فرهنگ و هنر

نوروز را پاس داریم

haftseen


نوروز ماندگار است، تا یک جوانه باقیست

باقیست جمع جانان، تا این یگانه باقیست

بار دگر بریدند نای و نواش، اما

این ساز می نوازد تا یک ترانه باقیست

 

نـوروز (Nowruz)، کـهن ‌تـرین و گسـترده ‌تـرین آیـین مـشـترک در میـان مـلـت‌ها و اقــوام هـمـه ســرزمـین هــای حـوزه تـمدنـی ما اسـت، که بر محـور شـادمـانی و هـم ‌دلی، مهـر و همـبستـگی بـنا شـده و بـه روان انسـان تـازگـی و تحـرک نـو می‌ بخـشــد.

برپـا کردن ‌جـشن هــای شـادمـانه و مهـرانه در گـذر تـاریـخ یکی از ویـژگـی‌ها و نیــاز‌هــای زنـدگـی جـمعـی انسـان‌هــا از هـر تـیره و تـبـاری بــوده و هـسـت. در همـین راسـتا بـاشـنـدگـان سـرزمـین هـای آریـانـای کهن، خـراسـان، …  بـر پـایـه پـژوهــش‌هــای شــمـاری از دانشـمـندان، از زمـان‌هــای قـدیـم جـشن هــا را بـه عـنوان ابـزار شـادمـانی و نشـاط روان و پـویـایی انـدیشــه، مهـم ترین بخـش زنـدگـی خـود می دانسـتند. نـوروز، روز تولـد دوبـاره طـبـیعـت نـزد ایـن اقـوام یکی از شــادمـانه ‌ترین، زیبـا‌تـرین و عـزیـز‌تـرین جشـن‌هــا بــوده و هسـت که هـر چـند بـارهــا به ناخواسته کـم رنگ شـده ولی هـیچ ‌گـاه فـرامـوش نشــد.

نـوروز از هـزاران سـال پیش بـه ایـن سـو بـه عـنوان بزرگ‌ترین و مردمـی تـرین جشـن ملـی بـوسـیلـه ملت هــای گـونـه گـون آسـیا بـه عـنوان آغـاز بـهــار بـا سـرور و سـرود در نخسـتین روز سـال خـورشــیدی بـرگـزار شــده، مـی شــود و خـواهـد شـد. ایـن جشـن شـادمـانه آفرینش طـبـیعـت بـا آغاز بـهــار، آغاز فـصل کـاشـت هـم زمـان اسـت و درازی شـب و روز بـا هـم برابر مـی‌ شـــود.

نـوروز، جشـن زایـش و رویـش، پـرورش و آفـرینـیش طـبـیعـت اسـت که پـیشیـنه و ریـشه‌ در تـاریـخ بـاسـتان دارد، در فرایـند نـیاز هــای درهم تنـیده مـادی و معـنـوی مردمان مـا در پـیوند اقـلیم و سـاخـتارهــای اقتصـادی سـرزمـین‌ هــای گسـترده آریـانـای کـهن زاده شـده اسـت و بـه عـنوان پرمـایـه تـرین جشـنی که در خـود ویـژگـی هــا وسـنت‌هــای پسـندیده ای را نهـفته دارد، بـه مـدد پـویـایی فـرهـنگـی و هـمت نـوروزبـاوران تا امروز پا برجا مـانده اسـت.

نـوروز بـه سـخـن ابـوریحـان بـیرونی، نخـسـتین روز اســت از فـروردین مـاه زیـن جـهت روز نـو نـام کردند، زیرا که پیـشانی سـال نـو اسـت.

شــمـاری از پـژوهشـگـران و سـخـن پـردازان، ریـشـه تـاریـخی جشـن نـوروز را بـه جـمشـید نسـبت داده اند و آنــرا ” نـوروز جمشـیدی” نامـیده اند. شـاهـنامه فـردوسی نیز جشـن نـوروز را بر بـه تخت نشـسـتن جمشـید نسـبت می دهـد، بنابر افـسـانه هــای کهـن جمشـید شـاه در هـفت هـزار سـال پیش دسـتور بـه بـرگـزاری نـوروز می دهـد. در سـراسـر امـپراتوری او هرسـاله هـرمـز فروردین ( نخستین روز فروردین) را جـشـن می گـرفـتند و بـه شـادی می‌ پـرداخـتـنـد .

در شـاهنامه فردوسـی  می‌ خوانیم:

بـه جـمشـید بـر گوهر افـشـانـدند      مــرآن روز را روز نـو خــوانـدند

ســر سـال نـو هـرمــز فــرودیـن     بـــر آســوده از رنـج روی زمــین

بـزرگـان بـه شـادی بیـاراسـتـند       می و جام و رامشـگـران خواسـتند

چنین جشـن فرخ از آن روزگار      بمـامـانـد از آن خــســروان یـادگـار

امـا شـمـاری از پـژوهشـگـران و تـاریـخ ‌‌نگـاران بریـن نظرند که جشـن نـوروز پیش از جمشـید و قرن‌ هــا قبل از زردشـت نیـز برگزار می‌ شــده اســت.

دربـاره خـاسـتگـاه، پـیشـیـنه و ریـشـه‌هــای تـاریـخی نـوروز اســطوره، افـسـانه و سـخن بسـیار گـفته اند و شـمـاری از پـژوهشـگـران آنــرا از مراسـم کـهن آریایی دانسـته اند که هـزاران سـال پیـش، بـاشـندگان سـرزمـین هــای آریـانـای کـهن، روز اول سـال خـورشــیدی را بـا بـرگـزاری مراسـم ویژه و توام بـا سـرور و شـادمـانی جشـن می گـرفـتند.

امـا پیدایش نـوروز بـه هر عـللی و منـشـایی که بـاشـد، سـمبل و نشـانه ای از تـاریـخ و فـرهنگ مـشـترک حـوزه گسـترده ای‌ تـمدنـی در آسـیا اسـت و از مرزهــای سـیاسی کنـونی حکومت‌هــا فـرسـخ هــا فراتر می رود.

شـمـار زیادی از دانشـمنـدان بر ایـن نظـرند که نـوروز دارای خـاسـتگـاه سـرزمینی، فراملی و فراقومی اسـت، آیـینی اسـت برخـاسـته از مجـموعه شـرایط طـبیعی-اقـلیمی و بن مـایه‌هــای اعـتقادی مردمان در پهنه جغرافیایی فـرهـنگـی آریـانـای قـدیم، بدون وابسـتگی بـه هیچ قوم، مذهب و گروه خاص. آیـین نـوروزی وجه مشـترک همه گروه‌هــای قومی و اعتقادی را در حـوزه گسـترده بـازتاب می دهـد. همه اقوامی که بـه ایـن سـرزمین آمدند و همه جریان‌هــای اعـتقادی که در ایـنجا رواج پیدا کردند، در فرجام آیـین نـوروزی را پذیرفته‌ اند، از آن مـایه گرفته اند و بر آن اثر گذاشــته انـد. از ایـن رو آیـین نـوروزی، آیـین فراقومی و فراکشـوری بــوده و بـه هیچ‌ وجه در دایـره تنگ زبـان و قـوم نمی‌ گنجد. از همـین‌ جاسـت که کارکرد آیـین نـوروزی بـه عـنوان میراث مـشترک تـاریـخی و هویت مـشـترک فـرهـنگـی و معـنـوی در امر همـبسـتگی منطقه‌ ای توانمند اسـت.

رسـم و آیـین نـوروزی اسـتواری و پایداری چندین هزار سـاله داشـته و تبلوری اسـت از پیوسـتگی فـرهـنگـی و جلوه ای اسـت از میراث مـشـترک مردمان ما در گسـتره‌ حـوزه تـمدنـی مـا که فرهنگ‌هــای بی شــمـاری را در درون خـود جذب کرده اسـت و تالیف هــایی تحسین‌ بـرانگیز در زمینه‌هــای دینی، سـیاسی، اجـتمـاعـی و فرهنگی ارایه داده اسـت.

از آنجا که در سرزمـین هــای گـسـترده حـوزه نـوروزی بـه سـبب شـرایط طبیعی و اقلیمی، فـصل‌هــای سـال جـلوه‌هــا و مشـخصه‌هــای روشـن و متمـایزی دارند، تغـییر فصل و بـه ویژه بیداری طـبـیعت و آغاز بـهــار، همه جا بـا آداب و رسـومی همراه اسـت. ایـن همرایی و همـاهنگی طـبـیعت بـا سـنت‌هــا و آیـین هــای اجـتمـاعـی یکی از رمـزها و راز هــای پایـداری و اسـتواری نـوروز در گــذر پر پیچ و خم تـاریـخ اســت.

آیـین نـوروزی از روسـتا تا شـهـر، از قـلمرو سـیاسی تا حـوزه گسـترده فـرهـنگـی دارای کارکرد نیرومند وحدت‌ آفرینی اسـت. بـاورهــا و رفتارهــای نـوروزی در اجزا و در کلیت خـود، در گوشـه و کنار سـرزمـین‌هــای پهـناور حـوزه نـوروز سـرشـار از عـناصر مهرآفرینانه، آشـتی جـویانه و امیدگـرایانه می بـاشـد. نـوروز در کلیت خـود درفـش امــید، همـبستـگی و زدودن کـدروت‌هــاسـت که در سـرآغاز هرسـال خـورشــیدی، بر بلـندای راوبط دیرین سـال در سـرزمـین‌هــای گسـترده‌ حـوزه تـمدنـی نـوروز برافـراشـته می‌ شـود و بر هم سـویی و هم پایی  بـاورهــای نـوروز بـا فرهنگ‌ هــای اقوام گـونه گـون منطقه بار دگر مهر تائید می‌ زند.

شـتـمـاری از صاحب‌ نظران برایـنند که آیـین زیبـا و کـهن نـوروز در برگـیرینده ای اجـزای سـازنده همراه با ترکیب‌های پیـچـیده ای از مفاهیم و معانی اند که در یک پیوسـتگی با هم تنیده و بـافته شـده اند که هر یک ازآنها نقـش و ارزش، کنش اجـتمـاعـی و فردی، پیوسـتگی گذشـته و آینده را بـازتاب می‌ دهــد.

اصل و بن آیـین نـوروزی بر محور زنده کردن و زنده نگهداشـتن نیکی هــا، نیایش و سـتایش زیبـایی و آرزوی دور داشـتن زشـتی‌ هــا و پلیدی‌هــا بنا شــده اســت. درونمـایه نیکی که زیبـایی را نیز در خـود نهـفته دارد در وجـود آیـین نـوروزی زمینه بروز و پرورش هـنر و پیوند انسـان و طـبـیعت را فراهم می سـازد. از همـین جاسـت که آیـین نـوروزی، جشـن آفرینش انسـان و بـازآفرینی طـبـیعت و جشـن سـترک شـگفتگی و نـوزایی بــوده و هنـوز هم اسـت.

در نـوروز هرکس می‌ خـواهد تا آنجـا که در توان دارد، نیکی هــا را در بـهترین و زیبـا‌ترین قالب‌هــای هنری و بـا بـهترین آرزوهــا بنمـایاند. از ایـن رو موسـیقی و آواز، شـعـر و سـرود، داسـتان و طنز، نگـارگری و هنرهــای دسـتی همه از آیـین نـوروزی متاثرند و نـوروز نیز از آنهــا تاثیر پذیرفته اسـت. بـه گواهی تـاریـخ هنر در همه دوره هــا تا زمـان مـا بـا نـوروز ‌یـار و هـم سـفر بــوده اسـت.

از دیرگاهی مردم در آخرین چهــارشـنبـه شـب سـال آتـش می‌ افروزنـد و از روی آن می‌ پرند. باشـندگان مـرزوبــوم ما از زمـان‌ هــای کـهن آتـش را که پدیدآورنده نـور و گرمی و زدایـنده تاریکی و سـردی اسـت، گـرامی می‌ داشـتند، خـرابـه هــای آتـشـکـده نـو‌بـهــار بـلـخ گواه ایـن مدعاسـت. یکی از زیبـا‌ترین رسـم‌ هــای کـهن زردشـتی هــا همـانا برافروختن آتـش پیش از دمیدن آفتاب در روز اورمزد مـاه فروردین اسـت. در آن روزگاران برق و نـورهــای مصنـوعی نبود، برافـروختن آتـش تقابل میان تاریکی شـب و نـور آفتاب جهــان تاب را بـازتاب می‌ داد. شـیوه آتـش‌ افروزی که امروز بـه نام چهــارشـنبـه سـوری یاد مـی شـود، نمـادی از همـین پندار تـاریـخی اسـت.

آیـین نـوروزی نقـشی پویا و نیرومند در انسـجام و وفاق خانـواده دارد. همه در نـوروز سـعی می کـنند در هر جایی که باشـند، بـه خانه و کاشـانه خـود برگردند تا در سـاعت تحویل سـال در جـمع خانـواده و در کنار سـفره نـوروزی بـاشـند. رعایت فرهنگ و اداب نـوروزی، فرسـتادن نامه و کارت شـادبـاش با اشـعار و متون زیبا، عـیادت از بیمـاران، دید و بـازدید از دوسـتان و نزدیکان همراه با آرزوی سـلامتی و سـال پربار برای تک تک آنها، برپا داشـتن محافل شـادی و آواز‌خوانی، همه و همه در تحکیم صفا و دوسـتی، مهر و محبت میان انسـان‌هــا نقـش بـارز دارد.

در شـب و روز تدارک مقدمـات بـرگـزاری نـوروز، بـازارهــای نـوروزی گرم و پرتپش اسـت و کار پیشـه ‌وران و بـازاریان پر رونق. بـرگـزاری مراسـم نـوروزی گردش چرخ اقتصاد و پویایی آنــرا نیز در پی دارد. بسـیاری از آنچه که بـه مناسـبت و یا برای نـوروز سـاخته مـی شـود، کارهــای دسـتی بـا بـار هنری اسـت که دریغـا ایـن ویـژگـی نـوروز در سـال‌هــای واپسـین زیر سـایه تولیدات وارداتی و کلان کم رنگ شـده اســت.

در روزهــای بـهــاری مردم خانه هــا را ترک می‌ کنند و به دامـان طـبـیعت پناه می برند و در کنار سـبزه که نمـادی از زنـدگـی نـو اسـت، روز را ســپری می‌ کنند. می خواهند که نـوروز را در آغوش طـبـیعت جشـن بگیرند و سـرآغاز سـال را بـا تجدید خاطرهــای از پیوند دیرینه انسـان و طـبـیعت گره بزنند.

پیوند انسـان بـا طـبـیعت، رمز پایداری و راز مـاندگاری نـوروز اسـت که از آن بـه نام ” فلسـفه وجودی نـوروز ” یاد می کـنند. انسـان، بـا پایان یافتن  شـب هــای سـرد و دلـگیر زمسـتان و آمدن بـهــار زنگار هــای کـهنه را از قلب و اندیشـه بر می کند و بـا حرکت نمـادین ” خانه تکانی ” بـا طـبـیعت همگام می شـود و این پیوند در شـعـر و ادبیـات سـرزمـین ما بازتـاب گـسـترده دارد.

مولوی، خـدوانـدگـار بـلخ چـه زیـبا سـروده اسـت:

آب زنــید راه را هـین کــه نـــگـار مــی ‌رســـد

مــژده دهیــــد بـاغ را بــوی بــهـار مــی ‌رســد

راه دهـــــــــید یـــار را آن مـــه ده چـهـــار را

کـــز رخ نــوربـخـش او نـور نثـــار مــی رســد

چـاک شــدسـت آسـمان غلغله ایسـت در جهـــان

عنــبر و مشـک مـی دمــد سـنجـق یار مــی‌ رسـد

رونـق بـاغ می‌ رسـد چـشم و چـراغ می‌ رســــد

غـم بـه کنـاره مــی رود مــه بــه کنار مــی رسـد

تـــیر روانـه مـی‌ رود ســــوی نشـانـه مـی رود

ما چــه نشـسـته‌ایـم پـس شـه ز شکـار مــی رسـد

بــــــاغ سـلام مـی کنــد ســرو قیــام می‌ کــــــند

ســبزه پیـاده مــی ‌رود غـنچـه ســوار مـی رسـد

خـلوتـیان آسـمـان تـا چـه شـراب مــی خــــورند

روح خـراب و مسـت شــد عقـل خـمار مـی رسـد

چون برسی به کوی ما خامشی اسـت خوی ما

زان که ز گفت و گوی ما گرد و غـبار می رسـد

نـوروز در حـوزه گسـترده‌ای از جـملـه افغـانسـتان، ایـران، تـاجـیکسـتان، ازبکـسـتان، قیـرقـیزسـتان، قـزاقسـتان، ترکـمنسـتان، آذربـایـجان، مناطق کـردنشـین تـرکیه، عـراق و ســوریه، بخـش هـایی از پـاکسـتان و هنــد بـه عـنوان جشـن آغاز بـهــار بـرگـزار می شـود. هم چنین مهــاجران و پناهـندگان ایـن سـرزمین‌ هــا که از بـد حادثه کشـورشـان را ترک گـفته اند و در چهــار گوشـه جهــان پناه برده اند، نـوروز را گـه گـاه بـا برنامه‌ هــا و بـزم هــای مـشـترک گـرامی می دارند و آن را فرصتی می‌ دانـند برای هـم سـویی و بـازیافـتن یک‌دیگــر.

آیـین نـوروزی در پهـنه وسـیع سـرزمـین هــای یاد‌شــده سـابقـه دیرینه داشـته، بـا اســطوره و افـسـانه گره خورده اسـت و ریـشـه در ژرفای روح و زنـدگـی مـردمـان ایـن خـطه دارد. الـبته آیـین نـوروزی در هر مرزوبوم بـا ویـژگـی‌ هــا و بـاور هــای بومی آمیخته شــده اسـت که قطعاً رنگ و بوی ویژه‌ ای بـه آن داده اسـت و مسـلمـا ایـن امر بـه غنا و زیبـایی نـوروز افزوده اســت.

نـوروزبـاوران، در همه سـرزمـین‌هــای یاد‌شــده جشـن نـوروز را در همه پیچ و خم های تـاریـخ هرگز فراموش نکـردنـد، آنــرا در میان توفانی از حوادث پاسـداری کـردنـد و شـاداب تر بـه نسـل‌هــای بعـدی سـپردند. نـوروز از معـدود جـشـن هــای بـاسـتانی پیش از دوران اسـلام اسـت که تا امروز بـا  پوشـش گسـترده‌‌ای منطـقه ای زنده و پرمـایه بـه جا مـانده اسـت و یکی از ویـژگی هـای آن تقویت همـبسـتگی و یگانگی اسـت.

اگر گسـسـت ناپذیری چند هـزار سـاله، نـوروز را در پـهنه وسـیع بـه نقطه اشـتراک گروه‌ هــای قومی و یکی از عامل هــای همـبسـتـگی منطقه‌ ای تبدیل کرده اسـت، در محدوده سـیاسی کشــور مـا ( افغانسـتان )، بـه یک عامل مهم متحد‌ کننده در جهت هم دلی، هم سویی و هم گرایـی فرهـنگی مبدل شــده اســت.

امـا دریغا که، آیـین و جشـن نـوروزی از گـزند روزگـار در امـان نبــوده اسـت، در گـذر پـر فـراز و نشـیب تـاریـخ، چندین بـار بر زمینه فرهنـگ سـتیزی و تاریـک انـدیـشی تـیره دلان و شــورچـشـمـان از بـیرون و درون مـورد تاراج و هجـوم قرار گرفته، تا مرز فراموشی رفته، امـا بـه همت نـوروزبـاوران هیـچ گـاه از یاد نرفـته و جایگاه بلند خـود را در روان و قلب بـاشـندگان سـرزمـین هـای حـوزه نـوروزی از دسـت نداده اســت.

کینه توزی نسـبت بـه نـوروز بـه نخسـتین حمله عـرب‌هـا بـه سـرزمین مـا بر می گردد. عـرب‌هـا در پی لشـکرگـشی بـه سـرزمـین هــای ایران، خراسـان و فرارود بـا خـود دین اسـلام، فرهنگ و زبـان عربی را آوردند، در برابر فرهنگ، زبـان و سـنن سـرزمـین هــای بومی‌ تعصب و سـتیز نشـان دادند، در پی از بین بردن آنهــا و جایگزین سـاختن فرهنگ و زبـان عربی برآمدند. در ایـن راسـتا آیـین نـوروزی بـه عـنوان کـهن ترین سـنت و همگانی تـرین جشـن در گسـتره سـرزمـین‌ هــای آریانا نیز دگرگون شــد.

خـلفای عرب در ابـتدا تـلاش کـردنـد که نـوروز را در سـرزمـین های اشـغـالی از جـملـه در خـراسـان زمین بـه بـوته فراموشی بسـپارند و از ایـن رو آنــرا حرام پنداشـتـند و بـرگـزاری جشـن نـوروز را منع کـردنـد. امـا بـه زودی پی بردند که چنین کاری از یکسـو بنابر پایداری نـوروزبـاوران و از سـوی دیگر بنابر دلایل اقتصادی ممکن نیسـت، بنابرین بـرگـزاری مراسـم نـوروزی را تجـدید کـردنـد و در ازای مـالیات سـنگـین و دریافت هـدیه هـا و تحـفه هـای نـوروزی بـه صورت نـوعی خراج مضاعف برای خراسـانیان اجـازه دادنـد که آیـین و مراسـم نـوروزی را نگـه داشــته و آن را بـرگـزار کنند. بـرگـزاری نـوروز سـبب می شـد که امـیران و بزرگـان محلی سـرزمـین‌هــای قلـمـرو خلیفـه در خـاور از جـملـه خراسـان بـه مناسـبت نـوروز هـدیه هـای گـران بـهــا برای خلیفه بفـرســتـند.

بـرگـزاری آیـین نـوروزی حرام، امـا دریافت هـدیه‌هــا و تحفه‌هــای نـوروزی حلال، تاریخ عـجـب ‌ابوالعـجبی‌های در آسـتین دارد.

در تداوم کیـنه توزی بـا آیـین نـوروزی گروه‌هــایی سـعی کـردنـد که فرهنگ و فـلسـفه شـاد و زنـدگـی‌آفرین نـوروز را کم رنگ سـازند و بـه آن بیشـتر رنگ فلسـفه و فـرهنگ عـزا داری و نـوحه سـرایی بدهـنـد.

طالبـان در آسـتانه سـده بیسـت و یکم، بـه عـنوان نیروی نهــایت عـقب گـرا و بـا دید واپس مـانده بومی اوج کینه توزی و دشـمنی، عصبیت و جهــالت را نسـبت بـه نـوروز، ایـن کـهن ترین و مردمی‌ ترین جشـن ملی مردمان مـا بـه نمـایش گذاشـتـند. طالبـان بـه اعـتراف خانم بی نظیر بوتو صدراعـظم ( نخسـت ‌وزیر ) پیشـین پاکسـتان بـه اسـتشـاره ایالات متحده امریکا و بریتانیا و پول عربسـتان سـعـودی در قـلمرو پاکسـتان آموزش نظامی دیدند، مسـلح شـدند، بـه افغانسـتان گسـیل گردیدند، اسـاسـا آنهــا شـاگردان مدارس مذهبی پاکسـتان و مرده ریگ مجاهدین پیشـین هـسـتـند که در ترکیب آنهــا تروریسـت‌هــای پاکسـتانی، عرب، القاعـده و مـافیای مواد مخـدر بسـیارند.

امیرالمومنین امـارت اسـلامی طالبـان بر زمینه فرهنگ سـتیزی و واپس مـاندگی بومی با ” فتوای” نـوروز را “شـرعـاً” تکفـیر کرد، آن را بـه عـنوان پدیده ضد اسـلامی محکوم نمود، بـه صلیب کشـید، بـرگـزاری مراسـم نـوروز را در سـراسـر افغانسـتان منع اعلام کرد، بـرگـزارکنندگان آیـین هـای نـوروزی را بـه جزا هــای شـدید طالبی تهـدید کرد و چمـاق بـه دسـتان اداره جهنمی ” امر بـه معـروف و نهی از منکر ” طالبـان دمار از روزگار مردم در آوردند….

حاکمیت‌هــا در افغانسـتان در دوران های مختلف در بـرگـزاری جشـن نـوروز ولو تشـریفاتی و کم‌ رنگ سـهم می گـرفـتند، امـا در سـال هــای سـلـطه طالبـان که آمیزه‌ای از بنیاد‌گـرایی مذهبی، دید بومی و غـریزه سـیادت قبیله سـالاری بود، هـرگونه مراسـمی که بـا نـوروز بـاسـتانی ارتبـاط داشـت، کفرآمیز، غیراسـلامی و غیرشـرعی خوانده شـد و بـرگـزاری آن ممنـوع بــود.

طالبـان سـال خـورشــیدی را بـه سـال هـجری قـمری و نام نظام کشـور را از جـمهوری بـه ” امـارت اسـلامی” عوض کـردنـد و تـقویـم هـجری قـمری را بـه عـنوان تـقویـم ” رسـمی” کشـور اعـلام داشــتـند.

تـقویـم هـای همه ملت‌هــای جهــان برپایه تقـسـیم، تنظیم و فصل بندی زمـان بوجود آمده اسـت. گردش مـاه ( قمر) و خورشـید ( شـمـس ) دو گونه تـقویـم یکی قمری و دیگری خـورشـیدی را بـه وجود میآورنـد.

تـقویـم قمری، بیشـتر رنگ مذهبی داشـته و در کشـور هــای بدون فصل کارا اسـت. سـال هـجری ‌قـمری بیشـتر در کشـورهــای اسـلامی – عربی از جـملـه در عربسـتان سـعـودی رایج اسـت و آنهــا آغاز سـال قمری را جشـن می گیرند. سـال قمری ده روز و چند سـاعت کوتاه ‌تر از سـال خـورشـیدی اســت.

امـا تـقویـم خـورشـیدی، تـقویـم کشـاورزی، اقتصادی و سـیاسی اسـت. تـقویـم خـورشــیدی در سـرزمـین‌هـای گسـترده‌ حـوزه بـرگـزاری نـوروز بر مبنای چهــار فصل اسـتوار اسـت. از ایـن رو انطبـاق جشـن بـهــار بـا تـقویـم ملی مشـخصه بـارز سـرزمـین های گسـترده ای حـوزه فـرهـنگـی نـوروز اسـت که در آن نزدیک به نیم میلیارد انسـان آن را جـشـن می گیرند.

باشـندگان مرزوبوم ما از قدیم ترین ایام، تـمدنـی کشـاورزی و گلـه داری داشـته اند که دو جشـن مهم بـهــاری ( کاشـت ) و پاییزی ( برداشـت ) را بـرگـزار می کـردند که اولی را نـوروز و دومی را مهرگان می گفتند. نـوروز بـا زنـدگـی عینی مردمان ما که اکثراً کشـاورز و مالدار ( دام پـرور) اند، پیوند داشـت و دارد از ایـن رو کشـاورزان بـا مراسـم ویــژه ای نـوروز را در مرزوبوم ما بـرگـزار می کـردنـد و می کـنند.

پس چرا طالبـان تـقویـم خـورشـیدی را که سـال هــا در کشـور مـا رایج بود بـا تـقویـم هـجری‌ قـمری عوض کـردنـد؟ حس عمومی ایـن اسـت که یکی از امـاج فرهنگ برانداز طالبـان ایـن بود که آنهــا بـا ایـن حرکت می خواسـتند روز آغاز سـال هـجری قـمری را که دیگر بـا روز اول بـهــار مطابق نیسـت، بـرگـزار کنند و بدین ترتیب نـوروز را بـه حاشـیه و دیار فراموشی برانـنـد.

در عـقـب نـوروز‌ســتیزی و فرهنگ براندازی طالبـان و متحدین تروریسـت آنهــا چه نیت و غرض سـیاسی و فـرهـنگـی خوابیده بود؟ چرا هر مهــاجم که بر سـرزمین مـا حاکم شــده اسـت در گام نخسـت در پی نابودی آیـین، فرهنگ و سـنن مردم مـا برآمده اسـت؟ چرا شــمـاری از دولـت مـردان سـعی کرده اند که آیـین نـوروزی را کم رنگ بسـازند و حتا بـه جای کاربرد واژه تـاریـخی و جا افتاده نـوروز کلمـات ” میله دهقان ” و ” میله نهــال شانـی ” وغیره را بـه کار ببرند؟

برغم همه کینه توزی‌هــا، مردم در زنده نگهـداشـتن آیـین نـوروزی در بسـتر زمـان پایداری کـردنـد و خراسـانیان در موضع فرهنگ، سـنن و آیـین هــای ملی خـود بـا اسـتواری ایسـتادند. دلبسـتگی آنهــا برای پاسـداری از آیـین نیاکان و فرهنگ پوینده آنهــا، یکی از رازهــای پایداری و جاودانگی مردمان مـا و سـرزمین مـاســت.

در واپسـین تحلیل نـوروز، جشـن سـیاسی بــوده اسـت و بـه عـنوان جشـن سـیاسی بـاقی می مـاند. نـوروز نشـانه‌ای از مقاومت و پایداری شـجاعانه ملت مـا و فرهنگ پربـارمـا در برابر تاراج گـران و غارت گـران روزگاران گذشـته و حال اسـت. مردمان مـا نـوروز را از میان توفان و آتـش عبور داده و بـه عـنوان پرچم هویت ملی خـود اسـتوار نگاهداشـته‌ اند. نـوروز جشـن امید و جشـن مـاندگار اسـت. نـوروز نـوآفرین پیک پیروزی نـو بر کـهنه و پیام‌آور آغاز یک زنـدگـی نـوین اســت.

در افغانسـتان، نـوروز بـه عـنوان جشـن بـهــار و رسـتاخـیز طـبـیعت، نمـادی از فرهنگ پارینه بومی و ملی توسـط پـیر و برنا بـا مراسـم و آداب نـوروزی بـا رنگ و بوی محلی از شـمـال تا جنـوب و از خاور تا بـاختر در یک سـخن بوسـیله همگان بـرگـزار مـی شــود.

در کـابل یکی دو هـفته پـیش از نـوروز ” خانه تکانی ” می کـردنـد. همه سـعی می کـردنـد که در حد امکان لبـاس نـو تهیه کنند و رخت تمیز بر تن نمـایـند، سـبزی‌چـلو بـا مـرغ سـفـید را که نشـانه‌ا‌ی از فال سـال نیک و پربـار اسـت، بـپزند، خوان نـوروزی و سـفـره هفت میوه بگسـترانند و در کنار آن جمع خانـواده بـا صفا و صمیمیت جمع آیـند، گرد نفاق را بروبـند، بـه مهر و دوسـتی دسـت یک دیگر را بفـشـارند، راهی عیادت بیمـاران و دید بـازدید دوسـتان شـوند و بـه دامن طـبـیعت پـناه بــرند….

در بـلـخ کـهن برپایی نـوروز، جشـن بـاسـتانی گل سـرخ و برافروختن آتـش بـه درازای تـاریـخ آن عمر دارد. خرابـه‌هــای قـلعه بـخـدی وآتـشـکده نـوبـهــار بـلـخ بـاسـتان شـاهـد ایـن مدعا اسـت. بـلـخ در روزهــای جشـن نـوروز شـبـیه بـه سـبدی پُـر از گل سـرخ زیبـا و دل‌انگـیز اسـت.  بـلـخیان نه تنهــا نـوروز و جشـن گل سـرخ را گـرامی و عـزیز می دارند، بلکه آنــرا بـا مراسـم ویژه‌ای شـادمـانه در دامن طـبـیعت بـرگـزار می کنند.

داشـتن و برپایی روزهــای شـادمـانه و زیسـتن در کنار طـبـیعـت بویژه برای مردم مـا که بـه حـد کافی روزهــای غمگین دارند و سـال ها اسـت که خنده برلب آنهــا نه نشـسـته اسـت، چه سـعادت بزرگی اسـت. نوروز پیام آور شـادی و امید اسـت و خنده برلب انسـان می نشـاند. امید برآن اسـت که کفه شـادی و خنده بر کفه اندوه و سـوگواری سـنگینی کند، گرد و غبـار غم و افسـردگی از روان مردم ما زدوده شــود.

چـه زیـبا و گــورا اسـت که نـوروز، به هـمـت و زحـمت نـوروز بـاوران و اهـل نـظر و سـیاسـت بـه بزرگ‌ترین رویداد تـقویـم سـالانه کشـور ما بدل شــود. بـه بـاور نگارنده می توان در ایـن زمینه برخی گام ها را از همـین حالا برداشــت:

اول اینکه: آنطوریکه گفته آمدیم، هرقومی و ملتی بربنیاد تـاریـخ، فرهنگ و مذهب خـود آغاز سـال نـو را در چهارچـوب برپایی مراسـم ویژه ای پاس می دارند و جشـن می گیرند. برگ برگ تـاریـخ گواه اسـت که مردمان مـا ( از هر تیره و تبار ) نـوروز را از سـالیان درازی بـه عـنوان جشـن بـاسـتانی و مردمی، میهنی  وهمگـانی برگزار می کـنند، امـا دریغا که نگهداری و حمـایت قانـونی از نـوروز در هیچ قانـون افغانسـتان بـه عـنوان جشـن ملی مطرح و ثبت نشــده اسـت. بـه بـاور نگارنده شـناسـایی و حمـایت قانـونی از نگـهداری و تـرویج میراث شـفایی و کتبی نـوروز بـه عـنوان گنجینه حافظه جمعی مردم مـا، به امر بقا و شـگـوفــایی تـنـوع و تحـکیم پـیونـد فـرهـنگـی، تـقـویت همـبسـتگی و هـم دلی مـلی میان ملـت‌هـای سـرزمین ما و کشـورهای منطقه مــدد می رسـانـد.

در افغانسـتان به مناسـبت عـید نوروز باسـتانی یک روز تعطیل رسـمی اسـت که اندک به نـظر مـی رســد. به باور نـگـارنده سـه روز تعــطـیل عـمومی و رسـمـی مناسـب و شـایسـته جــایگاه عــید باســتانی و ملـی نــوروز در افـغانســتان اســت. ( در حالیکه در ایران پیش از یک هفته، در تاجیکسـتان سـه روز، در آذربایجان دو روز، …  به مناسـبت عـیـد نوروز تعــطیل عمومی اسـت. )

دوم اینکه: نـوروز در حـالیکه جغـرافیای بـزرگی را می پـوشــاند امـا هنـوز ” اطلـس جغـرافـیای نـوروز ” و ” پـژوهـشـکده مشـترک نـوروز ”  نداریم و یا نگارنده آنــرا ندیده اسـت. بـاور برایـن اسـت که تـثبـیت نـوروز بـه عـنوان روز جهــانی، برپایی مـوزیم نـوروز در سـطح ملی و بین‌المللی، تاسـیـس مرکز مشــترک پـژوهـش نـوروز، مجله و سـایت انترنیتی، تنظیم وترتیب اطلـس نـوروز یکی از راه‌هــای ممکن و مناسـب نگهداری ایـن گنجینه تـاریـخ شـفایی و میراث بزرگ فـرهـنگـی و معـنـوی در قلمرو نوروز اســـت.

سـوم اینکه: بـازنـگری و بـازانـدیشی بـر آیـین و آداب نـوروزی نیاز حال و ایـنده اسـت. از ایـن رو مفید اسـت که نگـاهی تازه انســان شـناخـتی بر اســطوره شـناسی سـیاسی نـوروز افگـند و در زمینه پـیشیـنه و ریـشـه، آداب و آیـین نـوروزی و تاثـیرات آن بـه روان و فرهنگ جامعه پژوهـش و مطالعات تازه را انجام داد. امید برایـن اسـت که به همت و زحمت پـژوهـشـگـران، مردم شـناسـان و جامعه شـناسـان در حوزه‌هــای بـالا بـا اسـتفاده از متون معـتبر تـاریـخی و پژوهـش هـای میدانی مطالعات و بررسی هــای تازه انجام یابد.

چهارم اینکه: بـرگـزاری بـزم شـعـر، داسـتان، طنز، پـژوهـش و نمـایشـگاه نقاشـی، فـیلم، عکـس، کارهــای دسـتی … همراه بـا پیش کش کردن جایزه هــای نـوروزی بـه بـهترین‌هــا، از یکـسـو ظرفیت و توانایی پدیده طبیعی ـ انسـانی نـوروز را نمـایان می سـازد و از سـوی دیگر  موجب شـگوفایی و درخشـش هویت فـرهـنگـی و معـنـوی مردمان مـا می کــردد.

در فرجام:

نـوروز یکـی از کـهن تـرین یادگـارهــای پـار، نشـانـه از پیکـار نـور و ظـلمت، نمـاد آفـرینـیـش مجـدد طـبـیعت، رسـتاخـیز بهـار، مـژده شـکـوفه وبـاران، جـشـن تکـابـو وکـار، پیـا‌م آور هـم دلـی و همـبستـگی، سـمـبل هـویت فـرهـنگـی و حمـاسـه مـلی اسـت که در ژرفـای روح و روان انسـان جـامعـه ما رخـنه کـرده اسـت و در برابر همه تند بادهای فرهنگ بـرانـدازانه و کیـنه تـوزانـه اسـتوار پا برجا مانده اسـت. بـرپایی و تلاش در امر زنده نگهداشــتن نوروز بخـش از مبارزه برای بـقا و رشـد فرهنگ ملی مردمان ماسـت.  بـه بـاور نگـارنده شـاید هیـچ روز و مراسـمی بـه اندازه نـوروز شـادی‌آفرین و شـورانگـیز، نـوید بخش و آموزنده، گـسـترده و هـمگـانـی نبـاشــد.


______

نوت: “نوروز را پاس داریم”، به پیشواز بهاران سال ۱۳۸۴ در تارنمای “نی” منتشر شده است. ما دو باره آنرا به مناسبت بهاران سال ۱۳۸۹ منتشر می کنیم.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا