فرهنگ و هنر

خواه غفلت پیشه کن، خواه آگاهی گزین…

jawid_farhad2

“خواه غفلت پیشه کن، خواه آگاهی گزین

ای عدم فرصت دو روزی هر چه می خواهی گزین”

گزینش و پیشه کردن “غفلت” و “آگاهی”{دومقوله ی متضادمفهومی} با توجه به ترکیب “عدم فرصت” ومسأله ی ” دوروز” بودن که اشاره به کوتاهی عمر وعدم فرصت دردنیا است، کنایه ای پنداشته می شود مبنی براین که ای انسان، بربنیاد این نبود فرصت درازی که در دور روز حیات داری، هرچه را که مشمول “غفلت” و “آگاهی” است، می توانی خود برگزینی؛ یعنی در انتخاب مسأله ی غفلت و آگاهی با توجه برنبود فرصت مُخیّری.

ترکیب ” عدم فرصت” می تواند دو مفهوم را در ذهن تداعی کند: یکی نبود فرصت که اشاره ی روشن بر کوتاهی حیات آدمی است ودیگری هم “عدم” به معنای نیستی که پارا دو کسی در برابر مسأله ی هستی پنداشته می شود؛ اما با توجه به وضعیت تأکیدی ” ای عدم فرصت!”( تلفظ”ن”باعلامت ساکن) که اشاره به انسان است،” عدم فرصت” به معنای کسی است که فرصت نیستی ( یعنی ثبات پایدارِ هستی) را در برندارد، واین در واقع، کنایه ی تلخی است بربی ثباتی حیات وتأکید برمسأله ” آگاهی”؛ چنانچه در بیت بعدی بیدل به این موضوع اشاره ی جدی و روشنی دارد:

” هر قدر غفلت فزونتر،لاف هستی بیشتر

ای طلسمِ خواب ازین افسانه کوتاهی گزین”

بی تردید به هراندازه ای که میزان غفلت (نآآگاهی) آدمی بیشتر شود، لاف زدن از هستی مادی که که جاودانگی ومانایی واقعی در آن غیر ممکن پنداشته می شود نیز فزونتر می گردد؛ زیرا جهل ناشی از نادانی (غفلت)روی بصیرت انسان پرده می افگند واین، سبب ایجادِتصورات واهی (لاف زدن) انسان در زنده گی می شود.

“طلسمِ خواب” اشاره به تصورات و باور های افسانه ای است که از سر نا واقع بینی ونا آگاهی برای انسان دست می دهد؛ اما با توجه بر مفهوم تأکیدی ” ای طلسم خواب!” این اشاره بازهم منوط به انسان است؛ زیرا بیدل می گوید: ای کسی که در “طلسمِ خواب”؛ یعنی تصورات افسانه ای وبه دور از آگاهی گیرمانده ای، بکوش تا از این افسانه ( تصورات واهی وناخود آگاه) کوتاهی گزینی؛ یعنی اجتناب نمایی.

” در تماشا گاهِ هستی کورنتوان زیستن

محرمِ آن جلوه شو یا مرگ نا گاهی گزین”

” تماشاگاهِ هستی” اشاره به دنیا است که درپرده ی آن نقش های متعددی مشاهده می شود و باتوجه برموجودیت این نقش ها(پدیده ها ومفاهیم متعددی که در دنیا وجود دارد وهر یکی نیز نیاز به شناخت آگاهانه ی انسان دارد) نمی توان کور (ناآگاه) وغافل زیست ونادیده ازکنارآن هاردشد.

در مصرع ” محرمِ آن جلوه شو یا مرگ ناگاهی گزین” پیچده گی وابهام قشنگی وجود دارد. ابهام و پیچده گی در  شعر بیدل نه تنها عیبی در شعر دانسته نمی شود؛ بلکه شکل گیری این ابهام و پیچده گی ها، از شگرد های قشنگ برای تأمل و دریافت شگرد های فکری این شاعر نیز به دانسته می شود. (۱)

” محرمِ آن جلوه شو” همان گونه که گفته شد، پیچده گی زیبایی دارد؛ یعنی محرم آگاهی ومعرفت شو تا بتوانی در دنیا ( تماشاگاه هستی)  با دیده ی بصیرت به هر چیز بنگری واز کوری ( غفلت ونا آگاهی) وارهی؛ در غیر آن مرگ ناگاه (مردن ناگهانی ) بهتر از زنده ماندن در مُرداب غفلت ونا آگاهی است.

“مرگ ناگاهی” به معنای “مرگ ناگهانی” است ونه “مرگ ناآگاهی ” ؛ بعنی این جا ” آ” بربنیاد اقتضای وزن حذف نشده؛ بلکه منظور از “ناگاهی ” ” ناگهانی” وغیرمترقبه است.

اما این آگاهی از دید بیدل چیست؟

“آگاهی” از چشم انداز بیدل به معنای شناخت معرفت شناسانه ی انسان (سالک) از مفاهیم خدا شناسانه، رمزو راز هستی ومتعلق به پدیده های حیات است ونه تکیه بر شناخت خشک ویکسویه ی عقلانی.

این آگاهی از دید بیدل عبارت است از معرفت عاشقانه و هستی شناسانه که چاشنی اش عرفان است.

____

پانوشت:

۱- زنده یاد دکتر “حسن حسینی” در کتاب “بیدل، سپهری و سبک هندی”، مقاله ی تمثیل (سفر از محسوس به نامحسوس) ص ۲۵ در باره ی شکل گیری روش ابهام و پیچیده گی در زبان شعر بیدل ، اشاره ی جذایی دارد. وی می نویسد :

” ساده تر بگوییم تلاش بیدل همه این است که بازبان هندی، مفاهیم “عراقی” را عرضه کند. وپُرواضح است آن هنگام که مفاهیم عمیق عرفانی ودریافت های مِه آلود انسانی از جهان هستی وآفریننده ی آن، با بخشی پیچیده از زبان سبک هندی در هم بیامیزد، حاصل کار، شعری دیر آشنا خواهد بود. می توان گفت راز اصلی ابهام ودیر آشنایی شعر بیدل در همین نکته نهفته است: تلاش برای بیان مفاهیم عراقی، در شیوه ای موسوم به سبک هندی؛

تلاش برای دست یافتن به زبانی که در آن آب وآتش به شیوه ی مسالمت آمیز، همزیستی وهمجواری کنند:

خاکم به باد می رود وآتشم به آب – انشای صلحنامه ی اضداد می کنم”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا