دچار خوش باوری بیش از حد سیاسی شده ایم. درین جا دو مساله را باید در نظر داشت:

– مساله منافع ملی، که تاجیکان در کنار همه ای جوامع و اقوام باید به آن التزام عملی داشته باشند و این سیاست باید در ضدیت در برابر اشغال پنهان پاکستان از و جبهه ملی سمت دهی و برخودار باشد؛

– مساله دوم اینکه پاکستان دنبال منافع خود است و در تلاش است، تا از هر کانال ممکن ومیسر آنرا در افغانستان تحقق بخشد.

پاکستان بدلایل زیر خواهان حذف تاجیکان از معادله قدرت است:

– اکثریت جامعه ای پشتون در قلمرو پاکستان زندگی میکند و پاکستان تجربه ای سیاستهای «دا پشتون زمونژ» رژیمهای گذشته افغانستان را نیز دارد. ازینرو، پاکستان خواهان آن است، تا بخش جامعه ای پشتون را در دو طرف مرز دیورند با خود متحد کند و از طریق پشتونهای پاکستان بر پشتونهای این طرف مرز دیورند، نفوذ سیاسی و استخبارتی داشته باشد.

پاکستان برای جلوگیری از گرایشهای تجزیه طلبی وملی گرایی جامعه ای پشتون خود، مبنای سیاستش رابر محور تقویت اسلام سیاسی، پشتیبانی از تندروهای مذهبی و گسترش شبکه های جاسوسی در میان پشتونهای پاکستان و افغانستان گذاشته است.

این سیاست پاکستان، جلو جنبشهای ملی گرایی پشتون را هم در خود پاکستان وهم این سوی مرز دیورند، گرفته است. به هرگونه گرایش تجزیه طلبی در بین پشتونها از پاکستان نقطه ای پایان گذاشته، زمینه ای نفوذ سیاسی واستخباراتی پاکستان را در میان جامعه ای پشتون افغانستان فراهم کرده است و با استفاده از روابط «لر وبر پشتانه» به حضور نظامی وسیاسی خود بیش از پیش در کشور ما افزوده است.

مجموع جریانها، سازمانها،گروه ها ونهاد های سیاسی تاثیر گذار جامعه ای پشتون کشور یا بگونه ای توسط پاکستان ایجاد شده اند ویا هم زیر نفوذ کامل استخباراتی وسیاسی پاکستان قرار داشته ودارند.

بدینسان پاکستان با حمایت کامل از سازمانهای سیاسی ــ قومی، جامعه ای پشتون در کشور، مبنای سیاست استراتژیک ودراز مدت خود را برای صوبه ساختن، کنفدراسیون و یا ایجاد حاکمیت سیاسی وابسته ای خویش در کابل پیریزی کرده است و از طریق پشتونها میخواهد نفوذش را در افغانستان تقویت کند.

طرح حکمتیار برای کنفدراسیون با پاکستان وجابجایی استخبارات در زمان طالبان در کابل، مزار شریف، بغلان ،قندز، هرات وسایر نقاط کشور در مسیر صوبه ساختن افغاانستان، بخوبی نشان داد، که پاکستان در وجود نهاد های سیاسی جامعه ای پشتون افغانستان چی میخواهد؟

اظهارات گاه و بیگاه ضیاوالحق، مشرف، درانی، کیانی و سایر مسؤلین استخباراتی پاکستان در حمایت از پشتونهای افغانستان توام با اقدامات عملی در حمایت از طالبان، حکمتیار، حقانی، احمد زی ونهاد های سیاسی جامعه ای پشتون، بطور دقیق و حساب شده در جهت تامین منافع ملی پاکستان است.

افزار های، که دست پاکستان را در قبال مداخله و سمت دهی سیاست پاکستان در افغانستان باز گذاشته است، عبارت اند از:

– تداوم فرهنگ کوچیگری، که پاکستان میتواندسالانه بخش بزرگی از پشتونهای خود را برای پیشبرد بی ثباتی امنیتی، بی ثباتی سیاسی و کار استخباراتی بداخل افغانستان بفرستد؛

– حضور بیش از دوملیون مهاجر افغانستان در پاکستان، که زمینه آسان پیشبرد فعالیتهای استخباراتی آن کشور را فراهم میکند ومحل مناسب برای سرباز گیری گروه های تروریستی و بناد گرایی تحت حمایت پاکستان است؛

– موجودیت مدارس مذهبی در پاکستان، که در واقع به محل اساسی تربیت و آموزش گروه های تروریستی ضد افغانستان، بدل شده اند؛

– پروژه ای سیاسی ناقلین، که بیشتر از همه به روند جابجایی و اسکان پشتونهای پاکستان در داخل کشور رجحان داده و به این طریق هم پاکستان زمینه حضور استخباراتی خود را در مناطق مختلف کشور بوجود می آورد وهم برای بر هم زدن ترکیب اجتماعی نفوس در بازیهای سیاسی ازان استفاده ای ابزاری میگردد.

درین اواخر پاکستان ترجیح داده است، پروژه ای سلطه بر کشور رااز راه با صرفه تر آن، از طریق ایجاد حاکمیت سیاسی وابسته بخود در کابل و انحصار قدرت قومی، که بتواند منافع پاکستان را تامین کند، متمرکز کرده است.

حمایت همه جانبه ای پاکستان از کودتای انتخاباتی ومداخله بیشرمانه در تقلب گسترده ای انتخاباتی در ولایات هم سرحد با پاکستان بسود احمدزی، حکایت ازین خواست پاکستان برای یک حکومت دست نشانده در کابل دارد.

با تاجیکان نه تنها پاکستان، بل انگلیس چند مشکل اساسی داشته و دارد:

– تاجیکان از گذشته های دور به اینسو محور مقاومت جبشهای ملی ضد استعماری بوده و میباشند و تمام قیام های ضد استعماری بر علیه انگلیس ریشه در مناطق تاجیک نشین کابل و حومه آن داشت.

تاجیکان به حیث نیروی عمده ای مقاومت ملی بر ضد اشغال پاکستان و گروه های مزدور و و ابسته ای پاکستان بوده واند. مقاومت سر سخت تاجیکان علیه طرح کنفدراسیون پاکستان بوسیله ای حکمتیار،صوبه شدن کشور در زمان طالبان ومخالفت با حضور سیاسی و استخباراتی پاکستان بعد از ۲۰۰۱ میلادی، همه و همه بطور طبیعی دشمنی هر استعمارگر را و از جمله پاکستان را با تاجیکان بر انگیخته است

اگر تاجیکان به آزادی، استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و انکشاف مستقل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور التزام عملی دارند، بطور طبیعی نمیتوانند دوست پاکستان باشند. زیرا حد اقل خواست پاکستان در کشور ایجاد یک حکومت وابسته ای قومی در جهت تامین منافع پاکستان است.

تاجیکان، نه در پاکستان بود وباش دارند، نه در مناطق سرحدی پاکستان با افغانستان از اکثریت برخودار اند، ونه هم کدام خطر برای تجزیه پاکستان به شمار می آیند. بنا برین تاجیکان نمیتوانند در پروژه ای سلطه پاکستان بر افغانستان نقش مهمی داشته باشند.

دلهره ای دوستان بخاطر دشمنی نکردن با پاکستان، از یک جانب ریشه در عدم شناخت منافع پاکستان در افغانستان دارد واز جانب دگر مغایر با منافع ملی، آزادی، استقلال وتامین عدالت سیاسی وملی در کشور است وبیشتر هم سطح نا بخردی سیاسی را در رابطه با پاکستان نشان میدهد.

تاجیکان میتوانند و باید بتوانند، برای طرد نفوذ سیاسی و استخباراتی و سلطه ای پاکستان در کشور و حاکمیت سیاسی، در صدد برقراری روابط پایدار با هند، ایران و جمهوریهای آسیای میانه بر آیند. در قدم نخست تاجیکان باید با سایر جوامع و اقوامی، که حضور سیاسی و استخباراتی پاکستان منافع سیاسی، مذهبی، قومی، فرهنگی و هویتی آنها را تهدید میکند، علیه پاکستان متحد شوند.

در عرصه ای روابط بین المللی

سیاست گذار اصلی در کشور و منطقه دولت انگلیس است، که هنوز پاکستان را به شکل دومینون خود اداره میکند. پیشقر اول سیاستهای منطقوی امریکا از شروع جنگ سرد تاکنون در منطقه، انگلیس بوده است. ازینرو از ۲۰۰۱ میلادی همزمان با اشغال افغانستان از جانب امریکا و استفاده ابزاری از تاتو، سیاست، پروسه های سیاسی، مساله اقتدار سیاسی وحاکمیت از کانال ودریچه پاکستان متحد منطقوی انگلیس جهت دهی شده است.

سر کرده های سیاسی! با وجود سر سپردگی و نوکری شان به امریکا و تلاش های تب آلود جامعه ای روشنفکری تاجیک زیر نام جامعه ای مدنی! در جهت توجیه اشغال و ثنا خوانی برای حضور درازمدت امریکا، هنوز چیزی ازین خان تنعم در سیاست دستگیر شان نشده و دست شان خالی است، نه تنها نتوانسته اند، روال سنتی انحصار قدرت را معتدل کنند، بلکه با وجود این آستان بوسی ارباب، روند رو به گسترش حذف جامعه ای تاجیک را شتاب بیشتر بخشیده اند.

پیشبرد کارزار ترور علیه رهبران جامعه ای تاجیک در موجودیت امریکا ویا به تعبیر دقیق تر به کمک امریکا صورت گرفت. این امریکا ، انگلیس و پاکستان اند، که با کودتای انتخاباتی روند یک قومی شدن کشور را زیر نام دموکراسی افغانی!؟ تسریع میکنند. انحصار قومی و قبیله ای قدرت در کشور همواره استعماری بوده واین امریکا است، که در قدرت وحاکمیت به جاسوسان پشتون خود با اتکا بر سیاست انگلیس وپاکستان، ارجحیت میدهد.

تاجیکان میتوانند دنبال منافع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی واقتصادی خود باشند ولی توانایی این را ندارند، که بر منافع تعریف شده قدرتهای استعماری با پیشبرد این گونه بازیهای سیاسی وشمولیت در شبکه های جاسوسی تاثیر بگذارند. راه تاثیر گذاری مؤثر بر پروسه های سیاسی در کشور اینست، که تاجیکان هم در سطح ملی و هم در سطح منطقوی وجهانی برای خود متحدین جستجو کنند و بر علیه این روند قبیله سالاری استعماری مردانه بی ایستند.

ازینرو جامعه ای تاجیک باید در رویکرد انتخاب دوستان بین المللی خود، از زاویه دیگر نگاه کند. این جاسوس بازاری برای شراکت در قدرت سیاسی، انهم بیشتر برای منافع شخصی، نه لابی گری را بجایی میرساند و نه هم جامعه ای تاجیک ازین استبداد قومی رهایی خواهد یافت.

امریکا با قومی سازی سیاست و تمکین بر سیاست پاکستان و انگلیس جز اینکه بحران اجتماعی را تا سرحد تشدید جنگ قومی به پیش ببرد، نتیجه ای دیگر برای کشور نخواهد داشت.

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. واقعاً نویسنده این متن فاشیست بوده ، استدلال غلط و کور کورانه نشان از حماقت این نویسنده است. اگر پاکستان دنبال سیاست قومی حمایت از پشتون می بود چرا بعداز سقوط داکتر نجیب الله در کابل تمام قدرت سیاسی و نظامی به حزب دلخواه خود جمعیت اسلامی به رهبری استاد ربانی سپرد، برای اولین بار در زمان داؤد اعتشاش گران هریک ربانی و مسعود به کجا پناه بردند و از کجا تسلیح شدند، لعنتی با این مقاله گند آلود خود آتش نفاق را در میان مردم نه افروز!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا