خبر و دیدگاه

پیام اصلی؛ رییس حکومت باید استعفا دهد

president_hamid

بسیاری ها به این باور اند که اوضاع و تحولات کشور از سطح تحلیل ها و برداشت هایی که روزمره صورت می گیرد بیرون است. چرا که تحولات به میان آمده دارای پهلو های گوناگون و نقط های پرگاری متعددی است که در حلقه های کار فرمایان بیرونی و… ترسیم می گردد. به همین دلیل برایند حرکت و تصمیم نهاد ها و چهره های رسمی کشور، معلول علت های در مکان هایی اند که ظاهراً اختیار و سهم بیشتر و حرف نهایی را به دستگاه های که خویش را دست نخست جا می زنند نمی دهند.

و این مدعیان دسته‌ی نخست در حقیقت در فرایند تحولاتی که قرار است شکل بگیرد، در دست دوم و نمی دانم چندم جا می گیرند. این تلقی از اوضاع جاری شاید در برخی موقعیت ها و صحنه ها آنهم وقتی که زنگ خطر بر چوکات ماموریت فراکشوری به صدا می آید صدق کند ولی در موقعیت های دیگر و فروملی عکس این معادله چهره ی ظاهراً مقبول را به خود می گیرد. به این معنا که در هردو جانب زمینه ها و بازدارندگی های وجود دارد. کشور های قدرت مند همان گونه‌یی که فراخ دستی های را در راستای تصمیم گیری و چرخاندن تحولات به سوب منافع خود شان دارند؛ شاید کمتر از آن به روی معیار ها و مرز های قبول شده جهانی و حقوق بین الملل، محدودیت های را هم به همراه دارند. به همین ترتیب دولت ها و گروه های پیرامونی آن ها در جهان سوم راه های قانونی و نیز کج راه هایی برای تعمیل خواسته های خود و تغییر اوضاع در مجاری مشخص را دارند.

در کشور ما نیز این قاعده مصداق های زیادی دارد اما چون در دیک تحولات و یا بحران این کشور منافع گوناگون در حال جوشیدن است و چشم داشت سمت های متعدد را در خود دارد. بلی، صحت و سقم برداشت ها را در اکثری نقطه ها به چالش می کشد. با این حال مساله‌ی مهمی‌ که از خلال تلقی ها از اوضاع جاری بیرون می شود اینست که منافع کلان دخیل در قضایای کشور با توجه به حساسیت های موجود، بیشتر سمت حرکت روند را به حیث یک کلیت تحت پیگرد دارند تا از مجرای تعیین شده خارج نگردد ولی در موارد کوچک و بیشتر فروملی اختیار عمل و تصمیم گیری در دستان مراجع رسمی و گروه های بازیگر داخلی قرار دارد.

تحلیل‌گران تحولات اخیر در مجلس کشور و موضع نمایندگان در برابر نامزد وزرای پیشنهادی آقای کرزی را مرتبط به همین حوزه های متکثر تصمیم گیری می دانند. برخی رد اکثریت نامزد وزیران پیشنهادی را در دور نخست تصمیم خود نماینده ها پنداشته و آن را پاسخ بی توجهی های حکومت در برابر مصوبه های مجلس حساب می کنند. بعضی ها نقش بازی کرزی و تیم به خصوص پرامونش را در این قضیه برجسته می سازند. بعضی ها تلاش های اپوزیسیون را بالا کشیده و سهم آن را در رد هفتاد فیصدی وزیرانی پیشنهادی، مهم تلقی می کنند. بعضی دیگر برخورد قومی اکثریت نماینده های دولتی در تبانی با حلقه های فاشیستی در ارگ را عامل عمده این مساله دانسته و رای آوردن نامزد وزیران وزارت های کلیدی را که از لحاظ قومی مربوط به یک ملیت کشور هستند، معلول همین تمایلات و تصمیم های قومی می پندارند.

تعدادی زیادی عامل خارجی و حساب جدید کشورهای مهم را برعلاوه بخش های دیگراداری، در چرخش این تحولات کاراتر و نهایی کننده می دانند و… اما توجه درست به موضع مجلس و چندی و چونی تصامیم آن، بسیاری از این معادله ها و تلقی ها را دیگرگون، تعویض، تغییر و هم‌چنان سطح موثریت شان را پایین می آورد. در عین حال این به این معنا نیست که تاثیر انگیزه های قومی، بازی دوگانه ی کرزی و عنصر خارجی را منتفی کند بلکه تا حدی زیادی محاسبه و تلقی ها را جا به جا و یا تغییر می کند.

برخورد روز شنبه‌ی نمایندگان مردم در برابر بسته ی پیشنهادی دوم کرزی نیز مزیدی برین پیچیدگی اوضاع است که برخی از داوری های گذشته را در مورد برجسته و نیز لایه ها و رنگ ها دیگری را به آن علاوه می کند. رد ده تن از وزرای پیشنهادی کابینه‌ی جدید و باز تشخیص و تایید قلمروهای مهم در ساختار سیاسی، شکست سنگین و حتا ننگین محور های ظاهراً نیرومند و متحد کرزی؛ جنرال دوستم، محقق و… پیروزی- شکست کرزی در بازیی که علاقه ادامه آن را با تیمش تا هنوز از دست نداده، تصمیم بیشتر قومی نماینده ها در تایید و رد اعضای بسته ی پیشنهادی و… مواردی هستند که چشم انداز و دورنمای اوضاع و تحولات کنونی و فردای کشور را ناروشن نشان می دهند.

رد اکثریت وزرای پیشنهادی کرزی و تایید هفت، هفت دو دور آن، در حالی است که کشور با چالش های جدی روبه‌رو است و دارد وارد مرحله ی حساس و آسیب پذیری می گردد. بن بست های ناشی از آشفته و ناهمگون کاری کشور ها ذی‌دخل در قضایای کشور به ویژه امریکایی ها، گسترش ساحه‌ی فعالیت، انگیزه و نیروی گروه های جنگجو و نیز تعمیم تفکر طالبانی در ساختار نظامی- سیاسی، بی نتیجه ماندن هر دو محور «جنگ و مبارزه» و «مذاکره و صلح» با طالبان، برخورد های دوگانه ی برخی از متحدین قوی امریکا از جمله انگلیس از یک طرف، بازی های دوگانه کرزی و تیمش در برابر مسایل کلان ملی و برخورد های ضد و نقیض مجلس از طرف دیگر و گسترش گرایش ها و عملکرد های قومی و زبانی و انحصار وزارت خانه های کلیدی برای یک بخش جامعه از سوی دیگر و نیز احتمال خشکسالی و فقر و بیچارگی روز افزون در کشور از جانب دیگر، کشور ما را به سمت جاده نامعلوم و گنگی به پیش می برد.

دراین حال قرار است تا چند روز دیگر نشست بین المللی لندن در مورد افغانستان برگزار گردد و طوری که از مقدمه چینی های آن بر می آید، جلسه مهمی برای دولت و کشور گیر مانده در باتلاق تضاد ها و ناکارگی هااست. به گفته‌ی آگاهان اگر با آمادگی و برنامه ریزی لازم طرف افغانی همراه باشد، می تواند پیامد های خوبی در راستای امنیت و ثبات و… از آن بیرون شود. اما طوری‌که از اوضاع آشکار می گردد تا هنوز نشانه های دیده نشده است که بتواند امید برای بهره برداری لازم جانب افغانی را از این نشست برجسته کند؛ چون حکومت جدید از مشروعیت و اعتبار لازم در نزد مردم افغانستان و حتا بسیاری از کشور های خارجی برخوردار نیست، تاهنوز چهل فیصد چوکی های کابینه‌ی حکومت کرزی خالی است، وی راهبرد مدون و تعریف شده برای این کنفرانس ندارد و اگر خدای ناخواسته ادعا کنند نه چرا دارد، پس باید پرسیده شود که این راهبرد توسط کدام کابینه‌ی مشروع و یا حد اقل رای اعتماد گرفته از مجلس، و توسط کدام افراد کاردان و اندیشمند ملی تهیه گردیده است و در کجاست؟

تمامی این پیچیدگی و پریشانی پیشتر از هرچیز دیگر، فقط و فقط ناکامی و رسوایی کارفرمایان و دست اندرکاران امور مملکت را نشان می دهد. به نظر من اگر واقعاً احساسی مسوولیت و وجدان کاریی در میان می بود، واگر این هایی که فریاد دروغین خدمت به مردم و امنیت و رفاه جامعه را بلند می کنند، لحظه یی برای مظلومیت و بیچارگی های این مردم و در مقابل ناکامی های ننگین خودشان می اندیشیدند، آبرومندانه در مقابل دیدگان مردم و رسانه ها ظاهر شده و اعلان کنار رفتن از قدرت می کردند؛ کاری که در دیگر کشور ها به روی مسایل و مشکلات بسیار بسیار کوچک ازین هایی که در کشور ما اتفاق می افتند، صورت می گیرد.

اگر رسوایی هایی که در این کشور پیش آمد در کشور هایی که حساسیت و دلهره گی برای چگونگی سرنوشت و حیات ملت شان وجود دارد، اتفاق می افتاد، مسوولین آن کشور ها اعلان برطرفی و کنار رفتن چه که، هرگز خود را نمی بخشیدند و روزی چند بار خویش را در منظرگاه داوری جامعه و تاریخی که حتماً فرا می رسد، به مرگ محکوم می کردند و حتا زنده می مردند ولی با دریغ دراین کشور مسوولی پیدا نشد که اگر ترس از خدا و شرم از مردم وجود هم ندارد، حداقل برای آبرو و شرف خودش و انبوهی از طعن های که اینک از هرجانب به سویش می بارد، از مسوولیت کنار برود.

فکر می کنیم در حال حاضر فضا و زمین و همه چیز، برای استعفای کرزی از قدرت آماده است. و هزار یک دلیل نیز در هرقدمی ارگ تا گوشه های دور افغانستان صف کشیده و خویش را در خاک سیه انداخته اند و فریاد می زنند، آقای کرزی! رییس دولت نامنتخب ما! بیا از قدرت استعفا کن و تجربه های مکرر نشان داد که تو نمی توانی این کشتی بی سرنوشت را صاحب نام و نشان، و شرف و عزت کنی و نیز برای مدیریت بحران و سامان‌دهی این کشور غنوده در بستر بیچارگی و وابستگی قرن را نداری، و درعین حال تو مشکل جدی بر علاوه مشکلات فراوان دیگر بر روی شانه های خاک اندود این کشور هستی!

چه فکر می کنید این دلایل برای استعفای کرزی از قدرت کافی نخواهد بود؟ نگاه کنید رییس جمهوری! که تا هنوز به هزار ترفند و با راه اندازی بازی های متعدد حتا در برابر متحدینش، جدا از ناکارگی های دیگر نتوانسته یک کابینه ی واقعاً ملی و متشکل از چهره های فعال، متخصص و متعهد به مجلس کشور معرفی کند، کسی که از میان سی ملیون انسان این سرزمین و از میان ملیت های ساکن در این کشور، بیست وچهار شخص دانشمند و کارفهم را پیدا کرده نمی تواند تا کابینه خود را بسازد، چگونه می تواند بحران مزمن ما و کشور قرار گرفته در چهار سوق ابر بازی های جهانی را مدیریت کند. پس چگونه وجدانی است تا استعفا ندهد.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا