خبر و دیدگاه

قابل توجه حزب همبستگی افغانستان

“تا زمانیکه ساختار کلی فدرالی مطابق وضع ساختار قومی، زبانی، دینی، مذهبی و منطقوی جامعه افغانستان تطبیق نگردد، تا زمانیکه مسئله خط دیورند حل نگردد، تا زمانیکه خط قرمز در بین دوست و دشمن وجود نداشته باشد، تا زمانیکه از دین مقدس اسلام سواستفاده سیاسی صورت گیرد، تا زمانیکه احزاب و روشنفکران، وابسته به دولت های همسایه، منطقه و جهان باشد، تا زمانیکه امتیاز ها و تبعیض های قومی، زبانی، دینی و مذهبی از قانون اساسی مملکت برداشته نشود، تا زمانیکه تحمیل نام یک قوم بالای سایر اقوام افغانستان برداشته نشود، تا زمانیکه شهروندان کشور در قوم آریائی “موهوم” نجیب و غیر نجیب تقسیم شوند، تا زمانیکه این اندیشه حاکم باشد که رئیس جمهور از فلان قوم و معاون از فلان قوم باشد، تا زمانیکه صدور قبایل وغصب اراضی مردم جزئ سیاست دولت باشد، تا زمانیکه یک قوم به دولت مالیه بده و قوم دیگر مالیه بگیر باشد، تا زمانیکه یک مردم افسر و دیگری عسکر باشد، عدالت اجتماعی برقرار نخواهد شد و ملتی بوجود نخواهد آمد.”

درین روزها با یکی از دوستانم صحبت میکردم که او در خلال صحبت هایش از من پرسید که “حزب همبستگی افغانستان” با من چه مشکل دارد! من با تعجب پرسیدم چرا ؟ من خو این مردم را نمیشناسم! دوست من گفت که اگر تو نشناسی اما آنها ترا میشناسند که در سایت شان مقاله ئی را برعلیه تو و بعضی های دیگر نشر کردند! این موضوع توجه مرا جلب کرد و خواهش کردم تا لینک این مقاله را برایم بفرستد که با گرفتن لینک وارد سایت “حزب همبستگی افغانستان” شدم و دیدم که دشنامنامه یی مقاله گونه پر از توهین و تحقیر تحت عنوان (خائنین ملی زیر چتر وحدت ملی) از نام مستعار نشر شده و این حزب گویا همبستگی به خشک و تر حمله کرده و توهین و دشنامها نثار ایشان گردیده است. البته که صادقانه تشکری میکنم از حزب همبستگی افغانستان که درین میان نقاط نظر بنده بیشتر طرف توجه ایشان قرار گرفته که او را به رنگ قرمز ملون ساخته و “چرب ترین” دشنام را نثار بنده حقیر کرده اند که واقعآ مایه غرور و سربلندی ام گردید وبا خود گفتم که تا حالا افراد و اشخاص برعلیه صراحت افکار من در راه ایجاد جامعه مدنی در افغانستان ایستاده گی میکردند اما حالا ابرازات بی پرده من در راه تآمین صلح و عدالت اجتماعی، بعضی از احزاب وارثین شیوه استبداد را نیز به لرزه درآورده است. ازینکه با این حزب، با اساسنامه و مرام او، از رهبری و کدر های او و از جایگاه او در جامعه آگاهی نداشتم، بنآ برای شناخت این حزب در “گوگول” مراجعه کردم که برخی از یافته های من در مورد حزب همبستگی افغانستان قرار آتی است: بعضی نوشته ها این حزب را متولد پشاور میدانند، نوشته های دیگر این حزب را تجار حقوق بشر میدانند، بعضی نوشته ها مدعی است که این حزب توسط بعضی از سفارتخانه ها مانند سفارت امریکا و انگلیس تمویل میشود و تمثیل دموکراسی روپوش جنایت های خارجی ها است یعنی به خاطر کاستن از احساسات مردم در مقابل خارجی ها، این حزب تمثیل ضد امریکائی میکند، نوشته های دیگرهم مدعی هستند که خارجی ها به خاطر بدنام نشدن این حزب چندی از انجو های پرمنفعت را در خدمت ایشان قرار داده تا جاسوسی این کشور ها را کنند. یک ادعای جالب دیگر هم این بود که این حزب با تهیه کردن راپور های خود برعلیه مجاهدین پول دریافت میکند یعنی راپورهای خود را در بدل پول میفروشد. نظر جالب دیگر هم این بود که گفته میشود این حزب برای استحکام حکومت قبیلوی تلاش دارد. جای دیگری هم نوشته شده بود که نماینده های این حزب به نزد احزاب چپگرای ممالک غربی خود را چپی های افغانستان معرفی کرده و کمک های آنها را دریافت میکند. اما یک نظر بسیار جالب دیگر هم نوشته شده بود که رهبری این حزب چند مراکز روسپی گری در کابل و دیگر شهر های بزرگ افغانستان مانند هرات، مزارشریف و جلالآباد دارد که این روسپی خانه ها تنها در خدمت خارجی ها قرار دارد که بیشترین عاید شانرا بدست میآورند و درین روسپی خانه ها به غیر از دختران افغان، دختران از ممالک اندونیزی، تایلند و روسیه نیز آورده میشوند. البته مشکل است که از تمام نوشته های معلومات گونه درینجا یادآوری کرد که احتمالآ بیانگر “جوهر” اصلی این حزب است. من در مورد صحت و سقم این معلومات ها نه قضاوتی دارم ونه حکمی که به مانند این حزب در مورد دیگران صادر کنم اما لجام گسیختگی شلیته ئی وشارلتانی که در نشرات آن دیدم، هر چیزی را در مورد اوصاف این حزب میتوان احتمال داد.

اول که من این دشنام نامه را دیدم و فهمیدم که مانند همیشه غوغای عقب کاروان است و لازم نیست که درین غوغا توجه کرد. چونکه کاروان افکار آزادیخواهی به پیش میرود و غو غو سگ های ولگرد نمیتواند مانع حرکت کاروان شود اما صرفآ به این علت که غوغای سگ های ولگرد باعث تخریش همسفر های این کاروان نگردد لازم دیده شد تا نکاتی چند بیان گردد.

به اینترتیب حزب همبستگی افغانستان در مقاله خود از شخصیت های کثیر و متفاوت نام برده و عکس های آنها را نیز ضمیمه این مقاله نموده و هر کدام را با چسپانیدن یارلیک های مختلف متهم به خیانت، جنایت و وطنفروشی نموده است. من وکیل دفاع کسی نیستم و در مورد دیگران بجز نیک خواهی قضاوتی ندارم به فحوای همان مثال که گفته میشود (گوسفند سیاه از پای خود و گوسفند سفید از پای خود …) و حتی وقت خود را مصرف مشکلات برداشت وتعریف های سیاسی دولتی این مقاله هم نمیکنم که سرتاپا مشهود و مبین عدم درک کامل از مسائل است. وهکذا اگر نوشته های منتشره این حزب، حسابی و استوار به اصل انتقاد فکری میبود، من حاضر بودم تا همه نوشته ها را جمله به جمله مورد بحث و مداقه قرار دهم و استجواب نمایم مگر از آنجاییکه این نوشته یک دشنامنامه فرمایشی بیش نیست و احتمالآ هدف خاصی را دنبال میکند، بنآ من میخواهم درین نوشته کوتاه فقط در دو یا سه نقطه مقاله این حزب اشاراتی داشته باشم که او مستقیمآ برای من برمیخورد:

اولآ در عنوان مقاله ‘خائنین ملی زیر چتر وحدت ملی’ سوال من این است که این گروه که خود را حامی همه محسنات برای مردم افغانستان میداند آیا تصوری ویا تعریفی از “ملت” دارد که با این شعار دهن پرکن و غیر مسئولانه گپ از “ملت” میراند !!! و ابلهانه بدون آنکه کسی را بشناسد، او را به خیانت ملی متهم میکند! و دلیلی که برای متهم ساختن اکثریت نام برده ها در مقاله ارایه میکند همانا عدم تطابقت افکار عده ئئ از آنها با افکار این حزب استبداد طلب است.

نظام متمرکز، نظام فدرالی، نظام صدارتی ونظامهای مختلط که دلیل نشخوار این حزب گردیده است، همه شیوه های اداره دولت است که میتواند نظریات هرکس مختلف و متفاوت باشد. آیا جای شرم و خجالت نیست که برای متفاوت بودن فکر و عقیده، همه را حکم به خائین ملی بودن کنید !!! شما هاییکه از نوشته هایتان معلوم میشود هنوز درک حسابی از ساختار های مختلف نظام اداری و تشکیلاتی ندارید و صرفآ شنیده اید که (علی آباد شهر است) – {فدرالیسم = تجزیه} صرفآ از روی شعار های خشک و احساساتی که متآثر از چکیده اندیشه های تمامیت خواهی و ادامه استبداد است و همچنان میدانید که با بلند نگه داشتن اینگونه شعار های عوامفریبانه حکومت های قبیلوی، پول گیر میآید، و شما و امثال شما برای بدست آوردن نعمات مادی و خدمت به باداران تان حاضرید که همه را برچسپ خائین ملی بزنید !!! برای شما همان ضرب المثل ها صدق میکند که میگوید: (هر کس از آیینه خود نگاه میکند) ویا ضربالمثل معروف است که میگوید (هر کس به اندازه آلوده گی خود در باره دیگران فکر میکند) واقعآ که اگر گروپ شما بنام حزب همبستگی افغانستان شلیته سیاسی نمیبودید ویا شارلتان عوامفریب نمیبودید، هیچگاهی چنین جرئتی را به خود نمیدادید تا یکباره دیگران را بخاطر متفاوت بودن افکار و اندیشه او به خائین ملی متهم کنید.

در قسمتی از دشنامنامه چنین آمده است: “روشنفکران مرتجع و حامی جنایت‌کاران چون لطیف پدرام، غلام سخی ارزگانی، علی محقق نسب، داکتر ثنا نیکپی، عوض نبی‌زاده، اکبر همت فاریابی وغیره که دهل فدرالیزم را بلندتر از دیگران می‌نوازند، شیادانی اند که می‌کوشند توجه ملت از علت‌العلل فجایع جاری به‌سوی دیگری منحرف شده، در ضمن با قلقله‌ کردن نظریه‌های بلندبالا تلاش دارند میان تعدادی از مردم ناآگاه این و آن قوم، خود را دردمندان و عاشق سینه‌ چاک شان جا زنند. اینان مهره‌های «تیوریسن» اشغالگران بوده در آخرین تحلیل منحیث پادوان جنگسالاران وحشی و باندهای مافیایی عمل می‌کنند.” ضحالا ببینید این باند جاهل و بیسواد بنام حزب همبستگی افغانستان به کدام سطح فحاشی سخن میگوید و در یک جمله آن چند کلمه دشنام جلوه میکند!

شخصیت هاییکه درین نوبه دشنام اسامی آنها ذکر شده است (لطیف پدرام، غلام سخی ارزگانی، علی محقق نسب، داکتر ثنا نیکپی، عوض نبی‌زاده) با همگی ایشان افتخار معرفت حضوری دارم بغیر از داکتر صاحب ثنا نیکپی که در کانادا زندگی میکنند، داکتر حقوق هستند و معرفت ما از طریق تیلفون و انترنت بوده و با نقاط نظر شان آشنائی دارم. با شخصیت جناب لطیف پدرام همه آشنائی دارند. با طرز دید ایشان و اندیشه ایشان در مورد حل قضایای افغانستان. احتمالآ در مورد اولویت بخشیدن تطبیق نظام پارلمانی و نظام فدرالی در افغانستان افکار ما شاید صد در صد منطبق نباشد اما تلاشهای صادقانه آقای پدرام در مورد نظام سازی، حل مسئله ملی وحل قضیه خط دیورند جدآ قابل احترام بنده میباشد. انجنیر صاحب غلام سخی ارزکانی و محترم عوض نبی زاده هردو شخصیت های سیاسی برخاسته از عمق جامعه استبداد زده هزاره و تمام تلاشهای آنها فقط به خاطر تسریع گسستن زنجیر های پای برده گی هزاره ها است و بس و این اتهامات وگل افشانی های گستاخانه باند جاهل همبستگی هیچ قطعآ همخوانی با ایشان ندارد. جناب محقق نسب که بنده بارها از صحبت ها و نظریات تجددطلبانه ایشان فیض ها برده ام، یک عالم دین، سیاستمدار و جامعه شناس هستند. حکومت آخندی ایران به خاطر توجیهات انسانی از دین مقدس اسلام و اندیشه والای تجددطلبی آنها، ایشان را چندی در بند کشاند و بعدآ از ایران اخراج نمود. اگر باند همبستگی کوچکترین احترام به علم و معرفت میداشت، با این الفاظ ناعاقبت اندیشانه از ایشان “استقبال” نمیکرد. کامران میرهزار سردبیر سایت “کابل پرس” که در آغازین دشنامنامه مذکور مورد حملات باند همبستگی قرار گرفته است یکی دیگر از چهره های تآثیرگذار در استقامت دهی اذهان خلق هزاره در راه آزادی از استبداد تاریخی است که بنده افتخار معرفت با این شخصیت برومند و قاطع را دارم. در مورد خودم برای این باند همبستگی مشوره میدهم تا بیوگرافی بنده را مطالعه فرمایند و بدانند که بنده هیچگاهی در گرد سفره ولینعمتان چهار زانو نزده ام و نخواهم زد. بیان اندیشه من سریح، آشکار و مبتنی بر تحقیقات بنده نسبت به جامعه بلا کشیده افغانستان است و این اندیشه و اعتقاد خود را به نسبت حل قضایای داخلی و خارجی افغانستان و ایجاد جامعه عادلانه با هیچ مقامی،منصبی و پولی معامله نخواهم کرد. برای درک این مسئله گردانندگان باند همبستگی افغانستان یکبار جامه اکبرهمت را به تن کنند و بدانند که محرومیت تاریخی از زبان مادری چه است !!! مکتب نداشتن در زبان مادری چه است !!! معلم نداشتن در زبان مادری چه است !!! کتابخانه های ازبیکی را سوختاندن چه است !!!، تلویزیون نداشتن در زبان مادری چه است !!!، رادیو نداشتن، اخبار نداشتن و از دست دادن داشته ها و افتخارات تاریخی و شهروند درجه سه و درجه چهار شدن یعنی چه!!! مبارزه در راه اعمار جامعه عادلانه برای شما و امثال تان به شکل مود روز، بدو بدو، خود را مطرح کردن ، به مقام رسیدن و پول بدست آوردن است اما برای اکبر همت و امثال او مبارزه در راه اعمار جامعه عادلانه به معنی تلاش برای انسانی زیستن، برابر زیستن، برادر زیستن و توهین نشدن درین جامعه هست.

مبارزه ما قربانی دادن، قربانی شدن است تا قدمی را بسوی انسانی زیستن برداشته باشیم اما مبارزه شما شعار دادن، ریکلام کردن، در اعماق ولینعمتان داخلی و خارجی نفوذ کردن، چوکی و مقام و پول بدست آوردن است. با آرایش و پیرایش و با عطر و پودر و با کالا های نفیس و قیمتی در تلویزیون  میآئید و چند شعار قابل تآیید امریکا و انگلیس را سر میدهید و پول تان در حساب تان ریخته میشود و باز به خاطر روپوش کردن اهداف منفعت طلبی تان نام قوم های ازبیک و هزاره و دیگر اقوام تحت استبداد را هم چند باره به تصویر میکشید. مگر کدام وقت در مقابل زورگوئی های کوچی ها در مقابل هزاره صدا بلند کردید، کدام وقت در قتل جوانان جوزجان حقوق بشر را یاد کردید، کدام وقت در برابر زورگوئی ناقلین پاکستانی در پروان که فغان مردم محل در آسمان رسیده همیاری کردید، کدام وقت در مقابل خشونت های امریکائی ها در قندهار و خوست همدردی کردید، در قتل فرخنده و حمام خون در بدخشان حزب شما از خود چه موضع گرفت !!! بلی اینها به نفع شما نبود چونکه اگر صدا بلند میکردید، نان تان قطع میشد.

حالا در متن همین پاراگراف منتقله شما مداقه کنیم واقعآ باند همبستگی که او را حزب همبستگی نام ماندید، جاهل و بیسواد هستید، من این را نه به شکل دشنام بلکه مستدل میگویم. جاهل هستید چونکه یک تعداد زیاد اشخاص را بدون شناخت به نام های خائینین ملی، مرتجع، حامی جنایتکاران، شیاد، تیوریسن اشغالگران، پادوان جنلسالاران وحشی و باند های مافیائی، رزالتمآب و امثالهم دشنام دادید.

از بیسوادی شما فقط یک نقطه را مثال میزنم کفایت خواهد کرد، زیراکه مشت نمونه خروار است !!!. اگر عاقل باشید همین یک اشاره کافیست تا سطح سواد حزب تان ثابت شود.

شما فرمودید روشنفکران مرتجع! چطور میتواند که یک انسان هم روشنفکر باشد و در عین حال مرتجع هم باشد !!! “روسنفکر” یک کلمه ترکیبی “روشن” از زبان فارسی و “فکر” از زبان عربی است یعنی تجدد طلب. اما کلمه “مرتجع از زبان عربی به معنی عقبگرآ است. پس یک آدم چطور میتواند هم روشنفکر باشد و در عین حال عقبگرآ باشد!

به ادامه دشنامنامه آمده است: اینان با نشان‌دادن باغ‌های سبز و سرخ، فدرالیزم را بهشتی برای مردم ما تبلیغ می‌کنند. تنها از این نتیجه‌گیری داکتر اکبر همت فاریابی در باب فدرالیزم می‌توان رذالت‌مآبی یکچنین عناصر فروخته‌شده را درک کرد:

«…تآسیس نظام غیرمتمرکز باعث استقرار عدالت اجتماعی و آن باعث پی‌ریزی ملت واحد و غیرقابل تجزیه خواهد شد.»

اولآ باید گفت، یک حزبی که مطابق معلومات های انترنتی متهم به روسپی گری باشد و کار های به اصطلاح سیاسی او دلالی در بین روسپی ها و خارجی ها باشد و از آن عاید بدست بیاورد، چه انتظاری باید داشت بجز آنکه یک شخص را به خاطر عقیده سیاسی و فکری او دشنام “رزالتمآبی” بدهد!

اما بعد نظام غیر متمرکز یکی از اصول ساختار های فدرالی است و نه مجموعه کامپلکس ساختار فدرالی !!! سیستم های غیرمتمرکز قدرت سیاسی را با واحد های اداری تقسیم میکند و اعتماد مردم را به نسبت دولت مرکزی تقویه میبخشد و اصل عادلانه اشتراک اقوام مختلف را در قدرت تضمین میکند و راه را برای اعتمادسازی در بین مردم و زمینه را برای ایجاد ملت واحد بوجود میآورد اما برای درک این مسئله شعار های نمایشی و مبارزه تجارتگونه شما و دوکان “رنگ بروشی” شما قادر نیست تا بداند که علت اساسی همه بدبختی ها در کجاست !!! و درین نوشتار منظور نیست تا من در مورد همه محسنات نظام های غیر متمرکز جهات علمی و اکادمیک این مسئله را در میان بگذارم.

حزب همبستگی افغانستان که مرا به خاطر تآیید نظام غیرمتمرکز با کلمه مناسب حال خودش “رزالتمآبی” دشنام داده است، هنوز از اعماق فکری من آگاهی کامل ندارد که شنیدن آن پیروان این حزب استبداد پسند را غریق جنون افکار دیگراندیشان خواهد نمود!

موضوع “غیرمتمرکزسازی قدرت ” در افغانستان جزئی از شرایط ایجاد جامعه مدنی و عادلانه است اما طرفداران  تآمین عدالت اجتماعی در همه عرصه های حیات زیست با همی مردم افغانستان اعتقاد راسخ دارند تا زمانیکه ساختار کلی فدرالی مطابق وضع ساختار قومی، زبانی، دینی، مذهبی و منطقوی جامعه افغانستان تطبیق نگردد، تا زمانیکه مسئله خط دیورند حل نگردد، تا زمانیکه خط قرمز در بین دوست و دشمن وجود نداشته باشد، تا زمانیکه از دین مقدس اسلام سواستفاده سیاسی صورت گیرد، تا زمانیکه احزاب و روشنفکران، وابسته به دولت های همسایه، منطقه و جهان باشد، تا زمانیکه امتیاز ها و تبعیض های قومی، زبانی، دینی و مذهبی از قانون اساسی مملکت برداشته نشود، تا زمانیکه تحمیل نام یک قوم بالای سایر اقوام افغانستان برداشته نشود، تا زمانیکه شهروندان کشور در قوم آریائی “موهوم” نجیب و غیر نجیب تقسیم شوند، تا زمانیکه این اندیشه حاکم باشد که رئیس جمهور از فلان قوم و معاون از فلان قوم باشد، تا زمانیکه صدور قبایل و غصب اراضی مردم جزئ سیاست دولت باشد، تا زمانیکه یک قوم به دولت مالیه بده و قوم دیگر مالیه بگیر باشد، تا زمانیکه یک مردم افسر و دیگری عسکر باشد، عدالت اجتماعی برقرار نخواهد شد و ملتی بوجود نخواهد آمد.

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. نمی دانیم که مشکل برادران پشتون با نظام پارلمان و فدرالی چیست. اگر اوغان ها وقعن خواهان بقای کشوری با اراضی کنونی هستند باید به تمامیت خواهی پایان بخشند. حالا زمان تغییر کرده و مردم غیرپشتون به اگاهی رسیده. از آقای فاریابی تقاضا می کنم که با همتباران اوزبیک خود از جنرال دوستم بخواهند که از موقف داکتر عبدالله در مورد تغییر نظام پشتیبانی کند.

  2. حزب همبستگی افغانستان، یک نیروی سیاسی پاک و شرافتمند در کشور ماست. این حزب طی سالهای گذشته با شهامت تمام علیه تمامی دشمنان ملت ما سینه سپر کرده و بدون ترس به جاده های ریخته خاینان افغان و صاحبان خارجی شان را افشا کرده است.

    مقاله بالا بیشتر از اینکه رد یک مقاله مستدل و علمی در سایت حزب همبستگی باشد، یک مشت تهمت و افترا و دشنام های لچکانه است. با دیدن استدلال های کودکان همت فاریابی دریافتم که به راستی حزب همبستگی با چه دقتی این عناصر ضدملی را افشا و افکار گندیده شانرا نقد می‌کند.

    از نبود منطق در رد استدلال کوبنده حزب همبستگی افغانستان است که همت فاریابی چند تهمت به شدت ناروا و در سطح کوچه و بازار را بر این حزب حواله می‌کند که حتی پشک های را به خنده وا میدارد.

    بهرحال حزب همبستگی باید افتخار کند که یک چوکره گک بی‌مقدار گلیم جم اینچنین بر آنان می‌تازد. این میرساند که تیر حزب همبستگی به هدف خورده و کچک های جنگسالاران و قومگرایان وجدان باخته را زبون ساخته است.

  3. خوب ماکه یکتعداد زنان را در بحث های تلویزیونی و جلسات میدیدیم که به هرکس بیدریغ تهمت میبندد و زیاد کلمه جنگ سالار را بزبان می آورند و بسیار تند و بعضا” چشم سفیدی و دیده درائی مینمایند، مثل ملالی جویا و دیگران شان، از همان وقت برداشت ما از ایشان این بود که همه وابسته به استخبارات خارجیها میباشند. و دیگر برداشت ما این بود که اینان خیلی سطحی نگر بوده و احساساتی و پوچ اندیش میباشند. حالا اینان حزب ساخته اند بنام حزب همبستگی. اما یک چیز واضح میباشد و آن اینکه هیچ حزبی با شلیته گری و دیده درائی و سطحی نگری و نوکر صفتی بجائی نمیرسد. مردم چهره های بینمک این سبکسران و رقاصان سیاسی را خوب میشناسند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا